eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.7هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔در حضرت یوسف آمد که یوسف نبی از یکی از زندانی ها که داشت آزاد می شد و ساقی شاه بود خواست که پیش پادشاه ازش یاد کنه و بگه که یوسف رو بی گناه زندون انداختن و پادشاه یوسف را بیرون بیاره اما خدا یوسف رو کرد که چرا از غیر من درخواست کردی به خاطر همین باید چند سال بیشتر در زندان بمانی قرآن هم میگه « شیطان یاد خدا را از ذهن یوسف برد و او در زندان چند سال بیشتر ماند»( یوسف42)❕ 🤔آیا این جریان با یوسف منافات نداره❓ 💠💠 👌خداوند نقل می کند که پس از آنکه یوسف نبی دو نفر از هم بند خود را متوجه خدا کرد و خواب آنها را تعبیر نمود که یکی از آنان آزاد میشود و ساقی شاه میشود و دیگری به دار آمیخته میشود و پرندگان آسمان از سر او می خورند خطاب به کسی که قرار بود ساقی شاه شود داشت: 🔶«اذکرنی عند ربک»« نزد مالک و صاحب اختیار خود از من سخن بگو» ، « فانساه الشیطان ذکر ربه» ،«شیطان یاد آوری از یوسف را نزد صاحبش از خاطر آن زندانی برد» 🔶یوسف 42 👌برخی گفته اند که ضمیر در « فانساه» به یوسف باز می گردد بنابراین معنای جمله چنین میشود: «شیطان یاد خدا را از خاطر برد و به همین دلیل به غیر او توسل جست» 👌اما این سخن قابل قبول نیست زیرا با توجه به جمله قبل که یوسف خطاب به زندانی می گوید مرا نزد صاحب و مالکت باز گو کن روشن میشود که ضمیر به شخص ساقی بر می گردد و کلمه رب هم در « اذکرنی عند ربک» و هم در « فانساه الشیطان عن ذکر ربه» به یک معنا است و یک مفهوم دارد و مراد همان یاد آوری نزد بوده است ، به علاوه جمله « بعد از مدتی یادش آمد» 🔷یوسف 45 🗯که در چند آیه بعد در همین داستان درباره ساقی می خوانیم نشان می دهد که فراموش کننده ساقی بوده است نه یوسف 📚تفسیر ج9 ص414 👌گذشته از آنکه اگر بگوییم شیطان یاد خدا را از ذهن یوسف برد این سخن با دیگر آیات قرآن سازگار نیست . 💠قرآن به روشنی میگوید که شیطان راهی به بندگان خدا ندارد و روشن ترین مصداق بندگان خدا پیامبران الهی هستند چنان که خطاب به شیطان می فرماید: «بر بندگان من راه و سلطه نداری» 🔷حجر42 👌خود شیطان نیز اعتراف می کند که من بر بندگان مخلص خدا که روشن ترین مصداق انان پیامبران هستند راهی ندارم: «سوگند به تو همه بندگان تو را گمراه می کنم جز بندگان مخلص تو را» 🔷ص82-83 ❕این که یوسف از آن زندانی خواست تا نزد شاه از او یاد کند و او از زندان آزاد شود تا بی گناهی خود را اثبات کند از قبیل توسل به اسباب می باشد که هیچ گونه اشکال عقلی و شرعی بر آن مترتب نمیشود. 👌امام علیه السلام فرمود: «خدا خواسته است که همه کارها از طریق اسباب آن جاری گردد» 📚الکافی ج1 ص183 👌حضرت سلیمان نیز برای آوردن تخت ملکه سبا به اسباب طبیعی جست و به یاران خود گفت: «کدامیک از شما توانایی دارید که تخت او را پیش از آنکه خودشان نزد من آیند برای من بیاورید» 🔷نمل 38 👌ذو القرنین نیز برای ساختن سد در برابر یاجوج و ماجوج از اطرافیان کمک خواست و فرمود: «مرا با نیرویی یاری کنید تا میان شما و آنها سد ایجاد کنم» 🔷کهف95 👌بنابراین روشن می شود که توسل جستن به اسباب طبیعی نه تنها اشکالی ندارد بلکه خداوند به این توسل جستن کرده است و آن را تایید کرده است ، چنان که در حدیث امام صادق گذشت . 🔶در حدیث دیگری امام علیه السلام فرمود: «پیامبری از انبیا بیمار شد و گفت خودم را درمان نمی کنم تا خداوند مرا شفا دهد .خداوند به او وحی کرد تو راخ شفا نمی دهم تا از دارو و استفاده کنی زیرا من شفایم را در آن قرار داده ام» 📚بحار الانوار ج59 ص66 👌این حدیث نیز ضرورت استفاده از اسباب طبیعی را روشن می کند. ❕بنابراین یوسف کار اشتباهی نکرد که از آن زندانی برای آزادی از زندان کمک گرفت زیرا توسل به اسبابی کرده است که خداوند به آن فرمان داده بود .اگر یوسف بیشتر در زندان ماند به سبب دسیسه کسانی بود که او را در زندان افکنده بودند و فراموشی ساقی شاه از یاد آوری یوسف نزد پادشاه نیز در این مساله موثر بوده است. ❕بله در احادیث ضعیف السندی آمده است که یوسف چون از آن زندانی برای آزاد شدن کمک خواست و از خداوند کمک نگرفت مواخذه شد و بیشتر در زندان ماند 📚تفسیر عیاشی ج2 ص176 🔰اما مرحوم عیاشی این روایات را به صورت مرسل و بدون سند کامل ذکر می کند .روشن است که روایت مرسل و غیر قابل قبول است و نمی توان در یک چنین مساله مهمی به این نوع روایات تکیه کرد. ❕این مضمون در تفسیر قمی ج1 ص344 نیز نقل شده است اما سندش ضعیف است زیرا یکی از راویانش اسماعیل بن عمر است که واقفی مذهب بوده است. 📚رجال ص28 👌ویکی دیگر از روات شعیب العقرقوفی است که است. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔دوست می گوید که در روایات خودتان آمده است که پیامبر علی را به مدینه فرستاد تا قبوری که گنبد و برایش ساخته شده است را خراب کند ( کافی ج6) پس چگونه عمل عربستان را در تخریب گنبد و بارگاه امامان می کنید ❗️❗️ 💠💠 👌روایتی که مورد اشاره شما قرار گرفته است ، در نقل شده است که از امیر مومنان علیه السلام روایت می کند ؛ « پیامبر من را به مدینه فرستاد و به من فرمود هر ( ذی روحی ) را دیدی محو کن و هر قبری را که دیدی صاف نما » 📚 ج6 ص528 📚 ص613 🗯 ؛ 1⃣این روایت از حیث سند است . 🔷یکی از راویان ، نوفلی نام دارد که نجاشی تصریح می کند که او است . 📚رجال ص37 🔷و راوی دیگر ، سکونی نام دارد که او هم واقفی مذهب بوده و ندارد . 📚 نجاشی ص56 2⃣مضمون حدیث با تاریخ زندگانی ساز گار نیست زیرا باید دید که پیامبر حضرت علی را در چه سالی به مدینه فرستاده است ، قبل از هجرت یا بعد از هجرت ❕ 🔷احتمال نخست منتفی است زیرا علی علیه السلام قبل از هجرت پیامبر به از مکه خارج نشده تا به مدینه اعزام گردد و از طرفی با سیطره مشرکان بر مدینه شرایط انجام این ماموریت را نداشت . 👌صورت دوم با بیشتری رو به رو است زیرا پس از گرویدن اوس و خزرج به آیین اسلام ، بت و یا صورت بتی در میان مدنیان نبود که علی علیه السلام مامور به آن باشد . 📚صحیح ج3 ص61 3⃣روایت می گوید ؛« لاقبرا الا سویته » « هر قبری را دیدی نما » یعنی روی قبر باید صاف باشد و به صورت پشت ماهی و کوهان شتر که رسم کفار بود نباشد و بسیاری از فقها نیز فتوا داده اند که باید روی قبر صاف و مسطح باشد که این امر ارتباطی با بحث ما که ساختن و بارگاه بر روی قبر صاف است ندارد . 🗯روی قبر پیامبر گرامی و ائمه بزرگوار صاف و بدون بر آمدگی است و ما بر روی آن گنبد و بارگاه می سازیم و این هم با حکم مذکور در روایت ندارد . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا راست است که امام سجاد با یزید کرد ❗️می گویند در کتاب کافی هم آمده است که امام سجاد بیعت کردند ❕❕ 💠💠 👌مردم مدینه پس از آگاهی از انحراف یزید و دوری او از اسلام سر به بر علیه یزید بلند کردند و از امام سجاد علیه السلام خواستند که شورش آنها را هدایت کند اما امام علیه السلام از به عهده گرفتن رهبری شورش کرد زیرا میدانست که شورش با شکست مواجه می شود و همگان جان خود را از دست خواهند داد و از سوی دیگر با نفوذ عبد الله بن زبیر و دیگران در بین شورشیان ، این شورش یک نهضت اصیل محسوب نمی شد و رهبران شورش نیز در برقراری اصل شورش از امام سجاد علیه السلام نظر خواهی نکرده بودند و این نشان دهنده این بود که شورش مذکور یک حرکت شیعی نیست و در صورتی پیروزی معلوم نیست که به نفع شیعیان تمام شود لذا امام علیه السلام در این شورش شرکت نکرد ؛ 📚سیره پیشوایان ص270 ❕یزید ، مسلم بن عقبه را برای سرکوب شورشیان به مدینه فرستاد و او توانست شورش را سرکوب و کشتاری بس عظیم در به راه بیاندازد و شهر را تصرف کند و به زور از مردم برای یزید بیعت بگیرد . 👌 می نویسند ؛ « مسلم بن عقبه چنین از مردم مدینه بیعت می گرفت که بگوید من بنده مملوک یزید هستم و او درباره من و خون و مال و خانواده من هر چه بخواهد می کند و هرکس از این نوع بیعت امتناع می کرد و حاضر به عبودیت یزید نمی شد کشته می شد » 📚تاریخ طبری ج5 ص493 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص118 ❕شیخ عباس می نویسد ؛ « نماینده یزید مردم را به بیعت با او و اقرار بر بندگی یزید فرا می خواند و هر کس امتناع می کرد کشته می شود و تمامی مردم مدینه جز امام العابدین و علی بن عبد الله بن عباس بیعت کردند » 📚منتهی الامال ج2 ص1162 🔶شیخ و ابن نقل می کنند ؛ « هنگامی که مسلم بن عقبه به مدینه رسید به دنبال امام سجاد فرستاد ، و چون امام به نزد او آمد او را بزرگ داشت و به خود نزدیک کرد و گفت امیر المومنین یزید مرا به نیکویی درباره تو سفارش کرده و گفته است که حساب تو را از دیگران جدا کنم . او امام را مجبور به نکرد » 📚الارشاد ج2 ص152 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص51 📚بحار الانوار ج46 ص139 👌بی شک یزید نمی خواست بار دیگر دستش به خون اهل بیت پیامبر گرامی آلوده شود و با این کار زوال حکومتش را به آورد و از سوی دیگر چون امام سجاد علیه السلام هیچ نقشی در شورش مردم مدینه نداشته بود ، اجبار او بر بیعت و ریختن خونش بدون دلیل بود . ⚫️اما در روایتی در کتاب آمده است که یزید به زور از امام سجاد علیه السلام بیعت گرفت . 👌او از امام باقر علیه السلام نقل می کند ؛ « یزید وارد مدینه شد و قصد حج گذاردن کرد ، دستور داد مردی از قریش را به نزد او حاضر سازند ، یزید به او گفت آیا اقرار می کنی که بنده منی و من اگر بخواهم تو را می فروشم و اگر بخواهم به اسارت خودم در می آورم ، آن مرد این اقرار را نکرد و یزید او را کشت . ❕یزید به سوی امام فرستاد و به امام گفت همان اقرار را بکند . امام سجاد گفت اگر اقرار نکنم مرا هم مانند آن مرد می کشی ؟ یزید گفت آری . 🔶امام گفت آنچه می خواهی را اقرار می کنم و من بنده ای مکره و مجبور هستم ، اگر می خواهی دست نگه دار و اگر می خواهی مرا بفروش ، یزید پس از این اقرار از امام دست برداشت...» 📚الکافی ج8 ص235 💠با توجه به آن که تمام مورخان اتفاق دارند که یزید عازم مدینه شد و خودش از شام خارج نشد و و نیز در نقل های آمده است که امام سجاد علیه السلام بیعت نکرد و نماینده یزید نیز او را مجبور به بیعت نساخت ، صحت نقل مزبور زیر سوال می رود . 👌علامه می نویسد ؛ « در این خبر اشکالی است زیرا معروف در تاریخ آن است که یزید از شام تا زمان مرگ خارج نشد و هیچ گاه به مدینه نیامد و این روایت با نقل هایی که می گوید امام سجاد بیعت نکرد دارد » 📚بحار الانوار ج46 ص138 ❕این قرائن نشان دهنده صحیح نبودن روایت مذکور است ، خصوصا آن که راوی روایت که ابی نام دارد توثیقی ندارد و مجهول است و احیانا مشترک بین چندین راوی به این نام است و دقیقا شناخته شده نیست ؛ 📚رجال ص455 سایت ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا راست است که امام سجاد با یزید کرد ❗️می گویند در کتاب کافی هم آمده است که امام سجاد بیعت کردند ❕❕ 💠💠 👌مردم مدینه پس از آگاهی از انحراف یزید و دوری او از اسلام سر به بر علیه یزید بلند کردند و از امام سجاد علیه السلام خواستند که شورش آنها را هدایت کند اما امام علیه السلام از به عهده گرفتن رهبری شورش کرد زیرا میدانست که شورش با شکست مواجه می شود و همگان جان خود را از دست خواهند داد و از سوی دیگر با نفوذ عبد الله بن زبیر و دیگران در بین شورشیان ، این شورش یک نهضت اصیل محسوب نمی شد و رهبران شورش نیز در برقراری اصل شورش از امام سجاد علیه السلام نظر خواهی نکرده بودند و این نشان دهنده این بود که شورش مذکور یک حرکت شیعی نیست و در صورتی پیروزی معلوم نیست که به نفع شیعیان تمام شود لذا امام علیه السلام در این شورش شرکت نکرد ؛ 📚سیره پیشوایان ص270 ❕یزید ، مسلم بن عقبه را برای سرکوب شورشیان به مدینه فرستاد و او توانست شورش را سرکوب و کشتاری بس عظیم در به راه بیاندازد و شهر را تصرف کند و به زور از مردم برای یزید بیعت بگیرد . 👌 می نویسند ؛ « مسلم بن عقبه چنین از مردم مدینه بیعت می گرفت که بگوید من بنده مملوک یزید هستم و او درباره من و خون و مال و خانواده من هر چه بخواهد می کند و هرکس از این نوع بیعت امتناع می کرد و حاضر به عبودیت یزید نمی شد کشته می شد » 📚تاریخ طبری ج5 ص493 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص118 ❕شیخ عباس می نویسد ؛ « نماینده یزید مردم را به بیعت با او و اقرار بر بندگی یزید فرا می خواند و هر کس امتناع می کرد کشته می شود و تمامی مردم مدینه جز امام العابدین و علی بن عبد الله بن عباس بیعت کردند » 📚منتهی الامال ج2 ص1162 🔶شیخ و ابن نقل می کنند ؛ « هنگامی که مسلم بن عقبه به مدینه رسید به دنبال امام سجاد فرستاد ، و چون امام به نزد او آمد او را بزرگ داشت و به خود نزدیک کرد و گفت امیر المومنین یزید مرا به نیکویی درباره تو سفارش کرده و گفته است که حساب تو را از دیگران جدا کنم . او امام را مجبور به نکرد » 📚الارشاد ج2 ص152 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص51 📚بحار الانوار ج46 ص139 👌بی شک یزید نمی خواست بار دیگر دستش به خون اهل بیت پیامبر گرامی آلوده شود و با این کار زوال حکومتش را به آورد و از سوی دیگر چون امام سجاد علیه السلام هیچ نقشی در شورش مردم مدینه نداشته بود ، اجبار او بر بیعت و ریختن خونش بدون دلیل بود . ⚫️اما در روایتی در کتاب آمده است که یزید به زور از امام سجاد علیه السلام بیعت گرفت . 👌او از امام باقر علیه السلام نقل می کند ؛ « یزید وارد مدینه شد و قصد حج گذاردن کرد ، دستور داد مردی از قریش را به نزد او حاضر سازند ، یزید به او گفت آیا اقرار می کنی که بنده منی و من اگر بخواهم تو را می فروشم و اگر بخواهم به اسارت خودم در می آورم ، آن مرد این اقرار را نکرد و یزید او را کشت . ❕یزید به سوی امام فرستاد و به امام گفت همان اقرار را بکند . امام سجاد گفت اگر اقرار نکنم مرا هم مانند آن مرد می کشی ؟ یزید گفت آری . 🔶امام گفت آنچه می خواهی را اقرار می کنم و من بنده ای مکره و مجبور هستم ، اگر می خواهی دست نگه دار و اگر می خواهی مرا بفروش ، یزید پس از این اقرار از امام دست برداشت...» 📚الکافی ج8 ص235 💠با توجه به آن که تمام مورخان اتفاق دارند که یزید عازم مدینه شد و خودش از شام خارج نشد و و نیز در نقل های آمده است که امام سجاد علیه السلام بیعت نکرد و نماینده یزید نیز او را مجبور به بیعت نساخت ، صحت نقل مزبور زیر سوال می رود . 👌علامه می نویسد ؛ « در این خبر اشکالی است زیرا معروف در تاریخ آن است که یزید از شام تا زمان مرگ خارج نشد و هیچ گاه به مدینه نیامد و این روایت با نقل هایی که می گوید امام سجاد بیعت نکرد دارد » 📚بحار الانوار ج46 ص138 ❕این قرائن نشان دهنده صحیح نبودن روایت مذکور است ، خصوصا آن که راوی روایت که ابی نام دارد توثیقی ندارد و مجهول است و احیانا مشترک بین چندین راوی به این نام است و دقیقا شناخته شده نیست ؛ 📚رجال ص455 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا راست است که امام سجاد با یزید کرد ❗️می گویند در کتاب کافی هم آمده است که امام سجاد بیعت کردند ❕❕ 💠💠 👌مردم مدینه پس از آگاهی از انحراف یزید و دوری او از اسلام سر به بر علیه یزید بلند کردند و از امام سجاد علیه السلام خواستند که شورش آنها را هدایت کند اما امام علیه السلام از به عهده گرفتن رهبری شورش کرد زیرا میدانست که شورش با شکست مواجه می شود و همگان جان خود را از دست خواهند داد و از سوی دیگر با نفوذ عبد الله بن زبیر و دیگران در بین شورشیان ، این شورش یک نهضت اصیل محسوب نمی شد و رهبران شورش نیز در برقراری اصل شورش از امام سجاد علیه السلام نظر خواهی نکرده بودند و این نشان دهنده این بود که شورش مذکور یک حرکت شیعی نیست و در صورتی پیروزی معلوم نیست که به نفع شیعیان تمام شود لذا امام علیه السلام در این شورش شرکت نکرد ؛ 📚سیره پیشوایان ص270 ❕یزید ، مسلم بن عقبه را برای سرکوب شورشیان به مدینه فرستاد و او توانست شورش را سرکوب و کشتاری بس عظیم در به راه بیاندازد و شهر را تصرف کند و به زور از مردم برای یزید بیعت بگیرد . 👌 می نویسند ؛ « مسلم بن عقبه چنین از مردم مدینه بیعت می گرفت که بگوید من بنده مملوک یزید هستم و او درباره من و خون و مال و خانواده من هر چه بخواهد می کند و هرکس از این نوع بیعت امتناع می کرد و حاضر به عبودیت یزید نمی شد کشته می شد » 📚تاریخ طبری ج5 ص493 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص118 ❕شیخ عباس می نویسد ؛ « نماینده یزید مردم را به بیعت با او و اقرار بر بندگی یزید فرا می خواند و هر کس امتناع می کرد کشته می شود و تمامی مردم مدینه جز امام العابدین و علی بن عبد الله بن عباس بیعت کردند » 📚منتهی الامال ج2 ص1162 🔶شیخ و ابن نقل می کنند ؛ « هنگامی که مسلم بن عقبه به مدینه رسید به دنبال امام سجاد فرستاد ، و چون امام به نزد او آمد او را بزرگ داشت و به خود نزدیک کرد و گفت امیر المومنین یزید مرا به نیکویی درباره تو سفارش کرده و گفته است که حساب تو را از دیگران جدا کنم . او امام را مجبور به نکرد » 📚الارشاد ج2 ص152 📚الکامل فی التاریخ ج4 ص51 📚بحار الانوار ج46 ص139 👌بی شک یزید نمی خواست بار دیگر دستش به خون اهل بیت پیامبر گرامی آلوده شود و با این کار زوال حکومتش را به آورد و از سوی دیگر چون امام سجاد علیه السلام هیچ نقشی در شورش مردم مدینه نداشته بود ، اجبار او بر بیعت و ریختن خونش بدون دلیل بود . ⚫️اما در روایتی در کتاب آمده است که یزید به زور از امام سجاد علیه السلام بیعت گرفت . 👌او از امام باقر علیه السلام نقل می کند ؛ « یزید وارد مدینه شد و قصد حج گذاردن کرد ، دستور داد مردی از قریش را به نزد او حاضر سازند ، یزید به او گفت آیا اقرار می کنی که بنده منی و من اگر بخواهم تو را می فروشم و اگر بخواهم به اسارت خودم در می آورم ، آن مرد این اقرار را نکرد و یزید او را کشت . ❕یزید به سوی امام فرستاد و به امام گفت همان اقرار را بکند . امام سجاد گفت اگر اقرار نکنم مرا هم مانند آن مرد می کشی ؟ یزید گفت آری . 🔶امام گفت آنچه می خواهی را اقرار می کنم و من بنده ای مکره و مجبور هستم ، اگر می خواهی دست نگه دار و اگر می خواهی مرا بفروش ، یزید پس از این اقرار از امام دست برداشت...» 📚الکافی ج8 ص235 💠با توجه به آن که تمام مورخان اتفاق دارند که یزید عازم مدینه شد و خودش از شام خارج نشد و و نیز در نقل های آمده است که امام سجاد علیه السلام بیعت نکرد و نماینده یزید نیز او را مجبور به بیعت نساخت ، صحت نقل مزبور زیر سوال می رود . 👌علامه می نویسد ؛ « در این خبر اشکالی است زیرا معروف در تاریخ آن است که یزید از شام تا زمان مرگ خارج نشد و هیچ گاه به مدینه نیامد و این روایت با نقل هایی که می گوید امام سجاد بیعت نکرد دارد » 📚بحار الانوار ج46 ص138 ❕این قرائن نشان دهنده صحیح نبودن روایت مذکور است ، خصوصا آن که راوی روایت که ابی نام دارد توثیقی ندارد و مجهول است و احیانا مشترک بین چندین راوی به این نام است و دقیقا شناخته شده نیست ؛ 📚رجال ص455 ipasookh.ir 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁