eitaa logo
استاد مددی
3.2هزار دنبال‌کننده
66 عکس
94 ویدیو
69 فایل
نشر نکات علمی آیت الله سید احمد مددی (زیدعزه) در موضوعات فقه و اصول، تاریخ، کتابشناسی، رجال و... این کانال ارتباط رسمی با بیت معظم له نداشته و توسط یکی از شاگردان ایجاد شده است. ارتباط با مدیر کانال: @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
23.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠نگاهی متفاوت به سیره امام باقر علیه السلام آیت الله سید احمد مددی با اشاره به تاریخ و سیره امام محمد باقر علیه السلام برخی از مقاطع زندگی سراسر نور این امام بزرگوار را تحلیل می کند. 📚https://rasanews.ir/fa/news/616047 🏠@ostadmadadi
🔶امام باقر علیه السلام، موسس فقه تفریعی سنی ها اصرار دارند که موسس فقه تفریعی ابوحنیفه است ولی در واقع امام باقر (ع) است؛ «لِمَ سُمِّيَ الْبَاقِرُ بَاقِراً قَالَ لِأَنَّهُ بَقَرَ الْعِلْمَ‏ بَقْراً» (علل الشرایع، ج1،ص233) . موسس تفریع ایشان است. ابوحنیفه متولد 80 است. تولد و فوتش تقریباً شبیه امام صادق ع است، زید هم همینطور؛ هرسه متولد 80 هستند. امام صادق (ع) تا سال 148 بودند. ابوحنیفه اصرار داشت که این ابداع من است. ابوحنیفه به جابربن یزید جعفی می گفت من این تفریع را جعل کردم، جابر می گفت من این را از امام باقر(ع) شنیده ام! اصل تکذیب جابر، برای ابوحنیفه است سر همین فقه تفریعی. جابر به پیامبر (ص) نسبت می داد؛ یعنی مساله امامت همین است که از رسول الله ص گرفته است. مرحوم نجاشی راجع به جابر مطالبی دارد که قابل قبول نیست. وَ كَانَتِ الشِّيعَةُ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ هُمْ لَايَعْرِفُونَ مَنَاسِكَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ، حَتّى‏ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ، فَفَتَحَ‏ لَهُمْ، وَ بَيَّنَ لَهُمْ مَنَاسِكَ حَجِّهِمْ وَ حَلَالَهُمْ وَ حَرَامَهُمْ، حَتّى‏ صَارَ النَّاسُ يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِمْ مِنْ‏ بَعْدِ مَا كَانُوا يَحْتَاجُونَ إِلَى النَّاسِ، وَ هكَذَا يَكُونُ الْأَمْرُ » 📚كافي (ط - دار الحديث)، ج‏3، ص: 59 🏠@ostadmadadi
💠 نکاتی پیرامون درهم و دینار 🔸درهم و دینار دو وزن مختلف دارند، در زمان خود پیغمبر یک وزنی بود بعد این وزن تعدیل شد. ظاهرا تعدیلی که رسما واقع شد منسوب است به عبدالملک ابن مروان اموی در سال 73 هجری که همین درهم متعارف و دینار متعارف شکل گرفت. اما من جایی دیدم ولی مصدرش در ذهنم نیست، درهمی پیدا شده که زمان ضرب آن سال 40 هجری است (زمان امیرالمومنین (ع)). فعلاً در کتب تاریخ حتی مصادر شیعه ضرب درهم را نسبت می دهند به عبدالملک ابن مروان. نمونه ای از آن به نظرم در موزه عراق باشد که عکسش را هم دیدم، یا درهم است یا دینار، فکر می کنم درهم باشد. اگر این درست باشد و جعلی نباشد این جز دراهم اولیه ماست. «درهم» در روایات شبیه «پوند» انگلیسی است که هم واحد پول است و هم واحد وزن. لذا گاهی با هم اشتباه می‌شوند. مثلاً پیامبر (ص) مهر همسرانشان را 500 درهم قرار می‌دادند تصریح شده که مراد وزن است (که امروز حدود 1.5 کیلوگرم می‌شود). این مباحث اوزان از مباحث خیلی مهم است و خیلی ریشه دار است، مخصوصا در کتاب های ما در عده ای از احکام آمده است. درهم های مسکوک متعارف تا سال های 400 و 500 سه گرم بوده، بعدها تغییری در وزن پیدا کرده و یک گرم و نیم شده. همچنین مخلوط هم زیاد شده است، دراهمی که بعد مشکل داشت مخلوط داشت. مخصوصا بعد از تبدیلش به گرم، تعدیل و تحولاتی داشته است. می گویند: «گرم» را فرانسوی ها اختراع کردند که یک میلی متر مکعب آب مقطر در چهار که هزار تاییش را جمع کردند یک کیلو شده، یک کیلوگرم از طلا درست کردند در موزه لور فرانسه که فاسد هم نشود، این برای معیار است. لکن بحث «گرم» در طب قدمای ما آمده است، به عنوان «جرام» یا «غرام». از عجائب این است که آن جا هم محل کلام است. یکی از مباحث کتب طب قدیم، اوزان است؛ در این کتاب قانون شیخ الرئیس در جلد چهارمش، اوزان آمده است. در همین تحفه حکیم مومن بعد از مفردات، یکی از فوائدش اوزان است، اوزان را آن جا ذکر کرده است و... این ها متعرض اوزان در طب هم شدند. این اصطلاحات اگر ریشه یابی شود خیلی آثار دارد. آنچه که الان به ما رسیده مقداریش یونانی و رومی است، یک مقداریش هندی است، از هندی ها هم به ما رسیده است، یک لغت معروف سانسکریت است، همین لفظ «سیر» که الان برداشته شده، لفظ سانسکریت است. گرام و غرام را الان ما خیال می کنیم در اروپا درست کردند، اما در کتاب شیخ الرئیس هم غرام آمده است. 🔸«والدرهم الوافي هو التام». الدرهم الوافي در اصطلاحات عرب معنایش یک‌نواخت نیست. گاهی مراد درهمی است که هیچ غل و غشی ندارد، چون اساسا بنا بود که درهم از نقره باشد. مراد از درهم وافی آن درهمی است که تام و تمام است و هیچ گونه غل و غشی ندارد. در «غایة التعدیل في المقادیر والمکاییل» حیدرقلی‌خان سردار کابلی تحقیقات و محاسبات خوبی کرده‌ و اعشار تا ده‌رقمی را حساب فرموده‌اند. درهم را متعارف به 6 قسمت می‌کردند و هر قسمت را یک دانک (دانق) می‌گفتند. دانق یعنی دانه، یعنی یک ششم. (اینکه الان معروف است که مثقال صیرفی 24 نخود است، مثقال شرعی 18 نخود است، این اساس ندارد.) طبق تعدیل مرحوم سردار کابلی تقریباً درهم سه گرم و یک دهم می‌شود. هر دانقی تقریباً می‌شد نیم گرم. درهم وافی آن بود که تمام 6 دانقش نقره باشد. اما در «لسان العرب» دو معنای دیگر برای درهم وافی نقل می‌کند: 1. قیل که درهم وافی یک درهم و چهار دانق است، این درست نیست چون دانق، تقریبا نیم گرم است، چهار تایش می شود دو گرم به اضافه سه می شود پنج گرم، دینار پنج گرم نیست، چهار گرم و ربع گرم است. دینار شرعی الآن تقریبا 4 گرم و ربع گرم (263 هزارم گرم) است؛ یعنی از درهم یک گرم و خرده‌ای بیشتر بوده. 2. درهم وافی یعنی درهمی که تماماً به وزن دینار بوده. «وقیل: درهم و دانقان» این درست است؛ چون درهم 3 گرم بود و دانق نیم گرم بود. این مجموعش می‌شود 4 گرم و درست خواهد بود. پس تمامیت درهم گاهی به این بوده که وزنش به دینار برسد. بنابراین «درهم وافی» یعنی تمامیت یک درهم به این بوده که تماما نقره باشد، مخلوط نباشد یا تمامیتش به این بوده که به وزن دینار برسد، یعنی تام باشد، بالقیاس به دینار. الان «درهم وافی» را در این کتاب ها اساتید شرح داده باشند: یعنی تماما نقره باشد، یعنی همان سه گرم تماماً نقره باشد، اما اصطلاح «درهم وافی» فقط این نیست. درهمی که وزنش یک درهم و چهار دانق باشد، فکر می کنم این هم درست نباشد. بلکه درهمی که به وزن دینار باشد یعنی «درهم و دانقان»
🔸کار صراف و نقاد همین تمییز سره و ناسره در درهم بوده که این بستگی به خبرویت صراف ها داشت. محمّد بن علی بن نعمان، صراف است که ما به آن «مومن الطاق» می گوییم، اهل سنت به او «شیطان الطاق» می گفتند. ظاهراً طاق اسم یک محله است مثل گذر (طاق یعنی گذر)، محله ای در کوفه بوده، چند تا محله است که طاق است. دکان صرافی او در آن جا بوده لذا به او طاق گفته اند. اهل سنت به او «شیطان الطاق» می گویند، غالبا تصور می شود که به عنوان اهانت است، در حقیقت مرادشان اهانت نبوده، البته حرف زیبایی نیست اما مرادش این است که صراف فوق العاده ای است، چون تا درهم را می دید می گفت این نیم دانقش مس است، طلا نیست، نقره نیست، بدون این که احتیاج به عیار و محک داشته باشد. لذا می گفتند این شیطانی است، یعنی باهوش است. 🔸مرحوم محقق اصفهانی دارد: «وإيفاء المكيل إعطاؤه تاما». البته باید لطافتی را متعرض می‌شد که آیا فرق هست بین تعدیۀ به نفس با تعدیه به حرف یا نه؟ چون هردو را در قرآن داریم: «وَأَوْفُوا بِعَهْدِي» (البقرة: 40.) و «وَأَوْفُوا الْكَيْلَ» (الأنعام: 152؛ الإسراء: 35). 📚درس خارج فقه؛ 14/11/96 🏠@ostadmadadi
💢تفسیر 💠 خطاب به ولی جامعه «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ»؛ ابتدا خطاب به پیغمبر است، سپس جمع آورده، یعنی از طریق پیغمبر به جامعه اسلامی ابلاغ می شود. نکاتی دارد در این جا که از طریق پیغمبر به جامعه اسلامی ابلاغ می شود. 📚خارج فقه؛16/10/1397 🏠@ostadmadadi
💢 کتابشناسی 💠 کتاب سلیم بن قیس هلالی اما کتاب سلیم بن قیس فالکلام فیه کان من القدیم بین اصحابنا موجودا و الانصاف انه موجود فی زمان مولانا السجاد علیه السلام، اواخر القرن الاول و کان الکتاب بین جزر و مد و تفاصیل الابحاث یحتاج الی بحث مفصل و نذکر اجمالا. اول من شهّر هذا الکتاب هو بان بن فیروز و کنیة ابیه ابو عیاش و کان ظاهر التشیع و کان فی البصرة و کثیر من روایاته من طرق العامة و هو فی زمانه کان مشهورا بالزهد و یعبر عنه بـ«ابان الزاهد» و المشهور بین العامة تضعیفه و لکن ذهب جملة من اعیان العامة الی وثاقته مع تشیعه. فی کتاب لسان المیزان للذهبی مع انه ظاهر النصب نقل عن جملة منهم انه ثقة و قدماء اصحابنا لم یصرحوا بوثاقته و بعض قداءهم صرحوا بذلک و هذا امر غریب. و من اشد معاندیه شعبة و کان عندهم امیرالمؤمنین فی الحدیث و هذا المعاصر معه و هو معه فی البصرة ایضا و نقل فی لسان المیزان عن شعبة بانی قال لان اشرب من بول الحمار احب الی من اروی عن ابان! و یبدو انه خرج فی تضعیفه و معاندته عن البحث العلمی و الادب. نحن نفهم من امثال هذه التعابیر ان القضیة خرجت من البحث العلمی و هنا قضایا اخر سبّب ان یصل العداوة الی هنا و لعله من جهة ان ابان کان زاهدا و شخصا مقبولا بین الناس و هو یحسد ان یری شخصا کذلک. امثال هذه التعابیر فی الواقع مدح له بان اقوی معانده و معارضه یضطر الی شرب بول الحمار لجرحه و تضعیفه. هذا بنفسه دلیل علی مقبولیته لان مثل هذا الشخص ان تعلم قدحا فیه و یمکن قبوله عند الناس ذکره و لکن اضطر لقدحه و جرحه الی شرب بول الحمار! یوجد عند اصحابنا سند لکتاب سلیم لیس فیه ابان و لکن ذکرنا انه لیس عندنا مقبولا و ان حاول بعض ان یقولوا بان هذا الکتاب ثبت من غیر طریق ابان و الظاهر عندنا ان ابان سقط فی النسخة و الطریق منحصر فی ابان و ابان یقول بانه فی حیاة مولانا السجاد علیه الصلاة و السلام مات شخص من التابعین و هو سلیم بن قیس الهلالی و سنة وفاتهه علی ما یقال سنة تسعین و هرب سلیم من الحجاج و دخل البصرة و آوی الی ابان کان رجلا فی آثار الصلاح فآواه ابان و کان سلیم رجلا مستترا بتعبیره و بعبارة اخری کان من قبیل من یحمل العلم و لیس مشتهرا بین الناس و دفع(سلیم) الیه(ابان) الکتاب و الاوصاف التی تذکره ابان لسلیم یظهر انه کان من التابعین الذین لم یکن لهم دور معروف فی المجتمع بخلاف بعض آخر من اصحاب مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام و یبدو انه کان فی زمان امیرالمؤمنین علیه السلام غیر مشهور و ابان یذکره بهذه الاوصاف. و فی زماننا ایضا هکذا مثل المیرزا محمود الآشتیانی رحمه الله توفی اخیرا و عاش فی زاویة بیته و له کتب فی غایة الدقة و قل من عرفه رحمه الله. و الذی الشواهد تشیر الی ان ابان روی الکاب للشیعة فقط و الا ان نقل الکتاب کفّره شعبة و لا اضطر الی شرب بول الحمار! و لکن اشتهر الکتاب بین الشیعة فیما بعد فلذا فی الطبقة التی یروون فیها عنه، جملة من مشاهیر الرواة کابراهیم بن عمر الصُنعانی الذی وثقه النجاشی رحمه الله و غیره. و تدریجا اشتهر الکتاب بقدر اذا روی الشیخ الطوسی رحمه الله یروی الکتاب عن ابن ابی الجید القمی عن ابن الولید و هذا غریب لان ابن الولید شیخ القمیین فی زمانه فی الجرح و التعدیل و انصافا هو مع غض النظر ان بعض ما نسب الیه کما یقال انه قال بان اول مراتب الغلو نفی السهو عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم، انصافا فی غایة الدقة و الجلالة و المعرفة بمیراث اصحابنا. انصافا بعض الامور التی وصلت منه الینا فی غایة الدقة. نعم کلامه فی سهو النبی صلی الله علیه و آله و سلم و رأیه فی کتب یونس محل تأمل. و هو لکثرة دقته فی مسألة الغلو لم یرو کتاب بصائر الدرجات للصفار و هو عندنا موجود و فیه مقامات لاهل البیت علیهم السلام. و لذا الشیخ الطوسی رحمه الله نقل جمیع کتب الصفار عن ابن الولید الا کتاب بصائر الدرجات. و نقل مثل ابن الولید عجیب جدا و اعجب من هذا ان فی طریق ابن الوید الی الکتاب یوجد محمد بن علی الصیرفی و هو من الکذابین المشهورة و من الغریب جدا انه روی هذا الکتاب و معنی ذلک اطلاع ابن اولید عن سائر النسخ بحیث اعتمد علی هذه النسخة و لکن اجازته رحمه الله کان من طریق محمد بن علی فقط. و الکتاب من الکتب المشهورة عندنا و خریط هذا الفن فی ترجمة جمیل یقول: له کتاب مشهور رواه جماعات من اصحابنا و له طرق کثیرة ثم یقول و انا اذکر طریقا واحدا علی شرطی فی هذا الکتاب و هذا الطریق الذی ذکره ضعیف! مع ان کتاب جمیل کطرق ابن ابی عمیر.
نحن قلنا هذا کان من جملة السیرة عند الطائفة بانه لم یکن نظرهم الی السند فقط و ینظرون الی سائر الشواهد کالمتن و قبول المشایخ و شهرة الکتاب(و هنا اهم القرائن الشهرة و هذا متعارف بین الاصحاب فی ان الکتاب اذا کان مشهورا فی جیل بعد جیل یعتمدون الکتاب کما فی کتاب الکافی عندنا مثلا.) و هکذا و الکتاب صالح فوجود مثل ابن الولید فی سند الشیخ الطوسی رحمه الله و الشهرة الواسعة للکتاب بین الطائفة فی خفایاهم. نعم بعد ظهور آل بویه و ظهور القدرة السیاسیة لهم بعض ما کان فی خفایاهم ظهر بین الناس منها کتاب سلیم. مثلا الکلینی رحمه الله ینقل عدة موارد من کتاب سلیم. و لکن الاخذ و الرد و البحث حول الکتاب و ابن الغضائری و غیر الکلمات حصل فی زمان آل بویه. و ذهب بعضهم الی ان سلیم انسان رمزی و لاوجود له خارجا. و شرحت مختصرا انه لم یکن معروفا. و تبعا اول من تعرض للدفاع عن هذه النکتة، ابن الغضائری و قال و منهم من یقول بانه لاوجود له خارجا و علّق علیه بانی وجدت الروایات عنه من غیر هذا الکتاب. ابن الغضائری یرد الکتاب و یقول انه موضوع و لکن لایناقش فی الشخص و اول من دافع عن هذا الشخص بوضوح ابن الغضائری. هو یقول بان الکتاب وضعه ابان. و لکن الشواهد فی وثاقة ابان کثیرة و مع قطع النظر عن هذا، اسلوب الکتاب لیس من البعید ان یکون منسوبا الی ابی ذر و اوائل القرن الاول. نعم. بعض ما نقله عن امیرالمؤمنین علیه السلام لیس فی الفصاحة کا فی نهج البلاغة و لکن بعض ما نقله عن مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام فی غایة الفصاحة. الانصاف ان ابان بعید عن هذا و فی کتب العامة ایضا کان مشتهرا بالزهد و کان له مکانة فی قلوب کما یشهد لها الشواهد. تقبل روایاته و بعضهم وثقه صراحة. فالمشکل عندهم بعد ابان تشیعه رحمه الله لا وثاقته و لذا نسبة الوضع الیه بعید و النجاشی رحمه الله آمن بالکتاب و کذا الشیخ الطوسی رحمه الله و قبلهما الکلینی رحمه الله و کذا النعمانی. و الانصاف ان القائلین بثبوت الکتاب اکثر و الترجیح ایضا معهم و عندنا المخالف منحصر فی ابن الغضائری. نعم للشیخ المفید رحمه الله هنا کلام و هو ان نسخ الکتاب مختلفة و هذا مطلب صحیح لاربط له بوضع الکتاب. و شرحنا السر فی ذلک ان الکتاب بعد ان انتشر فی عصر ابان(سنة مأة حدودا) الی ان اشتهر فی سنة اربع مأة حدودا(و اما اول اشتهار بعد نقل الکلینی عنه فی سنة ثلاث مأة حدودا)، کان کتابا مستترا کمؤلفه فبطبیعة الحال النسخ یختلف و فی زماننا مع وجود مطابع کثیرة فکیف یکون حال کتاب مستتر بین الناس.و لکن النسخ انصافا مختلفة،مثلا الآن یروی الشیخ الکلینی رحمه الله عن کتابه و لکن فی کتابنا الآن لیس بموجود و کذا صاحب الاحتجاج و مادام کان المطلب فی النسخ المشهورة موجود و لم یرد الیه اشکال من جهة اخری لابأس بقبول ما فیه. اجمالا هذا الکتاب طبیعة ابحاثه بحیث یواجه مثل هذه المشاکل لان کثیرا ما فی الکتاب مخالف لرأی کثیر من الناس و لیس غرضی الدخول و لذا اوجزنا الکلام بشدة کثیرة. و نحن ذکرنا عند علماء العامة الطعون فی خلفاءهم من طرقهم لم یقبلوا فکیف الحال بالنسبة الی طرقنا. 📚http://www.ostadmadadi.ir/persian/lesson/8837/ 🏠@ostadmadadi