eitaa logo
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
145 دنبال‌کننده
712 عکس
530 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ایام اقامت نور دیده ی اهل بیت علیهم السلام، فاطمه معصومه سلام الله علیها در قم 🌱🌹 تمام پنجره ها را غرق حسن یوسف کن دل اهالی این کوچه را تصرف کن 🌱🌹 قدم بزن وسط شهر با صدای بلند به عابران پیاده غزل تعارف کن 🌱🌹 و بی بهانه تبسم کن و نگاهت را شبیه آینه ها عاری از تکلف کن 🌱🌹 سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو و چشم های خودت را پر از تاسف کن 🌱🌹 صدای ضبط ، اتوبان ؛ هوای بارانی به خود بیا!نرسیده به قم توقف کن 🌱🌹 سلام دختر باران! سلام خواهر ماه! بهشت را به همین سادگی تصرف کن 🌱🌹 حمید ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
تقدیم به ساحت مقدس حضرت امام حسن عسکری(ع) هر دلی بیدار شد در گیر و دار خواب نیست خواب چیزی غیر مردن در دل مرداب نیست خواب بودم در حریمش وقت بیداری رسید دیدم اینجا هیچ کس مانند من بی تاب نیست عرش گاهی زیر پای ماست اما غافلیم هیچ اوجی کهکشانی تر از این سرداب نیست ((در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم)) قبله گاه اینجاست حاجی!غیر از این محراب نیست من نمازم را پی تکبیر‌‌‌‌ه الاحرام تو خوانده ام ،برجا نماز چشمه و سهراب نیست تا که با من بشنود صوت اذان باد را از سر گلدسته ای که جز صدای آب نیست حضرت نرجس خبر دارد از اوصاف حسن او مگر آئینه ی خورشید عالم تاب نیست؟ در غزل عطر امام عسکری پیچیده است در خُم هستی شرابی جز شراب ناب نیست ((بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود)) عشق صادق در وجود جعفر کذاب نیست بنده ی پیر خراباتم که لطفش دائم است کار ما در آستانش غیر دق الباب نیست ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | خانه دوست 🔺️شعرخوانی سید حمید به‌مناسبت ولادت فرخنده امام حسن عسکری علیه‌السلام ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
یک روز قبل از اربعین امسال در محفل شعر خـوانی مختصر و پر شوری مهمان دکتر محسن فخری زاده بودم.پس از پایان مراسم که نزدیک ظهر بود مرا مهربانانه به دفترش دعوت کرد...ساعتی محضر آن بزرگمرد را درک کردم که جهانی بود بنشسته در گوشه ای. از شعر و ادبیات سخن گفت. یاد شاعران سفر کرده کرد. از جمله قیصر امین پور، سید حسن حسینی احمد زارعی و دیگران... آن نگاه و خلوت آرام و معنوی و صمیمی را هر گز از یاد نخواهم برد. من تا روز شهادتش به جایگاه علمی آن عزیز واقف نبودم. این ابیات به یاد آن سفر کرده بر زبانم جاری شد... روحش شاد. خبر دهید به کفتار های این وادی گلوله خورده پلنگ غیور آبادی گلوله خورده همان مهربان ناآرام همان شهید مجسم یگانه ی گمنام درخت پر بر و بار فضیلت و نیکی گلوله خورده چو ماهی میان تاریکی گلوله خورده همان بی بدیل بی تکرار همان درخت تناور درخت پر بر و بار بهار را به زمین زد خزان زرد و گریخت انار جان تو را دانه دانه کرد و گریخت خبر دهید ذلیلان بهار را کشتند پلنگ زخمی این کوهسار را کشتند تو مرد وادی گمنام زیستن بودی تو اهل سوختن اهل گریستن بودی چه شد که نام تو اینگونه منفجر شده است؟ شمیم نام تو در شهر منتشر شده است؟ بهشت بر تو مبارک شهید میهن ما نثار راه تو فریادهای روشن ما عقیق خونی دور از یمن خداحافظ شهید عارف گلگون کفن خداحافظ... سعید بیابانکی @sbiabanaki ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو شاهِ جهانی و جهان ، زیرِ پرِ توست حیف است تو را شاهِ خراسان بنویسند آقا سلام ... چـند کلمه مناجات با امام رضا علیه السـلام برنامه امین الله ، شبکه ٣ (حرم مطهر امام رضا علیه السلام) ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست دارم آنچنان که دوست می داری بخوانم شعر خـوانی در حرم مطهر امام رضا علیه السلام ، برنامه ی امین الله ، شبکه ٣
چگونه میشود از اصل ماجرا ننوشت رهین لطف رضا بود و از رضا ننوشت غریب بود و از آن یار آشنا ننوشت جهان و هر چه در آن است از امام رضاست.... ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
وسط کشف کودکانه ی من موج زنحیرها تلاطم کرد خیمه آتش گرفت عصر دهم کفش من راه خانه را گم کرد پابرهنه به خانه برگشتم . خواهرم پاک کرد اشکم را داد قولی که کفش نو بخریم خواهرم گفت: او کریم است و زیر دِین کسی نمانده کریم کربلا می روی به زودی ها . شب میلاد، کربلا بودیم یک خیابان، ستاره باران بود خواهرم چون کبوتران حرم سرِ خوان کریم، مهمان بود کربلا را ندید خواهر من . یک خیابان، مسیر خوشبختی بزم دیدار نوکر و ارباب یک خیابان، تلاقی دو حرم یک طرف، مهر، یک طرف، مهتاب هرطرف رو کنی خدا پیداست . یک طرف مهر بود و قهر فرات یک طرف ماه بود با مشکش دست بر سینه، زائری آرام عکس سلفی گرفت با اشکش شب میلاد و گریه!؟ عاشق بود! . به سپید و سیاه، خرده مگیر اهل اشک از قبیله ی ابرند خادمان تو هرچقدر صبور زائران، همچو رعد بی صبرند زائران، بی بهانه می گریند . این عجب نیست زائران حسین با دل شاد گریه می کردند پدر و جدّ و مادرش چون ما شب میلاد گریه می کردند گریه دار است «نام» او حتی! . چمدانم پر از شکایت بود گِله ها داشتم ولی حالا همه ی شعرهام یادم رفت! آه… ای یار خوش قد و بالا شاعرت را به قتلگاه بکش . پیرمرد از عشایر کوفه دید در کنج میکده مستم «اِشربِ المای، ها هَلابیکُم» داد لیوان آب در دستم یاد طفل رباب افتادم . بین دو رود، زندگی، جاریست در تلاقی ماه با خورشید نوعروسی عفیف، لب وا کرد «بله» تا گفت عطر سیب وزید کِل کشیدند ایل امّ وهب . در دفاع از حرم، به میدان رفت گفت: امروز جای ماندن نیست عاقد، انگار روضه خوان شده بود رفت داماد و نوعروس گریست! باغ گل گشت خیمه قاسم… . ارمنی بود و دومین سفرش گنبد ماه را نشان می داد دم باب الحسن هیاهو بود او که قنداقه را تکان می داد همسرش چند سال نازا بود . عشق را با فُلوس می سنجد! عقل، سرگرم فقر و صرّافی ست جای سوغات، وقت برگشتن یک بغل از ضریح او کافی ست هرگز از کربلا کفن نخرید! . این خیابان که قلب تاریخ است قبله ی آخرالزمانی هاست یکی از پشت سر، صدایم کرد لهجه اش مثل آسمانی هاست «حججی» بود با همان لبخند . زُل زد و شربتی تعارف کرد در گلو ردّ بغض شیرینی ناگهان ساعت حرم می خواند غزلی با صدای «آوینی» «تو مپندار کربلا شهری ست…» . بسکه مشتاق مَصرعت بودم مِصرعی هیئتی، به شعر وزید «همه جا کربلاست» تا محشر کوریِ چشم ابن سعد و یزید خبری از سنان و خولی نیست . یک خیابان که خلق می بینند شهدا را کنار پیر خمین پرچم سرخ می زند فریاد رحمة الله واسعه ست حسین «کوثری» باز روضه می خوانَد . کربلا خاک نیست ای مردم! بلکه جغرافیای تاریخ است گودیِ قتلگاه، در باطن روضه ی یثرب و در و میخ است فاطمه روی خاک افتاده… . زائران تو بعد عصر دهم همه در قتلگاه افتادند نسل در نسل، سمت کرب و بلا پابرهنه به راه افتادند راستی! از رقیّه ات چه خبر!؟ . چشم تا کار می کند اینحا روضه ی فاش، بر زمین مانده دلم از روضه بر نمی گردد همچو پایی که روی مین مانده باز شد راه کربلا با «خون»… . یادم آمد که دور او پُر بود از هیاهوی قوم تکفیری! چقدَر روضه، غیر تکراری ست! باز هم یک گریز تصویری: ازدحام است دور شش گوشه… . سینه اش پاره پاره، چون کندوست شوکران را عسل گرفته حسین گفتم اصغر کجاست؟ رندی گفت: کودکش را بغل گرفته حسین از سرِ اصغرش سوال مکن! شب میلاد، کربلا غوغاست هرکه در کربلاست خوشبخت است کودکان، پابرهنه، دور حرم می دوند و خیالشان تخت است که یکی هست خواهری بکند «کربلا» زینبیّه ی زهرا ست! چشم هایم به خیمه گاه افتاد رفت از کربلا به «کوفه» ، دلم کاروان، دست بسته، راه افتاد «دَخَلَتْ زَینَبٌ عَلَی ابْنِ زِیادْ» . شب میلاد یا که عصر دهم، صبح صادق، غروب گودال است شعر من «تلّ زینبیّه» شده دل من بسکه رو به گودال است دست و پا می زنی هنوز، حسین! . در قنوتش سکوت کرده اگر غزلی سر بریده می خوانَد جای اذن دخول، شاعر تو ایستاده، قصیده می خواند! شاعرت را ببخش… دیوانه ست! احمدبابایی اسفند ۹۷ ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️میلاد عقیله بنی هاشم، حضرت زینب کبری سلام الله علیها مبارک باد . 🔹️ویدئویی زیبا از شعرخوانی جمعی از شاعران جوان در حرم حضرت زینب سلام الله علیها 💠 @samtekhoda3
34.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانی استاد عزیز بر مزار سردار دلها ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
دستی از غیب ، انتخابم کرد اشک بودم گرفت و نابم کرد صدوده مرتبه ""گفتم مستی"یاعلی"شرابم کرد تا نگاهش به جان من افتاد نور او گرم التهابم کرد عرق شرم ریخت از رویم نظر مهر او گلابم کرد اگر از مهر او جدا باشم بی گمان می توان عذابم کرد از خدا رفعتی طلب کردم خاک پای کرد # خواب دیدم شبی ، که از کرم خطابم کرد من سلامی به محضرش دادم پاسخ لطف او "مجابم" کرد گفت: شاعر! بگو که می دانی آه زهرا کجا کبابم کرد؟ چه بگویم؟ ز کوچه؟...در؟...دیوار؟... پاسخش غرق اضطرابم کرد یاد "پروانه" آتشم زد و بعد بیت او قطره قطره آبم کرد "آن شراری که سوخت زهرا را "* ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ "پروانه" ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
39.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی حماسی در مدح حضرت فاطمه 1397 در حسینیه بیت رهبری ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
با خطبه های فاطمه نهضت شروع شد زهرا قیام کرد وقیامت شروع شد آن غربتی که تا ابد الدهر جاری است از لحظه های اول خلقت شروع شد آدم به درک منزلت پنج تن رسید آیین روضه خوانی وهیئت شروع شد بر بادبان کشتی خود یا علی نوشت نوح آنزمان که بارش رحمت شروع شد موسی به نام فاطمه در طور خیمه زد باران نور آمد وصحبت شروع شد مریم مسیح را به طواف حسین برد وام از حسن گرفت وکرامت شروع شد جان خلیل ذوب شد از عشق اهل بیت از نسل او سلاله ی عترت شروع شد عطر گل محمدی آرام تا وزید غار حرا جوان شد وبعثت شروع شد دنیا چهارده نفس از عمق جان کشید آن وقت تازه قصه ی غیبت شروع شد این شعر نذر فاطمه بود و به یاد او قلب غزل شکست ومسمط شروع شد زهرا همان که بی خبریم از فضائلش صف میکشند جن وملک در مقابلش انسیه ای که نیست به جز صدق در دلش آن زهره ای که هست علی ماه کاملش تنها خداست مرجع حل المسائلش حق را به لطف فاطمه بی شک شناختم نامش که شد به سینه ی من حک شناختم ده ها کتاب خواندم واینک شناختم گر با همین بضاعت اندک شناختم مدیون حر عاملی ام با وسایلش. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
در جهان گذران با همه ادوارش خوش خماری است که بر داد رسد خمّارش غیر پینه به جبین هیچ نجوید به جهان زاهدی را که بود از می گلگون عارش چه غمم هست ز تکفیر در آن شهری که شیخ از خانه برون آمده با زُنّارش قصه قسمت و رخصت به خرابات مگوی ساقی آن را که طلب کرد کند دیدارش آتش شمع شود روزی پروانه او تا که گیرد ز غمش نور، شب اغیارش الغرض سوخت دل ما ز نگاه ساقی تا بنوشند همه جرعه ای از رخسارش ...بیم افتادن در آتش دوزخ، کفر است ساقی ام گر شکند توبه ام از اصرارش روزه ات باز کن ای دل به شرابی که دهد به یتیم و به اسیر و به گدا افطارش ای که از میکده شهر نجف می آیی بر حذر باش که سر می شکند دیوارش چشم دل بسته به رویای نجف شد دیشب ای خروس سحری باز مکن بیدارش کی مکدر ز مس دل شود ایوان طلا حرمت آینه را کی شکند زنگارش با همه کوتهی اش پای نهد دل بر عرش بر سر سرو اگر دوست کشد بر دارش چون که آید به دم مرگ،علی، حق دارد بر سر دار کند رقص اگر تمّارش روبها! دست بکش از سر مکر و حیله مرد این بیشه بود شیر، مجو آزارش چاره ای کن که سر نحس تو بر تن ماند تا نبسته است به سر زردترین دستارش شیر چون نعره کشد در وسط بیشه دهر زهره ای نیست کسی را که کند انکارش دست آن را نتوان بست که می بخشد بال بعد قطع ید جعفر که کند طیارش از شکافی که خورد خانه حق فهمیدم یک بهانه است دو دم در وسط پیکارش گوش تا گوش زند تیغ علی گردن را قبل از آن که شنود گوش کسی اخطارش پای بگذاشتْ به دوش نبی و گفت مَلَک خم به دوش آمده در کعبه چرا مختارش؟ دوش، تاریخ ورق خورده چه محکم می گفت کس به جز زینب کبری نکند تکرارش....
ایستاده باید مرد! چرا چو خاک چنین صاف و ساده باید مرد؟ و مثل سایه به خاک اوفتاده باید مرد؟ به گلشنی که شقایق اسیر دلتنگی‌ست به روی دست، سر خود نهاده، باید مرد قسم به خون شهیدان که در سراچۀ رنگ به رنگِ لالۀ با داغ زاده، باید مرد چو عاشقانِ ز جان دست شسته، باید رفت چو بیدلانِ دل از دست داده، باید مرد اگر که راه به پایان جاده خواهی برد هلا ز خویش در آغاز جاده باید مرد در این قبیله کسی عاشق شهادت بود که گفت: بیشتر از این، زیاده، باید مرد به پایمردی سقّای کربلا سوگند که: با دو دست پر و بال داده، باید مرد... پیام سرخ شهیدان کربلا این است که: در مصاف ستم ایستاده باید مرد! . ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 نماهنگ زیبای خانه پدری شعرخوانی حمیدرضا برقعی در حرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام و کوچه‌های نجف زخمی‌ام، التیام می‌خواهم التیام از امام می‌خواهم السلام علیک یا ساقی من علیک السلام می‌خواهم 🌸🌸 @Bisimchimedia ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولای ما نمونه ی دیگر نداشته است اعجاز خلقت است و برابر نداشته است وقت طواف دور حرم فکر می کنم این خانه بی دلیل ترک برنداشته است دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی آیینه ای برای پیمبر نداشته است سوگند می خورم که نبی، شهر علم بود شهری که جز علی در دیگر نداشته است طوری ز چارچوب در قلعه کنده است انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است چون روز روشن است که در جهل گمشده است هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است این شعر استعاره ندارد برای او تقصیر من که نیست برابر نداشته است 🍃🌹🍃 ✍ سید حمیدرضا ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
27.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نشسته بودم و دلشوره رو برویم بود و بیت‌های نگفته که در گلویم بود قرار بود که مهمان خانه‌ای باشم شریک محفل اشک شبانه‌ای باشم نوشتم اینکه زمانش؟ نوشت فردا شب!نوشتم از که بخوانیم گفت: از 🌹 نوشتم اینکه کجا ؟ گفت کوچه زمزم دقیق‌تر لطفاً! گفت علامت پرچم دخیل قافله گشتم دخیل گریه و آه چکید چشمم و دستم نوشت: بسم‌الله کدام آینه را از غبار «ها» کردم که سرخ شد قلمم، سوختم.... رها کردم کدام شهر؟ کجای زمانه پرت شدم؟ کجای غربت خاورمیانه پرت شدم شبیه شهر خودم بود بلکه ویران‌تر و خانه‌ها همه از ارگ بم پریشان‌تر ستاره بود که در بغض نم می‌سوخت و نام سرخ زنی روی پرچمی می‌سوخت قرار بود بخوانیم و بشنویم از عشق و عشق را نبود قافیه به‌غیر دمشق دمشق را که شنیدم غم و غبار آمد صدای غرش وحشی انفجار آمد پرنده بود که در گردباد کم می‌شد مناره بود که با تازیانه خم می‌شد شکوفه‌ها همه پژمرده شب و باروت و مرگ‌ها همه بی‌سوگوار و بی‌تابوت و رعدی آمد و کفتارها هراسیدند دهان خویش که خونابه بود لیسیدند به زوزه قصد به ویرانی حرم کردند صدای گله شیران وزید رم کردند قرار نیست دلی غرق التهاب شود مگر که شیعه بمیرد حرم خراب شود قرار نیست اسارت، قرار نیست تعب قرار نیست خرابه‌نشینی زینب برای گریه و هر بغض بی‌امان کافیست غمش برای دل هفت پشتمان کافی است ... گذشتم از خم یک کوچه گنبدی پیداست حماسه چون به غزل ختم می‌شود زیباست نشسته‌ام وسط صحن امن در دل شب و دست بر سینه السلام یا زینب... نسیم می‌افتد بین گیسویش کم‌کم وزید روی لبم باز... علامت پرچم ... 🌱🌹 "علامت پرچم" ┏━━━
🔹🔸🔷🔶🔹🔸 دستان بی‌ملاحظه طوفان  تاریخ را ورق زده در باران چشمم شبیه هر ورقش خونین  خونم چنان قصیده‌ی من جوشان بی طاقت از تخلص و از تشبیب  برداشتم مقدمه را از آن داغ کتابخانه‌ی بغدادیم  از ما نه سطر مانده و نه عنوان چرمینه جلدهای کتابم شد  زین قشون و چکمه مزدوران هر قطعه از عراق عجم زنجیر  هر گوشه از عراق عرب زندان همدستی خلیفه‌ي عباسی  با نطفه‌ي هلاک هلاکو خان سرگشتگی فاطمیان مصر  آوارگی قرمطی گیلان فریاد غربت جبل العامل  واویلتای تا ابدِ لبنان حله، نجف، مزار شریف و ری  از هم جدا شدیم چقدر آسان با ما چه کرده اند بپرس اول  از شیعیان خسته‌ي پاکستان از آن همه حماسه‌ي بغض آلود  از نعره‌های حیدری آنان 🔹🔸🔷🔶🔹🔸 تحت الحنک به گردن آنان، دار  وقت قنوت در کف ایشان، جان این زخم‌های کهنه اگر تازه است  خورده است دم به دم نمک از دوران آغاز شد حکایت ما با زخم  با زخم فتنه بر جگر ایمان‌ از حجة الوداع که آمد گفت  باید بگیرم از همگان پیمان تا روز روشنم نشود تاریک  تا آفتابِ من نشود کتمان اما دریغ و درد زبانم لال  بستند بر امین خدا هذیان انداختند شعله به حنانه  آتش گرفت رایحه‌ي ریحان روزی که سوخت فاطمه از آن روز  دنیا شده است بر سر ما ویران باید چگونه گفت چه‌ها کرده است؟  یا فضةُ خزینی او با جان فضه بیا که خرد شد آیینه  فضه بیا که آینه شد حیران فضه بیا که چادر زهرا سوخت  برخیز و شعله های مرا بنشان تابوت را که دید تبسم کرد  آهسته لب گشود به الرحمن چشم علی به سوره‌ي کوثر خورد  تابوت رحل و فاطمه اش قرآن تسلیم حکم عهد ازل مولاست  کاری نداشته است به این و آن ممسوس ذات اقدس حق مولاست  می‌گیرد از خدای خودش فرمان ارکان شانه هاش پر از زخم است  خلقت بنا شده است بر این ارکان مردی که لقمه لقمه نهاد آرام  با دست خود به کام جذامی نان حیدر چنین شده است چنین حیدر  انسان چنین شده است چنین انسان مولا که اجتماع نقیضین است  گاهی نسیم و گاه دگر طوفان وقتی ابوتراب به رزم آید  باخاک می‌کند همه را یکسان وقتی حدید هست به انگشتش  وقتی که ذوالفقار دهد جولان دشمن به کارزار نخواهد داشت  چمچاره ای جز اینکه شود عریان برداده است رنج علی آری  تمار بوده حاصل نخلستان ایوان بی ثبات مدائن ریخت  برپاست تا ابد به نجف ایوان معلوم می‌شود که مسلمان کیست  روزی که هست حب علی میزان میراث دار روزم و روزم را  حاشا که در تقیه کنم پنهان مارا شکسته اید ولی هرگز  خالی نمانده از من و ما میدان در پیچ و تاب راه نیفتاده است  این رودخانه از نفس از جریان آری قسم به خون شهیدانم  خون همیشه جاری بی پایان آری به پشتوانه‌ي شاه طوس  آری به دولتیِّ سر سلطان در اشتهای گندم ری ابلیس  این‌بار اگر که تیز کند دندان دندان به آرواره نخواهد دید  تا سق زند به لقمه ای از آن نان آن پنبه را درآورد و برگوش  این چند جمله را کند آویزان مارا علی سپرده به فرزندش  هستیم دور سفره‌ی او مهمان حب الحسین یجمعنا یعنی  ایران عراق بود و عراق ایران ما اربعین «وَ اعْتَصِمُوا...» هستیم  دریای ماست معجزه‌ی دوران دریای ماست قطره ای از موعود  موعود ماست خاتمه‌ی هجران تا صبح دولتش بدمد آن روز  می‌گیرد این زمانه سر و سامان ما عهد بسته ایم جد اندر جد  هیهات اگر که بشکند این پیمان تا مانده است نام علی جاوید  تا هست نام فاطمه جاویدان 🔹🔸🔷🔶🔹🔸 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 انکار ایمان تو کسب و کار بعضی هاست جای تعجب نیست، ظلمت دشمن نور است یک عمر پشتیبان دین بودی و با این حال نام تو در آیینه ی تاریخ مهجور است ▪️◾️🔳◾️▪️ کانال رسمی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ▪️ @astanqom ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
39.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به نام خدا (میراث) در تماشای مومن قریش حضرت ابوطالب (ع) سیدحمیدرضا .┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
ای نقطهٔ عطف آفرینش روح ادب و روان بینش ای قلب سلیم و جان آگاه ای محرم راز «لِی مَعَ الله» روزی که سرشته شد گل ما مهر تو نشست در دل ما عرش از تو گرفته زیور و زین ای رفته به سیر «قاب قوسین» چون مَرکب همّت تو رانَد جبریل ز راه، باز مانَد در خانهٔ تو، که در گشاده‌ست جبریل، غلام خانه‌زاد است این خانه اگر غلام دارد بی‌شبهه، فرشته نام دارد تو علت غایی وجودی روشن‌گر محفل شهودی جبریل، همان همای عرشی هنگام نزول و سیر فرشی تا پای نهد به خانهٔ تو چون خادم آستانهٔ تو می‌کرد بسی نظر ز دورت تا اذن بگیرد از حضورت... خورشید تویی و مهر، سایه ای سایهٔ تو بلندپایه گویند چو حق دری گشاید هر اَلْف، اَلِف قدی برآید این دور، که دور ایزدی بود دوران ظهور احمدی بود در پای همه، قیام می‌کرد پیش از همه کس سلام می‌کرد قربان قیام کردن او و آن طرز سلام کردن او سر حلقهٔ انبیاست، احمد نور دل اولیا، محمد ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چنگ دل، آهنگ دلکش می‌زند نالۀ عشق است و آتش می‌زند قصۀ دل، دلکش است و خواندنی تا ابد این عشق و این دل ماندنی است مرکز درد است و کانون شرار شعله‌ساز و شعله‌سوز و شعله‌کار خفته یک صحرا جنون در چنگ او یک نیستان ناله در آهنگ او ناله را گه زیر و گه بم می‌کند خرمنی آتش فراهم می‌کند آن همه زنجیریان را پیش رو سلسله در سلسله از خویش او هر که عاشق‌پیشه‌تر، بی‌خویش‌تر هر دلی بی‌خویش‌تر، درویش‌تر دل مباد آن دل که اهل درد نیست مرد اگر دردی ندارد، مرد نیست در غم عشق است شادی‌های دل دل اگر بی‌درد ماند، وایِ دل دل اگر داغی ندارد، تیره بِه چشم اگر نوری ندارد، خیره بِه دل ز داغ عشق، روشن می‌شود شعله‌شعله پرتوافکن می‌شود هرکه خواهد محفل‌افروزی کند باید اول، خویشتن‌سوزی کند در دل آلاله، افروزند داغ داغ اگر بر دل خورد، گردد چراغ داغ پیشانی به رنگ آلوده است داغ دل اما ز رنگ آسوده است روشنایی نیست داغ پینه را داغ نَبوَد بر جبین، آئینه را گرمی عشاق از داغ دل است داغ دل، آری چراغ محفل است هرکه داغ از عشق جان‌افروز نیست در بساط سینۀ او سوز نیست سینه‌ای کز عشق بویی برده است بر دل او مُهر داغی خورده است داغ عشق، آری ز دل سازد چراغ ای خوشا آن دل که از داغ است داغ هردلی آتش نگیرد، مرده بِه لاله چون بی‌شعله شد، افسرده بِه در دل من داغ‌ها از لاله‌هاست همچو نی در بندبندش ناله‌هاست با خیال لاله‌ها صحرانورد راه می‌پوید ولی با پای درد می‌رود تا سرزمین عشق و خون تا ببیند حالشان چون است، چون؟ بر مشام جان رسید از هر کنار بوی درد و بوی عشق و بوی یار لاله‌ای از آن میان کرد انتخاب ...... ┏━━━🍃🌺🍃━