اویمن;
باید برگشت دیگه، چه میشه کرد؟
یهسال از بلند شدن دوبارهی اینجا گذشت، یهسال پر از کلماتِ خاکستریای که هیچوقت مثل قبلشون نشدن. عجیبه که هنوز هم خاکستر میافشونم، چه انگیزهای داری زن؟ کلمههات تموم شدن. بهر چه آمدهای، آمدنت بهرِ چه بود.
نه مثل قبل اهل موسیقیام، نه کتاب میخونم، نه رنگی هست که کلمههام رو به حرکت دربیاره، نه چیزی که از روزمره دور باشه. تو سالگرد یکسالگی، مثل نود و نُه سالگی مامانبزرگها، از همه برای رفتن دعوت میکنم.
اویمن;
درسِ امروز: هروقت بین انجام دادن یا ندادن تجربهی جدید و بهنظر مسخرهای شک کردی، انجامش بده. اینط
درسِ این هفته: آقا خدا هیچکی رو محتاج خلق نکنه، شده آدم با پا بنویسه وقتی با دست رفته پایین برگه چاپ کنه ولی یه هفته تمام از تکتک افرادِ کلاس برای فرستادن دو خط نکته تمنا نکنه.