eitaa logo
اسطوره های واقعی
3.4هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
61 فایل
سلام علیکم. لطفا پیشنهادات، انتقادات،پیام ها، کلیپ ها و مطالب خود را به ایدی زیر ارسال نمایید.خیلی متشکرم. معصومی مهر @Masoumi81 ایدی ثبت نام دوره ها و تبلیغات در ۷ کانال اصلی و بیش از 60 گروه @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
13.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینا از هرچی داشتن گذاشتن، ما چی‌کار کردیم؟! سخنان محسن عباسی ولدی دربارۀ همسر شهید طاهرنیا رو حتما بشنوید ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
داستان تولد امام زمان (عج).mp3
14.57M
ماجرای فوق العاده جذاب و شنیدنی تولد منجی جهان حضرت امام زمان(عج) امام حسن عسکری(ع) به عمه خودشان جناب حکیمه خاتون فرمودند: عمه جان، امشب آخرین حجت خدا و قائم آل محمد به دنیا خواهد آمد. (عج) ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
به امامت رسیدن.mp3
13.18M
ماجرای فوق العاده جذاب و شنیدنی از روز به امام رسیدن حضرت مهدی(عج) امام زمان(عج) فرمودند: عمو جان من از شما سزاوارتر هستم برای خواندن این نماز. (عج) ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
سلام و احترام خدمت همراهان کانال اسطوره های واقعی🌹 ایام بر شما مبارک باشه، ان شاء الله بمناسبت نیمه شعبان، از این پس زندگینامه ی حضرت مهدی عجل الله بصورت فایل های صوتی برای کودکان عزیز شما بارگذاری می شود🌺🌺
اسطوره های واقعی
#دوره_ای_بسیارمتفاوت_جذاب_کاربردی فقط و فقط ویژه خانم ها #رازهای_جذاب_دلبرشدن_خانمها برای
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️ بمناسبت (رازهای جذاب و دلبر شدن خانم ها برای همسرانشان)👆👆👆 لطفا در ثبت نام تسریع بفرمائید .🏃🏃🏃🏃 آیدی ثبت نام @z_m1392
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آخرین بدرقه برای خداحافظی همه دورش حلقه زده بودیم. نوبت به من که رسیدازفرصت استفاده کردم وپیشانیش را بوسیدم.چون محمد هیچوقت نمازشبش ترک نمیشد. بعداز بوسه من..پرسیدآبجی پس چرا زیر گلویم را نبوسیدی؟ با این جمله محمدنگرانی همه وجودم را فراگرفت. بادستپاچگی پارچ آب را برداشتم واز چشمه درب حیاطمان پرآب کردم تا پشت قدمش بریزم. اما محمد پارچ آب را ازدستم گرفت وگفت:بسم الله...آب نطلبیده مُراد است. مقداری را خورد وبقیه را پای درخت ریخت ونگذاشت آب پشت قدمش بریزم. محمد تا رسیدن مینی بوس مدام جلوی چشمان ما علی اکبر وار قدم می زد. وبرخلاف ما که اشک می ریختیم از خوشحالی حالت پرواز داشت ولبخندبرلب تا لحظه آخر بگو بخندمیکرد. محمد رفت و تا مدتی مفقودالاثرشد. واین خاطره ناب از بدرقه اش هنوز در ذهن فرسوده ام باقیست. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
اولین زن جراح ایرانی بانو سکینه پری در سال 1283 شمسی در شهرهمدان چشم به جهان گشود. مادرش ریحانه از ارامنه ایران بود و پدرش نصرالله همدانی نام داشت. وی تحصیلاتش در رشته پزشکی را در شوروی سابق به پایان برد و در سال 1312 در سن 31 سالگی در رشته جراحی و سرطان شناسی تخصص گرفت. بانو سکینه پری به مدت پنج سال در بیمارستانهای شوروی به کار طبابت پرداخت. پدر و مادر دکتر سکینه پری در یک زمان از دنیا رفتند. پس از این اتفاق وی به دلیل علاقه اش به ایران به همراه تنها خواهرش رهسپار ایران شد. بانو سکینه پری در بازگشت به ایران در آزمونی برای گرفتن اجازه طبابت شرکت کرد و در سال 1313 شمسی اجازه کار گرفت. آشنایی او به زبان ترکی سبب شد پیشنهاد شرکت شیلات برای کار در شهر” قره سو” را بپذیرد. وی مدت چهارده سال در این شهر زندگی کرد و در همان جا ازدواج کرد. گفته میشود پس از چهار سال زندگی مشترک طلاق گرفت و سرانجام بندرگز را برای سکونت انتخاب و به آن شهر نقل مکان کرد. دکتر سکینه پری در بندرگز وگرگان با دایر کردن مطب به طبابت پرداخت. کمک ویاری به مستمندان وافراد بی بضاعت را همیشه ودرطول عمرش داشت. وی در طول حیاتش خدمات ارزنده ای را به هموطنانش ارائه کرد. مزار این بانوی بزرگوار در شهر بندرگز و در آرامستان این شهر می باشد. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
توسل به امام زمان (عج) بعد از شهادت حاج‌عماد و ازدواج دو فرزند دیگرم -مصطفی و فاطمه- من، با جهاد زندگی می‌کردم، یک شب قبل از ماموریت سوریه، نیمه‌های شب دیدم با صدای بلند گریه می‌کند، به سرعت به اتاقش رفتم و متوجه شدم در حال نماز است، شب جمعه بود و قرار بود فردای آن روز به «قنیطره» سوریه برود، فردای آن روز ازش سوال کردم که چرا گریه می‌کردی؟ خجالت کشید و گفت: هیچی. شنبه از سوریه تلفن کرد، پرسیدم کِی برمیگردی؟ جواب داد یا یکشنبه شب و یا دوشنبه، من دوباره پرسیدم که تو آن شب به چه کسی متوسل شده بودی؟ اول حرفی نزد، بعد گفت: من در نمازم خطاب به امام زمان حجت بن الحسن (عج) صحبت می‌کردم، پرسیدم چه می گفتی؟ سکوت کرد، قسمش دادم که بگو، گفت: به ایشان می‌گفتم که من بنده گناهکاری هستم و ... مادر جهاد بقیه حرفها را نگفت و فقط این را گفت که تا وقتی جهاد در این دنیا بود، دل من قرص و آرام بود. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
از جبهه که به مرخصی می‌آمد، یک روز را به جانبازان اختصاص می‌داد. می‌رفت آسایشگاه جانبازان و کارهایشان را انجام می‌داد؛ موهایشان را کوتاه می‌کرد، بدن‌شان را ماساژ می‌داد و نظافت می‌کرد. می‌گفت: «این‌ها به خاطر مملکت و جنگ این طوری شده‌اند؛ ما باید بهشان خدمت کنیم.» ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
🔴 رجب رشیدی‌نسب سال ۶۱ بعد از اصابت ترکش به سرش جانباز شد و دیگه خوابش نبرد چون از شدت جراحت رگ خوابش از بین رفته بود و تا الان ۴۱ ساله که نخوابیده. قهرمانهای زمان ما کسایی بودن که برای راحت خوابیدن ما خواب از سرشون پرید. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e