eitaa logo
نشر آثار استاد حسین عشاقی
642 دنبال‌کننده
29 عکس
3 ویدیو
77 فایل
📚 پایگاه اطلاع رسانی آثار استاد حسین عشاقی ✅ ارائه کتاب ها، مقالات، دروس و يادداشت هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين استاد حسين عشاقي زيد عزه 🔸 متخصص در فلسفه و عرفان اسلامي 🔸 مدرس اسفار و فصوص الحكم @oshaghierfan
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه از بالا 🔸 ح : از همه مهم‌تر در «مذهب اقتصادي» اسلام در انجام كار اقتصادي، به كه از اصول دين است توجه داده شده است تا انسان اقتصادي، دست قدرت خدا بلكه حضور شخص خدا را در كار اقتصادي خود مشاهده كند و به آن بي‌توجه نباشد مثلا فرموده است: «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» (63 واقعه)؛ آيا به كشت‌تان نگاه نمي‌كنيد؟ آيا شما زراعت مي‌كنيد يا اين ما هستيم كه زراعت مي‌كنيم؟ اينها نمونه‌هايي از قوانين «مذهب اقتصادي» اسلام است (نه قوانين علم اقتصاد) كه بخاطر ، يا ، يا در اقتصاد اسلامي مورد عنايت است؛ ولي بر خلاف نظر آيت الله علوي كه به يكساني اقتصاد اسلامي و اقتصاد سرمايه‌داري حكم مي‌كنند؛ هيچ يك از اين موارد در داري نيست؛ و نه تنها نيست بلكه اين گونه دستورات بر ضد اقتصاد سرمايه داري است؛ بلكه بالاتر، ثروت اندوزي مثلا در نظام سرمايه‌داري يك افتخار و يك امتياز محسوب مي‌شود؛ 🔸 بنابراين تعجب است كه علي‌رغم اختلاف عميق بين مذهب اقتصادي اسلام و سرمايه‌داري ايشان اينگونه حكم به عدم فرق اقتصاد اسلامي و اقتصاد سرمايه‌داري مي‌كنند. 🔶 2-در ادامه، ايشان علاوه بر انكار واقعيت «اقتصاد اسلامي» به انكار واقعيت «طب اسلامي»؛ «فيزيك اسلامي»، «شيمي اسلامي» و نيز «علوم انساني اسلامي» مي‌پردازند و آن را يك شوخي مي‌دانند؛ استدلال ايشان اين است كه مگر ما چندتا روايت در زمينه اثبات مسائل اين علوم داريم؟ مثلا ما چندتا روايت براي جراحي مغز داريم؟ بعد مي‌گويند اسلام نيامده براي ما علم بياورد. از استدلال و بيان ايشان بر اسلامي نبودن اين علوم بر مي‌آيد كه ايشان تصور مي‌كنند قائلين به اسلامي بودن علوم، معيار اسلامي بودن علوم را اين مي‌دانند كه دعاوي مطرح در آن علوم توسط روايات اثبات گردد!! حال آن كه هيچ فرد مطلعي از قائلين به اسلامي كردن علوم، چنين نظري ندارد؛ و به چنين معياري قائل نيست؛ بلكه منظور قائلين به اسلامي كردن علوم، اين است كه همه علوم بايد با توجه به نكات اعتقادي و اخلاقي اسلامي مورد توجه واقع شوند؛ و نبايد اين نكات فراموش شوند بلكه طالب هر علمي همواره در اذعان به گزاره‌هاي علوم بايد به اين نكات اعتقادي و اخلاقي توجه داشته باشد؛ و بايد به مباني چنين اعتقاداتي نيز آگاهي لازم را داشته باشد؛ 🔷 در ادامه به توضيح آن مي‌پردازيم: 🔹 الف : در اسلام راجع به كل آفرينش امكاني اين اعتقاد وجود دارد كه هيچ تحولي رخ نمي‌دهد و هيچ نيرويي، كاري نمي‌كند مگر به قدرت و توان خداوند «لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّه» (39 كهف)؛ بنابراين هيچ حركتي در فيزيك و مكانيك مثلا، و هيچ كنشي در تركيبات شيمايي، و ساير تحولات مادي بدون حول و قوه الهي رخ نمي‌دهد. 🔹 حاميان ديني كردن علوم مي‌گويند حال كه چنين است پس دانشمندان فيزيك و شيمي و ساير علوم بايد اين اصل را فراموش نكنند كه هر رخدادي در حوزه اين علوم، مبدأ الهي دارد؛ و به دست قدرت الهي واقع مي‌شود؛ و هم خود به اين اصل و به مباني استدلالي آن آشنا و پايبند باشند هم شاگردان خود را به اين امور توجه دهند. 🔹 ب : بلكه بالاتر، طبق آيات قرآني، خداوند در همه ساحات هستي حضور دارد «أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحيطٌ» آگاه باشيد كه خداوند به هر موجودي احاطه وجودي دارد؛ بر اساس اين ديدگاه قرآني، هيچ موجودي و هيچ واقعيتي از حضور واقعيت خداوند خالي نيست؛ پس انسان نبايد هيچ موجودي در نظام هستي را بريده و بيگانه از واقعيت خدا بداند؛ بلكه هر گزاره حقي در علوم مختلف را بايد بيان حكمي بداند براي موضوعي كه چيزي جز جلوه‌اي از جلوه‌هاي بي‌نهايت خداوند نيست؛ و ازين‌رو بايد او ملتزم شود به اين كه هر گزاره حقي به‌گونه‌‌اي گزاره‌اي الهياتي است، نه سكولار و بريده از واقعيت خدا و بي‌تفاوت با الاه و الهيات اسلامي . ✳️ اينها نمونه‌هايي است از اعتقادات ديني كه حاميان ديني كردن علوم مي‌گويند در نظام آموزشي ما، بايد مورد توجه باشد و بايد مباني‌ چنين اعتقاداتي به گونه منطقي براي دانش‌‌آموزان و دانش‌جويان روشن گردد تا كار علمي آنها در همين راستا شكل بگيرد نه به صورت سكولار، يا به صورت الحادي. 🔹 ج: همچنين طبق آيات قرآني خدا شاهد هر كاري است «اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ» (9 بروج) روشن است توجه به شاهد بودن خدا در هر صحنه‌اي، موجب تأثير عميق اخلاقي در كارهاي داشمندان است؛ و جلو بسياري از خلاف كاريهاي دانشمندان را مي‌گيرد؛ و ازين‌رو علوم بايد تحت ملاحظات اخلاقي باشند. ادامه دارد 👇👇 @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌هاي قرآني و روايي 🖌 موضوع: اسماء و صفات خداوند از دیدگاه حضرت ثامن الائمه 🔸صدوق در کتاب «التوحيد» حدیثی را از حضرت امام علي بن موسي الرضا (ع) روايت كرده است كه آن حضرت در باره چیستی صفات خداوند و نسبت آنها با ذات خداوند این چنین فرمود: 🌸«وَ أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِيدُهُ وَ نِظَامُ تَوْحِيدِ اللَّهِ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ كُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَخْلُوقٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَيْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوفٍ وَ شَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ بِالاقْتِرَانِ وَ شَهَادَةِ الِاقْتِرَانِ بِالْحَدَثِ وَ شَهَادَةِ الْحَدَثِ بِالامْتِنَاعِ مِنَ الْأَزَلِ الْمُمْتَنِعِ مِنَ الْحَدَث‏»🌸 (صدوق، التوحيد، ص 34). 🔹بر اساس مفاد اين حديث شريف، اصل شناخت خداوند به او است «أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِيدُهُ»؛ ولي بر اساس نفي صفات از ذات حق تحقق مي‌يابد «وَ نِظَامُ تَوْحِيدِ اللَّهِ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ»؛ آن حضرت در ادامه، اين ادعا را با اقامه برهان اثبات مي‌كند؛ مي‌فرمايد اين كه هر صفتي را بايد از ذات حق نفي و سلب كرد برهانش اين است كه عقل‌ها دلالت دارند و شهادت می‌دهند كه هر صفتی و هر موصوفی، مخلوق‌ و معلول علتی است، «لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ كُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ»؛ توضیح این بخش از فرمایش حضرت این است كه هر صفت و موصوفي به گونه‌ای با هم متغایرند و امکان ندارد صفت و موصوف عینیت و همسانی صد در صدی داشته باشند؛ زيرا عينيت صد در صدي صفت و موصوف، لازمه‌اش اين است كه صفت بودن صفت، مرجحی نداشته باشد و نیز موصوف بودن موصوف هيچ يك مرجحي نداشته باشد؛ چون طبق فرض این دو هيچ فرقي ندارد و صد در صد عين همديگرند؛ پس هر ملاکی موجب می‌گردد که مثلا «الف» موصوف باشد، در «ب» که صفت آن است، هم هست؛ و هر ملاکی موجب می‌گردد که «ب» صفت باشد در «الف» که موصوف آن است، هم هست؛ لذا موصوف بودن «الف»، نه «ب» به ترجح بلا مرجح منجر می‌گردد و نیز صفت بودن «ب»، نه «الف» به ترجح بلا مرجح منجر ‌شود؛ و اين ناممكن است؛ پس امكان ندارد صفت و موصوف صد در صد عين هم باشند و محال است که هیچ اختلافی نداشته باشند؛ پس صفت و موصوف به گونه‌ای با هم متغايرند؛ از سویی هر يك از متغايرين براي امتياز از ديگري، محدود به حدي است و برای جدائی از دیگری در مرزی، پایان می‌یابد؛ پس هر چه موصوف به صفتی باشد محدود است و مرز پایانی دارد؛ و نیز هر چه صفتی برای موصوفی باشد محدود است، و برای جدائی از دیگری در مرزی پایان می‌یابد؛ و بدیهی است هر حقیقت محدودی، مخلوق است؛ و امکان ندارد همان خدای نامحدود و نامخلوق باشد؛ و هر مخلوقي از مخلوقات، در نهایت علتي و آفریننده‌ای دارد، که خود نه صفتِ موصوفي است، و نه موصوف به صفتي است (زیرا تسلسل محال است) لذا آن حضرت فرمود: «وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَخْلُوقٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَيْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوفٍ» یعنی هر مخلوقی دلالت می‌کند بر این که آفریننده‌ای دارد که او نه صفت موصوفی است و نه موصوف صفتی است (و گرنه طبق بیان مذکور، خود مخلوق می‌شود). 🔸در ادامه، آن حضرت اصل ادعاي صفت نداشتن خداوند را با بیان ديگري تبیین مي‌كند؛ مي‌فرمايد صفت نداشتن خداوند بخاطر اين است كه هر صفت و موصوفي باید در كنار ديگري قرار ‌گيرد «وَ شَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ بِالاقْتِرَانِ»؛ زیرا طبق مقدمات یادشده هر یک، مرز پایانی دارد تا از دیگری متمایز ‌گردد؛ ولي كنار چيزي بودن، خود دلالت بر حادث بودن آنها دارد «وَ شَهَادَةِ الِاقْتِرَانِ بِالْحَدَثِ»؛ زيرا هر موجود محدودی، مخلوق‌ و بالتبع حادث‌ است؛ ولي حادث بودن چيزي، از ازلي بودن امتناع مي‌كند؛ همانگونه كه ازليت هم از حدوث، امتناع مي‌كند «وَ شَهَادَةِ الْحَدَثِ بِالامْتِنَاعِ مِنَ الْأَزَلِ الْمُمْتَنِعِ مِنَ الْحَدَث»؛ بنابراين طبق اين حديث شريف هر صفتي را بايد از مرتبه ذات حق سلب و نفی كرد. 🔹نظیر فرمایش یاد‌شده، از حضرت امیر‌المؤمنین نیز نقل شده که فرمود «وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ...» (نهج البلاغة ص 39) توافق محتوای دو حدیث مروی از دو امام همام نشان دهنده این نکته است که این دو حدیث و دعاوی مذکور در آن از وثاقت و اعتبار خوبی برخوردارند.