#سفاهت_زنان
🤔#پرسش
❔آیا حقیقت دارد که اسلام می گویند زنان #سفیه و نادان هستند و نباید اموال خود را به آنان داد ❕❕می گویند در قرآن سوره نساء هم آمده است که زنان سفیه هستند و نباید اموال خود را به آنها داد ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌آیه ای که مورد شبهه و اشکال قرار گرفته است این آیه شریفه است که می فرماید ؛
« و اموال خود را كه خداوند #وسيله قوام زندگى شما قرار داده به دست سفيهان ندهيد و از آن، به آنها روزى دهيد، و لباس بر آنها بپوشانيد و سخن شايسته به آنها بگوئيد _ و يتيمان را بيازمائيد تا هنگامى كه به حد بلوغ برسند، (در اين موقع)اگر در آنها رشد (كافى)يافتيد اموالشان را به آنها بدهيد» (نساء 5_ 6)
👌آيات فوق متمم بحثهاى مربوط به #يتيمان است كه در آيات پيش سخن از آنها به ميان آمده است که می فرماید اموال و ثروتهاى خود را به دست افراد سفيه نسپاريد و بگذاريد در مسائل اقتصادى رشد پيدا كنند تا اموال شما در معرض مخاطره و #تلف قرار نگيرد.
❕راغب در كتاب مفردات ميگويد ؛ سفه در اصل يك نوع كم وزنى و سبكى بدن است بطورى كه به هنگام راه رفتن تعادل حفظ نشود، و به همين جهت به افسار كه ناموزون است و دائما در حال حركت است"سفيه"گفته ميشود، و سپس به همين تناسب در افرادى كه رشد #فكرى ندارند بكار رفته است خواه سبكى عقل آنها در امور مادى باشد يا در امور معنوى.
🔹ولى روشن است كه منظور از #سفاهت در آيه فوق عدم رشد كافى در خصوص امور مالى است به طورى كه شخص نتواند سرپرستى اموال خود را به عهده گيرد، و در مبادلات مالى منافع خود را تامين نمايد، و باصطلاح كلاه سرش برود، شاهد بر اين سخن آيه دوم است كه ميگويد:« اگر آنها (یتیمان )را رشيد يافتيد #اموالشان را به دست آنها بسپاريد»
❕بنابراین آیه فوق در رابطه با اموال یتیمان است که توصیه می کند تا زمانی که آنها به رشد #عقلی نرسیده اند ، اموالشان به آنها باز گردانده نشود .
🔹در تفسیر #المیزان چنین آمده است ؛
« مطلب قابل توجه اينكه بحث آيه شريفه در زمينه اموال يتيمان است كه دستور مى دهد اولياى يتيمان اداره امور آنان را به #عهده بگيرند و اموال آنان را رشد بدهند، همين معنا قرينه اى است بر اين كه مراد از كلمه سفها سفيهان از ايتام مى باشند»
📚ترجمه تفسیر المیزان ج 4 ص 270
❕در اينجا يك سؤال پيش مى آيد و آن اينكه اگر آيه در مورد اموال يتيمان است چرا"اموالكم"(#ثروتهاى شما)مى گويد: نه،"اموالهم"(ثروتهاى آنها)؟
👌ولى ممكن است نكته اين تعبير بيان اين مسئله مهم #اجتماعى و اقتصادى باشد كه اسلام همه افراد جامعه را يكى ميداند، بطورى كه مصلحت و منفعت يك فرد نمى تواند از منافع جدا باشد، همچنين زيان يك فرد عين زيان يك جامعه است. بنا بر اين به خاطر همين موضوع به جاى"ضمير غائب""ضمير مخاطب"قرار داده شده، يعنى اين اموال در #حقيقت فقط متعلق به ايتام نيست، بلكه به شما هم مربوط است، و اگر زيانى به آن متوجه شود بطور غير مستقيم متوجه شما شده است، لذا در نگهدارى آن بايد مراقبت كامل داشته باشيد.
🔸در باره اين تعبير تفسير ديگرى هم هست و آن اينكه مقصود از اموالكم اموال خود سرپرستان است نه اموال #يتيمان، يعنى اگر شما ميخواهيد به افراد يتيم كه هنوز رشد كافى نيافته اند كمك كنيد شايد تحت تاثير عواطف حساب نشده اموالى بدست آنها بسپاريد و آنها را به كارهايى بگماريد كه از آنها ساخته نيست، بلكه به جاى اين كار غير عاقلانه بهتر اين است كه غذا و لباس و مسكن آنها را تامين كنيد تا بالغ و رشيد شوند.
📚تفسیر نمونه ج 3 ص 269
🔰ادامه #پاسخ 👇👇👇
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠این شب تیره و یلدایی...
به صبح خواهد رسید! ان شاءالله...
*نماوا "یلدای غیبت"
«اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ وَ الْعاٰفیَةَ وَ النَّصْر وَاجْعَلُناٰ مِنْ خَیْرِ اَنْصاٰرِهٖ وَ اَعْواٰنِهٖ وَ الْمُسْتَشهَدیٖنَ بَینَ یَدَیهْ»
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
278.mp3
1.24M
📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم
📃 صفحه 278
🎙 قاری: #منشاوی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🔸ادامه پاسخ 👇👇👇
🔰البته آيه فوق با اينكه در باره #يتيمان بحث ميكند، يك حكم كلى و عمومى براى همه موارد در بر دارد، كه انسان نبايد در هيچ حال و در هيچ مورد، اموالى كه تحت #سرپرستى او است و يا زندگى او به نوعى به آن بستگى دارد به دست افراد كم عقل و غير رشيد بسپارد، و در اين موضوع فرقى در ميان اموال عمومى (اموال حكومت اسلامى) و اموال خصوصی نيست، گواه بر اين موضوع رواياتى است كه از پيشوايان اسلام در اين #زمينه نقل شده است.
👌مثلا در روايتى از امام صادق علیه السلام مى خوانيم كه راوی ميگويد از امام تفسير آيه« و لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ »را پرسيدم ؟ فرمود: شرابخواران سفيهند و نبايد اموالتان را به آنها بسپاريد»
📚البرهان فی تفسیر القرآن ج 2 ص 21
👌 شخص شرابخوار هم سرمايه #مادى خود را از دست مى دهد، و هم سرمايه معنوى را، چه سفاهتى از اين بالاتر كه انسان پول بدهد و عقل و هوش خود را نيز بدهد و ديوانگى خريدارى كند، قواى مختلف بدنى را نيز بر سر اين كار بگذارد و زيانهاى اجتماعى فراوانى ببار آورد.
❕ در روايت ديگرى تمام افرادى كه به جهتى از جهات قابل اعتماد نيستند"#سفيه"ناميده شده اند، و از سپردن اموال (شخصى و عمومى)به آنها نهى شده است .
🔹 يونس بن يعقوب ميگويد از امام جعفر صادق تفسير آيه"وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ"را پرسيدم فرمود: من لا تثق به"سفيه كسى است كه مورد اعتماد نباشد.
📚تفسیر عیاشی ج 1 ص 220
👌 از اين روايات برميايد كه سفيه معنى #وسيعى دارد و از سپردن اموال عمومى و خصوصى به آنها نهى شده است، منتها اين نهى در بعضى از موارد به عنوان تحريم است و در پاره اى از موارد كه درجه سفاهت شديد نيست به معنى كراهت است.
❕در روایات دیگری نیز سفیه بر زنان #هوسرانی اطلاق شده است که اموال شوهر خود را در راه عیش و نوش و فساد انگیز صرف می کنند چنان که در تفسير قمى از امام باقر روايت كرده كه در ذيل آيه مورد بحث فرمود ؛
«وقتى مردى تشخيص دهد كه همسرش و يا فرزندش سفيه و #فساد انگيز است، نبايد هيچيك از آنها را بر مال خودش مسلط كند، چون خداى تعالى مال را وسيله قوام زندگى او قرار داده، سپس فرمود منظور از"قوام زندگى"، معاش است»
📚تفسیر قمی ج 1 ص 131
❕بنابراین اگر در روایاتی زنان #سفیه خوانده شده اند که باید اموال را به آنها نداد ، منظور زنانی هستند که با سفاهت و بلاهت اموال را در امور لغو و باطل و فساد #صرف می کنند و شامل تمام زنان نمی شود .
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ
👤 استاد #رائفی_پور - « روضه امام حسین علیه السلام در قرآن »
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
آیا بکارگیری اجباری اجنه در زمان حکومت حضرت سلیمان(ع)، نقض آزادی و اختیار موجودات مختار نیست؟ این تناقض چگونه برطرف میگردد؟
قرآن کریم یکی از موهبتهای خداوند متعال به حضرت سلیمان(ع)، را اینگونه بیان میکند: و گروهى از جنیان با اجازه پروردگار پیش روى او کار میکردند و هر گاه کسى از آنها از فرمان ما سرپیچى میکرد او را با آتش سوزان، مجازات میکردیم: «وَ مِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ مَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنا نُذِقْهُ مِنْ عَذابِ السَّعِیرِ».[1]
در این آیه هر چند بهطور صریح از لفظ «تسخیر» استفاده نشد، اما از محتوای مطالب چنین به دست میآید که منظور تسخیر نیروی جن است.
اما این پرسش که آیا بکارگیری اجنه کفر در دستگاه حضرت سلیمان نبی(ع) نقض آزادی و اختیار موجود مختار نیست؟ و چگونه ممکن است که خداوند از یکسو موجوداتی را مختار خلق کند، و از سوی دیگر کاری کند که اختیار و آزادی از آنها سلب گردد؟!
در پاسخ باید گفت؛ اولاً: در این آیات از امور دیگری به عنوان موهبت الهی به حضرت سلیمان(ع) نام برده شده است:[2] «ما باد را مسخّر سلیمان قرار دادیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را میپیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه؛ و براى او چشمه مس(مذاب) را روان ساختیم»: «وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ. وَ أَسَلْنا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ».
و به عبارت دیگر، از نظر قرآن هر آنچه در آسمان و زمین است، به گونهای تحت تسخیر انسانها میباشد: «آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخّر شما کرده است».[3]
ثانیاً: منظور از تسخیر در این موارد سلب اختیار و آزادی از موجودات نیست، بلکه منظور بکارگیری نیروها بر اساس اقتضائات طبیعی آنان برای هدفی مهم است. به بیان دیگر، همه موجودات دارای تواناییها و قابلیتهای خدادادی هستند که بر اساس آن و مطابق با اقتضائات طبیعی، افعالی از آنها سر میزند؛ منظور از تسخیر موجودات این است که خداوند متعال این نیروها را در یک نظام کلان جهانی و یا در نظام خرد و جزئی تنظیم میکند و نظم خاصی به آنها میدهد. بنابراین اجنه نیز دارای نوعی از توانایی بودند که خداوند برای مصالحی توانایی آنها در خدمت حضرت سلیمان در آورد.
به بیان روشنتر، تسخیر موجوداتی مانند جنیان در دستگاه سلیمان(ع) نظیر این است که از طرف دولت، مؤسسهای با تمام امکانات ایجاد شود، آنگاه دانشمندان و متخصصان از رشتههای مختلف در زمینه دانش و تخصص خود در آنجا جذب شده و از امکانات آنجا استفاده کرده و به تحقیق و پژوهش بپردازند تا کشور بتواند در مسیر پیشرفت و توسعه قرار گیرد. با این وجود قواعد انضباطی شدیدی در آنجا حاکم باشد که شاغلان در صورت تخلف از آن دستور العملها مورد بازخواست و احیاناً مجازات قرار گیرند. طبیعی است که چنین بازخواست و مجازاتی مخالف با اختیار افراد شاغل در آن مؤسسه نخواهد بود.
[1]. سبأ، 12 و 13.
[2]. ر. ک: 49695.
[3]. «أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنیرٍ». لقمان، 20.
آیات مرتبط
سوره الأنبياء (82) : وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَٰلِكَ ۖ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ
سوره النمل (17) : وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ
سوره النمل (39) : قَالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ ۖ وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ
سوره سبأ (12) : وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ ۖ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ ۖ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ
سوره سبأ (13) : يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ ۚ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا ۚ وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#توکل_بر_خدا_پیروزی
🤔#پرسش
❔برام یه سوال پیش اومده . همیشه به ما گفته میشه که به خدا توکل کنیم تا آرامش داشته باشیم تا خداوند مارو حفظ کنه
از طرفی میبینیم مثلا کودکانی چه در جنگ چه در قحطی که یاوری جز خدا ندارن اونطور کشته میشن و وقتی میپرسیم چرا گفته میشه که انسان مختاره وقدرت های استکباری این بلا رو سرشون اوردن
حالا سوال اینه که اگه من توکل کنم از کجا معلوم که همون قدرتها منو نابود نکن (باوجود توکلم)
امیدوارم منظورم رو کامل رسونده باشم ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در بسيارى از آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى و سرگذشت انبيا و اوليا و صالحان و در كتب علماى اخلاق و ارباب سير و سلوك روى مسئله توكّل به عنوان يك فضيلت مهمّ اخلاقى كه بدون آن نمى توان به مقام قرب الهى رسيد، ياد شده است.
❕منظور از توكّل سپردن كارها به خدا، و اعتماد بر لطف اوست، زيرا «توكّل» از مادّه «وكالت» به معنى انتخاب وكيل نمودن و اعتماد بر ديگرى كردن است، بديهى است هر قدر وكيل توانايى بيشتر و آگاهى فزونتر داشته باشد شخص موكّل احساس آرامش بيشترى مىكند، و از آنجا كه علم خدا بى پايان و تواناييش نامحدود است هنگامى كه انسان توكّل بر او مى كند آرامش فوق العاده احساس مى كند، در برابر مشكلات و حوادث مقاوم مى شود، و از دشمنان نيرومند و خطرناك نمى هراسد، در سختيها خود را در بن بست نمى بيند و پيوسته راه خود را به سوى هدف ادامه مى دهد.
❕انسانى كه بر خدا توكّل دارد هرگز احساس حقارت و ضعف نمى كند بلكه به اتّكاى لطف خدا و علم و قدرت بى پايان او خود را پيروز و فاتح مى بيند و حتّى شكستهاى مقطعى او را مأيوس نمى سازد. هرگاه توكّل به مفهوم صحيح كلمه در جان انسان پياده شود به يقين اميد آفرين، نيروبخش و باعث تقويت اراده و تحكيم مقاومت و پايمردى است.
📚اخلاق در قرآن ، مکارم شیرازی ، ج 2 ص 249
🔸امام صادق عليه السلام فرمود ؛
«توانگرى و عزّت پيوسته در حركتند هنگامى كه به محلّ توكّل برسند آنجا را وطن خود انتخاب مى كنند».
📚الکافی ج 2 ص 65
❕يعنى قلبى كه كانون توكّل بر خداست هم احساس بى نيازى از ماسوى اللَّه مى كند و هم احساس عزت و قدرت، چرا كه تكيه بر قدرتى كرده كه بالاتر از همه چيز است، تكيه گاهى بى نياز از همه كس و همه چيز و قدرتى شكست ناپذير.
🔸جابر بن يزيد جُعفى مى گويد هيجده سال در خدمت امام باقر عليه السلام بودم هنگامى كه مى خواستم از محضرش خارج شوم با او وداع كردم و گفتم سخن سودمندى به من بفرماييد، فرمود: اى جابر! بعد از هيجده سال باز هم تقاضاى اندرزى مى كنى؟ عرض كردم: «آرى شما اقيانوس بى پايانى هستيد كه هيچ كس به قعر آن نمى رسد».
🔸امام عليه السلام فرمود ؛ به شيعيانم سلام برسان و بگو ميان ما و خداوند متعال خويشاوندى نيست و تنها وسيله تقرّب به او اطاعت است .( وبگو بر خداوند توکل کنند ) چه كسى از خدا (از روى ايمان و اخلاص) چيزى خواسته است كه به او نداده؟ يا توكّل بر او كرده و كفايت امر او ننموده؟ يا به او اعتماد كرده، و او را رهايى نبخشيده است؟»
📚بحارالانوار ج 78 ص 183
❕حال سوال این است که ما می بینیم افرادی را که در عین حال که توکل بر خداوند داشته اند ، باز هم گرفتار مشکلات و گرفتاری ها و سختیها هستند ، در حالی که قرار بود با توکل بر خداوند دیگر چنین مشکلاتی نباشد ❗️
👌پاسخ این سوال از دو جنبه است ؛
1⃣افرادی اگر چه توکل بر خداوند کرده اند ، اما با برداشت ناصواب از توکل ، از سعی و تلاش دست کشیده اند و گمان کرده اند که خداوند حتی بدون سعی و تلاششان ، امور آنان را سامان می دهد لذا گرفتار انواع مشکلات و سختی ها هستند .
❕مفهوم توكّل، ترك استفاده از اسباب و وسايل عادى نمی باشد. در حديث معروفى مى خوانيم ؛ مرد عربى در حضور پيامبر شتر خود را رها كرد و گفت ؛ «تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ!» پيامبر اكرم فرمود: «اعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ؛ شتر را پايبند بزن و توكّل بر خدا كن»! (با توكّل زانوى اشتر ببند).
📚المحجه البیضاء ج 7 ص 426
❕روى همين جهت آيات قرآن و تاريخ پيامبر پر است از تعبيراتى كه نشان مى دهد مؤمنان تا آنجا كه امكان دارد بايد از اسباب عادى استفاده كنند، و اين كار هيچ منافاتى با توكّل ندارد، در يك جا مى فرمايد: «هر نيرويى را در اختيار داريد براى مقابله آماده كنيد و از اسبهاى ورزيده فراهم سازيد تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد» ( انفال 60)
🔸ادامه 👇
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبخند بزن
شاید همین لبخند تو
حالِ دلی را خوب کند 😂😂😂😂
کانالی پر از هیجان، شادی، همدلی و مهربانی😊
http://eitaa.com/joinchat/2016215063C860a9d368a
279.mp3
1.16M
📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم
📃 صفحه 279
🎙 قاری: #منشاوی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🔸ادامه 👇
❕قرآن در كيفيّت نماز خوف در ميدان جنگ مى فرمايد: «... وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ اسْلِحَتَهُمْ ...؛ (حتّى هنگامى كه گروهى از مؤمنان در پشت جبهه مشغول نماز هستند و گروهى در ميدان مشغول نبرد) نمازگزاران بايد وسايل دفاعى و سلاحهاى خود را به هنگام نماز زمين نگذارند». ( نساء 102)
👌به اين ترتيب حتّى در حال نماز بايد مراقب استفاده از اسباب عادى بود، چه رسد به حالات ديگر، بنابراين اين گونه كارها هرگز با روح توكّل منافات ندارد.
❕شخص پيامبر اكرم هنگامى كه مى خواست از مكّه به مدينه هجرت كند هرگز آشكارا و بدون نقشه و برنامه، با گفتن «تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ» حركت نكرد، بلكه براى اغفال دشمن از يك سو دستور داد على عليه السلام در بسترش تا به صبح بخوابد، و از سوى ديگر شبانه به طور مخفى از مكّه بيرون آمد و از سوى سوّم به جاى اينكه به طرف شمال يعنى به طرف مدينه حركت كند موقّتاً به سوى جنوب و غار ثور آمد و در آنجا دو سه روزى پنهان گشت و هنگامى كه دشمن مأيوس شد مكّه را دور زد و به طرف مدينه حركت فرمود، در حالى كه مرتّباً از بيراهه مىرفت، شبها حركت مى نمود و روزها مخفى بود تا به دروازه مدينه رسيد.
📚فروغ ابدیت ص 410
❕بنابراين روح توكّل كه تمام وجود پيامبر را پر كرده بود مانع از اين نشد كه از اسباب ظاهرى لحظه اى غفلت كند.
🔸مشيّت خداوند بر اين قرار گرفته كه در اين جهان مردم براى رسيدن به مقصود از اسباب و وسايل موجود كمك بگيرند، همان گونه كه در حديث معروف از امام صادق عليه السلام آمده است: « اراده خداوند بر اين قرار گرفته كه همه چيز مطابق اسباب جريان يابد، به همين جهت براى هر چيزى سببى قرار داده است».
📚الکافی ج 1 ص 183
👌بنابراين بى اعتنايى به عالم اسباب نه تنها توكّل نيست بلكه به معنى بى اعتنايى به سنّتهاى الهى است، و اين با روح توكّل سازگار نيست ، انسان باید نهایت سعی و تلاش خود را بکند و آنجا که قدرت ندارد به خداوند واگذار کند و یقین به پیروزی داشته باشد . اکثر مشکلات و گرفتاری ها به خاطر همین ترک سعی و تلاش و مواظبت های لازم است که با روح توکل در تضاد است .
2⃣افرادی هم هستند که در عین حال که بر خداوند توکل کرده وسعی و تلاش لازم را هم اجرایی می کنند ، اما باز هم گرفتار مشکلات و سختی ها هستند . اینان نیز باید توجه کنند که « توکل » به ما می گوید پیروز نهایی متوکلین هستند ، و مشکلات و سختی های موقت ، مقدمه ای برای پیروزی نهایی آنان است .
❕در حدیث قدسی آمده است که خداوند می فر ماید ؛
« بعضی از بندگان من افرادی هستند که اصلاح امر آنها جز به غنا و گستردگی زندگی و صحت بدن نمی شود ، از این رو امر دین آنها را به وسیله آن اصلاح می کنم ، و بعضی از بندگانم هستند که امر دین آنها جز با نیاز و مسکنت و بیماری اصلاح نمی شود ، لذا امر دین آنها را با آن اصلاح می کنم و آنان را به وسیله آن می آزمایم »
📚الکافی ج2 ص60
❕امام صادق عليه السلام فرمود ؛
« از مرد مسلمان در شگفتم! خداوند عز و جل براى او حكمى نمى كند، جز اين كه برايش خير است: اگر با قيچى ها بريده شود، برايش خير است، و اگر پادشاه مشرق و مغرب شود، [باز هم] برايش خير است. »
📚الکافی ج 2 ص 62
❕امام باقر علیه السلام فرمود ؛
« براى من مهم نيست كه نيازمند يا بيمار يا ثروتمند گردم؛ زيرا خداوند عز و جل مى فرمايد: «براى مؤمن، جز آنچه خير او در آن است، انجام نمى دهم».
📚بحار الانوار ج 71 ص 151
❕كسى از امام علىّ بن موسى الرضا عليه السلام پرسيد ؛ آيه «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» مفهومش چيست؟ امام فرمود: «لِلتَّوَكُّلِ دَرَجَاتٌ؛ توكّل درجاتى دارد» سپس افزود: «یكى از آنها اين است كه در تمام امورت، آنچه را در مورد تو انجام مى دهد به او اعتماد كنى و راضى باشى، و بدانى خداوند در خير و نظارت بر امور تو فروگذار نمى كند، و نيز بدانى كه حاكميّت در همه اينها از آن اوست، و كار خود را به او واگذارى و بر او توكّل كنى»
📚بحار الانوار ج 75 ص 336
👌از این روایات استفاده می شود که مفهوم اصلی توکل واگذاری امر به خداوند است و انسان با توکل بر خداوند باید بداند پیروز و سعادمتند واقعی اوست و هر آنچه خداوند برای او رقم می زند خیر و صلاح او است که یا آثار این خیر و صلاح و پیروزی در دنیا خودش را نشان می دهد ، یا در آخرت جلوه می کند ، لذا می بینیم ، حسين بن على سيدالشهدا عليه السلام بعد از مبارزات فراوان وقتى از اسب بر زمين قرار گرفتند عرض كردند ؛ «راضى هستم بقضاء و حكم تو، تسليمم براى امر تو، نيست معبودى به غير از تو اى فرياد رسد فريادكنندگان »
📚ینابیع الموده ج 3 ص 82
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
گفته میشود که نظم موجود در جهان، ناشی از «قوانین فیزیک» بوده و بر این اساس، نمیتوان با «برهان نظم» خدا را اثبات کرد! پاسخ این شبهه چیست؟! آیا در برهان نظم با جایگزین کردن قوانین فیزیک با خدا ، باز هم همه چیز تنظیم میشود؟!
«قوانین فیزیک» از کیفیت وجود اشیای فیزیکی انتزاع و استنباط میگردد؛ قوانین فیزیک همان روابطی است که بین یک چیز با چیز دیگر و یا بین اجزای درونی یک چیز وجود دارد. به عبارت دیگر، قوانین فیزیک متفرع بر وجود اشیای فیزیکی و وابسته به آن بوده و وجود مستقل و جدا ندارد. «برهان نظم» از راه وجود قوانین فیزیک، وجود خداوند آگاهِ قادرِ حکیم را اثبات میکند؛ بنابراین قوانین فیزیک قابلیت جایگزینی وجود خداوند را ندارند، بلکه تمامشان نشانه و اثری از عظمت وجود خداوند هستند.
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
❔پرسش
❓کانال های ضد دین پرسشی را مطرح کرده اند که قرآن مسلمین و پیامبر مسلمین یکی است .چرا انان به فرق مختلف تقسیم شده اند و بالاخره کدام فرقه از آنان به بهشت می روند❔
💠پاسخ؛
❗️اگر مسلمانان در زمان پیامبر گرامی از وحدت خاصی برخوردار بودند و عظمت مقام رسالت و مرجعیت مسلم او برای پیروانش مانع از بروز دوگانگی بود ولی پس از درگذشت او شکاف عجیبی در میان آنان پدید آمد و آن وحدت و ایثار جای خود را به جدال و نزاع کلامی و احیانا به نبردهای خونین آن هم بر سر عقائد دادند.
🗯علمای ملل و نحل علل چندی را در پیدایش اختلاف و پی ریزی مذاهب مختلف موثر می دانند از جمله؛
1⃣تعصب های کور قبیلگی و گرایش های حزبی سبب شد افرادی دست به تاسیس مذهب و مسلک های تازه ای بزنند و به راهنمایانی که پیامبر برای انان معرفی کرده بود توجه نکنند.
2⃣بدفهمی و کج اندیشی در تفسیر حقایق دینی عامل دیگری برای پیدایش مذاهب مختلف قلمداد می شود.
3⃣منع از تدوین حدیث پیامبر و نشر آن توسط خلفای وقت عامل دیگری بود که افراد نظرات شخصی خود را به نام دین به خورد مردم بدهند و مذاهب تازه ای را ایجاد کنند.
4⃣آزادی احبار و رهبانان یعنی دانشمندان اهل کتاب و نشر اساطیر عهدین سبب دیگری بر این مساله قلمداد می شود که این آزادی پس از ممنوعیت از نشر احادیث پیامبر به این افراد داده شد.
5⃣برخورد مسلمانان با ملتهای متمدن که برای خود کلام مستقل و عقاید دیگری داشتند عامل دیگری برای پیدایش مذاهب جدید قلمداد می شود.
6⃣اجتهادات شخصی در برابر نصوص مسلم دینی و تن ندادن به نصوص عامل دیگری برای این افتراق محسوب می شود.
📚الملل و النحل ،سبحانی،ج1 ص69 فصل سوم
👌جالب آن است که پیامبر گرامی از ایجاد فرق گوناگون در اسلام خبر داده بود و دانشمندان شیعه و سنی نقل کرده اند که فرمود؛
«امت موسی پس از او به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند که تنها یک فرقه از آنان فرقه ناجیه می باشد و هفتاد فرقه دیگر در آتش هستند.و امت عیسی پس از او به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند که یک فرقه از آنان ناجیه و بقیه در آتش هستند.و امت من نیز به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند که یک فرقه از آنان اهل نجات و بقیه در آتش هستند»
📚الخصال ج2 ص585
📚بحار الانوار ج28 ص4
📚سنن ترمذی ج5 ص26
📚سنن ابن ماجه ج2 ص479
👌طبق روایات مسلم شیعه و سنی تنها فرقه ای که اهل نجات می باشند کسانی هستند که پس از پیامبر گرامی به اهل بیت ایشان تمسک کرده و آنان را به عنوان امام و رهبر بشناسند و اگر مردمان تن به امامت و هدایت انان می دادند هیچگاه فرق و مذاهب مختلف ایجاد نمیشد.
1⃣پیامبر گرامی فرمود:
«من دو چیز برای شما باقی می گذارم که تا زمانی که به آن دو تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید کتاب خدا و عترتم اهل بیتم»
📚سنن ترمذی ج5 ص329
📚مسند احمد ج5 ص182
📚مستدرک حاکم ج3 ص148
2⃣پیامبر گرامی فرمود:
«مثل اهل بیتم در میان شما همانند کشتی نوح است در میان قوم نوح که هر کس بر آن سوار شود نجات یافته و هر کس از آن تخلف کند هلاک می شود»
📚مستدرک حاکم ج2 ص343
📚مجمع الزوائد ج9 ص168
📚کنزالعمال ج6 ص216
3⃣پیامبر گرامی فرمود:
«ستارگان وسیله ایمنی برای اهل زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من وسیله ایمنی برای امت من از اختلاف هستند»
📚مستدرک حاکم ج3 ص149
📚الجامع الصغیر ج2 ص189
📚کنزالعمال ج6 ص116
4⃣پیامبر گرامی فرمود:
«فرقه ناجیه فرقه ای است که به من و اهل بیتم پس از من اقتدا کند»
📚معانی الاخبار ص323
❗️حضرت علی فرمود:
«امت اسلام به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند .قسم به خداوندی که جانم بدست اوست تمام این فرقه ها گمراه هستند مگر فرقه ای که از من تبعیت کنند و از شیعیان من باشند»
📚امالی مفید ص213
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
اگر انسانهایی قبل از حضرت آدم(ع) وجود داشتند، با توجه به اینکه ابلیس هنوز در بهشت بود، چه فردی آنان را فریب میداد تا به فساد و خونریزی بپردازند؟! ملائکه به خداوند عرض کردند که کسی را جانشین خود در زمین قرار میدهی که خونریزی و قتل میکند و در آن زمان شیطان که از مقرّبان درگاه بود، از مقرّبین جدا شد و شروع کرد به گناهکار کردن بندگان. پس قبل از اینکه آدم(ع) خلق شود، چه کسی انسانهای قبل از آدم(ع) را فریب میداد که قتل و خونریزی در زمین به راه انداخته بودند. مگر نه اینکه شیطان مسبب آلوده شدن انسان به گناه و خونریزی است؟
پاسخ
با توجه به اینکه اطلاعات کافی در مورد موجودات قبل از انسان وجود ندارد،[1] اما اجمالاً میتوان گفت:
الف) با آنکه ابلیس هنوز در بهشت بود، اما ممکن بود شیطان و یا شیاطین دیگری میان آنان وجود داشت؛[2] چون شیاطین منحصر در ابلیس و فرزندانش نیستند، و تعابیری مانند «شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِن».[3] و «الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاس. مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاس» در قرآن کریم، نشان از این واقعیت دارد.
ب) حتی اگر هیچ شیطان بیرونی هم وجود نداشته باشد، شیطان درونی انسانها میتواند آنان را فریب دهد.[4]
[1]. ر. ک: «چیستی نسناس»، 17996؛ «نسل انسان های غارنشین»،636.
[2]. ر. ک: «مهمترین عوامل ایجاد غفلت در انسان»، 45844؛ « عوامل لغزش عقل و اندیشه از نگاه قرآن»، 68925.
[3]. انعام، 112.
[4]. ر. ک: «تفاوت ابلیس و شیطان»، 1601.
آیات مرتبط
سوره البقرة (30) : وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
280.mp3
1.18M
📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم
📃 صفحه 280
🎙 قاری: #منشاوی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
#وجود_روح_پاسخ_به_یک_شبهه
🤔#پرسش
❔یک سوال دارم در مورد وجود روح در بدن ، چون اساسا وجود روح قابل اثبات نیست و درواقع اگر ثابت بشه که روح وجود ندارد جهان پس از مرگ هم بی معنی میشود
❕دانشمندان با یک ازمایش ساده وجود نداشتن روح(اختیار) رو براحتی اثبات میکنند،به اینصورت که کاسه سر فردی را با بی حسی موضعی برمیدارند،سپس در حالی که فرد کاملا هوشیار و تمام حواس او کار میکنند،بخشهایی از مغز او را تحریک میکنند،سپس این فرد بدون اینکه از خودش اختیاری داشته باشد بیکباره صحبت میکند و یا با تحریک جای دیگر مغز دستش را تکان میدهد،این ازمایش بدرستی ثابت میکند که روح وجود ندارد،در نتیجه میتوان گفت که جهان بعد از مرگ هم وجود نخواهد داشت،کما اینکه وجود روح و یا وجودجهان بعد از مرگ قابل اثبات نیستن،پاسخ شما برای اثبات وجود روح و یا جهان بعد از مرگ چگونه است؟لطفا با ترتیب دادن یک ازمایش وجود روح را اثبات کنید،نه صرفا مطالب فلسفی پیچیده و غیر قابل درک ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در اين كه انسان با سنگ و چوب بى روح فرق دارد شكى نيست، زيرا ما به خوبى احساس مى كنيم كه با موجودات بى جان و حتّى با گياهان تفاوت داريم، ما مى فهميم، تصور مى كنيم، تصميم مى گيريم، اراده داريم، عشق مى ورزيم متنفر مى شويم، و ...
❕ولى گياهان و سنگها هيچ يك از اين احساسات را ندارند، بنابراين ميان ما و آنها يك تفاوت اصولى وجود دارد، و آن چيزى است كه روح انسانى مى ناميم.
🔸نه مادى ها و نه هيچ دسته اى ديگر هرگز منكر اصل وجود «روح» و «روان» نيستند و به همين دليل همه آنها روانشناسى (پسيكولوژى) و روانكاوى (پسيكاناليزم) را به عنوان يك علم مثبت مى شناسند .
❕آنجا كه سخن از ارتباط روح با جسم است تأثير متقابل اين دو در يكديگر بيان مىشود نام «روان» بر آن مى گذاريم و آنجا كه پديدههاى روحى قطع نظر از جسم مورد بحث قرار مىگيرند نام روح را به كار مى بريم.
🔸خلاصه اينكه هيچكس انكار نمى كند كه حقيقتى به نام روح و روان در ما وجود دارد. اکنون بايد ديد جنگ دامنه دار ميان «ماترياليستها» از يكسو و «فلاسفه متافيزيك و روحيون» از سوى ديگر در كجاست؟
👌پاسخ اين است كه: دانشمندان الهى و فلاسفه روحيون معتقدند غير از موادى كه جسم انسان را تشكيل مى دهد، حقيقت و گوهر ديگرى در او نهفته است كه از جنس بدن مادی نيست اما بدن آدمى تحت تأثير مستقيم آن قرار دارد.
❕به عبارت ديگر، روح يك حقيقت ماوراى طبيعى است كه ساختمان و فعاليت آن از ساختمان و فعاليت جهان ماده جداست، درست است كه دائماً با جهان ماده ارتباط دارند. ولى ماده و يا خاصيت ماده نيست!
❕در صف مقابل، فلاسفه مادى قرار دارند: آنها مى گويند: ما موجودى مستقل از ماده بنام «روح» يا نام ديگر سراغ نداريم، هرچه هست همين ماده جسمانى و يا آثار فيزيكى و شيميائى آن است.
🔸ما دستگاهى به نام «مغز و اعصاب» داريم كه بخش مهمى از اعمال حياتى ما را انجام مى دهند، و مانند ساير دستگاههاى بدن مادى هستند و تحت قوانين ماده فعاليت مى كنند . روح و پديده هاى روحى چيزى جز خواص فيزيكى و فعل و انفعالات شيميايى سلولهاى مغزى و عصبى ما نمى باشد.
🔸چنان که در پرسش هم آمده است ، مادىها براى اثبات مدعاى خود و اينكه روح و فكر و ساير پديده هاى روحى همگى مادى هستند، يعنى از خواص فيزيكى و شيميائى سلولهاى مغزى و عصبى مى باشند شواهدى آورده اند مثلا می گویند ؛
👌«به آسانى مى توان نشان داد كه با از كار افتادن يك قسمت از مغز يا سلسله اعصاب يك دسته از آثار روحى تعطيل مى شود». مثلًا آزمايش شده كه اگر قسمتهاى خاصى از مغز كبوتر را برداريم نمى ميرد، ولى بسيارى از معلومات خود را از دست مى دهد، اگر غذا به او بدهند مى خورد و هضم مى كند و اگر ندهند و تنها دانه را در مقابل او بريزند نمى خورد و از گرسنگى مى ميرد؟
❕همچنين در پاره اى از ضربه هاى مغزى كه بر انسان وارد مى شود، و يا به علل بعضى از بيمارى ها، قسمتهايى از مغز از كار مى افتد، ديده شده كه انسان قسمتى از معلومات خود را از دست مى دهد. افرادی را می بینیم که بر اثر يك ضربه مغزى در يك حادثه تمام حوادث گذشته زندگى خود را فراموش كرد، حتى مادر و خواهر خود را نمى شناخت! هنگامى كه او را به خانه اى كه در آن متولد و بزرگ شده بود بردند كاملًا براى او ناآشنا بود!! اينها و نظاير آن نشان مى دهد كه رابطه نزديكى در ميان «فعاليت سلولهاى مغزى» و «پديده هاى روحى» وجود دارد.
🔸ادامه 👇
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🔸ادامه 👇
❕اشتباه بزرگى كه دامنگير مادى ها در اينگونه استدلالات شده اين است كه «ابزار كار» را با «فاعل كار » اشتباه كرده اند. براى اينكه بدانيم چگونه آنها ابزار را با كننده كار اشتباه كرده اند، اجازه دهيد يك مثال بياوريم (دقت كنيد).
❕از زمان «گاليله» به اين طرف تحولى در مطالعه وضع آسمانها پيدا شد. گاليله ايتاليائى به كمك يك عينك ساز، موفق به ساختن دوربين كوچولوئى شد ولى البتّه گاليله بسيار خوشحال بود و شب هنگام كه به كمك آن به مطالعه ستارگان آسمان پرداخت، صحنه شگفت انگيزى در برابر چشم او آشكار گرديد كه تا آن روز هيچ انسان ديگرى نديده بود، او فهميد كشف مهمى كرده است و از آن روز به بعد كليه مطالعه اسرار جهان بالا به دست انسان افتاد!
👌تا آن روز انسان شبيه پروانه اى بود كه فقط چند شاخه اطراف خود را مى ديد، اما هنگامى كه دوربين را به چشم گرفت، مقدار قابل ملاحظه اى از درختان اطراف خود را در اين جنگل بزرگ آفرينش نيز مشاهده كرد.
🔸اين مسأله به تكامل خود ادامه داد تا اينكه دوربينهاى بزرگ نجومى ساخته شد كه قطر عدسى آنها چندين متر بود. آنها را بر فراز كوههاى بلند كه در منطقه مناسبى از نظر صافى هوا قرار داشت نصب كردند، اين دوربينها كه مجموع دستگاه آنها گاهى به اندازه يك عمارت چند طبقه مى شد عوالمى از جهان بالا را به انسان نشان داد كه چشم عادى حتّى يك هزارم آن را نديده بود.
❕حال فكر كنيد اگر روزى تكنولوژى بشر اجازه ساختمان دوربينهايى به قطر يكصد متر با تجهيزاتى به اندازه يك شهر دهد، چه عوالمى بر ما كشف خواهد شد؟! اكنون اين سؤال پيش مى آيد كه اگر اين دوربينها را از ما بگيرند به طور قطع بخشى يا بخشهايى از معلومات و مشاهدات ما درباره آسمانها تعطيل خواهد شد، ولى آيا بيننده اصلى، ما هستيم يا دوربين است؟!
❔آيا دوربين و تلسكوپ ابزار كار ماست كه بوسيله آن مى بينيم و يا فاعل كار و بيننده واقعى است؟!
❕در مورد مغز نيز هيچكس انكار نمى کند كه بدون سلولهاى مغزى انجام تفكر و مانند آن ممكن نيست، ولى آيا مغز ابزار كار روح است؟ يا خود روح است؟!
👌كوتاه سخن اينكه: تمام دلائلى كه مادى ها در اينجا آورده اند، فقط ثابت مى كند كه ميان سلولهاى مغزى و ادراكات ما، ارتباط وجود دارد. ولى هيچكدام از آنها اثبات نمى كند كه مغز انجام دهنده ادراكات است نه ابزار ادراك (دقت كنيد).
❗️و از اينجا روشن مى شود اگر جسم مرده چيزى نمى فهمد، به خاطر اين است كه ارتباط روح آنها با بدن از بين رفته، نه اينكه روح، فانى شده است، درست همانند كشتى يا هواپيمائى كه دستگاه بى سيم آن همه از كار افتاده است، كشتى و راهنمايان و ناخدايان كشتى وجود دارند اما ساحل نشينان نمى توانند با آنها رابطه اى برقرار سازند، زيرا وسيله ارتباطى از ميان رفته است.
👌یکی از دلائل که براى استقلال روح مى توان ذكر كرد، مسئله وحدت شخصيت در طول عمر آدمى است. ما در هر چيز شك و ترديد داشته باشيم در اين موضوع ترديدى نداريم كه «وجود داريم». «من هستم» و در هستى خود ترديد ندارم، و علم من به وجود خودم به اصطلاح «علم حضورى» است، نه علم «حصولى» يعنى من پيش خود حاضرم و از خودم جدا نيستم.
❕به هر حال، آگاهى ما از خود از روشنترين معلومات ماست، و احتياج به استدلال ندارد اين از يكسو.
👌از سوى ديگر اين «من» از آغاز تا پايان عمر يك واحد بيشترى نيست، «من امروز» همان «من ديروز» همان «من بيست سال قبل» مىباشد. «من از كودكى تاكنون يك نفر بيشتر نبوده ام» من همان شخصى هستم كه بوده ام و تا آخر عمر نيز همين شخص خواهم بود، نه شخص ديگر، البتّه درس خوانده ام، با سواد شده ام، تكامل يافته ام، و باز هم خواهم يافت، ولى يك آدم ديگر نشده ام، و به همين دليل همه مردم از آغاز تا پايان عمر مرا يك آدم مىشناسند، يك نام دارم، يك شناسنامه دارم و ...
❕اكنون حساب كنيم و ببينيم اين موجود واحدى كه سراسر عمر ما را پوشانده چيست؟ آيا ذرات و سلولهاى بدن ما و يا مجموعه سلولهاى مغزى و فعل و انفعالات آن است؟ اينها كه در طول عمر ما بارها عوض مى شوند و تقريباً در هفت سال يكبار تمام سلولها تعويض مى گردند، زيرا مى دانيم در هر شبانه روز ميليونها سلول در بدن ما مى ميرد، و ميليونها سلول تازه جانشين آن مىشود، همانند ساختمانى كه تدريجاً آجرهاى آن را برون آورند، و آجرهاى تازهاى جاى آن كار بگذارند، اين ساختمان بعد از مدتى بكلى عوض مىشود، اگر چه مردم سطحى متوجه نشوند، و يا همانند استخر بزرگى كه از يك طرف آهسته آهسته آب وارد آن مىشود، و از طرف ديگر خارج مىگردد، بديهى است بعد از مدتى تمام آب استخر عوض مىشود، اگر چه افراد ظاهربين توجه نداشته باشند و آن را به همان حال ثابت ببينند.
🔸ادامه 👇
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🔸ادامه 👇
👌به طور كلى هر موجودى كه دريافت غذا مى كند و از سوى ديگر مصرف غذا دارد تدريجاً «نوسازى» «تعويض» خواهد شد.
❕بنابراين يك آدم هفتاد ساله تقريباً ده بار تمام اجزاى بدن او عوض شده است، روى اين حساب اگر همانند مادى ها انسان را همان جسم و دستگاههاى مغزى و عصبى و خواص فيزيك و شيميائى آن بدانيم بايد اين «من» در 70 سال ده بار عوض شده باشد و همان شخص سابق نباشد در حالى كه هيچ وجدانى اين سخن را نخواهد پذيرفت.
🔸از اينجا روشن مى شود كه غير از اجزاى مادى، يك حقيقت واحد ثابت در سراسر عمر، وجود دارد كه همانند اجزاى مادى تعويض نمى شود و اساس وجود ما را همان تشكيل مى دهد و عامل وحدت شخصيت ما همان است.
👌البته بعضى تصور مى كنند سلولهاى مغزى عوض نمى شوند و مىگويند: در كتابهاى فيزيولوژى خوانده ايم كه تعداد سلولهاى مغزى از آغاز تا آخر عمر يكسان است؛ يعنى هرگز كم و زياد نمى گردد، بلكه فقط بزرگ مى شوند، اما توليد مثل نمى كنند، و به همين جهت اگر ضايعه اى براى آنها پيش بيايد قابل ترميم نيستند، بنابراين ما يك واحد ثابت در مجموع بدن داريم كه همان سلولهاى مغزى است؟ و اين حافظ وحدت شخصيت ماست.
👌امّا اين اشتباه بزرگى است، زيرا آنها كه اين سخن را مى گويند، دو مسأله را با يكديگر اشتباه كرده اند، آنچه در علم امروز ثابت شده اين است كه سلولهاى مغزى از آغاز تا پايان عمر از نظر تعداد ثابت است، و كم و زياد نمى شود. نه اينكه ذرات تشكيل دهنده اين سلولها تعويض نمى گردد، زيرا همانطور كه گفتيم سلولهاى بدن دائماً غذا دريافت مى كنند، و نيز تدريجاً ذرات كهنه را از دست مى دهند، همانند همان استخر آبى كه از يكسو آب به آن مىريزد و از سوى ديگر آب از آن خارج مىشود، پس از مدتى از محتويات آن به كلى تعويض مى گردد، اگر چه مقدار آب ثابت مانده است، بنابراين سلولهاى مغزى نيز عوض مى شوند.
👌دليل ديگرى كه مى تواند ما را به استقلال روح و مادى نبودن آن رهنمون گردد اين است كه در پديده هاى روحى خواص و كيفيتهايى مى بينيم كه با خواص و كيفيتهاى موجودات مادى هيچگونه شباهت ندارد، زيرا:
اولًا: موجودات «زمان» مى خواهند و جنبه تدريجى دارند.
ثانياً: با گذشت زمان فرسوده مى شوند.
ثالثاً: قابل تجزيه به اجزاء متعددى هستند.
❕ولى پديده هاى ذهنى داراى اين خواص و آثار نيستند، صحنه هايى كه مثلًا از زمان كودكى در ذهن ما نقش بسته با گذشت زمان نه كهنه مى شود و نه فرسوده، و همان شكل خود را حفظ كرده است، ممكن است مغز انسان فرسوده شود ولى با فرسوده شدن مغز خانه اى كه نقشه اى از بيست سال قبل در ذهن ما ثبت شده فرسوده نمى گردد و از يك نوع ثبات كه خاصيت جهان ماوراى ماده است برخوردار است.
👌روح ما نسبت به نقشها و عكسها خلاقيت عجيبى دارد و در يك آن مى توانيم بدون هيچ مقدمه اى هرگونه نقشى را در ذهن ترسيم كنيم، كرات آسمانى، كهكشانها و يا موجودات زمينى، درياها و كوهها و مانند آن، اين خاصيت يك موجود مادى نيست، بلكه نشانه موجودى وراء مادى است.
به علاوه ما مى دانيم مثلًا 2+/ 2/ 4 شكى نيست كه طرفين اين معادله را مىتوانيم تجزيه كنيم يعنى عدد دو را تجزيه نماييم، و يا عدد چهار را، ولى اين «برابرى» را هرگز نمى توانيم تجزيه كنيم و بگوييم برابرى دو نيم دارد و هر نيمى غير از نيم ديگر است، براى يك مفهوم غيرقابل تجزيه است يا وجود دارد و يا وجود ندارد هرگز نمى توان آن را دو نيم كرد.
❕اينگونه مفاهيم ذهنى قابل تجزيه نيستند و به همين دليل نمى توانند مادى باشند زيرا اگر مادى بودند، قابل تجزيه بودند، و باز به همين دليل روح ما كه مركز چنين مفاهيم غير مادى است نمى تواند مادى بوده باشد بنابراين مافوق ماده است (دقت كنيد).
📚پیام قرآن ج 5 ص 221
👌ادله نقلی و عقلی دیگری نیز حاکم است که از ذکر آن خود داری می کنیم ، از آنچه گفته شد به دست می آید که انسان دارای حقیقت دیگری به نام روح است که با مرگ بدن از بین نمی رود و تا روز قیامت باقی می ماند و مغز و سلسله اعصاب تنها ابزار کار روح هستند نه خود روح .
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁