🔵 يادداشتها
🖌 موضوع: پیدائی در عین پنهانی، در حضرت حق و در حضرت #حجت(عج)
🔶 درحضرت حق تعالي
خداوند از شدت پیدائی ناپیدا است و از فرط #ظهور، در #بطون است؛ مستند قرآنی این دعوا در (۱۱۵ بقره) آمده است : «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم» یعنی شما به هر سوئی روکنید آنجا چهره خداوند است؛ زیرا خداوند حقیقتی گسترده و دانا است.
🔸 جمله «إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم» در آخر آیه بگونهای جمله «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» را تبیین و تعلیل میکند؛ میگوید این که شما به هر چه روکنید آنجا چهره خداوند است بخاطر این است که خداوند حقیقتی گسترده است و گسترهی هستی حق، مجالی برای دیگری باقی نمیگذارد پس اصلا چیز دیگری بگونه حقیقی موجود نیست تا قابل دیدن باشد؛
🔸 پس هر آنچه دیده شود و هر آنچه مورد ادراک واقع گردد همان ذات حق است نه موجود بیگانهای؛ ولی البته خدا دانا است و میداند که حضرت حق چنانکه هست، شهودش امکان وقوع ندارد؛ زیرا گسترهی بینهایت هستی او، مجالی برای غیری و بیگانهای نمیگذارد تا آن بیگانه بخواهد با حضرت حق مواجه شود؛ و به او رو کند؛ بنابراین با گستره #بینهایت هستی حق، شاهدی و مشهودی و شهودی نیست؛ پس برای این که شهودی و شاهدی شکل گیرد تا خداوند مشهود دیدهها گردد باید حضرت حق، در لباس حقائق متعین و محدود جلوهگری کند اینجا است که او خود را در حجاب تعینات مستور کرد و خود را در قالب این تعینات محدود کننده مخفی ساخت تا با شکل گیری کثرات، روبروئی و مواجهه امکان تحقق یابد.
🔸 پس از سوئی فقط او موجود است و بیگانهای در گستره هستی متحقق نیست تا دیده شود و بنابراین فقط او است که قابل دیده شدن است؛ اما از سوی دیگر او فقط در حجاب تعینات، قابل شهود است؛ لذا او خود را در حجاب مستوری قرار داد تا دیده شدن ممکن گردد؛ پس او است که در عین پیدائی پنهان است؛ و در عین پنهانی هواید است «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم» (۳ حدید).
🔷در حضرت مهدي (عج)
خداوند این پیدائی در عین پنهانی خود را در #حضرت_مهدی (عجل الله تعالى فرجه) به نمایش گذارده است؛ و آن امام همام را مظهری برای خود در این خصیصه قرار داده است؛ زیرا آن حضرت، عین #حقیقت_محمدی است «أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ» (الغیبه نعمانی ص ۸۶)؛ و موجودیت بالعرض او، (که از ظهور ذات حق در تعین محمدی به منصه ظهور رسید)، محیط به همه ظهورات امکانی است و نسبت او به سایر حقائق امکانی نسبت مطلق به مقیدات است؛
🔹بنابراین هر حقیقت امکانی دیگر تحت الشعاع حقیقت اطلاقی او است و هیچ حقیقت امکانی دیگری، خارج از حریم حقیقت اطلاقی او نیست تا ظهور یابد؛ پس هر آنچه در عالم امکانی ظاهر باشد همان #حقیقت_اطلاقی مهدوی است نه حقیقت بیگانهای؛ لذا است که در توقیع شریف حضرت حجت در دعاهای رجب آمده است که آسمان و زمین از حقیقت أئمه پر گشته است «فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَک»؛ و این همان اوج پیدائی آن حضرت است.
🔹 اما در عین این پیدائی، برای این که در گستره ظهور حقیقت مهدوی، #شهودی تحقق یابد، باید حضرت او، در لباس حقائق متعین و محدود جلوهگری کند تا شاهدی و شهودی شکل گیرد؛ اینجا است که حقیقت اطلاقی #مهدوی خود را در حجاب تعینات مستور کرد و خود را در قالب این تعینات مخفی ساخت تا شهودی و شاهدی و مشهودی امکان تحقق یابد؛ و این همان پنهانی و غیبت اصلی او است؛ که غیبت صغرا و کبرای آن حضرت از سال ۲۵۵ تا کنون نمونه کوچکی از آن غیبت اصلی او است؛ پس از سوئی بیگانهای در گستره ظهور امکانی متحقق نیست تا ظاهر گردد لذا فقط او در عالم امکانی ظاهر و هویدا است؛ و از سوی دیگر او فقط در حجاب تعینات، قابل شهود است؛
✳️ ازینرو است که همواره او تحت حجاب تعینات از دیدهها مستور است؛ پس او است که در عین پیدائی پنهان است؛ و در عین پنهانی هویداست؛ و در پهنه ماسوا در باره او میتوان گفت «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم».
#حضرت_مهدي(عج)
#ظهور
#بطون
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 حدوث زمانی عالم و ارزیابی آن:
در این که اجزائی از عالم، حادث به حدوث زمانیاند بین عموم متکلمان و فلاسفه اتفاق نظر هست؛ مثلا کره زمین روزگاری نبوده است و سپس از زمان خاصی این حقیقت موجود گشته و ادامه موجودیت داده است؛
🔶 اما اینجا این پرسش هست که آیا #مجموع_عالم، حادث به #حدوث_زمانی است یا خیر؟
🔸 یعنی آیا زمان گذشته عالم بینهایت است بهگونهای که اگر به هر مرحلهای از گذشته عالم برگردیم باز هم قبل از آن مرحله، بخشهایی از این جهانی در زمان قبل تری موجود بوده و هیچگاه به مرحلهای نمیرسیم که زمانهای گذشته خاتمه یابند؟
🔸 یا این که زمان گذشته عالم، محدود است بهگونهای که اگر به مراحل قبلی برگردیم، به آن و لحظهای میرسیم که زمانهای گذشته خاتمه مییابند؟
🔷 عموم #متکلمان، جهان آفرینش به معنای «ما سوی الله» را حادث به #حدوث_زمانی میدانند؛ آنها میگویند زمان گذشته عالم، بینهایت نیست بلکه در طرف گذشته عالم به آن، و لحظهای میرسیم که قبل از آن، همه این جهان معدوم بوده است و فقط خداوند موجود بوده است و هیچ شیء دیگری با او موجود نبوده است؛ و بعد از معدومیت کلی عالم در آن مرحله، از لحظه و آنِ خاصی جهان به تدریج موجود گشته است و ادامه یافته است.
🔷 اما عموم فلاسفه به #دوام _فیض_الهی قائلند؛ آنها میگویند گذشته عالم بهلحاظ زمانی، #بیانتها است؛ و همواره در زمان گذشته، موجوداتی از عالم امکانی به افاضه و ایجاد خداوند، محقق و موجود بودهاند؛ و زمانی نبوده و نیست که هستی، بکلی از موجودات امکانی خالی باشد؛
🔸برهان دیدگاه فلاسفه
از نظر فلاسفه اگر زمانی موجود بوده باشد که همه ماسوی الله معدوم باشد #تناقض محال لازم میآید؛ چون خود #زمان از موجودات امکانی و از ماسوی الله است و گزاره «زمانی بوده است که هیچ حقیقت امکانی موجود نبوده است» مشتمل بر نفی و اثبات زمان است؛
🔸زیرا هم قبول کردهایم زمانی موجود بوده که ظرف و بستر معدومیت همه حقائق امکانی باشد؛ و هم خود زمان یکی از حقائق امکانی است که موجودیت همة آنها نفی شده است.
🔷اشکالی بر دیدگاه فلاسفه
ممکن است کسی بگوید: معدومیت ماسوی الله شامل خود #زمان نیز هست و ما نمیگوییم زمانی بوده است که در آن زمان، ماسوی الله معدوم بوده است بلکه میگوییم در زمان گذشته به #آن و #لحظهای میرسیم که هیچ موجود امکانی و از جمله زمان، موجود نبوده است؛ تنها چیزی که موجود است فقط خداوند است؛ و در این صورت #تناقض مذکور لازم نمیآید.
🔶پاسخ فلاسفه به اشکال
پاسخ این است که مجموعه ماسوی الله بهلحاظ زمانی آیا آنِ ابتداء و لحظه شروعی داشته است یا نه؟
🔻اگر آنِ ابتداء و لحظه شروعی نبوده است پس مجموعه ماسوی الله در زمان گذشته #بینهایت است و هر چه به عقب برگردیم باز قطعهای از ماسوی الله در زمانی بوده است و این حالت هیچگاه پایانی ندارد؛ در این صورت #دوام_فیض_الهی و بیانتهائی عالم امکانی پذیرفته شده است؛
🔻و اگر آنِ ابتداء و لحظه شروعی بوده است پس باید یک مرحله قبلی، سابق بر لحظه و آنِ شروع داشته باشیم تا بگوییم در آن مرحله، مجموعة ماسوی الله از طرف گذشته امتداد نداشته است؛ ولی این باز به #تناقض منجر میشود؛ زیرا باز، هم مرحلهای هست که ظرف و بستر معدومیت مجموعه ماسوی الله است؛ و این مرحله قبلی هر چه باشد از ماسوی الله است؛ و هم باید با انتفاء مجموع ماسوی الله خود این مرحله هم منتفی باشد؛ پس این مرحله هم #بود و هم #نبودش هر دو پذیرفته شده و به تناقض منجر میگردد.
✳️ به عبارت دیگر ثبوت مرحله معدومیت #عالم_امکانی قبل از آنِ ابتداء، لازمه فرض ثبوت آنِ ابتداء برای عالم امکانی است؛
🔸زیرا اگر هیچ مرحله زمانی، که عالم امکانی در آن معدوم باشد ثبوت نداشته باشد؛ پس همواره در زمانهای گذشته عالم امکانی موجود بوده است و آنِ ابتداء و لحظه شروعی در کار نبوده است و در این صورت عالم امکانی به لحاظ زمان گذشته بیپایان و نامحدود خواهد بود نه حادث به حدوث زمانی؛
🔹بنابراین کسی میتواند برای عالم امکانی ادعای آنِ ابتداء و لحظه شروع داشته باشد که ثبوت مرحله معدومیت عالم امکانی قبل از آنِ ابتداء را پذیرفته باشد ولی این فرض، طبق بیان قبلی، مشتمل بر بود و نبود مرحله سابق بر آنِ ابتداء است که متناقض و باطل است؛
💐 نتیجه بحث:
بنابراین نظر متکلمان به این که عالم امکانی به این نحوه #حدوث_زمانی حادث است، صحیح نخواهد بود.
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 ادله متکلمان بر حدوث زمانی عالم و ارزیابی آنها
متکلمان برای اثبات دعوای خود در مورد حدوث زمانی عالم ادلهای را مطرح کردهاند؛ این ادله را #شهرزوری در کتاب الشجرة الإلهیة و نیز در شرح حکمة الإشراق، و #صدرالمتألهین در کتاب اسفارش (ج7، ص 311) نقل کرده و سپس آنها را نقد کردهاند؛ ما در ادامه به طرح و ارزیابی استدلالهای مهم آنها میپردازیم.
🔶 دلیل اول متکلمان:
🔻اگر حوادث گذشته (مثل روزهای طی شده عالم) #بینهایت باشند لازم میآید که تحقق و فعلیت هر روز از روزهای سال حاضر مثلا، وابسته به گذشت و پایانیافتن روزهای بیپایان گذشته باشد؛ زیرا تحقق و فعلیت روزها بعدی، وابسته به گذشت و پایانیافتن روزهای قبلی است؛
🔻اما پایانیافتن روزهای بیپایان گذشته قبلی، ناممکن است؛ زیرا طبق فرض آنها بیپایان و بینهایتاند؛ و بیپایان هیچگاه پایان نمییابد؛
🔻پس هیچگاه نوبت به تحقق و #فعلیت روزهای سال حاضر نمیرسد؛
🔻ولی روشن است که روزهای سال حاضر تحقق یافته و فعلیت مییابند
🔸پس حوادث گذشته، #بینهایت نیستند و عالم امکانی ابتدائی دارد.
🔷پاسخ حکماء به استدلال فوق:
🔹در یک سلسله #مترتب (که تحقق اعضای بعدی وابسته و متوقف به گذشت و پایانیافتن اعضای قبلی است) شیء متوقفعلیه (که دیگران به تحقق او وابستهاند) دو نوع است؛
🔸نوع اول: گاهی هنور خود متوقفعلیه، فعلیت نیافته و تحقق ندارد؛ مثل این که جمعه آتی هنوز نیامده است تا شنبه بعد از آن که وابسته به آن است بیاید؛
🔸نوع دوم: گاهی متوقفعلیه، فعلیت یافته و تحقق دارد؛ مثل تحقق دیروز که آمدن فردا به آن، وابسته است.
✳️با توجه به این مقدمه میگوییم
🔻اگر در گزاره «فعلیت هر روز از سال حاضر، وابسته به گذشت روزهای بیپایان گذشته است» منظور از وابستگی، #نوع_اول باشد، ادعای ملازمه بین مقدم و تالی این گزاره شرطی، باطل است؛ زیرا پایانیافتن و گذشت روزهای بیپایان محال است؛ (چون طبق فرض آنها بیپایان و بینهایتاند؛ و بیپایان، پایانی ندارد) و وابستگی چیزی، به امر محال، محال است؛ بنابراین ادعای وابستگی در گزاره مذکور باطل است؛ و ازینرو در این فرض، استدلال #متکلمان بر حدوث زمانی عالم، تام نیست؛
🔻ولی اگر در گزاره مذکور، منظور از وابستگی، #نوع_دوم باشد، ادعای ملازمه بین مقدم و تالی این گزاره، درست است؛ اما این ادعا که هیچگاه نوبت به تحقق و فعلیت روزهای سال حاضر نمیرسد، باطل است؛ زیرا طبق فرض، روزهای متوقفعلیه، فعلیت یافته و تحقق دارند؛ و با فعلیت یافتن روزهای متوقفعلیه گذشته، برای تحقق و فعلیت روزهای سال حاضر، مانع و مشکلی نیست؛ و ادعای امتناع آن از جانب متکلمان، #مصادره به مطلوب است؛
🔸زیرا امکان یا امتناع حادثه وابسته به موجودات بینهایت گذشته، همان مسئله متنازعفیه است و اتکاء به مسئله متنازعفیه حین استدلال بر دعوای خود، مصادره به مطلوب است؛ ولی ادعای جواز آن از جانب فیلسوف مصادره به مطلوب نیست؛ زیرا #فیلسوف در اینجا در مقام استدلال بر ادعای خود نیست بلکه در مقام بیان ناتمامی استدلال خصم است؛ و در این مقام حتی احتمال جواز، در ناتمامی استدلال خصم کافی است.
#ادامه👇
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram