✅ با سلام و عرض تسلیت اربعین حسینی، انشاءالله دروس استاد هاشمی طباطبایی از 17 مهر ماه ( دوم ربیع) برقرار است.
🔹لیست دروس:
خارج اصول: شنبه تا دوشنبه ساعت 10 تا 11
خارج فقه(خمس- نظام اقتصادی اسلام): شنبه تا دوشنبه ساعت 11 تا 12
نفاق در قرآن: سه شنبه و چهارشنبه ساعت 10 تا 11
نهجالبلاغه: سه شنبه و چهارشنبه ساعت 11 تا 12
🔹مکان: قم. ابتدای بلوار سمیه. مسجد جامعالکلمه
🆔 @ostad_hashemi
🔺چند سوال و احتمال در رابطه با غصب خلافت
🔹آیا حضرت علی(ع) خسته شده بودند که خود را از خلافت و سیاست کنار کشیدند؟! یا اینکه از نظر ایشان افرادی که خلافت را عهدهدار شدند، شایستهتر بودند و دیگر از سوی ایشان ضرورتی برای پیشقدمی در این راه احساس نشد؟! یا اینکه دیگران ایشان را کنار گذاشتند؟!
🔹به نظر میرسد حضرت علی(ع) در این خطبه به همه این سوالات و احتمالات پاسخ میدهند.
🔹احتمال اوّل قطعا منتفی است چون روشن است که ایشان شرعا اجازه نداشت که نسبت به #امور_مسلمین بیتفاوت باشد به ویژه در آن شرایط بسیار حسّاس و استثنائی که از یک جهت، کفّار روم و بلاد فارس و یهودیان زخم خورده از اسلام ناب و ... در صدد از بین بردن بنای نوپای دین اسلام بودند، و از سوی دیگر جامعه اسلامی یک صدا و همرنگ و متّحد نبودند، بلکه تعصّبات قبیلهای چهرههای با نفوذ فتنه و نفاق وضع جامعه اسلامی آن روز را طوری رقم زده بودند که نمیتوان تصوّر کرد شخصی مثل آن حضرت(ع) با خیال راحت خانهنشینی را برگزیند، در حالی که صدای رسای پیامبر اکرم(ص) در وجود ایشان طنین میافکند که(من اصبح و لم یهتّم بامور المسلمین فلیس منهم)
🔹پس این احتمال فینفسه ساقط است و علیرغم اینکه امکان ندارد کسی در حقّ حضرت(ع) چنین فکر کند، ایشان برای اتمام حجّت، خودشان این احتمال را ردّ میکنند.
🔹حضرت پس از بیان اینکه میفرمایند خلیفه اوّل با #علم به #برتری من در امر خلافت، آن را –یعنی خلافت- بر تن پوشید و از من دریغ کرد، ادامه میدهند: راهی در پیشِ روی من نبود جز یکی از دو راه: یا با وجود کمبود یاور #جنگ کنم و یا اینکه بر آن مصیبت بزرگ و آن حادثه پر خطر و ابهامبرانگیز #صبر نمایم.
...
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹"وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ" این عبارت حضرت به خوبی نشان میدهد که این ادعا که ایشان خود خواست از خلافت کنار برود، صحیح نیست.
🔹شاهد دیگر در بیانات حضرت(ع) بر عدم صحّت این احتمال، فرمایش پر سوز و گداز بعدی ایشان است که میفرمایند: "فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً" : راه بردباري را پيش گرفتم، چونان بردباريِ چشمي که خس و خاشاک در آن فرو رود و گلويي که استخواني مَجرايش را بگيرد. ميديدم حقي که به من رسيده و از آنِ من است، به يغما ميرود و از مَجراي حقيقياش منحرف ميگردد.
🔹آیا کسی که خود عُزلت را انتخاب کند، از #صبر و #سختی صحبت میکند! از چشمی که خاشاک در او فرو رفته شکایت میکند! و یا از استخوانی که مجرای گلو را گرفته ناله میکند! چرا از حقّ به یغما رفتهاش یاد میکند! کسی که خود کنار رفته نباید اینطور سخن بگوید!
🔹پس به قطع و یقین حقیقت مطلب اینطور نبوده که ایشان با رضایت خود کنار رفته باشد بلکه او را کنار گذاشتند و حق او را تصاحب کردند و به تعبیر صریحتر، حق ایشان را به #یغما بردند: اَری تُراثی نهباً.
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹سخنان حضرت در رد احتمال اول(خانهنشینی حضرت با اراده و رضایت خود)، کافی است برای بطلان احتمال دوّم(که حضرت(ع) رقیبان خود را شایستهتر در امر خلافت بداند) امّا حضرت(ع) باز به این سخنان اکتفا نمیکند و به ردّ و ابطال مستقیم احتمال دوم میپردازد:
🔹ایشان در یک فرازی که مربوط به خلیفه اوّل است، صریحا میفرمایند: "وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ": و او خود قطعا ميدانست که موقعيت من نسبت به خلافت، موقعيت مرکز آسياب به آسياب است که به دور آن ميگردد. سيل انبوه فضيلتهاي انساني- الهي از قلههاي روح من به سوي انسانها سرازير ميشود. ارتفاعات سر به ملکوت کشيده امتيازات من، بلندتر از آن است که پرندگان بلندپرواز بتوانند هواي پريدن روي آن ارتفاعات را در سر بپرورانند."
🔹شخصی که موقعیّت و نزدیکی خود را به مقام خلافت اینطور ترسیم میکند و برتری خود را به این شکل تقریر میکند، آیا در مورد ایشان این احتمال داده میشود که دیگران را شایستهتر از خود بداند؟!
🔹حضرت در فرازی دیگر که مربوط به شورای شش نفره که خلیفه دوّم برای تعیین جانشین خود نصب کرد، میفرمایند: "حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ... : تا آنگاه که اين شخص دوم هم راه خود را پيش گرفت و رهسپار سراي آخرت شد و کار انتخاب خليفه را در اختيار جمعي گذاشت که گمان ميکرد من هم يکي از آنان هستم. پناه بر خدا، از چنين شورايي! من کي در رابطه با شخص اول در عدم استحقاقش برای خلافت مورد ترديد بودم که امروز با اعضاي اين شورا قرين شمرده شوم!
🔹بنابراین از میان احتمالات، فقط احتمال سوّم میماند و آن اینکه آقایان با علم و عمد، حضرت علی(ع) را کنار گذاشته و حقّ مسلّم او را در خلافت تصاحب کردند.
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹آنچه که اهمیّت این خطبه
را دو چندان میکند، این است که حضرت(ع) با نقل اتّفاقات به شکل فنّی و حکیمانه، مقاصد اصلی خود را انتقال داده و مخاطبین را به قضاوت میرساند.
🔹امتیاز دیگر این خطبه آن است که ایشان برای اثبات حقّ خود در امر خلافت، از تکیه بر مواردی که احتمال تشکیک درباره آنها وجود دارد، پرهیز کردند[مانند واقعه غدیر و یا سخنان پیامبر اکرم(ص) درباره شایستگی حضرت علی(ع)]، و هیچ اشارهای به آنها نکردند بلکه تنها روی حقائقی تکیه نمودند که عرف و عقلا بدون نیاز به تعبّد و رجوع به این تفسیر و آن تفسیر، به حقانیّت حضرت(ع) و عدم حقانیّت رقبای ایشان، پی ببرند. و این رسالت و پیام واقعی خطبه شقشقیّه است.
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹سوال اساسی که میماند این است که چرا رقیبان حضرت(ع)، ایشان را از خلافت دور نمودند و خود زمام حکومت را به دست گرفتند؟ آیا واقعا با هدف الهی این حرکت را دنبال کردند؟ آیا برای حفظ اسلامی که رسول اکرم(ص) تمام وجود خود را وقف آن نمود، این تدبیر را کردند؟ و یا اینکه نیّت دیگری در کار بود؟
🔹حضرت(ع) با یک جمله که یک دنیا در آن سرّ و راز نهفته است، به این مطلب در آخر خطبه پاسخ میدهند: "کأَنَّهُمْ لَمْيَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ: "تِلْک الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لايُرِيدُونَ عُلُوًّا فِيالْأَرْضِ وَ لافَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ" بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَکنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا": گوئي آنان سخن خداوند را نشنيده بودند که فرموده است: ما آن سراي ابديت را براي کساني قرار خواهيم داد که در روي زمين برتري بر ديگران نجويند و فساد به راه نيندازند، و عاقبت کارها به سود مردمي است که تقوي ميورزند. آري، به خدا سوگند، آنان کلام خدا را شنيده، گوش به آن فرا داده و درکش کرده بودند، ولي دنيا، خود را در برابر ديدگان آنان بياراست تا در جاذبه زينت و زيور آن خيره گشتند و خود را باختند.
🔹بله تحقیقاً مرجع ضمیر در این سخن به مارقه و ناکثه و قاسطه برمیگردد، امّا اهل فنّ، شمولیّت آن را به سابقین میفهمند، اگر سابقین را اولیتر در شمول ندانند!
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
▪️رحلت جانسوز پیامبر اکرم(ص)، و شهادت مظلومانه امام حسن مجتبی(ع) و شهادت غریبانه امام علی بن موسی الرضا(ع) تسلیت باد.
🔰 قال النبی صلیاللهعلیه وآله و سلم:
🔹احب الاعمال الی الله الصلاة لوقتها ثم برّ الوالدین ثم الجهاد فی سبیل الله؛
🔹بهترین کارها در نزد خدا، نماز به وقت، نیکی به پدر و مادر و جهاد در راه خداست.
📚 کنز العمال، ج ۷، ص ۲۸۵.
🆔 @ostad_hashemi
✅ با سلام و تبریک حلول ماه ربیع، درس استاد هاشمی طباطبایی از فردا شنبه(دوم ربیع) ساعت ۱۰:۱۰ در مسجد جامعالکلمه برقرار میباشد.
🆔 @ostad_hashemi
🔹پس از بررسی سیر اجمالی خطبه شقشقیّه، اکنون به تفسیر و تبیین فرازهای آن میپردازیم:
حضرت(ع) میفرمایند:
«أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا کشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْکبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَکدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّه ، فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً »:
🔹اي مردم سوگند به خدا آن شخص جامه خلافت را به تن کرد و او خود قطعا ميدانست که موقعيت من نسبت به خلافت، موقعيت مرکز آسياب به آسياب است که به دور آن مي گردد. سيل انبوه فضيلتهاي انساني- الهي از قلههاي روح من به سوي انسانها سرازير ميشود. ارتفاعات سر به ملکوت کشيده امتيازات من بلندتر از آن است که پرندگان بلندپرواز بتوانند هواي پريدن روي آن ارتفاعات را در سر بپرورانند. (در آن هنگام که خلافت در مسير ديگري افتاد)، پردهاي ميان خود و زمامداري آويختم و روي از آن گردانيدم، چون در انتخاب يکي از دو راه انديشيدم: يا ميبايست با دستي خالي به مخالفانم #حمله کنم و يا در برابر حادثهاي ظلماني و پر ابهام #شکيبايي پيشه کنم. (چه حادثهاي؟!) حادثهاي بس کوبنده که بزرگسال را فرتوت و کم سال را پير و انسان با ايمان را تا به ديدار پروردگارش در رنج و مشقت فرو ميبرد. به حکم عقل سليم بر آن شدم که صبر و تحمل را بر حمله با دست خالي ترجيح بدهم. من راه بردباري را پيش گرفتم، چونان چشمي که خاشاک در آن فرو رود و گلويي که استخواني مَجرايش را بگيرد. (چرا اضطراب سر تا پايم را نگيرد و اقيانوس درونم را نشوراند؟). ميديدم حقي که به من رسيده و از آنِ من است، به يغما ميرود و از مجراي حقيقياش #منحرف ميگردد».
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹حضرت در عبارت فوق، چهار شاهد به کار میگیرد تا حجّت را بر مخاطب خود تمام کند که آنچه میخواهد بگوید عین حقّ و حقیقت است: 1.حرف تنبیه «اما»، 2.قسم به ذات اقدس خداوند، 3.لام قسم، 4.ادات «قد» بر فعل ماضی برای تاکید.
🔹این حقایق چیست؟!
1) «...تقمّصها فلان – ابن ابی قحافه –» مرجع ضمیر در «تقمّصها» به خلافت و ولایت امر مسلمین برمیگردد. پس ایشان میفرمایند بدانید که ابو بکر لباس خلافت را بر تن خود کرد و این کار را با #اراده و #اختیار خود انجام داد و اینطور نبود که بر او تحمیل شده باشد!
🔹این شهادت حضرت(ع) یک ردّ محکم و قاطعی است بر ادّعاهای گوناگون برخی کتب تاریخ که ابوبکر خواهان خلافت نبوده و مُضطّراً و مُکرهاً و با فشار اصحاب و برای حلّ اختلاف و جلوگیری از اختلاف و نزاعی که ممکن بود به خونریزی منجّر شود، قبول کرد!!
2) «و انّه لیعلم ...» مرجع ضمیر در «و انّه»،به ابوبکر برمیگردد. حضرت(ع) میفرمایند: به خدا قسم به رغم اینکه ابوبکر یقین داشت که خلافت حقّ مسلّم من است، اما به #عمد این حقّ را سلب نمود و برای خود تصاحب کرد! پس او عالماً و عامداً جامه خلافت را که حقّ او نبود به تن کرد.
3) «...طفقت ارتئي بین...» مرجع ضمیر در «طفقت» به خود حضرت(ع) بر میگردد. ایشان میفرمایند من در مقابل این حرکت، دو راه در پیش روی داشتم: یا بجنگم و به آنها بتازم ولی تنها و بییاور! و یا صبر و شکیبائی کنم بر این حادثه تلخ و هولناک!
4) «فرایت انّ الصبر...احجی» حضرت میفرمایند که من راه دوّم را اختیار نمودم، چون بر اساس عقل و حکمت، مصلحت دین را، بیشتر با آن دیدم .
5) «اری تراثی نهبا...» ایشان در این فراز به تصریح این حقیقت تلخ و خطرناک را مطرح و با قسم تاکید میکنند که خود دیدم چگونه حقّم در خلافت به یغما رفت و چگونه از طریق زور از من گرفته شد و با حیله و خُدعه از من سلب گردید!
🔹لازم به ذکر است که کلمه «نهب» معنایی فراتر از سرقت دارد. در معنای این کلمه، عنصر #زور و #خشونت از یک جهت، و عنصر #مکر و #حیله_گری از سوی دیگر نهفته است.
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹 «...انّ محلّی منها محلّ القطب من الرحی، ینحدرُ عنّي السیل و لا یرقی اليّ الطیر»
🔹این بیان حضرت در مقام بیان این است که حجّت بر حرکت غیر شرعی ابوبکر تمام بود و عملکرد او از روی جهل و یا شبهه نبود. این بیان همچنین از جایگاه بسیار رفیع آن حضرت(ع ) نسبت به مقام خلافت حکایت میکند. لباس خلافت شایسته تن حضرت(ع) بود، و تعلّق و وابستگی این مقام به ایشان از قبیل وابستگی آسياب به مرکز و محور آن بود که اگر از مرکز جدا شود به یک تکّه سنگ بیخاصیّت تبدیل میشود.
🔹ممکن است از حضرت(ع) سوال شود که بر چه اساسی چنین ادّعائی دارند؟ ایشان پاسخ میدهند: من کسی هستم که انبوه فضيلتهاي انساني- الهي از قلههاي روح من به سوي انسانها سرازير ميشود و من هستم که ارتفاعات سر به ملکوت کشيده امتيازاتم بلندتر از آن است که پرندگان بلند پرواز بتوانند هواي پريدن روي آن ارتفاعات را در سر بپرورانند. معلوم میشود که حضرت(ع) مقام واقعی خلافت را بسیار رفیع میدانند که باید بر تن کسانی قرار گیرد که خصوصیّات یاد شده را دارا باشند!
🔹نکته قابل توّجه این است که حضرت(ع) شهادت میدهد که شخص ابوبکر به مجموع مطالب فوق و به ویژه این خصوصیّات حضرت(ع) واقف بود. چون حضرت به خصوصه از ابوبکر نام میبرد و میفرماید: «و هو یعلم» چرا که او بیشتر از دیگران به مقام و جایگاه والای حضرت(ع) و حقانیت ایشان آگاه بود. و یا به دلیل این بود که ابوبکر محوریّت و مرکزیّت آن حرکت انحرافی را داشت.
🔹بنا بر احتمال اوّل، مشخص میشود که رسول اکرم(ص) بسیار زیاد از فضائل و خصوصیّات بیبدیل حضرت علی(ع) و حقانیت ایشان در آشکار و پنهان صحبت کرده بودند لذا این ادعا که رسول اکرم(ص) دار فانی را بدون تعیین جانشین برای خود، وداع کردند، بیاساس و باطل است. متاسفانه این اصل بیاساس، به عنوان اصل مسّلم و مبنای مذاهب اهل سنّت قرار گرفت.
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔺اطلاعیه
🔹به دلیل مراسم تجمع طلاب و فضلای حوزه علمیه قم در محکومیت کشتار مردم مظلوم افغانستان، دروس استاد هاشمی فردا یکشنبه تعطیل است.
🔹«حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ بَعْدَهُ (ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى):
شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى کورِهَا * وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا!»
🔹حضرت علی(ع) در طول مدّت خلافت ابوبکر، جانب صبر را پیش گرفت که تحمّل آن برای ایشان خیلی طاقتفرسا بود شبیه سختی کسی که در چشم او خار رفته و یا در گلوی او استخوان گیر کرده. اما روزهای ابوبکر به سر نرسیده، که او خلافت را به عمر واگذار کرد!! حضرت(ع) این واگذاری را با تعبیر«فأدلی» بیان میفرمایند! به نظر میرسد دراین تعبیر، نکته و سرّی نهفته است!
🔹«ادلاء» در امور مادّی به معنای سرازیر کردن شئ از بالا به پائین است. این تعبیر یک استعاره است و به معنای این است که سرآغاز این حرکت و آن انحراف روشن بود که باید به اینجا مُنتهي میشد! و اینکه این واگذاری خلافت، نمایانگر چینش از قبل طرّاحی شده است!
🔹امّا احتمال دیگری در معنای «أدلی» وجود دارد از قبیل استعمال آن در آیه کریمه: «وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» آیه 188 سوره بقره. و به معنی این است که چیزی را به عنوان رشوه به دیگری بدهند. بنا بر این احتمال، حضرت(ع) در صدد بیان این حقیقت است که واگذاری خلافت توسّط ابوبکر به عمر به عنوان رشوه بود. رشوه در مقابل تلاشهای جانانهای که عمر برای به کرسی نشاندن ابوبکر و تثبیت او صرف کرد.
🔹به نظر میرسد هر دو احتمال بر این حقیقت توافق دارند که این واگذاری خلقالساعه نبوده بلکه از قبل پیشبینی و طرّاحی شده بود! و لذا حضرت(ع) در فرمایشی به شخص عمر، این واقعیت را تصریح فرمودند: «احْلِبْ حَلْباً لَكَ شَطْرُهُ» جالب است که این فرمایش حضرت به عمر زمانی گفته شد که عمر در تکابو برای تثبیت خلافت ابوبکر بود که حضرت(ع) به او میگویند: «سهم تو در این شیردوشی محفوظ و تامین شده است»!!
🔹سپس حضرت(ع) یک بیت شعر را بیاد میآورند که از آن استفاده تمثیلی میکنند و حال خود را که حال اسلام واقعی و آرمانهای الهی در زمان رسول اکرم(ص) است را با زمان فعلی(دوران خلفا) مقایسه میکنند و حسرت و تاسّف برای چنین دگرگونی میخورند.
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹حضرت علی(ع) در فراز بعد میفرمایند: "فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا!" تاریخ نقل میکند که حرکت ابوبکر در راستای تصدّي خلافت، با اعتراض جمع کثیری از صحابه رسول اکرم(ص) مواجه شد و این امر موجب شد او خواستار کنارهگیری شود که مورد ملامت شدید عُمر واقع شد!! شاید از این تعبیر حضرت(ع)، بتوان استفاده کرد که درخواست کنارهگیری از ابوبکر مکرّراً در دوران تصدّي وی وجود داشته است.
🔹سوال: آیا علّت این کنارهگیری، مخالفتهای وسیع از مهاجرین و انصار با این انتصاب بود؟ یا بالا بودن سطح اعتراض تا حدّ درگیری مسلّحانه؟ و یا مفتضح شدن توافقات قبلی این گروه؟
🔹ظاهراً احتمال دیگری وجود دارد که باید از لابهلای کلمات حضرت(ع) فهمید و آن اینکه این درخواست کنارهگیری یک حرکت نمایشی بود که هدف آن نشاندادن بیرغبتی و زهد ابوبکر در امر سلطنت و ریاست است! تا قدری از ناراحتی و تنش که در جامعه به وجود آمده بود،بکاهد! و طوری وانمود شود که آمدن او به تقاضای دیگران بود و الا ایشان هیچ تعلّق خاطری به منصب نداشته و ندارد!! نمایشی بودن این حرکت نتیجه یک استدلال منطقی است که حضرت علی(ع) با ظرافت تمام آن را بیان فرمودند که حاصل استدلال این است:
🔹اگر ابوبکر خواهان مقام و پست نبوده و نسبت به آن زاهد و بیرغبت است و خود را اساساً شایسته و لایق این مقام نمیداند(چون خودش گفته بود: ولّیتُکُم و لستُ بخیرِکم)، پس قاعدتاً باید با فرا رسیدن علائم مرگ، اعلام کند که مثلا ما در حدّ توانمان به این مسوولیّتی که شما مردم به ما دادید،عمل کردیم و حالا نوبت آن رسیده که شما به فکر شخص دیگری باشید که این امانت را به او واگذار کنید، در حالی که ابوبکر نه تنها این کار را نکرد بلکه بلافاصله دستور داد که باید شخص عُمر عهدهدار این مسولیّت باشد!! نصب عمر توسّط ابوبکر به هیچ وجه با آن درخواستهای کنارگیری کذائی، سازگاری ندارد!
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹شخص زاهد و بیرغبت و خواهان کنارگیری، شخصی که خود را شایسته این مقام نمیداند، چطور اقدام به نصب خلیفه بعدی میکند!! آنهم بدون توجّه به رای مردم و تصمیم اهل حَلّ و عقد که به گفته خودش و دیگران، تمام مشروعیّت از سوی آنان است.
🔹پس معلوم می شود تنها احتمالی که میتواند سناریوی درخواست کنارگیری ابوبکر را توجیه و تفسیر کند این است که این یک حرکت #نمایشی بود و جزو برنامههای تصاحب قدرت بود که با تبانی و توافق قبلی و کاملاً هماهنگ صورت میگرفت.
🔹بنابراین انتصاب عمر توسط ابوبکر، حکایت واضح دارد که اینها از اوّل برنامه را به نحوی طرّاحی و چیدمان کرده بودند که ابوبکر ابتدائاً خلیفه شود و سپس عمر! و طبق این هم عمل شد!! که حضرت علی(ع) میفرمایند:«لشدّما تشطّرا ضرعیها» یعني: چگونه سفت و محکم دو پستان خلافت را به خود اختصاص داده و هر کدام به نوبت از قبل تعیین شده به دوشیدن آن پرداختند! این کلام حضرت، تلمیحاً و تلویحاً میگوید که همه این رویدادها یک حقیقت راهبردی را بازگو میکند و آن اینکه این افراد دغدغه #دین_خدا را نداشتند و به دنبال مصالح و منافع شخصی و گروهی خود بودند و هر کس فکر مقابله را با آنها در سر میپروراند، تا حدّ مرگ او را تنبیه و از صحنه خارج میکردند.
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔺اطلاعیه
🔹با توجه به تعطیلی یکشنبه 2 آبان به دلیل میلاد پیامبر اکرم(ص) و امام جعفر صادق(ع)، دروس استاد هاشمی شنبه اول آبان نیز تعطیل میباشد.
💐 میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق(ع) مبارکباد.
🔻 صلوات بر پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم
🔹 «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ كَمَا حَمَلَ وَحْيَكَ وَ بَلَّغَ رِسَالاَتِكَ، وَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ كَمَا أَحَلَّ حَلاَلَكَ وَ حَرَّمَ حَرَامَكَ وَ عَلَّمَ كِتَابَكَ، وَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ كَمَا أَقَامَ الصَّلاَهَ وَ آتَي الزَّكَاهَ وَ دَعَا إِلَي دِينِكَ، وَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ كَمَا صَدَّقَ بِوَعْدِكَ وَ أَشْفَقَ مِنْ وَعِيدِكَ، وَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ كَمَا غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ وَ سَتَرْتَ بِهِ الْعُيُوبَ وَ فَرَّجْتَ بِهِ الْكُرُوبَ، وَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ كَمَا دَفَعْتَ بِهِ الشَّقَاءَ وَ كَشَفْتَ بِهِ الْغَمَّاءَ وَ أَجَبْتَ بِهِ الدُّعَاءَ وَ نَجَّيْتَ بِهِ مِنَ الْبَلاَءِ، وَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ كَمَا رَحِمْتَ بِهِ الْعِبَادَ وَ أَحْيَيْتَ بِهِ الْبِلاَدَ وَ قَصَمْتَ بِهِ الْجَبَابِرَهَ وَ أَهْلَكْتَ بِهِ الْفَرَاعِنَهَ، وَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ كَمَا أَضْعَفْتَ بِهِ الأَْمْوَالَ وَ أَحْرَزْتَ بِهِ مِنَ الأَْهْوَالِ وَ كَسَرْتَ بِهِ الأَْصْنَامَ وَ رَحِمْتَ بِهِ الأَْنَامَ، وَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ كَمَا بَعَثْتَهُ بِخَيْرِ الأَْدْيَانِ وَ أَعْزَزْتَ بِهِ الإِْيمَانَ وَ تَبَّرْتَ بِهِ الأَْوْثَانَ وَ عَظَّمْتَ بِهِ الْبَيْتَ الْحَرَامَ، وَ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ الأَْخْيَارِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً.»
🔻صلوات بر امام جعفر صادق علیهالسلام
🔹 «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خَازِنِ الْعِلْمِ الدَّاعِي إلَيْكَ بِالْحَقِّ النُّورِ الْمُبِينِ، اَللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ كَلاَمِكَ وَ وَحْيِكَ وَ خَازِنَ عِلْمِكَ وَ لِسَانَ تَوْحِيدِكَ وَ وَلِيَّ أَمْرِكَ وَ مُسْتَحْفِظَ دِينِكَ، فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَي أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَ حُجَجِكَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.»
🆔 @ostad_hashemi
🔹در فراز بعد حضرت علی(ع)، به دوران خلافت عُمر میپردازد و میفرماید: "فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ کلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَکثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا کرَاکبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ الله بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ":
🔹یکی از خصوصیّات منحصر به فرد معصوم این است که کلام او بعد از قرآن، دارای ویژگی (لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه) میباشد. اغراق و افراط و یا تفریط در آن نیست حتّی اگر بخواهد درباره دشمن شماره یک خود صحبت کند.
🔹لذا تعبیراتی که حضرت درباره عمر مطرح میکنند، به هیچوجه درباره ابوبکر مطرح نکردند کما اینکه تعبیراتی که درباره عثمان به کار میبرند، به هیچوجه درباره این دو نفر به کار نمیبرند. حضرت تقصیرات و مشکلات هر یک را دقیقا به خود آنها نسبت میدهد و از سوی دیگر از جرم آنها نمیکاهد.
🔹عمر شخصی خشن و خشک بود که محیط پیرامون را دقیقاً باهمین ویژگیها بنا نهاد لذا این شخص بیپروا به حضرت(ع) اعتراض و اشکال میگیرد که چرا گشادهرو هستی!! و جالب است که در موضوع انتخاب جانشین خود، به همین خصوصیّت -گشادهروئی حضرت(ع)-،اشاره میکند و میگوید اگر این خصوصیّت را نداشتید شما بهترین گزینه بودید در امر خلافت!!
🔹شرایطی که عُمر ساخت، موجب شد که هر فردی وقتی وارد آن میشد، طبع خشن آن را حسّ میکرد. لحن کلام وی تُند و نیشدار بود، زخم زبان داشت، برخوردها طوری بود که وجدان هر مراجعهکنندهای را عمیقاً خدشهدار میکرد.
🔹درشتگوئی و عبارتهایی به کار میبرد که غیر قابل تحّمل بود. و اگر کسی به چیزی اعتراض و یا اشکال میکرد، با خشونت زیاد مواجه میشد و زیاد اتّفاق میافتاد که کسی از امری سوال میکرد و جواب غلط و غیرصحیح دریافت میکرد! البتّه در مواردی که عُمر متوّجه غلط بودن جواب خود میشد، گاهی عقبنشینی میکرد.
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹مقرّ خلافت و شخص خلیفه که باید مأمن و پناهگاه مردم باشد، و جائی مطمئن و بیواهمه برای حلّ مشکلات افراد به حساب آید، به خاطر این رفتارهای عمر، به مکانی تبدیل شد که با سختی به آن مراجعه میشد و کمتر کسی تمایل رفتن به آنجا را داشت. معمولا ملاقات با عُمر مسالهساز بود، و برای ملاقاتکننده راحت و آرامشآور نبود!
🔹این شخص با این ویژگیها مانند کسی بود که سوار بر مرکب چموش و نافرمانی شده است که قابل کنترل و هدایت نیست!! هر طور با این مرکب رفتار کنید تلفات دارد و خروجی این نحو از زمامداری، آشفتگی و سردرگمی جامعه است لذا حضرت(ع) میفرمایند: (فمني الناس لعمرو الله بخبط و شماس و تلّون و اعتراض) نه یک فهم صحیح و قابل قبولی از دین خدا ارائه میشود و نه یک وحدت روّیه در اعمال قانون وجود دارد. به خاطر عدم آشنائی با احکام الهی، بیگناه، متّهم و تازیانه میخورد!
🔹کسانی هم که از خارج مدینه برای آشنائی با دین اسلام به مدینه میآمدند و سوالاتی داشتند و یا شبهاتی داشتند، با بیپاسخی مواجه میشدند و یا پاسخهای عجیب و غریب دریافت میکردند که بر تشکیک آنها درباره حقّانیّت این دین الهی افزوده میشد!!
🔹حضرت علی(ع) میفرمایند همه این اوضاع را میدیدم و تاسّف میخوردم و چارهای جز صبر و شکیبائی نداشتم. چیزی که این سختیها را بر من دو چندان میکرد، به درازا کشیدن این آشفتگیها و انباشته شدن روز به روز این گرفتاریها و کجرویها بود! تا اینکه خلافت این شخص هم به پایانش رسید.
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹حضرت أمیر(ع) در ادامه به اتّفاقات خطرناک روزهای آخر زندگی عُمَر میپردازد و میفرماید: «حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَکنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ»
🔹عمَر که توسّط شخصی به نام (ابو لؤلؤ) مورد تهاجم قرار گرفت، پس از معاینه طبیب،از او خواسته شد که وصیّت کند،او مشورتهایی با خواصّ خود انجام داد و سپس دستور داد که افراد ذیل که به ادّعای او اصلح الموجودین هستند! شورائی تشکیل داده و از بین خود، خلیفه بعدی را انتخاب نمایند! این افراد عبارتند از: حضرت امیر(ع)، عثمان بن عفّان، عبد الرحمن ابن عوف، سعد ابن أبی وقّاص، طلحه أبن عبید الله، زبیر بن العوّام
🔹تاریخ در جائی از عُمَر نقل می کند که او درباره افراد فوق تمجید و تعریف کرده و گفته که حضرت رسول(ص) فرموده که آنها اهل بهشتند!! و درجائی دیگر نقل می کند که او گفته که اینها افرادی هستند که حضرت رسول (ص) «مات و عنهم راضٍٍ» و به تعبیری مورد قبول حضرت(ص) بودند. ولی همین تاریخ نقل می کند که عُمَر این جماعت را به نزد خود دعوت کرد و هر یک از آنها را – به جز حضرت امیر(ع) و جناب عبد الرحمن بن عوف- مورد بدترین توهینها قرار داد! و تاریخچه پر مسأله و رفتارهای ناهنجار آنان را بازگو کرد و صفتهای زشت و پلیدی به آنها نسبت داد! و سپس گفت که با این أوصاف، جامعه از خلیفه شدن أمثال شما چهها خواهد کشید!!
نکتهای که عُمَر را وادار کرد که حضرت را مستثنا از این برخورد تند کند، واضح است و آن سلامت این شخصیّت بیمانند –بعد از نبیّ اکرم(ص)- از نظر دوست و دشمن است.
🔹لذا میبینیم این تعبیر بارها در مورد حضرت وارد شده است که: «لم يكن لاحدٍ فيك مهمز و لا لقائل فيك مغمز». بله عُمَر نتوانست نسبت به این حقیقت، تسلیم محض شود! و لذا بعد از اینکه به حضرت علی(ع) گفت: اگر شما خلیفه شوید، مردم و جامعه را به بهترین وجه اداره خواهید کرد و در سالمترین مسیر قرار خواهید داد، افزود: أمّا در شما خصوصیّت شوخ طبعي وجود دارد و یا به تعبیری شخص گشادهرويی هستید (لولا فیک دُعابه)!!
🔹آنچه مُهّم است عدم تعرّض جدّي عُمَر به ابن عوف است!! بلکه از او ستایش کرد!! تاریخ نقل می کند که عُمَر به ابن عوف گفت: شما شخصی هستید که ایمانتان از ایمان نصف مسلمین بالاتر است! ولی به جهت ضعفی که در شما سراغ دارم به درد خلافت نمیخورید: «لا یصلح لأمر الخلافه من فیه ضعف مثلک»
🔹شناخت نکته این رفتار بسیار حائز اهمیّت است و از تصمیم آن افراد در اجرای برنامه خود حکایت دارد!! چون قرار است نقش عُمدهای به (ابن عوف) داده شود و این از یک جهت نیاز به پشتوانه قوي و محکم دارد! که عمر در آن ادّعای عجیب، ایمان ابن عوف را بیشتر از ایمان نصف مسلمین، معرّفي می کند!! و از سوی دیگر،نیاز به بستر مناسب و زمینه مهیّا برای انجام این نقش در وجود این فرد دارد که «ابن عوف» داشت و آن دشمنی و- یاحدّ اقلّ- بیمیلی به حضرت علی(ع) و خویشاوندی با عثمان بود!!
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔺ابن عوف، قربانی نقشههای عمر
🔹جالب است بدانیم که در فرهنگ و زندگی عُمر جائی برای تعریف و تمجید از کسی نیست!! بلکه هر چه هست، اعتراض و ایراد و إشکال است؛ از نبي اکرم(ص) بگیر تا بقیّه صحابه! حالا چه شده که از وی چنین ستایشی صادر شده؟! آنهم درباره کسی مثل ابن عوف که جایگاهی و أثری از او در تایخ اسلام و مسلمین وجود ندارد؟! این واقعاً خیلي جای تعجّب دارد؟!
🔹ضمناً جناب عُمر از کجا اندازه ایمان افراد را میداند تا چنین قضاوت میکند که ایمان ابن عوف بیشتر از ایمان نصف مسلمین است؟! اگر چنین است پس چرا مسقیماً او را به خلافت منصوب نمیکند؟! مگر ضعف او از عثمان بیشتر است؟! در حالی که همه به ضعف و بيدست و پائی عثمان شهادت میدادند!!
🔹جواب همه این پرسشها یک کلام است: عُمر نقشه داشت برای جلب نظر ابن عوف تا کاری که از او خواسته شده انجام دهد! و ضمناً هشدار کافی به وی داده شده بود تا به فکر این مقام نباشد! اینگونه رفتارها در عُرف بازیهای سیاسی، نشان میدهد که بعضیها تنها به عنوان وسیله برای تأمین اغراض سیاسی قدرت حاکم و یا احزاب، مورد استفاده قرار میگیرند و پس از انجام کار مُحولّه،مثل زباله دور انداخته میشوند! «ابن عوف» قربانی چنین برنامهای شد!
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹چند سوال:
1. اگر أفراد شورای خلافت –به جز حضرت أمیر علیهالسلام و ابن عوف - واقعاً همانطوری هستند که عُمر گفت، پس چگونه حضرت رسول(ص) –البته به نقل عمر- فرموده که آنها أهل بهشتند؟! حتماً یا عمر دروغ گفته و أفتراءاً این مطلب را به حضرت رسول (ص) نسبت داده است و یا اینکه راست گفته و بهشت، فقط جای أهل تقوی و صالحان نیست بلکه بيتقویها و طالحان را هم در خود جای میدهد!! و یا اینکه نعوذ بالله تشخیص عمر از حضرت رسول(ص) بیشتر است که حقیقت أین أفراد را شناخت ولی حضرت رسول(ص) نتوانست به حقیقت آنها پیببرد! و تصوّر کرد که آنها آدمهای خوب و بهشتی هستند!! بلکه حتّی خدای متعال – والعیاذ بالله- هم کارش ایراد دارد چون حقیقت این افراد را برای پیامبر خود أطلاع نداد؟! و جامعه و تاریخ به اشتباه افتاد!!
2. اگر عمر از حقائق این افراد با خبر بود، چگونه عنوان (أصلح) را به آنها داد؟! وآنها را اعضای اصلی شورای خلافت تعیین کرد؟! و دستور داد که باید خلیفه المسلمین و جانشین پیامبر أکرم از بین اینها انتخاب شود!! آیا واقعا قحط الرجال بود و او به نحوی خواست به دیگران و یا به تاریخ گوشزد کند که خدای متعال و دینی که نازل فرمود و پیامبری که مبعوث کرد، همه و همه نتوانستند پس از تلاشهای بیست و سه ساله خود، أفرادی بهتر از این چند نفر تربیت کنند!! و یا اینکه قحط الرجال نبود و بزرگانی مانند ابوذر و سلمان و مقداد و عمّار –بلکه حتّی عبدالله بن عباس که آقایان نوعاً ایشان را قبول دارند- بودند و بسیاری دیگر در مدینه، أمّا عمر سُراغ آنها نرفت! چون برنامه هایی که او در صدد اجرای آنها بود، با این اینگونه افراد قابل تأمین نبود!!
🔹سوال: اگر عمر أهداف خاصّي را دنبال میکرد، چرا حضرت أمیر(ع) را وارد این بازی کرد؟ پاسخ: عمر با این حرکت خود به بهترین شیوه بازی را مدیریت و اداره کرد تا با کمترین تلفات، به خواستههای خود برسد! هم حضرت(ع) را در شورا قرار داد تا کسی نگوید که عمر طیف خاصّی را در نظر گرفته، در نتیجه او با این کار دهان طرفداران حضرت را بست و هم حضرت(ع) عملاً حذف شده و فاقد هرگونه قدرت تأثیر و تغییر در تصمیم نهائی شوری بود!! و به تعبیر روشنتر، بود و نبود حضرت(ع) عملاً فرق نمیکرد.
🔹بنابراین عمر با زیرکی و برنامه از قبل طراحی شده، تعداد مُعیّنی برای شورا در نظر گرفت که همان شش نفر بود و مُهرههای خود را طوری آرایش داد که امکان نداشت غیر از آنچه مورد نظرش بود، انتخاب شود.
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔺سوالات و ابهامات درباره شورای خلافت
🔹سوالات و ابهامات زیادی درباره شورایی که عمر تشکیل داد وجود دارد که همه از صوریبودن این شورا حکایت دارد. امّا آنچه لازم است روی آن توقّف کرد، إتّفاقي است که تاریخ بدان اشاره کرده و آن این است که پس از استدلالات مُتقن حضرت أمیر(ع) درباره أحقیّت خود از دیگران نسبت به مقام خلافت، و پس از صفآرائی اعضا و قرار گرفتن زبیر در کنار حضرت و سعدابنابیوقاص در کنار عثمان، و کلیدی شدن موضع ابن عوف، این شخص رو به حضرت کرد و گفت: دست خود را دراز کن تا با شما بیعت کنم ولی به شرط تعهّد شما به عمل به کتاب خدا و سُنّت پیامبر(ص) و سیره شیخین(ابوبکر و عمر) و حضرت در جواب میفرماید عمل به کتاب خدا و سُنّت پیامبر(ص) را وظیفه و اساس مشي و برنامه خود میدانم أمّا شرط دیگر یعنی تعهّد در عمل به سیره شیخین، پذیرفتنی نیست و من بر اساس تشخیص خود در سایه قرآن کریم و سُنّت پیامبرأکرم(ص) عمل خواهم کرد.
🔹این جواب حضرت(ع) به مذاق ابن عوف خوش نیامد و رو به عثمان نمود و گفت که آیا تو تن به هر سه شرط میدهی؟ عثمان بیدرنگ اعلام موافقت نمود!! و جناب ابن عوف در پی آن، عثمان را به عنوان خلیفةالمسلمین معرّفی کرد!! این جریان را تاریخ نقل کرده که خیلی جای تأمُلّ دارد!
أوّلاً: چرا عُمر محوریّت در تصمیم نهائی را به ابن عوف واگذار کرد؟! چرا این شان را به همکار و رفیق شفیق خود جناب ذوالنورین(عثمان)، نداد؟ مگر ابن عوف چه ویژگی داشت که عثمان نداشت؟!
ثانیاً: ابن عوف بر چه أساس و مبنائی تعهّد در عمل به سیره شیخین را، شرط مستقلّ برای مشروعیّت خلیفهالمسلمین قرار داد؟! آیا این شرط را از کتاب خدا و یا از فرمایشات پیامبر أکرم و یا حتّی از گفتههای علنی خود شیخین استفاده کرده بود؟! و یا اینکه ابن عوف یکی از مصادر تشریع بود که با قرآن کریم و پیامبر أکرم برابری میکند؟! اگر ابن عوف از چنین مقام والائی برخورد بود، چرا تاریخ از این شایستگیهای منحصر به فرد او، نه در زمان پیامبر أکرم(ص) و نه حتّی در زمان خلافت خود شیخین، أثری و یا خاطرهای تعریف نکرده؟! این تاریخ پیش روی مُحققّین است بررسی کنند ببینند آیا از ابن عوف أثری و یا هنری در صحنههای جنگ، صلح، یا فقاهت و. .. وجود دارد يا خیر؟! بله تاریخ نقل میکند که وی بعد از خوش خدمتی که به این جماعت کرد، مطرود عثمان شد و به اندازه پشیزی به او بها ندادند، بلکه عثمان دستور داد که مسلمین حقّ همنشینی با او را ندارند و جالب است که همین تاریخ، از پشیمانی و ندامت ابنعوف از اقداماتی که برای انتخاب عثمان انجام داد، نقل میکند! قطعا اگر ابن عوف در دوران خلافت عثمان مورد تکریم قرار گرفته بود، چنین سخنی از او به خارج درز پیدا نمیکرد که مورخین آن را نقل کنند.
ثالثاً: چرا ابن عوف ابتداء این صحبتها را از خود عثمان شروع نکرد و ابتدا با حضرت(ع) این شرائط را مطرح کرد و پس از پاسخ منفي ایشان، کار را با عثمان تمام کرد؟! طرح و برنامه آنان از اوّل این بود که مسیر را از مسیر غدیر منحرف کرده و نگذارند حضرت أمیر(ع) سُکّاندار جامعه اسلامی باشد، چون با خلیفه شدن ایشان دیگر جائی برای انتفاعات خاصّ و امتیازات ویژه و خواستههای شخصی نبود که این وضع به هیچ وجه خوشایند این قوم نبود، ثانیا بسیاری از اینها دشمنی ریشهدار با حضرت(ع) داشتند چون حضرت بسیاری از انساب کافر آنها را به درک واصل کرده بود.
🔹پس دو عامل بسیار مُهّم بود: یکی تصاحب سلطه و خلافت برای تأمین منافع خود و اطرافیان و دیگری کینه و بغض جاهلی نسبت به حضرت(ع) و تلاش مضاعف همه اطراف زخم دیده از شمشیر حضرت برای انتقامجوئی و تقاصّ. البتّه اثرگذاری و تحریک این دو عامل، نیاز به بستر و زمینه دارد! که همان سُستی عقیده و بیتقوائی است که در خیلی از آن جماعت به روشنی دیده میشد!!
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹جوابهای تفصیلی:
🔹أوّلاً: اینکه همه افراد شورای تعیین شده توسّط عُمر، مورد رضایت و قبول پیامبر اکرم(ص) بودند و به شهادت آن حضرت أهل بهشتند، ادّعائی بیش نیست! و جز خود عُمر – آن هم در بستر مرگ – فردی دیگر آن را روایت نکرده است!! و حتی تاریخ برخی سرزنشهای تُند حضرت(ص) را نسبت به بعضی از آنها نقل میکند! البتّه واضح است که عُمر از این ادّعا به دنبال قداستبخشی به اقدامات و نظرات از پیش تعیین شده این شورا بود! و به هیچ وجه نظر به تک تک افراد نداشت، و لذا در جلسهای که با آنها داشت، انبوهی از صفات زشت و توهینآمیز روانشان کرد که برخی از آنها استحقاق بیش از آنچه گفته شد، داشتند.
🔹ثانیاً: الحقّ و الانصاف قحطالرجال نبود! إسلام عظیم و پیامبر اکرم(ص) افرادی در این مُدّت کوتاه تربیت کردند که در تاریخ بشریّت – به استثناء أنبیاء و أوصیاء الهی – نظیر نداشتهاند، چرا عُمر اینگونه افراد برای شورا انتخاب نکرد؟ جوابش روشن است! چون اینگونه افراد به درد وی در این برنامه نمیخوردند!!
🔹قطعا کسانی آماده همکاری با عُمر در این زمینه بودند که خیلی به فکر خدا و آخرت نبودند و ضمناً پای آنها در مسائل مادّی و زد و بندهای دنیوي به شکلی گیر بود که با اندک تهدید و وعیدی و یا تشویق و وعدهای، آماده اجرای دستورات وی میشدند!
🔹سلمانها، ابوذرها و مقدادها، چیزی در این دنیا برای خود نیندوختند که از حقّ به خاطر وعده یا وعید سلطانی دست بکشند و خود را در بازار باطل با ثمن بخس عرضه کنند!
🔹ثالثا: میتوان با ضرس قاطع گفت که آنچه عُمر تشکیل داد، حتّی با مقیاس عصر جاهلی، شورا نبود! این فرم از انتخاب در بین قبائل عرب در جاهلیّت معهود و مرسوم بود به نحوی که افراد سرشناس و عقلای قبیله با هم در مورد انتخاب رئیس و یا فرمانده و یا فرستاده مشورت میکردند و بدون فشار و تهدید و ... بر اساس نظر اکثریّت عمل میکردند.
🔹امّا –با چشم پوشی از مشروعِیت شورا– عرض میکنیم که آنچه توسط عُمر اتّفاق افتاد شورا به معنای متعارف نبود! بلکه تنها اسم آن را یدک میکشید و الّا واقعیّت چیز دیگر بود!
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi
🔹افرادی توسّط دستگاه حکومتی گماشته شدند و به صورت دستوری بازی را مُدیریّت می کردند. بله بعضیها مانند «ابن عوف» نقشی بیشتر و پر رنگتر از دیگران داشت و به تعبیر امروز، در فیلم نقش اوّل را به وي داده بودند!! بنابراین دیگر معني ندارد سؤال کنیم: براساس چه نکته و یا توجیهی «ابن عوف» جایگاه کلیدی در شورا از سوی عُمر پیدا کرد! و یا اینکه بر اساس چه نکته و دلیلی «ابن عوف» مشروعیّت خلافتالمسلمین را به تعهّد به عمل به سیره شیخین مشروط نمود!!
🔹چون جواب آن بسیار ساده است؛ او دستور داشت که این نقش را به همین نحوی که ترسیم و تفهیم شده، بازی کند! که انجام داد و پس از پایان بازی به عنوان یک شخص معمولی رفت به دنبال زندگی عادی خودش، مثل هر هنرمندی که نقش بسیار بزرگی در فیلم به او واگذار میشود و پس از انتهای بازی در فیلم، بر میگردد به زندگی عادی خودش! بله هنرمند در مقابل بازی خوبش أجر و مزد میگیرد که ظاهراً «ابن عوف» از این جهت به توقّعات و آرزوهایی که در سر میپروراند، مورد جفا واقع شد! بلکه توّسط همان دستگاه حکومت طرد و بایکوت شد!!
#نهجالبلاغه
#خطبه_شقشقیه
🆔 @ostad_hashemi