eitaa logo
موکب فرهنگی شهید حاج رسول استوار
971 دنبال‌کننده
533 عکس
316 ویدیو
96 فایل
مجمع فرهنگی سردار مدافع حرم شهید حاج رسول استوار محمودآبادی @ostovar313 www.hajrasoul.ir آی دی جهت ارتباط @hajrasoul313 لینک آپارت https://www.aparat.com/shahidOstovar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻خوش رقصی شیخ درباری برای حمایت از تجارت ترکیه با رژیم صهیونیستی اسرائیل" ✅ در طی چندین ماه گذشته و اوج جنایت اسرائیل در غزه ؛ اردوغان همچنان با ارسال غذا و انواع کالا و حتی سلاح و ... به رژیم صهیونسیتی کمک می کند. حال اردوغان برای توجیه کارهایش دست به دامن شیوخ شده است. 🔻شیخ صلاح الدین اوزگوندوز در خطبه نماز جمعه تمام قد از تجارت ترکیه با اسرائیل دفاع و حمایت کرد. 🔹وی معتقد است اگر ترکیه تجارت را با اسرائیل محدود کند، با کشورهای دیگر نیز به مشکل برخواهد خورد. ما در همین حد که جنایات اسراییل را محکوم کنیم، کفایت می کند و چون قدرت ما به اسرائیل نمی رسد خدا هم از ما مقابله با آنها را نمی خواهد. به حرف رادیکال ها ! گوش نکنید و آنها غیر منطقی سخن می گويند. اصرار دولت ترکیه بر تداوم تعاملات تجاری با رژیم اسرائیل کاملا درست است. 🔹همچنین وی تاکید می کند که هیچ رئیس جمهوری در دنیا به اندازه اردوغان از قدس حمایت نکرده است! موکب فرهنگی شهید حاج رسول استوار 🇮🇷@ostovar313
گمشده لبخند از لب‌هایش دور نمی شد.از همان بچگی زرنگ و شوخ و شاد بود. هر وقت فرصت دست می داد سربه سرم می گذاشت و می خندید. یکی از وظایف من در خانه بردن گوسفندان برای چرا بود. آن روز هم مثل همیشه گوسفندان را برای چرا به ((کرکبود)) که جایی خوش آب و هواست، برده بودم.سرگرم بازی شدم غافل از اینکه گوسفندان دور شدند. وقتی فهمیدم که تعداد زیادی از گوسفندان که ۵۰ تایی می شدند، نیستند. سریع بلند شدم و شروع به جستجو کردم ولی بی فایده بود. غروب با ناراحتی به خانه بازگشتم و قضیه را گفتم ولی هوا تاریک بود و نمی شد کاری کرد. صبح زود همگی بلند شدیم که دنبال گوسفندان برویم. هنوز از روستا خارج نشده بودیم که ناگهان گوسفندان از راه رسیدند و پشت سرشان هم یدالله آمد. از همان دور می خندید و می گفت: دیدی؟ چیزی را که تو در روز روشن نتوانستی نگه داری، من در شب تاریک رفتم و آوردم! عصبانی شده بودم و می دانستم کاسه ای زیر نیم کاسه است و این هم یکی از شوخیهای یدالله است. بعدها که قضیه را تعریف کرد، فهمیدم که آنچنان هم بی ربط فکر نکرده بودم.وقتی گوسفندان را به کرکبود برده بودم در جایی دورتر به نام (شکارک) بوده و زمانی که بازی می کردم و گوسفندان متفرق شده بودند از دور گوسفندان را می بیند که سرگردان به این سو و آن سو می روند. آنها را می شناسد و می فهمد گم شده اند. جمعشان می کند و به خانه می آورد. چون مسئول گوسفندان من بودم به شوخی برای این که مرا عصبانی کند می گفت:دیدی چیزی را که تو در روز روشن گم کردی، من در شب تاریک پیدا کردم و آوردم. راوی:محمد رضا کلهر موکب فرهنگی شهید حاج رسول استوار @ostovar313
منابع عبری: اسرائیل از چند جهت و چند کشور مورد حملات ترکیبی پهپادی، موشکی قرار گرفته
چهره محبوب پادگان (خاطره ای از سردار شهید حاج یدالله کلهر) سال ۵۳ به سربازی رفتیم. همان روزهای اول ، یک شب در آسایشگاه خوابیده بودیم ، گروهبان ما آمد و فریاد زد : با شماره سه پوتینهایتان را دست بگیرید و بروید داخل حیاط. خیلی خسته بودیم . از صبح تا شب رژه رفته بودیم و حالا موقع استراحت هم او آمده بود و ما را اذیت کند. رفتیم حیاط،و فریاد زد : با شماره سه همگی بروید داخل آسایشگاه. برگشتیم داخل. دوباره آمد و فریاد زد بروید حیاط. بچه ها عصبانی شده بودند ولی کسی جرات نمی کرد. در همین موقع، یدالله یک گوجه فرنگی برداشت و به پیشانی گروهبان زد وهمزمان با آن فریاد زد : پدر ما را درآوردی! درگیری شروع شد. با دیدن این منظره بچه‌ها به طرف گروهبان حمله ور شدند و او را به باد کتک گرفتند و از آسایشگاه بیرون انداختند. چند ساعت بعد، افسر نگهبان و چند نفر دیگر آمدند تا مساله را پیگیری کنند ‌حق را به ما دادند و گفتند: این دفعه شما را بخشیدیم. از آن روز به بعد کسی جرات نکرد بچه های آن آسایشگاه را بی جهت اذیت کند. از آن روز به بعد ،یدالله چهره محبوب پادگان‌ بود. راوی: شمس الله چهارلنگ برای دریافت مطالب زیبا از شهدا و مقاومت عضو کانون و موکب فرهنگی شهید حاج رسول استوار شوید🔻 @ostovar313 شهدا را با صلواتی یاد کنید شما هم با ارسال این مطلب در نشر معارف شهدا شریک شوید http://hajrasoul.ir/2024/04/14/shahid_kalhor
سیلی موشکی رهبر معظم انقلاب: 🔻این شکست قطعاً ادامه پیدا خواهد کرد؛ این تلاش‌های مذبوحانه‌ هم، مثل این کاری که در سوریه مرتکب شدند ــ که البتّه سیلی‌اش را خواهند خورد ــ به دردشان نمیخورد و مشکلشان را علاج نمی‌کند. ۱۴۰۳/۰۱/۱۵ @mahdishahverdi_ir
19.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتقام کودکان مظلوم فوعه و کفریا در هفتمین سالگرد شهادتشان گرفته شد دیروز بعد از حملات موشکی ایران به اسرائیل این مطلب در شبکه های اجتماعی سوریه فراگیر شد تیتر مطالب مردم فوعه و کفریا سوریه همراه با شادی یک چیز بود : انتقام کودکان مظلوم فوعه و کفریا در هفتمین سالگردشان گرفته شد و اما ماجرا چه بود: بعد از شروع فتنه تکفیری های النصره و داعش در سوریه که با حمایت غرب و رژیم صهیونیستی و دولت های وابسته عربی در منطقه رخ داد؛ دو شهرک شیعه نشین فوعه و کفریا به محاصره افتاد و مورد حملات تکفیرها قرار گرفت کهدر پی آن صدها نفر کشته و زخمی شدند و بقیه مردم نیز بدون آب و غذا و دارو در محاصره سختی افتادند. تا اینکه طبق توافقی که بین دولت سوریه و مسلحین صورت گرفت؛ قرار شد تا افراد غیرنظامی این دو شهرک(زنان ، کودکان و سالخوردگان) با عده ای از مسلحین معاوضه شوند. اهالی سوار اتوبوس ها شده از شهر خارج شدند تا به منطقه ای امن منتقل شوند اما تکفیرهای النصره سه روز تمام آنها را بدون غذا در منطقه راشدین در نزدیکی حلب متوقف کردند . بعد از مدتی ماشینی حاوی چیپس و پفک به سمت اتوبوس ها آمد و بچه های گرسنه به شوق گرفتن غذا به سمت آن دویدند اما دقایقی بعد انفجاری مهیب رخ داد و 128 کودک در جا شهید شدند وتعداد زیادی نیز مجروح وعده ای مفقود شدند. این جنایت در ۲۶ فروردین ۱۳۹۶(۲۷آوریل۲۰۱۷) رخ داد که مشابهش را این روزها در غزه شاهدیم. ✅لطفا این مطلب را نشر بدهید تا همه بدانند حمله ایران انتقام چه کسانی بود به کانال شهید حاج رسول استوار بپیوندید 🔻 @ostovar313 www.hajrasoul.ir
19.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتقام کودکان مظلوم فوعه و کفریا در هفتمین سالگرد شهادتشان گرفته شد دیروز بعد از حملات موشکی ایران به اسرائیل این مطلب در شبکه های اجتماعی سوریه فراگیر شد تیتر مطالب مردم فوعه و کفریا سوریه همراه با شادی یک چیز بود : انتقام کودکان مظلوم فوعه و کفریا در هفتمین سالگردشان گرفته شد و اما ماجرا چه بود: بعد از شروع فتنه تکفیری های النصره و داعش در سوریه که با حمایت غرب و رژیم صهیونیستی و دولت های وابسته عربی در منطقه رخ داد؛ دو شهرک شیعه نشین فوعه و کفریا به محاصره افتاد و مورد حملات تکفیرها قرار گرفت کهدر پی آن صدها نفر کشته و زخمی شدند و بقیه مردم نیز بدون آب و غذا و دارو در محاصره سختی افتادند. تا اینکه طبق توافقی که بین دولت سوریه و مسلحین صورت گرفت؛ قرار شد تا افراد غیرنظامی این دو شهرک(زنان ، کودکان و سالخوردگان) با عده ای از مسلحین معاوضه شوند. اهالی سوار اتوبوس ها شده از شهر خارج شدند تا به منطقه ای امن منتقل شوند اما تکفیرهای النصره سه روز تمام آنها را بدون غذا در منطقه راشدین در نزدیکی حلب متوقف کردند . بعد از مدتی ماشینی حاوی چیپس و پفک به سمت اتوبوس ها آمد و بچه های گرسنه به شوق گرفتن غذا به سمت آن دویدند اما دقایقی بعد انفجاری مهیب رخ داد و 128 کودک در جا شهید شدند وتعداد زیادی نیز مجروح وعده ای مفقود شدند. این جنایت در ۲۶ فروردین ۱۳۹۶(۲۷آوریل۲۰۱۷) رخ داد که مشابهش را این روزها در غزه شاهدیم. ✅لطفا این مطلب را نشر بدهید تا همه بدانند حمله ایران انتقام چه کسانی بود به کانال شهید حاج رسول استوار بپیوندید 🔻 @ostovar313 www.hajrasoul.ir
شجاعت (خاطره ای از سردار شهید حاج یدالله کلهر) در آغاز انقلاب، در شهریار، جزو اولین کسانی بود که فریاد مرگ بر شاه سرداد. در آن زمان خیلی ها می ترسیدند کوچکترین حرفی درباره انقلاب بزنند، ولی او بدون ترس فعالیت می کرد. عده ای ترسو، به پاسگاه رفته و او را معرفی کردند. گفته بودند در این محل شخصی هست به نام((یدالله کلهر)) که هر شب عده ای را دنبال خود راه می اندازد و مرگ بر شاه می گویند. قرار بود از طرف پاسگاه بیایند و او را دستگیر کنند. حتی به پدر یدالله توصیه کرده بودند که جلویش را بگیرد، ولی او گفته بود که حریفش نمی شوم و به این وسیله آنها را از سر خود وا کرده بود. بعد از این قضایا، به او گفتم : یدالله! دیگر بس است. موقعیت خطرناک شده بیا برویم. گفت: کجا برویم ، مگر می ترسی؟! آن شب از کار خود دست برنداشت. سه بار توی محل رفت و آمد کرد و شعار داد. وقتی به در خانه ای که از او شکایت کرده بودند می رسید ، صدایش را بلند تر می کرد و بیشتر شعار می داد. گفتم یدالله! دست بردار. الان می آیند سراغمان و دستگیرمان می کنند. گفت: ببین ! ما در این راه قدم گذاشته ایم و نباید از چیزی بترسیم، تو هم اگر می ترسی، از فردا شب دیگر همراه ما نیا. راوی: سید مرتضی دهقانی 🌸شادی روح مطهرشان صلواتی هدیه کنید و با نشر این مطلب شما هم در نشر معارف شهدا سهیم شوید🌸 برای دریافت مطالب از شهدا و مقاومت عضو کانال موکب فرهنگی شهید حاج رسول استوار شوید 🔻 @ostovar313 http://hajrasoul.ir/2024/04/16/shahid_kalhor-2
مرد من یدالله در ایام انقلاب مدام این طرف و آن طرف می رفت و فعالیت می کرد‌. زمانی که بختیار بر سر کار آمد، سه شبانه روز به خانه نیامد و از او خبری نداشتیم. در همان روزها، دختر همسایه مان مریض شد؛ او را به بیمارستان بردند؛ در بیمارستان لیست مجروحان درگیری های انقلاب را می بینند که اسم یدالله هم در آن بوده؛ همه بیمارستان را می گردند ولی خبری از یدالله نبود. غروب برگشتند و از من پرسیدند: حاج آقا! یدالله کجاست؟ گفتم : یدالله سه روز است به خانه نیامده. دیدم چهره آنها گرفته است. شک کردم و پرسیدم : چه شده ؟ اتفاقی افتاده؟ گفتند: نه؛ هر چه پرسیدم، چيزی بروز ندادند. آنها که رفتند ، به شک افتادم و گفتم : یدالله تو درگیری بوده و حتما از بین رفته. فردا رفتم پادگان‌ دپو که شلوغ بود. عصر خسته شده بودم و گفتم بروم سری به بقیه بچه ها بزنم . آمدم تا خیابان شهریار. دیدم حجت با ماشینش به طرف من می آید؛ دایی اش حاج یوسفعلی هم سوار ماشین بود؛تا رسیدند، حاجی گفت: بیا ببین! مرد مجاهد تو به پایش تیر خورده. تا خواستم چيزی بپرسم ، حاجی گفت: چیزی نشده ،تیر توی نرمی پایش خورده؛ از یک طرف رفته و از طرف دیگر بیرون آمده، استخوانش سالم است. این را گفتند و یدالله را به بیمارستان بردند. مداوایش زیاد طول نکشید. زخم را بخیه زده و پانسمان کردند . سه روز توی خانه بستری بود؛ روز چهارم، برادرش بخیه ها را کشید و یدالله دوباره راه افتاد. راوی : پدر شهید کلهر 🌸شادی روح مطهر شهدا صلوات🌸 ✅لطفا با نشر این مطلب در معرفی شهید سهیم شوید به موکب فرهنگی شهید حاج رسول استوار بپیوندید🔻 @ostovar313
در آن سرما روستای ما نه جاده خوبی داشت نه وسیله نقلیه مناسب. هر روز باید چند کیلومتر راه طی می کردیم تا به مدرسه راهنمایی برویم.گاهی اوقات سوار تنها ماشینی که در مسیر تردد می کرد، می شدیم. برف می بارید،کلاس که تعطیل شد با عجله به راه افتادیم ولی دیر رسیدیم و به ماشین نرسیدیم. بارش برف سنگین بود و هوا داشت تاریک می شد.سردم شده بود ودیگر قادر به به حرکت نبودم و زدم زیر گریه گفتم:یدالله !دیگر نمی توانم بیایم. گفت:قدرت داشته باش .ما مرد کوهستانیم. اگر نجنبی شب می شود. قوت قلب گرفتم و به راه افتادیم. به رودخانه که یدالله گفت: مثل این که یک حیوان به دنبالمان می آید. برگشتم،پشت سرم را نگاه کردم؛ یک حیوان به دنبالمان می آمد. یدالله گفت: گمانم سگهای ولگرد هستند؛ چوبی برای دفاع پیدا کن. اینها گرسنه اند و به ما حمله می کنند. شاخه درخت را شکسته و هر یک چوبی برداشتیم. با دویدن ما،سگها؛ با سرعت طرفمان دویدند. از شدت ترس، سرما را فراموش کرده بودم. آمدم پشت سر یدالله گفتم:من می ترسم. گفت: نترس‌، قدرت داشته باش. سگها حمله کردند یدالله چوب را بلند کرد و زد توی سر یکی از آنها. هاج و واج نگاه می کردم که فریاد زد:بدو دویدم و هر چند قدم یک بار ،یدالله می ایستاد و در آن سرمای شدید چند سنگ یخ زده را بر می داشت، به سوی سگها پرتاب می کرد و باز شروع به فرار می کردیم. تا به حوالی روستا رسیدیم. با نزدیک شدن به روستا، دیگر به دنبال ما نیامدند. آن روز یدالله مرا نجات داد.با این که هر دو کم سن و سال بودیم، ولی مثل یک بزرگتر، بدون ترس از من نگهداری کرد. راوی: شمس الله چهارلنگ @ostovar313
11.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷یا مهدی🌷 💫💚به یاد امام زمان علیه السلام 🥀🤍چو گیسو تو من در پیچ و تابم یابن الزهراء 💫💚چرا یک شب نمی آئی به خوابم یابن الزهراء ... درد دل با امام زمان موکب شهید حاج رسول استوار @ostovar313