eitaa logo
پرسمان اعتقادی
43هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
3.9هزار ویدیو
63 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔آیا راست است که وقتی امام زمان ظهور می کند علما و مراجع در برابر امام زمان می گیرند و او را قبول نمی کنند ❗️❗️ 💠💠 👌امام علیه السلام فرمود ؛ « قائم ما چون قیام کند با جهالتی رو به رو می شود که سخت تر از چیزی است که پیامبر با آن از جاهلان روزگار جاهلیت رو به رو شد . پیامبر نزد مردم آمد در حالی که آنان سنگ و صخره و درخت خرما و چوب های تراشیده را می پرستیدند ، و قائم ما چون قیام کند نزد مردم می آید در حالی که همگی کتاب خدا را بر او می برند و با قرآن علیه او احتجاج می کنند » 📚الغیبه نعمانی ص297 📚بحار الانوار ج52 ص362 ❕اینان همان کسانی هستند که پیامبر گرامی آمدن آنان را چنین پیش بینی کرده بود ؛ « زمانی می رسد که از قرآن جز نوشته اش باقی نمی ماند و از اسلام جز نامش نمی ماند ، مسلمان نامیده می شوند اما دور ترین مردم از اسلام اند ، آن زمان بدترین فقها زیر سایه آسمان هستند ، فتنه از آنان بر می خیزد و به آنان باز می گردد » 📚ثواب الاعمال ص301 📚بحار الانوار ج2 ص109 ❕برخی می گویند منظور از علما و فقهایی که در برابر امام زمان علیه السلام می ایستند فقهای نیستند بلکه فقهای مخالف مکتب اهل بیت از علمای وهابیت و اهل سنت هستند ، اما با توجه به آن که روایات عام و مطلق است ، قابل تطبیق بر تمام فقها و علما اعم از و غیر شیعه می باشد . ❔چه بعید است آن دسته از علمای شیعه که به روایات و تعالیم اهل بیت در مسائل اعتقادی و استنباط های فقهی و مسائل عرفانی توجه ندارند و وهمیات ذهنی و تعالیم یونانی و عرفای مخالف مسلک اهل بیت راهنمای آن ها در استنباط مسائل دینی می باشد در برابر امام زمان قرار نگیرند وقتی که ببینند امام زمان علیه السلام مخالف روش و منش و مسلک آن ها می باشد ( تو خود حدیث بخوان از این مجمل ) . ❕البته در این شکی نیست که علما و فقهای بزرگی نیز در طول تاریخ تشیع و در زمان معاصر می باشند که مصداق این روایت شریف هستند که امام علیه السلام فرمود ؛ ❕« دانشمندان شیعه ما مرزداران مرزی هستند که ابلیس و عفریت هایش در ورای آن قرار دارند ، آنان از تسلط یافتن آنان بر پیروان ناتوان ما جلوگیری می کنند و از تسلط ابلیس و پیروان ناصبی او مانع می شوند .کسانی که خود را بر این امر بگمارد هزاران هزار برابر از مجاهدان برتر هستند زیرا انان از دین محبین ما دفاع می کنند اما مجاهدان از بدنهای انها» 📚بحار الانوار ج2 ص5 👌امام علیه السلام فرمود ؛ « اگر پس از غیبت قائم الهی که به سوی او می خوانند و راهنمایی می کنند و از دینش دفاع می کنند و بندگان ناتوان را از تله شیطان و دام های دشمنان اهل بیت نجات می دهند نبودند هیچ کس نمی ماند مگر آنکه از دین باز می گشت ، ولی آنان هستند که زمام دل های ناتوان شیعه را همچون سکان در دست ناخدای کشتی به دست گرفته اند ، اینان همان انسان های برتر خدایند » 📚الاحتجاج ج2 ص502 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔سلمان فارسی و عمار بن یاسر در زمان عمر پست را قبول کردند اگر از دیدگاه آنها عمر مرتد و ستمگر بود ، چرا آنها در زمان او این پست را قبول کردند ❕❕ 💠💠 👌عمار یاسر در زمان حکومت عمر والی شد ؛ 📚الاستیعاب ج3 ص1140 👌سلمان فارسی نیز در زمان او والی شد ؛ 📚الاصابه ج3 ص119 ❕اصل اولیه آن است که قبول ولایت از سلطان جائر که سبب او و ظلم به مردم می شود جایز نیست ؛ 📚وسائل الشیعه ج17 ص187 باب 45 ❕اما اصل ثانویه بر آن است که اگر قبول ولایت از سلطان جائر به نفع مومنین باشد و از آنان دفاع شود و به حق و حقیقت عمل شود و از ظلم سلطان جائر جلوگیری شود ، جایز و حتی واجب می باشد و در این زمینه روایات فراوانی در مجامع روایی ما نقل شده است ؛ 📚وسائل الشیعه ج17 ص192 باب 46 👌امام کاظم علیه السلام فرمود ؛ « خداوند در کنار سلطان جائر خودش را قرار می دهد تا به وسیله آنها از اولیائش و مومنین دفاع کند» 📚الفقیه ج3 ص176 🔶علی بن یقطین که در زمان خلفای جائر عباسی منصب وزارت را داشت به امام کاظم علیه السلام نامه نوشت ؛ « قلبم از این منصبی که دارم به تنگ آمده است آیا اجازه می دهید که این منصب را رها کرده و فرار کنم ؟ 👌امام علیه السلام پاسخ داد ؛ « به تو اجازه خروج نمی دهم ، تقوای الهی را پیشه کن ( و به مومنان خیر برسان و حتی المقدور از ظلم آنان جلوگیری کن )» 📚قرب الاسناد ص126 ❕اگر سلمان و عمار رحمهما الله نیز از سوی عمر امارت را قبول کردند برای تایید او نبوده است بلکه با اجازه علی علیه السلام جهت خیر رساندن به مومنین و دفاع از شیعیان و مکتب اهل بیت و جلوگیری از ظلم فراگیر بر مردم اقدام به قبول آن منصب کردند. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا پیامبر هم می شود یا خیر ❗️اگر سحر نمی شود چگونه در شان نزول سوره فلق آمده است که یهودیان پیامبر را سحر کردند و خداوند نیز برای دفع آن سوره را بر پیامبر نازل کرد ❕❕ 💠💠 👌 درباره شان نزول سوره فلق روایاتی در غالب کتب تفسیر نقل شده که مطابق آنها پیغمبر اکرم به وسیله بعضی از مورد سحر قرار گرفته، و بیمار شده بود، جبرئیل نازل شد و محل ابزار سحر را که در چاهی پنهان کرده بودند نشان داد، آن را بیرون آوردند، سپس این سوره را خواندند، و حال پیغمبر اکرم بهبود یافت . ❕ولی مرحوم و بعضی دیگر از محققان اینگونه روایات را که سند آن فقط به دو نفر ابن عباس و عایشه منتهی می شود زیرا سؤال قرار دادند، ؛ زیرا : 1⃣سوره فلق طبق مکی است و لحن آن نیز لحن سوره های مکی را دارد، در حالی که درگیری پیامبر با یهود در بوده است و این خود دلیلی است بر عدم اصالت اینگونه روایات . 2⃣از سوی دیگر اگر پیغمبر اکرم به این آسانی مورد سحر ساحران قرار گیرد تا آنجا که بیمار شود و در بستر بیفتد، به آسانی ممکن است او را از مقاصد بزرگش بازدارند، مسلما خداوندی که او را برای چنان ماموریت و رسالت عظیمی فرستاده از نفوذ سحر ساحران حفظ خواهد کرد، تا مقام نبوت بازیچه دست آنها نشود . 3⃣از سوی سوم اگر بنا شود سحر در جسم پیغمبر اثر بگذارد ممکن است این توهم در مردم پیدا شود که سحر در روح او نیز مؤثر است، و ممکن است افکارش سحر ساحران گردد، و این معنی اصل اعتماد به پیامبر را در افکار عمومی متزلزل می سازد . 👌و لذا قرآن مجید این معنی را نفی می کند که پیغمبر شده باشد می فرماید : «ظالمان گفتند شما از یک انسان سحره شده ای پیروی می کنید، ببین چگونه برای تو مثلها زدند و گمراه شدند ؟ آنچنانکه نمی توانند راه را پیدا کنند » « ان تتبعون الا رجلا انظر کیف ضربوا لک الامثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا» 🔶فرقان 8 و 9 ❕مسحور در اینجا خواه به معنی کسی باشد که از نظر عقلی سحر شده یا در جسمش، در هر صورت گواه بر مقصود ما است . 👌به هر حال با چنین روایات مشکوکی که از حیث سندی و است ، نمی توان قداست مقام نبوت را زیر سؤال برد، و در فهم آیات بر آنها تکیه کرد . 📚تفسیر نمونه ج27 ص454 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔ بر اساس تعالیم قرآن بدترین گناهان شمرده می‌شود، و در (سوره 4 آیه 48، 116) می‌گوید خدا شرک را نمی‌بخشد! ابراهیم با پرستش ماه و خورشید و ستاره به عنوان خدایش دچار شرک می‌شود:(سوره 6 آیه 76-78)، اما مسلمانان فکر می‌کنند که پیامبران گناه نمی‌کنند. آیا الله شرک را می‌بخشد❗️❗️ 💠💠 👌خداوند در تعقیب نکوهشی که ابراهیم نبی از بتها داشت و دعوتی که از آزر برای ترک بت نمود ، در ادامه به مبارزات منطقی ابراهیم با گروه های مختلف بت پرستان اشاره کرده و چگونگی پی بردن او را به اصل توحید از طریق استدلالات روشن عقلی شرح می دهد و می فرماید ؛ « هنگامی که ( تاریکی ) شب او را پوشانید ستاره ای مشاهده کرد گفت این خدای من است اما هنگامی که غروب کرد گفت غروب کنندگان را دوست ندارم ، و هنگامی که ماه را دید ( که سینه افق را ) می شکافت گفت این خدای من است اما هنگامی که افول کرد گفت اگر پرودگارم مرا راهنمایی نکند مسلما از جمعیت گمراهان خواهم بود ، و هنگامی که خورشید را دید ( که سینه افق را ) می شکافت گفت این خدای من است ، این ( که از همه ) بزرگتر است اما هنگامی که غروب کرد گفت ای قوم من از شریکهایی که شما ( برای خدا ) می سازید بیزارم ، من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم » 🔶انعام 75-79 ❕این سخنان ابراهیم در گفتگو و در برابر اقوام مختلف ستاره پرست و ماه پرست و خورشید پرست گفته شده است به قرینه آیاتی که بعد از آن آمده و آیه قبل از آن که از گفتگو و محاجه ابراهیم با بت پرستان سخن می گوید . 👌ابراهیم در برابر هر یک از این گروهای سه گانه قرار گرفت و نظر آنها را به عنوان یک پذیرفت و با آنها هم صدا شد تا هنگام غروب این کواکب آسمانی اشتباه آنها را روشن سازد . ❕همان گونه که مثلا ما با طرفداران سکون زمین و حرکت خورشید رو به رو می شویم و می گوییم بسیار خوب زمین ساکن است و خورشید ولی می دانید که لازمه این سخن آن است که خورشید با این فاصله عظیمی که با ما دارد در هر 24 ساعت چه دایره عظیمی را طی کند و چه سرعتی باید داشته باشد سرعتی که برای چنین جسمی اصلا محال است پس فرض شما باطل است . 💠این یکی از بهترین راه هایی است که برای نظرات مخالفان پیموده می شود بی آنکه حس عصبیت و لجاجت آنها تحریک گردد نخست با آن ها به عنوان یک فرضیه هم صدا شدن و سپس نتایج فاسد را نشان دادن درست همانند آنچه ابراهیم انجام داد . ❕با توجه به این نکته هرگز نمی توان آیات یاد شده را به عنوان آیاتی که حضرت ابراهیم را بیان می کند مطرح کرد . 📚پیام قرآن ج7 ص114 📚عصمه الانبیاء ص128 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا راست است که در معراج ابتدا نمازهای واجب پنجاه عدد بود ، پیامبر با حضرت موسی مواجه می شود و او می گوید پنجاه نماز زیاد است برو از خدا تخفیف بگیر که امتت نمی توانند آن ها انجام دهد و به قدری این تخفیف گرفتن تکرار میشود که تعدادش به نماز می رسد ❕آیا به راستی این جریان قابل قبول است ❗️❗️ 💠💠 👌روایتی است که شیخ از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود ؛ « زمانی که پیامبر به معراج رفت ، خداوند پنجاه نماز را واجب کرد ، پیامبر پس از گرفتن این دستور از پیامبران عبور می کرد و هیچ کس به او چیزی نگفت تا آنکه به موسی بن عمران رسید و او سوال کرد که خداوند چه چیزی را به تو امر کرد ؟ پیامبر پاسخ داد خواندن پنجاه نماز ، موسی گفت برو از خدایت تخفیف بخواه زیرا امت تو توان خواندن این تعداد نماز را ندارند ، پیامبر از خداوند خواست و خداوند ده نماز را کم کرد ...باز موسی گفت از خدایت تخفیف بخواه زیرا امت تو توان به جا آوردن ندارند ، پیامبر نیز خواست و خداوند ده نماز دیگر کم کرد ، ...باز با موسی ملاقات کرد و موسی گفت برو از خدایت تخفیف بخواه که امت تو توان به جا آوردن ندارند ، پیامبر نیز چنین کرد و خداوند ده نماز دیگر کم کرد و مجوعا نماز واجب شد ، موسی باز گفت از خدایت تخفیف بخواه که امت تو توان بجا آوردن ندارند ، پیامبر نیز تخفیف خواست و خداوند ده نماز کم کرد ، موسی باز گفت از خدایت تخفیف بخواه ، خداوند پس از آن پنج نماز کم کرد و تنها خواندن پنج نماز در روز را واجب کرد ...موسی باز گفت برو از خدایت تخفیف بخواه . 👌پیامبر در این مرحله پاسخ داد که من دیگر از خداوند حیا می کنم که از او این درخواست را کنم و این شد که پیامبر با وجوب خواندن پنج نماز بازگشت ...» 📚الفقیه ج1 ص197 ❕این روایت را شیخ در کتاب من لا یحضره الفقیه به صورت کاملا و بدون سند نقل می کند ، روشن است روایتی که سند ندارد و مویدی هم برای تصحیح ندارد ضعیف و غیر قابل استدلال است . 💠شیخ صدوق در نقل دیگری از زید بن علی نقل می کند که از امام علیه السلام سوال کرد ؛ « چرا زمانی که خداوند پنجاه نماز را واجب کرده بود خود پیامبر از خدا تخفیف نخواست تا موسی او را دعوت به خواستن کرد ؟ ❕امام پاسخ داد که پیامبر قصد نداشت در برابر دستور خداوند پیشنهادی مطرح کند تا آنکه موسی را دید و موسی شفیع امت شد و برای پیامبر جایز نبود که برادرش موسی را رد کند ...» 📚امالی ص176 📚التوحید ص 176 📚علل الشرایع ج1 ص132 📚الفقیه ج1 ص198 ❕این روایت نیز که در چهار کتاب شیخ صدوق نقل شده است نمی باشد زیرا ؛ 💠از جمله راویان آن علی بن محمد بن سلیمان است که مجهول است و توثیقی ندارد . 📚زبده المقال ج2 ص79 💠راوی دیگر اسماعیل بن ابراهیم است که او نیز مجهول و ضعیف است . 📚زبده المقال ج1 ص186 💠راوی دیگر جعفر بن محمد التمیمی است که او نیز مجهول و ضعیف است . 📚زبده المقال ج1 ص261 💠راوی دیگر نیز عمرو بن خالد می باشد که او نیز مجهول است و توثیقی ندارد . 📚زبده المقال ج2 ص113 ❕بنا براین استدلال به روایات مذکور نمی باشد. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔چرا به امام سجاد ابن می گویند دلیل خاصی دارد ❕❕ 💠💠 👌علامه چنین می آورد ؛ « از پیامبر گرامی روایت شده است که فرمود خداوند از میان دو برگزیده دارد ، برگزیده او از عرب قریش و از عجم می باشد و علی بن الحسین پیوسته می گفت من فرزند دو برگزیده هستم زیرا جد او رسول خدا بود و مادرش دختر یزگرد پادشاه ایران بود » 📚بحار الانوار ج46 ص4 ❕شیخ عباس قمی امام سجاد علیه السلام را چنین بر می شمارد ؛ 1⃣تالیف صحیفه کامله است که اهل بیت و عروه الوثقی شیعیان است ‌. 2⃣جمع شدن نجابت عرب و هر دو در او به به اعتبار سخن پیامبر که خدا در میان بندگان دو برگزیده دارد ، برگزیده او از عرب قریش و از عجم فارس می باشد لذا او ملقب به ابن الخیرتین می باشد . 3⃣انتشار اولاد رسول خدا از آن حضرت لذا او را آدم بنی الحسین می گویند . 📚منتهی الامال ج2 ص1175 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔ماجرای اقرار حجر الاسود به امامت امام سجاد چه بود ❗️مگر محمد امامت امام سجاد را قبول نداشت ❕❕ 💠💠 👌شیخ بزرگوار کلینی و دیگران از علمای شیعه از امام باقر علیه السلام نقل می کنند ؛ ❕ «پس از کشته شدن امام حسين محمد حنفيه از امام علي بن الحسين خواست تا در با او صحبت کند، آنگاه که به خدمت امام رسيد عرض کرد: فرزند برادرم، مي‌داني که پيامبر خدا وصيت و امامت را بعد از خود به اميرمؤمنان داد و سپس به امام حسن و بعد از او به امام حسين واگذار کرد و پدر شما به شهادت رسيد، و براي جانشينی بعد از خودش وصيتي نکرد و مي‌داني که من، عموي شما و با پدرت با يک ريشه‌ام و زاده علي مي‌باشم. 👌من با اين سن و که بر شما دارم، از شما که جوانيد به امامت سزاوارترم پس با من در مسأله جانشيني و امامت کشمکش و درگيري نداشته باش.» ❕امام علي بن الحسين در پاسخ عمويش، محمد حنفيه، با لحني ملايم و دلسوزانه فرمود: «اي عمو از خدا بترس و چيزي را که حقّت نيست مخواه، من تو را موعظه مي‌کنم که مبادا از نادانان باشي، اي عمو همانا پدرم قبل از آنکه عازم عراق شود به من در اين باره وصيت کرد و ساعتي قبل از نيز با من تجديد عهد نمود، و اين سلاح رسول خدا است که پيش من است، متعرّض اين امر مشو که مي‌ترسم عمرت کوتاه و حالت دگرگون شود. همانا خداي عزّوجل، امر وصيت و امامت را در نسل حسين مقرّر داشته است.» ❕آنگاه امام براي اينکه مطالب را به شکل عيني براي عمويش اثبات کند فرمود: «اگر مي‌خواهي اين مطلب را بفهمي، بيا نزد «حجرالاسود» رويم و از او داوري بخواهيم و مطالب را از آن بپرسيم.» 💠 امام باقر مي‌فرمايد: «اين گفتگو ميان آندو در مکه بود تا اين که به رسيدند. علي ابن الحسين به محمد حنفيه فرمود: اول تو به درگاه خدا دعا کن و از خدا بخواه تا حجرالاسود را به صدا درآورد و مطلب را از او بپرس. محمد، با زاري و دعا به پيشگاه خدا از حجرالاسود خواست که مطلب را بيان کند. ولي حجر پاسخي نداد. علي‌بن الحسين فرمود: اي عمو .اگر تو وصي و امام بودي جوابت را مي‌داد.» 👌محمد گفت: پسر برادر، اينک تو دعا کن و از خدا بخواه. ❕«علي بن الحسين به آنچه خواست دعا کرد، سپس فرمود: «اي حجر، از تو مي‌خواهم به آن خدايي که ميثاق پيامبران و اوصياء و همه مردم را در تو قرار داده است، وصي و امام بعد از حسين را به ما خبر ده؟! حجر، چنان بلرزه درآمد که نزديک بود از جاي خود کنده شود، سپس خداي عزوجل او را به سخن آورد و به زبان عربي فصيح گفت: بار خدايا، همانا و امامت، بعد از حسين ابن علي به علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب، پسر فاطمه دختر رسول خدا رسيده است. پس محمد حنفيه از سخن خود برگشت و پيرو علي ابن الحسين گرديد.» 📚الکافی ج1 ص348 📚دلائل الامامه ص207 📚مناقب آل ابی طالب ج4 ص147 📚الاحتجاج ج2 ص316 📚بحار الانوار ج46 ص112 👌شیخ عباس می نویسد ؛ « محمد حنفیه با این عمل می خواست که شبهات و اوهام مستضعفین برطرف شود ، او می خواست که بر آنهایی که او را امام می دانستند حقیقت و مقام و منزلت امام سجاد را نشان دهد تا بدانند او امام است و محمد حنفیه در امر امامت ای نداشت و مقام او بالاتر از آن است که این توهم در مورد او برود » 📚منتهی الامال ج2 ص1138 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا راست است که در قرآن آمده که روز قیامت تمام کافران آرزو می کنند که علی بودند ❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « ما شما را از عذاب نزدیکی بیم می دهیم ، این عذاب در روزی خواهد بود که انسان آنچه را از قبل با دستهای خود فرستاده می بیند و کافر می گوید ای کاش بودم » 🔶نبا 40 ❕تعبیر « یا لیتنی کنت ترابا » یک ظاهری دارد و یک باطنی ، تعبیر ظاهری آن همان آرزوی عدم و نیستی و بودن است که کافر آن را آرزو می کند . 📚تفسیر نمونه ج26 ص63 ❕اما تفسیر آن که در روایات مورد اشاره قرار گرفت است ؛ 👌یکی از القاب علی علیه السلام ابا تراب به معنای پدر خاک ( و زمین ) می باشد که پیامبر علی را به آن لقب نامید ؛ 📚بحار الانوار ج35 ص 50 ❕در روایتی آمده است که عبایه بن ربعی می گوید ؛ « از ابن عباس سوال کردم که چرا پیامبر علی را اب#ا تراب نامید ؟ 👌ابن عباس پاسخ داد ؛ « زیرا علی صاحب زمین و حجت خدا بر اهل زمین بود و بقای زمین و سکونش وابسته به علی بود ، از پیامبر شنیدم که زمانی که روز قیامت شود و کافر ثواب و کرامت شیعیان علی را ببیند ، می گوید ای کاش من خاک بودم یعنی ای کاش علی بودم ( تا پدرم و رهبرم ابا تراب علی باشد ) » 📚علل الشرایع ج1 ص156 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔برخی شبهه می کنند که از عقاید شیعه تقیه کردن است ❕بر این اساس تمام امامان در برابر حکام جور تقیه کردند و جان خود را به خطر نینداختند ❗️چگونه امام حسین بر خلاف آیات و روایات را ترک کرد و بر خلاف سیره سایر امامان تن به قیام و شهادت داد ❗️❗️ 💠💠 👌ما معتقديم كه در بعضى از موارد تقيّه كردن حرام است و آن در جايى است كه اساس دين و اسلام و قرآن، يا نظام‏هاى اسلامى به خطر بيفتد، در چنين مواردى بايد عقايد را اظهار نمود هر چند انسان اظهار عقيده‏ ا ش شود، و معتقديم قيام امام حسين عليه السلام در عاشورا و كربلا، درست در راستاى همين هدف بود، چرا كه حكّام بنى ‏اميّه اساس اسلام را به خطر افكنده بودند، و قيام امام حسين عليه السلام پرده از كار آنها برداشت، و جلو را گرفت. 📚اعتقاد ما ص 104 🔸به بیان دیگر در بعضى از موارد تقيّه حرام است، و آن زمانى است كه اگر فرد يا گروهى راه تقيّه را پيش گيرند و عقيده خود را پنهان دارند، اصل اسلام به خطر افتد يا ضربه شديدى بر كيان مسلمين وارد گردد، در اين گونه موارد بايد عقيده واقعى خود را ظاهر كنند، هر چند خطر يا ضررى براى آنها داشته باشد. و از اينجا روشن مى‏ شود كه قيام امام حسين بن على بن أبي طالب (عليهم السلام) در برابر يزيد، يك وظيفه‏ قطعى دينى بوده، و امام حاضر نشد حتّى به عنوان تقيّه با يزيديان و بنى اميّه خلافت اسلامى كنار بيايد، زيرا مى‏ دانست ضربه شديدى به كيان اسلام خواهد خورد و قيام و شهادت او مايه بيدارى مسلمين و نجات اسلام از چنگال تفاله‏ هاى جاهليّت است. 📚شیعه پاسخ می گوید ص 45 ❕این که مثلا بقیه امامان یا امام صادق از قیام کردن امتناع کردند ، ابا و امتناع آنها تنها به اين نبود كه مى‏ دانستند حکام جور مانع آنها خواهند شد و آن حضرات را شهيد خواهند كرد. آنها اگر مى‏ دانستند كه شهادتشان براى اسلام و مسلمين اثر بهترى دارد را انتخاب مى‏ كردند همان طورى كه امام حسين عليه السلام به همين دليل شهادت را انتخاب كرد. . 👌در عصر سایر امامان خصوصا امام صادق علیهم السلام آن چيزى كه بهتر و مفيدتر بود رهبرى يك نهضت و فكرى و تربيتى بود كه اثر آن تا امروز هست؛ همان طورى كه در عصر امام حسين آن نهضت قیام ضرورت داشت و آن نيز آنطور بجا و مناسب بود كه اثرش هنوز باقى است. ❕جان مطلب همين جاست كه در همه اين كارها، از قيام و جهاد و امر به معروف و نهى از منكرها و از و تقيه‏ ها، بايد به اثر و نتيجه آنها در آن موقع توجه كرد. 👌اينها امورى نيست كه به شكل يك امر تعبدى از قبيل وضو و غسل و نماز و روزه صورت بگيرد. اثر اين كارها در مواقع مختلف و زمانهاى مختلف و اوضاع و شرايط مختلف فرق مى ‏كند. گاهى اثر قيام و براى اسلام نافعتر است و گاهى اثر سكوت و تقيه. گاهى شكل و صورت قيام فرق مى‏ کند. همه اينها بستگى دارد به خصوصيت عصر و زمان و اوضاع و احوال روز، و يك تشخيص عميق در اين مورد ضرورت دارد؛ اشتباه تشخيص دادن زيانها به اسلام مى ‏رساند. 📚مجموعه آثار شهید مطهری ج 18 ص 46 👌بنابراین روشن می شود که هدف ازقیام امام حسین نجات اسلام از چنگال ضلالت و از بین رفتن بوده است که در اینجا دیگر کردن جایز نمی باشد . به بیان تفصیلی تر ؛ ❕در جاى جاى قرآن كريم از قتال «فى سبيل اللَّه» سخن به ميان آمده است و به مجاهدان راه خدا بشارت‏ها داده و از آنان شده است. 🔸آل عمران، آيه 195؛ نساء، آيات 74، 95- 96؛ توبه، آيات 20- 22، 111 و آيات فراوان ديگر ❕در واقع قدر مشترك اين آيات، تجليل از جهادى است كه هدف آن، تقويت دين خدا و اعلاى كلمه باشد «وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِىَ الْعُلْيَا». ( توبه 40) ❕آرى؛ آنجا كه آيين خدا به خطر افتد و خطر سلطه شرك و كفر و ظلم و الحاد بر جامعه اسلامى احساس شود، تقديم جان و مال و مقام، كارى است والا و پر ارزش. در واقع، آيين خدا كه راهگشاى انسان‏ها به سوى سعادت جاويدان است به قدرى مهم است كه مردانى همچون امام حسين عليه السلام و ياران با ايمانش براى نجات آن از سلطه منافقان و دشمنان حق، هستى خويش را مخلصانه تقديم مى‏ كنند. ❕به تعبير امام خمينى قدس سره: «اسلام آن قدر عزيز است كه فرزندان پيغمبر، جان خودشان را فداى اسلام كردند. حضرت الشهداء عليه السلام با آن جوان‏ها، با آن اصحاب، براى اسلام جنگيدند و جان دادند و اسلام را احيا كردند». 📚صحیفه امام ج 8 ص 151 ❕اميرمؤمنان على عليه السلام در مى‏ فرمايد ؛ «هنگامى كه حادثه‏ اى پيش آمد (كه دين يا جان شما را تهديد مى‏ كند) جان خويش را فدا كنيد، نه دينتان را». 📚الکافی ج 2 ص 216 🔸 👇 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🔸 👇 👌تاريخ به خوبى گوياى اين حقيقت است كه از عصر استيلاى بنى ‏اميّه بر بلاد اسلامى، زحمات رسول خدا و تلاش صدر اسلام در نشر آيين خدا به تاراج رفت؛ ارزش‏هاى اسلامى زير پا گذاشته شد؛ بدعت و فسق و فجور رايج گشت. 👌سخن از محو نام رسول اللَّه به ميان آمد و تبعيض و بى‏ عدالتى، ستم و بيدادگرى، شكنجه و آزار مؤمنان، شاخصه اين حاكميّت بود . خطّ انحراف از اسلام ناب كه از ماجراى آغاز شد، در عصر استيلاى معاويه شدّت گرفت، ولى تلاش معاويه بر آن بود كه با حفظ ظواهر دينى و در پس پرده نفاق، به مقاصد خويش برسد. هر چند، هر قدر سلطه او قوى‏ تر مى‏ شد، جسارت و عقده گشايى‏ هاى وى نيز، آشكارتر مى‏ گشت؛ ولى با اين حال، همچنان عناوينى همچون «خال المؤمنين»، «صحابى رسول اللَّه» و «كاتب وحى» را يدك مى‏ كشيد، تا آنجا كه در نظر بسيارى از مردم عامى، امام عليه السلام و معاويه هر دو صحابى پيامبر بودند و اختلاف اين دو با يكديگر- به اصطلاح- مربوط به اختلاف در قرائت از دين و درگيرى دو صحابى در نحوه برداشت از قرآن و سنّت بود . 👌پس از مرگ معاويه شرايط كرد؛ چرا كه از سويى، يزيد به فسق و فجور و بى ‏دينى شهره بود و از انجام هيچ گناهى حتّى به صورت علنى پروا نمى‏ كرد، و از سوى ديگر، يزيد هيچ سابقه ‏اى (هر چند به صورت ظاهر) در اسلام نداشت؛ جوانى خام، ناپخته و هوسران بود؛ به همين دليل، ميان صحابه و فرزندان آنان نيز داراى هيچ‏گونه امتياز و مقبوليّتى نبود و از سوى سوم، گروه زيادى از مردم كوفه براى همراهى با امام عليه السلام اعلام كرده بودند. ❕امام عليه السلام مى ‏ديد اگر از اين فرصت براى افشاى چهره واقعى بنی ‏اميّه و يارى دين خدا استفاده نكند، ديگر از اسلام و قرآن و رسول‏ خدا باقى نخواهد ماند. 👌امام حسين عليه السلام با هدف احياى دين خدا قيام و حركت خويش را آغاز كرد؛ در مرحله نخست- اگر ممكن است- با تشكيل حكومت اسلامى و در غير اين صورت، با شهادت خود و يارانش به مقصود بزرگ خود برسد. ❕به هر حال، مى ‏بايست دين از دست رفته و سنّت فراموش شده رسول‏ خدا را زنده كرد و چه كسى سزاوارتر از فرزند رسول خداست كه پيش گام چنين حركتى شود.امام حسين عليه السلام نخست با اين جمله ؛ « زمانى كه امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل يزيد شود، بايد اسلام را خواند». 📚لهوف ص 99_ بحار الانوار ج 44 ص 326 👌تصريح كرد كه با وجود خليفه‏ اى همچو يزيد، فاتحه اسلام خوانده است و ديگر اميدى به بقاى دين خدا در حكومت يزيد نمى‏ رود. همچنين در نامه ‏اى به جمعى از بزرگان بصره به بدعت‏هاى موجود در جامعه اشاره كرده، و هدفش را از قيام بر ضدّ حكومت ، احياى سنّت و مبارزه با بدعت‏ها معرّفى مى ‏كند. مى‏ فرمايد: « من شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبرش فرا مى‏ خوانم؛ چرا كه (اين گروه) سنّت پيامبر را از بين برده و بدعت (در دين) را احيا كردند. اگر سخنانم را بشنويد و فرمانم را اطاعت كنيد، شما را به راه راست مى‏ كنم». 📚تاریخ طبری ج 4 ص 266 ❕بنابراين، روشن است كه يكى از اهداف مهمّ قيام امام حسين عليه السلام احياى دين خدا، مبارزه با بدعت‏ها و مفاسد دستگاه بنى‏ اميّه و رهايى اسلام از چنگال منافقان و دشمنان خدا بود و در اين راه موفّقيّت بزرگى نصيب آن حضرت شد، هر چند آن حضرت و ياران باوفايش به رسيدند، ولى تكانى به افكار خفته مسلمين دادند و لرزه بر اندام حكومت جبّاران افكندند، در نتيجه اسلام را زنده ساختند و از اضمحلال دستاوردهاى نهضت نبوى جلوگيرى كردند و مسلمانان را از حيرت و گمراهى نجات دادند. 👌در زيارت معروف اربعين مى‏ خوانيم ؛ «او (حسين) خون پاكش را در راه تو نثار كرد، تا بندگانت را از و حيرت گمراهى نجات دهد». 👌همچنين در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است پس از شهادت امام حسين عليه السلام وقتى كه ابراهيم بن طلحة بن عبيداللَّه، خطاب به امام سجاد عليه السلام گفت ؛ « اى على بن الحسين! چه كسى (در اين مبارزه) پيروز شد؟!» امام عليه السلام فرمود ؛ « اگر مى‏ خواهى بدانى چه كسى (يزيد يا امام حسين عليه السلام) پيروز شده است، هنگامى كه وقت نماز فرا رسيد، اذان و اقامه (آن‏گاه ببين چه كسانى ماندند و چه كسانى رفتند)». 📚بحار الانوار ج 45 ص 177 👌امام چهارم عليه السلام مى‏ خواهد بگويد، هدف حكومت يزيد محو نام رسول‏ خدا بود، ولى امام حسين عليه السلام با از اين كار جلوگيرى كرد، به هنگام اذان و اقامه همچنان نام محمد كه نشانه بقاى مكتب اوست برده مى‏ شود (و هر قدر زمان مى ‏گذرد اين حقيقت آشكارتر مى ‏شود). 📚عاشوراء ...، مکارم شیرازی ، ص 235 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❔آیا اعدام کردن اقدامی خشونت جویانه و ضد احساسات انسانی نمی باشد ❗️آیا بهتر نیست به جای از بین بردن قاتل به فکر تربیت او باشیم ❕آیا به جای درمان یک انسان مریض باید او را بکشیم و مانند خودش رفتار کنیم ❕این سوالات خیلی ذهنم را مشغول کرده است ❕❕ 💠پاسخ💠 👌در تفسیر نمونه چنین آمده است ؛ ❕«گروهی که بدون تامل، بعضی از مسائل جزائی اسلام را مورد انتقاد قرار داده اند به خصوص درباره مساله قصاص سر و صدا راه انداخته می گویند: 1⃣جنایتی که قاتل مرتکب شده بیش از این نیست که انسانی را از بین برده است، ولی شما به هنگام قصاص همین عمل را تکرار می کنید. 2⃣ قصاص جز انتقامجوئی و قساوت نیست، این صفت ناپسند را باید با تربیت صحیح از میان مردم برداشت، در حالی که طرفداران قصاص هر روز به این صفت ناپسند انتقامجوئی روح تازهای میدمند. 3⃣ آدمکشی گناهی نیست که از اشخاص عادی یا سالم سرزند، حتما قاتل از نظر روانی مبتلا به بیماری است، و باید معالجه شود، و قصاص دوای چنین بیمارانی نمی تواند باشد. 4⃣مسائلی که مربوط به نظام اجتماعی است باید دوش به دوش اجتماع رشد کند، بنا بر این قانونی که در هزار و چهارصد سال پیش از این پیاده می شده نباید در اجتماع امروز عملی شود. 5⃣آیا بهتر نیست به جای قصاص، قاتلان را زندانی کنیم و با کار اجباری از وجود آنها به نفع اجتماع استفاده نمائیم با این عمل هم اجتماع از شر آنان محفوظ میماند، و هم از وجود آنها حتی المقدور استفاده می شود. 🔶اینها خلاصه اعتراضاتی است که پیرامون مساله قصاص مطرح می شود. ❕ادامه 👇👇👇👇
❕ادامه 👇👇👇👇 ⚫️پاسخ 🔶دقت در آیات قصاص در قرآن مجید جواب این اشکالات را روشن می سازد «و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب » 👌زیرا از بین بردن افراد مزاحم و خطرناک گاه بهترین وسیله برای رشد و تکامل اجتماع است، و چون در اینگونه موارد مساله قصاص ضامن حیات و ادامه بقا می باشد شاید از این رو قصاص به عنوان غریزه در نهاد انسان گذارده شده است . ❕نظام طب، کشاورزی، دامداری همه و همه روی این اصل عقلی (حذف موجود خطرناک و مزاحم ) بنا شده زیرا می بینیم به خاطر حفظ بدن، عضو فاسد را قطع می کنند، و یا به خاطر نمو گیاه شاخه های مضر و مزاحم را می برند، کسانی که کشتن قاتل را فقدان فرد دیگری می دانند تنها دید انفرادی دارند، اگر صلاح اجتماع را در نظر بگیرند و بدانند اجرای قصاص چه نقشی در حفاظت و تربیت سایر افراد دارد در گفتار خود تجدید نظر می کنند، از بین بردن این افراد خونریز در اجتماع همانند قطع کردن و از بین بردن عضو و شاخه مزاحم و مضر است که به حکم عقل باید آن را قطع کرد، و ناگفته پیدا است که تاکنون هیچکس به قطع شاخه ها و عضوهای فاسد و مضر اعتراض نکرده است، این در مورد ایراد اول . 👌در مورد ایراد دوم باید توجه داشت که اصولا تشریع قصاص هیچگونه ارتباطی با مساله انتقامجوئی ندارد، زیرا انتقام به معنی فرونشاندن آتش غضب به خاطر یک مساله شخصی است، در حالی که قصاص به منظور پیشگیری از تکرار ظلم و ستم بر اجتماع است و هدف آن عدالتخواهی و حمایت از سایر افراد بیگناه می باشد. 👌در مورد ایراد سوم که قاتل حتما مبتلا به مرض روانی است و از اشخاص عادی ممکن نیست چنین جنایتی سر بزند، باید گفت در بعضی موارد این سخن صحیح است و اسلام هم در چنین صورتهائی برای قاتل دیوانه یا مثل آن حکم قصاص نیاورده است، اما نمی توان مریض بودن قاتل را به عنوان یک قانون و راه عذر عرضه داشت، زیرا فسادی که این طرح به بار می آورد و جراتیکه به جنایتکاران اجتماع می دهدبرای هیچکس قابل تردید نیست، و اگر استدلال در مورد قاتل صحیح باشد در مورد تمام متجاوزان و کسانی که به حقوق دیگران تعدی می کنند نیز باید صحیح باشد، زیرا آدمی که دارای سلامت کامل عقل است هرگز بدیگران تجاوز نمی کند، و به این ترتیب تمام قوانین جزائی را باید از میان برداشت، و همه متعدیان و متجاوزان را به جای زندان و مجازات به بیمارستانهای روانی روانه کرد. 👌اما اینکه رشد اجتماع قانون قصاص را نمی پذیرد و قصاص تنها در اجتماعات قدیم نقشی داشته اما الان قصاص را حکمی خلاف وجدان می دانند که باید حذف شود پاسخ آن یک جمله است و آن اینکه : ❕ادعای مزبور در برابر توسعه وحشتناک جنایات در دنیای امروز و آمار کشتارهای میدانهای نبرد و غیر آن ادعای بی ارزشی است، و به خیالبافی شبیهتر است، و به فرض که چنین دنیائی به وجود آمد، اسلام هم قانون عفو را در کنار قصاص گذارده و هرگز قصاص را راه منحصر معرفی نکرده است، مسلما در چنان محیطی خود مردم ترجیح خواهند داد که قاتل را عفو کنند، اما در دنیای کنونی که جنایاتش تحت لفافه های گوناگون قطعا از گذشته بیشتر و وحشیانه تر است حذف این قانون جز اینکه دامنه جنایات را گسترش دهد اثری ندارد. 👌و در مورد ایراد پنجم باید توجه داشت که هدف از قصاص همانطور که قرآن تصریح می کند حفظ حیات عمومی اجتماع و پیشگیری از تکرار قتل و جنایات است، مسلما زندان نمی تواند اثر قابل توجهی داشته باشد (آنهم زندانهای کنونی که وضع آن از بسیاری از منازل جنایتکاران بهتر است ) و به همین دلیل در کشورهائی که حکم اعدام لغو شده در مدت کوتاهی آمار قتل و جنایت فزونی گرفته، به خصوص اگر حکم زندانی افراد طبق معمول در معرض بخشودگی باشد که در اینصورت جنایتکاران با فکری آسوده تر و خیالی راحتتر دست به جنایت می زنند. 📚تفسیر نمونه ج 1 ص607 🌀 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔عده ای می گویند اگر همه چیز در قرآن آمده است ، ویروس کرونا و راه درمان آن در کجای قرآن آمده است ❗️عده ای هم آیاتی از سوره مدثر را در مورد ویروس کرونا می دانند ❕حقیقت چیست ❕❕ 💠💠 👌ما می گوییم هر آنچه که مورد نیاز بشر برای پیمودن مسیر سعادت و هدایت است در قرآن آمده است چنان که خداوند می فرماید ؛ « ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است » ( نحل 89) ❕در آیات فراوانی ، هدف از نزول ،انسان سازی و هدایت جهانیان به سوی سعادت دنیوی و اخروی و زندگی سعادتمند بیان شده است ؛ 🗯بقره 2- انعام 155-157- اعراف 52-203- یونس57- نحل64- لقمان 2_3 و ... 🔷با توجه به این نکته و این که « القرآن بعضه بعضا »« آیات قرآن یکدیگر را می کنند » در مورد آیاتی که می گوید همه چیز در قرآن آمده است می گوییم ؛ ❕« قرآن یک کتاب و سازی است که برای تکامل فرد و جامعه در همه جنبه های معنوی و مادی نازل شده است لذا روشن می شود که منظور از اینکه همه چیز که در آمده است تمام اموری است که برای پیمودن این راه لازم است، نه اینکه قرآن یک دائرة المعارف بزرگ است که تمام جزئیات علوم ریاضی و جغرافیائی و شیمی و فیزیک و گیاه شناسی و پزشکی مانند آن در آن آمده است، هر چند قرآن یک دعوت کلی به کسب همه علوم و دانشها کرده که تمام دانشهای یاد شده و غیر آن در این دعوت کلی جمع است، به علاوه گاه گاهی به تناسب بحثهای توحیدی و تربیتی، پرده از روی قسمتهای حساسی از و دانشها برداشته است، ولی با این حال آنچه قرآن به خاطر آن نازل شده و هدف اصلی و نهائی قرآن را تشکیل می دهد، همان مساله انسان سازی است، و در این زمینه چیزی را نکرده است. لذا قرآن پس از آن که می گوید قرآن بیانگر هرچیزی است ( تبیانا لکل شیء ) تاکید می کند که این تبیان کلی سبب هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمین است ( و رحمه و بشری للمسلمین ) . 📚تفسیر نمونه ج11 ص361 👌بنابراین نباید توقع داشت که جزئیات مسائل علوم مختلف در قرآن آمده باشد ، با توجه به این نکته ، سستی پیامی که در فضای مجازی منتشر شده و آیاتی از سوره مدثر را اشاره به ویروس کرونا می داند روشن می شود که نگارنده آن با تفسیر به رای و احیانا اهداف مغرضانه ، آن پیام را منتشر کرده بود در حالی که تفسير به رأى يكى از خطرناك ‏ترين برنامه ‏ها در مورد قرآن مجيد است كه در روايات اسلامى، يكى از گناهان كبيره شمرده شده، و مايه سقوط از درگاه قرب پروردگار است، در حديث آمده است كه خداوند مى‏ فرمايد: «ما آمَنَ بى مَنْ فَسَّرَ بِرَأيِهِ كَلامى؛ آن كس كه مرا به ميل خود (و بر طبق هواى نفس خويش) تفسير كند به من ايمان نياورده است». 📚وسائل الشیعه ج 18 ص 28 👌 بديهى است اگر ايمان صحيحى داشت كلام خدا را آنچنان كه هست مى ‏پذيرفت نه آن گونه كه مطابق ميل اوست. ❕در بسيارى از كتب معروف اين حديث از پيامبر اكرم نقل شده است: «كسى كه قرآن را به ميل خويش تفسير كند يا ناآگاهانه چيزى درباره آن بگويد بايد آماده شود كه در جايگاه خويش در قرار گيرد». 📚مباحث فی علوم القرآن ص 304 ❕در بخشی از پیام مذکور چنین آمده است ؛ « این ویروس که انسان را متعجب کرده و باعث از بین رفتن جان بسیاری از مردم شده ، زنده نمانده وعلائم روشنی ندارد ، دانشمندان آنرا نامیدند (covid19) به این دلیل که به نظر می رسید اواخر سال2019 بوجود آمده است. این در آیه 30 سوره مدثر ذکر شده است. (لا تبقي ولا تذر، لواحة للبشر، عليها تسعة عشر).بلایی است که نه کاملا میکشد و نه کاملا رها میکند.پوست بشر را می کند.نوزده وکیل دارد(اشاره به کوید19) » ❕در حالی که این آیات توصیف جهنمی است که قرار است سران کفر و شرک بر آن وارد شوند چنان که می فرماید ؛ « (اما) به زودى او را وارد دوزخ مى ‏كنيم.- و تو نمى ‏دانى دوزخ چيست؟ 28- (آتشى است كه) نه چيزى را باقى مى ‏گذارد و نه چيزى را رها مى‏ سازد! 29- پوست تن را به كلى دگرگون مى ‏كند.- نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده ‏اند » ( آیات سوره مدثر ) 👌عدد نوزده هم اشاره به نگهبانان دوزخ از فرشتگان است ، چنان که در نقلی آمده است ؛ « برای هر فرد دوزخی ، نوزده تن از فرشتگان مامور جهنم هستند که او را عذاب می کنند » 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج 5 ص 526 👌فرشتگانى كه قطعا مامور به ترحم و شفقت و مهربانى نيستند، بلكه مامور به كيفر و عذاب و خشونتند. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕در ادامه آیاتی را که در مورد ولید بن مغیره ( از دشمنان پیامبر اسلام ) است را بر مردم چین تطبیق کرده و می گوید ؛ « این ویروس در کشوری ظاهر شد که در حال حاضر دومین قدرت اقتصادی در جهان و اولین کشور در جهان از نظر تراکم جمعیت است. و اشاره به آن در آیات 12 و 13 سوره مدثر آمد ه است:(ذرني ومن خلقت وحيدا، وجعلت له مالا ممدودا، وبنين شهودا). (رهاشده در قومی که خلقتی خاص دارند.وثروت فراوان دارند.وجمعیتی نظاره گر فراوان).بله ، در چین ظاهر شده است ، که تاکنون به یک و نیم میلیارد نفر نزدیک نشده است ، شاهد افزایش جمعیت آن هستیم و اقتصاد آن افزایش یافته و پول های آن بخصوص در ابتدای این قرن تمدید شده است و هنوز هم آرزو می کند که افزایش یابد.» ❕در حالی که ترجمه صحیح و شان نزول آیات چنین است ؛ « 11- مرا با كسى كه او را تنها آفريدم واگذار! 12- همان كس كه براى او مال گسترده ‏اى قرار دادم.13- و فرزندانى كه همواره نزد او (و در خدمت او) هستند. 14- و وسائل زندگى را از هر نظر براى وى فراهم ساختم. 15- باز هم طمع دارد كه بر او بيفزايم! 16- هرگز چنين نخواهد شد، چرا كه او نسبت به آيات ما دشمنى مى‏ ورزد.17- به زودى او را مجبور مى‏ كنم كه از قله زندگى بالا رود (سپس او را به زير مى‏ افكنم).19- مرگ بر او باد چگونه (براى مبارزه با حق) مطلب را آماده كرد. 20- باز هم مرگ بر او چگونه مطلب (و نقشه شيطانى خود را) آماده نمود. 21- سپس نگاهى افكند.22- بعد چهره در هم كشيد و عجولانه دست به كار شد. 23- سپس پشت (به حق) كرد و تكبر ورزيد.24- و سرانجام گفت اين (قرآن) چيزى جز يك سحر جالب همچون سحرهاى پيشينيان نيست! 25- اين جز سخن انسان نمى ‏باشد _ (اما) به زودى او را وارد دوزخ مى ‏كنيم. 27- و تو نمى ‏دانى دوزخ چيست؟ 28- (آتشى است كه) نه چيزى را باقى مى گذارد و نه چيزى را رها مى ‏سازد! 29- پوست تن را به كلى دگرگون مى‏ كند.30- نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده‏ اند » ( آیات سوره مدثر ) ❕قريش در دار الندوة (مركزى در نزديكى مسجد الحرام كه براى شور در مسائل مهم در آن جمع مى‏ شدند) اجتماع كردند، وليد (مرد معروف و سرشناس مكه كه مشركان به عقل و درايت او معتقد بودند و در مسائل مهم با او به مشورت مى ‏پرداختند) رو به آنها كرده گفت: شما مردمى هستيد داراى نسب والا، و عقل و خرد، و عرب از هر سو به سراغ شما مى ‏آيند (براى زيارت خانه كعبه و غير آن) و پاسخهاى مختلفى از شما مى‏ شنوند حرف خود را يكى كنيد.سپس رو به آنها كرده گفت: شما در باره اين مرد (اشاره به پيغمبر اكرم) چه مى‏ گوئيد؟ گفتند مى‏ گوئيم" شاعر است! وليد چهره درهم كشيد و گفت ما شعر بسيار شنيده ‏ايم، اما سخن او شباهتى به شعر ندارد، گفتند: مى ‏گوئيم" كاهن" است، گفت هنگامى كه نزد او مى ‏رويد سخنانى را كه كاهنان (به شكل اخبار غيبى) مى‏ گويند در او نمى‏ يابيد، گفتند مى ‏گوئيم" ديوانه" است، گفت وقتى به سراغ او مى ‏رويد هيچ اثرى از جنون در او نخواهيد يافت.گفتند، مى ‏گوئيم" ساحر" است گفت ساحر به چه معنى؟ گفتند كسى كه ميان دشمنان و ميان دوستان ايجاد دشمنى مى‏ كند، گفت بلى او" ساحر" است و چنين مى‏ كند! (زيرا بعضى از آنها مسلمان مى ‏شوند و راه خود را از ديگران جدا مى‏ سازند). سپس از دار الندوه خارج شدند در حالى كه هر كدام پيغمبر اكرم را ملاقات مى ‏كرد مى‏ گفت: اى ساحر! اى ساحر! اين مطلب بر پيامبر گران آمد خداوند آيات آغاز اين سوره و آيات فوق را (تا آيه 25) نازل فرمود (و پيامبرش را دلدارى داد).» 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج 5 ص 525 _ تفسیر قمی ج 2 ص 393 👌همانطور که در تاریخ آمده است ، ولید پس از رسیدن به اوج قله پیروزی در زندگی فردی و اجتماعی چنان سقوط کرد که تا آخر عمر مرتبا اموال و فرزندان خود را از دست می داد و بیچاره شد . 📚تفسیر مراغی ج 29 ص 131 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌آنگاه آیاتی را که خطاب به پیامبر گرامی است را به عنوان راه پیشگیری و درمان کرونا معرفی کرده و می گوید ؛ «در مورد نحوه مقابله با این ویروس ، همه دنیا هنوز در حال فکر کردن ، تحقیق و به دنبال معالجه هستند. در حالی که در ابتدای سوره مدثر ذکر شده است ، در شش مرحله خلاصه می شود: آگاهی ، احتیاط بسیار ، پاکسازی ، تردد سالم ، عدم تحریک و صبر » ❕در حالی که آیات ابتدایی سوره مدثر اشاره به پیامبر گرامی است که می فرماید ؛ « اى در بستر خواب آرميده!2- برخيز و انذار كن (و عالميان را بيم ده).3- و پروردگارت را بزرگ بشمار.4- و لباست را پاك كن.5- و از پليديها بپرهيز.6- و منت مگذار، و فزونى مطلب.7- و به خاطر پروردگارت شكيبايى كن.8- هنگامى كه در صور دميده شود 9- آن روز روز سختى است.10- و براى كافران آسان نيست. » (آیات ابتدایی سوره مدثر ) ❕مشركان عرب در آستانه موسم حج جمع شدند، و سران آنها مانند ابو جهل، و ابو سفيان، و وليد بن مغيره، و نضر بن حارث، و ... به مشورت پرداختند كه در برابر سؤالات مردمى كه از خارج به مكه مى ‏آيند، و جسته گريخته مطالبى در باره ظهور پيامبر اسلام ص شنيده ‏اند چه بگويند؟اگر هر كدام بخواهند جواب جداگانه‏ اى بدهند، يكى كاهنش خواند، و ديگرى مجنون، و ديگرى ساحر، اين تشتت آراء اثر منفى خواهد گذاشت، بايد با وحدت كلمه به مبارزه تبليغاتى بر ضد پيامبر بر خيزند!بعد از گفتگو به اينجا رسيدند كه بهتر از همه اين است كه بگويند"ساحر"است زيرا يكى از آثار پديده"سحر"جدايى افكندن ميان دو همسر، و پدر و فرزند است، و پيامبر با عرضه آئين اسلام چنين كارى ری انجام داده بود!اين سخن به گوش پيامبر رسيده سخت ناراحت شده و بيمار گونه، غمگين به خانه آمد و در بستر آرميد كه آيات فوق نازل شده و او را دعوت به قيام و مبارزه كرد » 📚تفسیر نمونه ج 25 ص 209 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔توصیه اسلام برای ارتباط با کودکان بعد از ۶ سالگی چیست؟ یعنی پدر یا مادر تا چه سنی می توانند کودکان جنس مخالف خود را در آغوش بگیرند؟ و ببوسند ❗️معاندین حرف های عجیبی میزنند ❕❕ 💠💠 👌مرحوم امام ( ره ) در کتاب « تحریر الوسیله » خود می آورد ؛ « براى مرد جايز است كه به دختر بچه مادامى‏ كه بالغ نشده نگاه كند، در صورتى كه در آن تلذذ و شهوت نباشد؛ البته احتياط و اولى‏ اين است كه به جاهايى كه عادت بر پوشاندن آن‏ها با لباس‏هاى متعارف، جارى نمى ‏باشد اكتفا نمايد مانند صورت و دست‏ها تا مچ و موى سر و دو ذراع و دو پا، نه مثل ران و كپل و كمر و سينه و پستان و سزاوار نيست كه احتياط در آن‏ها ترك شود. و احتياط (واجب) آن است كه در صورتى كه به شش سال رسيده باشد او را نبوسد و در دامن خود قرار ندهد. ❕ براى زن، نگاه كردن به پسر بچه مميّز مادامى‏ كه بالغ نشده جايز است. و بر زن واجب نيست كه خود را از او بپوشاند مادامى‏ كه به جايى نرسد كه نگاه كردن از ناحيه او و نگاه كردن به او موجب برانگيخته شدن شهوت شود؛ بنابر اقوى در برانگيخته شدن شهوت بالفعل و بنابر احتياط (واجب) در غير آن (يعنى در صورتى كه برانگيخته شدن بالقوه باشد). 📚ترجمه تحریر الوسیله ج 2 ص 262 👌على‏ رغم اين‏كه در اسلام به محبّت كردن، نوازش كردن و بوسيدن بچّه‏ ها سفارش شده، امّا اين رفتار، پس از سن معيّن، از سوى افراد نامحرم منع مى‏ شود. با اين‏كه در هيچ روايتى نديده ‏ايم كه دختربچّه‏ ها پيش از سن بلوغ، به حجاب و پوشش مخصوص وادار شده باشند، يا روايتى كه حضور دختربچّه ‏ها را در برابر مردان يا پسران، منع كرده باشد، امّا روابطى مثل: بوسيدن و در آغوش گرفتن آنها از سوى نامحرمان، منع شده است. ❕امير المؤمنين عليه السّلام مى ‏فرمايد ؛ « هنگامى كه دختر به شش سالگى رسيد، جايز نيست كه او را مرد نامحرمى ببوسد و يا او را فشار دهد.» 📚وسائل الشیعه ج 20 ص 231 ❕و در حديث ديگرى نيز نقل شده كه فردى از امام سؤال مى ‏كند: دختربچّه نامحرمى، خود را در آغوش من مى ‏اندازد و من او را بلند مى‏ كنم و مى‏بوسم، حكمش چيست؟ امام پاسخ داد ؛ « اگر دختر، شش ساله شد، او را روى پاى خود ننشان. 📚الکافی ج 5 ص 533 ❕پيامبر گرامی فرمود ؛ « چون دختر شش ساله شد، او را مبوس و پسر نيز چون از هفت سالگى گذشت، زن را نبوسد. » 📚الفقیه ج 3 ص 437 ❕ امام صادق عليه السلام فرمود ؛ «وقتى دختر به شش سالگى رسيد، براى تو شايسته نيست كه او را ببوسى.» 📚الکافی ج 5 ص 533_ تهذیب ج 7 ص 481 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « امام كاظم عليه السلام نزد محمّد بن ابراهيم، فرماندار مكّه و همسر فاطمه دختر امام صادق عليه السلام بود. محمّد بن ابراهيم، دخترى داشت كه لباس [زيبا] بر او مى‏ پوشاندند و نزد مردان مى‏ آمد و مردان، او را گرفته، به آغوش مى‏ كشيدند. 🔸 هنگامى كه به امام كاظم عليه السلام رسيد، ايشان، در حالى كه دستان خود را كشيده بود، او را [از اين كه به آغوشش درآيد] نگه داشت و فرمود ؛ «وقتى دختر به شش سالگى رسيد، جايز نيست مردى كه مَحرم او نيست، او را ببوسد و در آغوش بكشد». 📚تهذیب الاحکام ج 7 ص 461 ❕باتوجّه به زودتر بودن سن بلوغ جنسى دختران، پيامبر گرامی سن دختران را يك سال، پيش از پسران ذكر كرده است؛ زيرا دختران، پيش از پسران، به اين مسائل آگاه مى‏ شوند و شايد هم خاطره اين عمل، بيشتر در ذهن آنها باقى بماند. 🔸 از طرف ديگر، پيامبر گرامی با چنين دستورهايى، راه را براى سوء استفاده افراد بيمار جنسى مى‏ بندد كه به بهانه محبّت و نوازش كودكان، به ارضاى اميال بيمارگونه خود نپردازند. ❕در ضمن، از آن‏جا كه بوسه بر لب براى غيركودك خردسال، غالبا باعث تحريك مى‏ شود، امام صادق عليه السّلام مى‏ فرمايد ؛ « بوسه بر لب، جز بر لب همسر و فرزند خردسال، جايز نيست.» 📚الکافی ج 2 ص 186 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❔پيامبر_اسلام ادعا ميكرد كه با الله در ارتباط است اما وقتى از وى سئوالاتى ميپرسيدند كه پاسخش را نميدانست، يا مردم را به آتش جهنم حواله ميداد يا مانند آيه ٨٥ از سوره اسراء ميگويد پاسخ اين سئوال را الله ميداند ولى شما علم و دانشتان در حدى نيست كه آنرا برايتان توضيح دهم! سئوال از : چطور الله از كشفيات علمى ١٤٠٠ بعد خبر داشته است ولى پاسخ سئوال به اين سادگى را بلد نبوده است؟ عاقلانه تر نبود كه توضيح ميداد و قضاوت را بر عهده مخاطبينش ميگذاشت؟ خدايى كه اينقدر ضعف منطق و استدلال دارد لياقت پرستيدن را ندارد ❗️❗️ 💠پاسخ💠 👌معاند باز هم با تحریف آیه در صدد شبهه پراکنی است . خداوند می فرماید ؛ « وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً » « از تو در باره « روح » سؤال مى ‏كنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است، و جز اندكى از دانش به شما داده نشده است » اسراء 85 👌بر خلاف ادعای شبهه افکن ، پیامبر گرامی در برابر سوال مذکور آنان را بی جواب نمی گذارد و به آنان با این جمله پر معنا پاسخ می دهد که « روح از عالم امر و ملکوت و قدرت خداوند است » . یعنی حال روح بشر، امرى پيچيده، و نفخه ‏اى الهى و داراى بعد آسمانى است . 📚تفسیر نور ج 5 ص 113 👌خداوند در تعقيب آيات گذشته به پاسخ بعضى از سؤالات مهم مشركان يا اهل كتاب پرداخته است .كلمه ‏ى «روح»، 21 مرتبه در قرآن آمده و در موارد زير بكار رفته است ؛ 🔸الف: روحى كه در كالبد انسان دميده شده است. «نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ» ( سجده 9) 🔸ب: وحى. «يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» ( غافر 15) 🔸ج: قرآن. «كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» ( شوری 52) 🔸د: روح القدس. «أَيَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ» (بقره 87 ) 🔸ه: بزرگ فرشتگان. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ» ( قدر 4) 📚همان منبع ❕اكنون سخن در اين است كه منظور از روح در آيه مورد بحث چيست؟ 👌اين كدام روح است كه جمعى كنجكاو از آن سؤال كردند و پيامبر در پاسخ آنها فرمود ؛ «روح از امر پروردگار من است و شما جز دانش كمى نداريد » ❕از مجموع قرائن موجود در آيه و خارج آن چنين استفاده مى‏ شود كه پرسش كنندگان از حقيقت روح آدمى سؤال كردند، همين روح عظيمى كه ما را از حيوانات جدا مى‏ سازد و برترين شرف ما است، و تمام قدرت و فعاليت ما از آن سرچشمه مى ‏گيرد و به كمكش زمين و آسمان را جولانگاه خود قرار مى ‏دهيم، اسرار علوم را مى ‏شكافيم و به اعماق موجودات راه مى‏ يابيم، مى‏ خواستند بدانند حقيقت اين اعجوبه عالم آفرينش چيست؟ 👌و از آنجا كه روح، ساختمانى مغاير با ساختمان ماده دارد و اصول حاكم بر آن غير از اصول حاكم بر ماده و خواص فيزيكى و شيميايى آنست، پيامبر مامور مى‏ شود در يك جمله كوتاه و پر معنى بگويد «روح، از عالم امر است يعنى خلقتى اسرار آميز دارد » ❕و اضافه مى‏ كند، بهره شما از علم و دانش بسيار كم و ناچيز است، بنا بر اين چه جاى شگفتى كه رازهاى روح را نشناسيد، هر چند از همه چيز به شما نزديكتر است؟ 🔸در تفسير عياشى از امام باقر و امام صادق علیهما السلام چنين نقل شده كه در تفسير آيه يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ فرمود ؛ « روح از مخلوقات خداوند است بينايى و قدرت و قوت دارد، خدا آن را در دلهاى پيغمبران و مؤمنان قرار مى‏ دهد » 📚تفسیر عیاشی ج 2 ص 316 👌در حديث ديگرى از يكى از آن دو امام بزرگوار نقل شده كه فرمود ؛ «هى من الملكوت من القدرة » «روح از عالم ملكوت و از قدرت خداوند است » 📚همان منبع ص 317 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕در روايات متعددى كه در كتب شيعه و اهل تسنن آمده است مى ‏خوانيم كه مشركان قريش اين سؤال را از دانشمندان اهل كتاب گرفتند و مى‏ خواستند پيامبر ص را با آن بيازمايند، به آنها گفته شده بود كه اگر محمد ص اطلاعات فراوانى در باره روح در اختيار شما بگذارد دليل بر عدم صداقت او است، لذا جمله كوتاه و پرمعنى پيامبر براى آنها اعجاب‏ انگيز بود. 📚بحار الانوار ج 58 ص 1 _ تفسیر نمونه ج 12 ص 250 👌از آنچه گذشت روشن می شود که بر خلاف ادعای شبهه افکن ، پیامبر گرامی مشرکین را بی پاسخ نگذاشت و در مقام پاسخ عرضه داشت که روح از عالم امر و ملکوت وقدرت خداوند است که چون این عالم برای بشر مکشوف نیست ، اطلاع تفصیلی نسبت به حقیقت روح ممکن نیست ، چنان که شما از بسیاری از حقائق دیگر عالم بی اطلاع هستید ، بنابراین به همان اطلاعات اجمالی در مورد حقیقت روح که در قرآن و در سنت ( که مبین قرآن است ) آمده ، بسنده کنید . ❕ ابوبصیر می گوید از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام درباره آيه «و از تو درباره روح مى‏ پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است» سؤال كردم، فرمود ؛ « همان كه در جنبدگان و مردمان است ، عرض كردم: آن چيست؟ فرمود: آن، از [عالَم‏] ملكوت است از [عالَم‏] قدرت » 📚بحار الانوار ج 61 ص 42 ❕یا در نقل دیگر امام صادق عليه السلام فرمود ؛ « ارواح با بدن آميخته نمى‏ شوند و آن را رها هم نمى‏ كنند، بلكه [همچون‏] پرده هاى نازكى براى بدن هستند كه آن را در ميان گرفته باشند.» 📚میزان الحکمه ج 4 ص 538 👌و فرمود ؛ «روح جسم لطيفى است كه کالبد ستبرى بر آن پوشانده شده است.» 📚همان منبع _ بحار الانوار ج 61 ص 34 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔امام صادق: امام زمان كه بيايد مردم نياز به خورشيد ندارند زيرا امام زمان مانند نورافكن ميماند البته امام صادق ندانسته كه خورشيد به جز نور، گرما و ويتامين دى هم ميدهد ❗️❗️ 💠💠 👌در روایات و زیارات ما این نکته متعدد یاد شده است که زمین به نور اهل بیت علیهم السلام روشن است .در زیارت جامعه کبیره می خوانیم ؛ « زمین به نور شما ( اهل بیت ) روشن شده است » 📚الفقیه ج 2 ص 616 ❕این که چگونه زمین به نور اهل بیت علیهم السلام روشن شده است ، وجوهی مد نظر است ؛ 1⃣خداوند متعال، زمين را به نور هدايت اهل بيت عليهم السلام، روشن كرده است. 2⃣خداوند متعال، زمين را به نور عدالت اهل بيت عليهم السلام در آخرْ زمان، روشن مى‏ كند. 3⃣ نور اهل بيت عليهم السلام، زمينه ساز همه انوار مادّى و معنوى است. اگر نور آنها نبود، خداوند متعال، هيچ نورى را نمى ‏آفريد و حتّى خورشيد و ماه نيز نبودند. 📚شرح زیارت جامعه کبیره ،ری شهری ، ص 620 4⃣در ايّام ظهور امام مهدى عليه السلام، مردم از نور خورشيد، بى‏ نياز مى‏ شوند. ❕امام صادق عليه السلام، در باره ويژگى ‏هاى زمان ظهور امام مهدى عليه السلام فرموده است ؛ « بی گمان، چون قائم ما قيام كند، زمين، به نور پروردگارش روشن مى‏ شود و بندگان، از پرتو خورشيد، بى‏ نياز مى‏ شوند و تاريكى، رخت برمى‏ بندد. » 📚الارشاد ج 2 ص 381 ❕امام رضا عليه السلام فرمود ؛ «چهارمين نسل من، فرزند سَرور كنيزان است كه خداوند زمين را با دستان او از هر ستمى پاك مى‏ كند و از هر ظلمى منزّه مى‏ دارد و او همان كسى است كه مردم در ولادتش شك مى‏ كنند و او همان است كه پيش از خروجش غايب مى ‏شود و چون خروج مى‏ كند، زمين از نورش درخشان مى‏ شود و ترازوى عدل را ميان مردم مى ‏نهد تا كسى به كسى ستم نكند». 📚كشف الغمّة ج 3 ص 314 ❕با توجه به پیشرفت گسترده علوم در زمان ظهور به نحوی که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « علم، بيست و هفت حرف است ...و مردم تا كنون جز دو حرف را نشناخته‏ اند. چون قائم قيام كند، بيست و پنج حرف ديگر را بيرون مى ‏آورد و ميان مردم مى ‏كند و دو حرف [قبلى‏] را هم به آنها ضميمه مى ‏كند تا همه بيست و هفت حرف را منتشر سازد » 📚بحار الانوار ج52 ص336 ❕هیچ بعید نیست كه در زمان ظهور مسأله نور و انرژى آنچنان حل مى‏ شود كه در روز و شب از پرقدرت‏ ترين نورها كه مى‏ تواند جانشين نور آفتاب گردد، بهره‏ گيرى مى‏ کنند. ❔آيا باز بايد به اين موضوع شكل اعجاز دهيم در حالى كه برنامه‏ زندگى روزمرّه- آن هم بطور مستمر- بايد بر سنن طبيعى دور بزند، نه بر اعجاز؛ كه اعجاز يك امر استثنائى و براى موارد ضرورى و فوق ‏العاده است آن هم در مسير اثبات حقّانيّت دعوت نبوّت يا امامت. ❕و به هر حال، در عصر هيچ پيامبرى زندگى عادى مردم بر اساس اعجاز جريان نداشته است؛ بنابراين، تكامل علوم و صنايع به حدّى خواهد رسيد كه مردم با رهبرى آن رهبر بزرگ قادر به كشف منبع نور و انرژى فوق ‏العاده‏ اى كه حتّى مى ‏تواند جانشين نور خورشيد و فوائد آن گردد، مى ‏شوند. 📚حکومت جهانی مهدی عج ، مکارم شیرازی ، ص 246 👌بنابراین روشن شدن زمین به برکت وجود امام زمان علیه السلام در عصر ظهور ، می تواند کاملا عادی به وسیله پیشرفت علوم و دستیابی به منابع پر قدرت نوری باشد که جایگزین خورشید و تمام فوائد وجودی نور خورشید شود . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 « هیچ کس جز به فرمان خدا نخواهد مرد ، که زمان مرگ هرکس در لوح و قضای الهی به وقت معین ثبت شده است ...» ( قرآن سوره آل عمران آیه 145) 🔸معنی آیه مذکور آنست که انسانها را امکان تغییر سرنوشت خویش را ندارند و مسلمانان نباید در برابر حوادث از خود دفاع کنند زیرا اگر مرگ ایشان فرا رسیده باشد دفاع از خود کاری عبث و بیهوده خواهد بود .....! ❕چنانچه چنین است چرا حضرت محمد در میدان جنگ زره جنگی به تن می کردند ❕ 💠 💠 👌اشکال مذکور بر گرفته از این آیه شریفه است که می فرماید ؛ « وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ كِتاباً مُؤَجَّلاً » « و هيچكس جز به فرمان خدا نمى ‏ميرد، سرنوشتى است تعيين شده (بنا بر اين مرگ پيامبر با ديگران يك سنت الهى است) » ( آل عمران 145) ❕شايعه بى اساس شهادت پيامبر در احد عده زيادى از مسلمانان را به وحشت افكند تا آنجا كه از ميدان جنگ فرار كردند و حتى بعضى مى ‏خواستند از اسلام هم برگردند، در آيه فوق براى تنبيه و بيدارى اين دسته مى ‏فرمايد: مرگ بدست خدا و فرمان او است و براى هر كس اجلى مقرر شده است كه نمى‏ تواند از آن فرار كند، بنا بر اين اگر پيامبر در اين ميدان شربت شهادت مى‏ نوشيد چيزى جز انجام يافتن يك سنت الهى نبود با اين حال نبايد مسلمانان از آن وحشت كنند و دست از ادامه مبارزه بردارند. 🔸از سوى ديگر فرار از ميدان جنگ نيز نمى‏ تواند از فرا رسيدن اجل جلوگيرى كند همان طور كه شركت در ميدان جهاد نيز اجل انسان را جلو نمى ‏اندازد بنا بر اين فرار از ميدان جهاد براى حفظ جان بيهوده است. 📚تفسیر نمونه ج 3 ص ، 114 👌از مجموع آيات قرآن و روايات اسلامى به خوبى استفاده مى ‏شود كه انسان داراى دو اجل و سرآمد عمر است ؛ 1⃣يكى اجل معلق يا مشروط كه اگر در برابر آن دقت شود مى ‏توان از آن پرهيز كرد، مانند انواع بيمارى‏ هاى قابل علاج، خطرات رانندگى كه بر اثر بى‏ احتياطى پيش مى ‏آيد، خطرات زلزله ‏ها و طوفان‏ها كه بر اثر سستى ساختمان خانه ‏ها دامن انسان را مى ‏گيرد تمام اينها از امورى است كه ممكن است به زندگى انسان پايان دهد ولى در عين حال قابل اجتناب است. 🔸در حديث معروفى از اميرمؤمنان عليه السلام مى‏ خوانيم كه در زير ديوار كجى نشسته بود. هنگامى كه چشمش به وضع ديوار افتاد از زير آن ديوار بلند شد و در جاى امنى نشست. كسى عرض كرد: « آیا از قضاى الهى فرار مى‏ كنى؟» امام عليه السلام فرمود ؛ « من از قضاى الهى به‏ قدر الهى فرار مى‏ كنم». اشاره به اين‏كه قضاى الهى در اينجا مشروط به اين است كه من در زير اين ديوار بمانم ولى قدر و اندازه ‏گيرى ‏ها به من مى ‏گويد: نمان. در واقع اين يك قضاى مشروط بود كه امام عليه السلام با تقدير دادن شرط آن قضا را منتفى كرد. 📚بحار الانوار ج 5 ص 97 2⃣ولى اجل حتمى سرآمدى است كه قابل اجتناب نيست و خواه ناخواه دامن انسان را مى‏ گيرد؛ مثلًا مى ‏دانيم قلب و عروق و مغز يك انسان توان محدودى دارند، هرچند تمام دستورات حفظ الصحة را رعايت كند زمانى كه به آخر برسد اين چراغ خاموش مى ‏شود و زندگى پايان مى‏ گيرد و يا اين‏كه خداوند مقرر كرده است فلان قوم و جمعيت بر اثر كارهايشان به فلان بلا مبتلا شوند در اينجا به مصداق «فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَايَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ» ( اعراف 34) مرگشان حتمى است. ❕در داستان قوم لوط مى‏ خوانيم كه ابراهيم عليه السلام درباره آنها شفاعت كرد. از سوى خدا به او خطاب شد: «(گفتيم) اى ابراهيم! از اين (درخواست) صرف نظر كن، كه فرمان پروردگارت فرا رسيده؛ و به يقين عذاب بدون بازگشت (الهى) به سراغ آنها مى ‏آيد». ( هود 76) ❕از آيات قرآن نيز استفاده مى‏ شود فرشتگانى هستند كه به فرمان خداوند خطرات را از انسان دفع مى ‏كنند «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ» ( رعد 11) ❕و به راستى اگر آنها نباشند انسان از زمان كودكى آماج انواع بلاها و خطرات است ولى عنايت پروردگار او را حفظ مى‏ كند؛ ولى هنگامى كه اجل‏ حتمى انسان فرا رسد اين فرشتگان او را رها مى ‏سازند . 🔸در روايتى از امام باقر عليه السلام مى‏ خوانيم كه در تفسير آيه فوق فرمود ؛ « آنها به فرمان خداوند انسان را حفظ مى ‏كنند از اين‏كه در چاهى سقوط كند يا ديوارى بر او بيفتد يا حادثه ديگرى برايش رخ دهد تا زمانى كه مقدرات حتمى فرا رسد در آن هنگام آنها كنار مى‏ روند و او را تسليم حوادث مى ‏كنند. دو فرشته ‏اند كه انسان را در شب حفظ مى‏ كنند و دو فرشته كه در روز به طور متناوب اين وظيفه را انجام مى‏ دهند». 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج 3 ص 235 🔸 👇
🔸 ادامه 👇 👌البته هيچ كدام از اين آيات و روايات مفهومش اين نيست كه انسان، بر اثر بى‏ احتياطى‏ ها خود را در كام مرگ فرو برد و در پرتگاه‏ها بدون رعايت احتياط گام بگذارد، چرا كه همه اينها از قبيل اجل معلق يا مشروط است كه اگر انسان رعايت موازين كند خطر از او فاصله مى‏ گيرد و اگر رعايت نكند گرفتار مى‏ شود. 📚پیام امام امیر المومنین ج 13 ص 557 🔸ما بايد از مظان خطر بپرهيزيم و فقها فتوا داده ‏اند كه به هنگام خطر و طوفان سوار كشتى شدن حرام است و اگر كسى از جاده خطرناكى برود نماز او تمام خواهد بود، زيرا سفر، سفر معصيت است؛ ولى با اين حال اقدام ما براى پرهيز از خطر تنها اجل معلق را از ما دور مى‏ سازد و اگر اجل حتمى فرا رسيده باشد هيچ راه فرارى ندارد تا آن اجل فرا نرسيده انسان محفوظ است و هنگامى كه آن فرا رسيد دفاع از آن امكان‏ پذير نيست. ❕قرآن مجيد در آيه 154 سوره آل عمران درباره كسانى كه (بعد از حادثه احد) گمان‏هاى نادرستى به خدا مى ‏بردند و مى ‏گفتند: اگر بنا بود ما پيروز شويم در اينجا كشته نمى‏ شديم مى ‏فرمايد: اى پيغمبر! به آنها بگو «لَّوْ كُنْتُمْ فِى بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمْ الْقَتْلُ إِلَى‏ مَضَاجِعِهِمْ»؛ اگر شما در خانه‏ هايتان هم بوديد آنهايى كه مقرر بود كشته شوند قطعاً به‏ سوى قتلگاه خود بيرون مى‏ آمدند- و به قتل مى ‏رسيدند». 👌به بیان دیگر ؛ ❕معاند می گوید اگر مطلب چنين است و زمان مرگ هر کس مشخص است پس لازم نيست ما خود را در برابر خطرات حفظ كنيم و پيشگيرى لازم را در برابر سيل و زلزله و بيمارى و حوادث رانندگى بنماييم، بلكه مجاز هستيم بى‏ پروا پيش برويم و از هيچ چيز نترسيم؟! ❕در پاسخ به اين سؤال بايد توجّه كرد كه اجل و سرآمد عمر انسان، بر دو گونه است: «اجل حتمى» و «اجل غير حتمى». 👌«اجل حتمى» سرآمدى است كه به هيچ وجه راه بازگشت براى آن نيست مثل اينكه قلب انسان حداكثر قدرت ضربانش- در حاليكه كاملا هم سالم باشد- فلان مقدار است، هنگامى كه آن عدد كامل شد قلب خواه ناخواه از كار مى‏ ایستد، درست مانند ساعتى كه باطرى آن تمام شده باشد. 🔸امّا «اجل غير حتمى» سرآمدى است كه قابل اجتناب است آن نيز بر دو گونه است، بخشى از آن در اختيار انسان است كه مى ‏تواند با رعايت موازين عقلايى از آن پرهيز كند، مانند: پوشيدن «زره» در تن و گذاشتن «خود» بر سر و گرفتن «سپر» به دست در ميدان جنگ، كه بى ‏شك جلوى بسيارى از مرگ و ميرها را مى‏ گيرد. ❕پرهيز از اين گونه امور، به عهده خود انسان گذارده شده است و اوست كه در برابر اين حوادث، مسئول و تعيين كننده است. 🔸بخش ديگرى از سرآمدها، غير قطعى است، كه معمولا از اختيار انسان بيرون است، مانند: بخشى از حوادث رانندگى و يا مسأله پيش‏بينى نشده ‏اى در مورد سقوط در چاه، يا ريزش كوه و مانند آن. 👌اينجاست كه فرشتگان و مأموران الهى، تا اجل حتمى او فرا نرسيده باشد او را در برابر اين حوادث حفظ مى‏ کنند و هنگامى كه اجل حتمى او فرا رسيد او را به دست حادثه مى ‏سپارند و رهايش مى ‏كنند. ❕البتّه اين بخش را نيز مى ‏توان به دو گروه تقسيم كرد: مشروط و غير مشروط، مشروط آن مواردى است كه، پاسدارى فرشتگان حافظ انسانها، مشروط به انجام كارى از قبيل دادن صدقه، دعا كردن، صله رحم و انجام كارهاى نيك مى‏ باشد، و قسم ديگر آن است كه، حتّى بدون اين شرط، مأمور محافظت او در اين قسمت هستند. 🔸خلاصه اينكه اجل حتمى تخلّف ‏ناپذير است و آیه مورد استناد معاند ناظر به اجل حتمی است که اگر فرا رسیده باشد ، هیچ چیز از آن اجل حتمی جلوگیری نمی تواند کند حتی اگر مراقبت و مواظبت باشد ،اما اجل مشروط يا معلَّق قابل تغيير مى ‏باشد ، گاه به وسيله تدبير و احتياط خود انسانها و گاه به وسيله انجام اعمال نيكى همچون صله رحم و صدقه در راه خدا و گاه به وسيله فرشتگانى كه مأمور حفظ انسان در برابر خطرات غير حتمى هستند . ❕در اکثر موارد ، اجل ها معلق و مشروط است و مواظبت کردن ها و احتیاط ها ، موجب دفع کردن آن اجل می شود ، لذا مراقبت کردن در هر صورت لازم و ضروری است اما در برخی از موارد که اجل حتمی فرا رسیده باشد ، دیگر مقابله با آن ممکن نیست ، و این همان اجلی است که آیه مذکور از آن خبر می دهد که نباید برای دفع اجل حتمی ، از انجام وظائف لازم شانه خالی کرد ، زیرا آن اجل خواه و ناخواه دامان انسان را می گیرد و انسان می ماند و وظائف و تکالیفی که از روی کوتاهی و برای دفع آن اجل حتمی ، انجام نداده است و راهی هم برای جبران ندارد . 📚پیام امام امیر المومنین ج 3 ص 26 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا حقیقت دارد ❗️ ❔سی هزار دینار طلا رقمی بود که یزید به هر نفر اهل کوفه داد و دینشان را خرید . اگه به قیمت طلا و ارز الان حساب کنیم؛ یزید به اطرافیانش در زمان واقعه کربلا نفری ۵۴ میلیارد تومان رشوه داد. اگه در آن زمان بودیم یار امام حسین می ماندیم...؟❗️❗️ 💠💠 👌این که یزید ملعون و کارگزار او عبید الله با تطمیع و پول ، دشمنان را در مقابل امام حسین علیه السلام قرار دادند و مدعیان دوستی با حسین علیه السلام را از او جدا کردند ، مطلبی ثابت است اما مبلغ مذکور در پرسش ، نیست . ❕ می نویسند ؛ « هنگامى كه مسلم بن عقيل عليه السلام به همراه سپاه خود، قصر ابن زياد را محاصره كرد و او را در فشار قرار داد، يكى از شگردهاى موفّق ابن زياد، اين بود كه از طريق اشراف كوفه و رؤساى قبايل، به سپاهيان مسلم، پيغام داد كه اگر دست از يارى او بردارند و در صف فرمانبران در آيند، به آنان خواهد افزود؛ ولى در صورت ادامه شورش، عطاى آنان، قطع خواهد شد.» 📚تاريخ الطبري ج 5 ص 369 ، أنساب الأشراف: ج 2 ص 338 ومقاتل الطالبيّين: ص 103 والبداية والنهاية: ج 8 ص 154 والمختصر في أخبار البشر لأبي الفداء: ج 1 ص 189. ❕همچنین می نویسند ؛ « ابن زياد، بر رؤسا و مردم، سخت گرفت و گفت به رؤساى قبايل بنويسيد هر كس از مخالفان امير مؤمنان و حَروريه (خوارج) و اهل ترديد كه كارشان اختلاف‏ افكنى و نفاق و تشتّت است، در ميان شما باشد و امان‏ نامه بنويسد، در امان است؛ امّا هر كس امان‏ نامه ننويسد، بايد كسى از رؤسا، او را ضمانت كند كه با ما مخالفتى نمى‏ كند و بر ما خروج نمى ‏نمايد، و اگر چنين نكند، ذمّه ‏ام از او برى است و خون و مالش حلال است و خونش ريخته مى ‏شود. 🔸اگر در تحت رياست بزرگ قبيله‏ اى، كسى بر امير مؤمنان خروج كند و وى، او را براى ما نفرستد، بر درِ خانه ‏اش به دار آويخته مى‏شود و از ، محروم مى‏گردد و به منطقه «الزاره» (بيشه شيران) در عُمان، فرستاده مى‏شود. 📚تاريخ الطبري: ج 5 ص 359، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 536؛ الإرشاد: ج 2 ص 44، بحار الأنوار: ج 44 ص 341 وراجع: البداية والنهاية: ج 8 ص 154 وإعلام الورى: ج 1 ص 438. ❕و نقل می کنند ؛ « عبيد اللّه بن زياد، مردم را در مسجد كوفه، گِرد آورد و [از كاخش‏] بيرون آمد و بر بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى، گفت: اى مردم! شما، خاندان سفيان را تجربه كرديد و آنها را آن گونه يافتيد كه دوست داشتيد؛ و اين، يزيد است كه او را به سيرتِ نيكو و روش پسنديده و نيكى به مردم و مراقبت از مرزها و بخشش به‏ جا مى‏شناسيد، گو اين كه پدرش نيز اين گونه بود. امير مؤمنان، يزيد، بر گراميداشتِ شما، افزوده و به من نوشته است تا چهار هزار دينار و دويست هزار درهم را در تقسيم كنم و شما را به سوى جنگ با دشمنش، حسين بن على، بيرون ببرم. پس به [سخنان او] گوش دهيد و فرمان ببريد. والسّلام! 🔸سپس، از منبر، فرود آمد و عطاى آنان را ميان بزرگانشان، تقسيم كرد و آنان را به حركت و همراهى و يارى دادن به عمر بن سعد در جنگ با حسين عليه السلام، فرا خواند. نخستين كسى كه به سوى عمر بن سعد، حركت كرد، شِمر بن ذى الجوشن سَلولى كه لعنت خدا بر او باد بود كه با چهار هزار تن، به او پيوست و لشكر عمر بن سعد، به نُه هزار تن رسيد. پس از او، زيد (/ يزيد) بن رَكّاب كَلْبى با دو هزار تن، حُصَين بن نُمَير سَكونى با چهار هزار تن، مُصاب مارى (مُضاير مازِنى) با سه هزار تن و نصر بن حَربه (/ حَرَشه) با دو هزار تن، به او پيوستند و سپاهش به بيست هزار تن رسيد. 📚الفتوح: ج 5 ص 89، مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 1 ص 242 ؛ بحار الأنوار: ج 44 ص 385. 👌و می نویسند ؛ « هنگامى كه ابن زياد، عمر بن سعد را از حمّام اعيَن روانه كرد، به مردم فرمان داد تا در نُخَيله، خيمه بزنند و فرمان داد كه هيچ كس، سرپيچى نكند. آن گاه، بر بالاى منبر بالا رفت و معاويه را ستود و از نيكى‏ اش و نيز عطاياى فراوان و توجّهش به امور مرزها، ياد كرد و گوشزد نمود كه به واسطه او و به دست او، الفت و اتّفاق [نظر]، به وجود آمده است. همچنين افزود: پسرش يزيد نيز همانند اوست، راه او را مى‏ رود و پايش را جاى پاى او مى‏گذارد، و اكنون، صد تا صد تا بر ، افزوده است. پس هيچ كس از عَريفان (كارگزاران قبايل)، سران، تاجران و ساكنان نمانَد، جز آن كه بيرون بيايد و با من در لشكرگاه، حضور يابد؛ چرا كه هر مردى را پس از امروز بيابيم كه از پيوستن به لشكر، سرپيچى كرده، خون او مُباح است.» 📚أنساب الأشراف: ج 3 ص 386 و الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج 1 ص 466. 🔸ادامه 👇
🤔 ❔نمونه ای از شستشوی فکری توسط منادیان دین در کتاب "جهاد النفس وسائل الشیعه" تالیفِ شیخ حُر عاملی، از امامِ سجاد نقل شده که نباید با سلطان دربیافتی، که آنگاه با سلطان در ضرر رساندن به خودت، شریک خواهی بود. به زبان خودمان؛ حتی اگر حاکم، ظالم باشد، نباید با او در بیافتی، در غیر اینصورت، خونت به پای خودت است. ترجمه : امام سجاد در حديثى طولانى ميگويد:... و حق سلطان این است که بدانی که تو مایه آزمایش و امتحان او قرار داده شده ای و او نیز به خاطر سلطنتی که بر تو یافته گرفتار توست و نباید در معرض خشم او قرارگیری و با دست خود به هلاکت بیفتی و در نتیجه با او در بدی رساندن به خودت شریک شوی. منبع:كتاب جهاد با نفس از وسائل الشيعه ، شيخ حر عاملى: باب حقوق واجب و مستحبى كه قيام به آنها سزاوار است، حديث اول، مترجم: على افراسيابى 💠💠 👌اصل اولی آن است که اطاعت از سلطان جائر جایز نیست و اگر انسان بتواند در برابر سلطان ظالم قیام کند و او را از قدرت خلع کند ، باید در برابر او قیام کند . 🔸خداوند می فرماید ؛ « تكيه بر ظالمان نكنيد كه موجب مى ‏شود آتش شما را فرو گيرد و در آن حال جز خدا هيچ ولى و سرپرستى نخواهيد داشت و يارى نمى ‏شويد. » ( هود 113) 👌پیامبر گرامی فرمود ؛ « چون روز قيامت شود، ندا دهنده ‏اى ندا مى‏ دهد: «كجايند ستمگران و ياران آنها؟ هر كسى كه دواتى براى آنان ليقه كرده، يا سرِ كيسه‏اى را براى آنان بسته، يا قلمى براى آنان در مركّب فرو برده است، اينان را نيز با ستمگران محشور كنيد!». 📚ثواب الاعمال ص 309 ❕و فرمود ؛ « هر كه به ستمگرى در ستمش يارى رسانَد، روز قيامت در حالى مى ‏آيد كه بر پيشانى ‏اش نوشته شده است: «نوميد از رحمت خدا!». 📚حکمت نامه پیامبر اعظم ج 9 ص 56 👌و فرمود ؛ « هر كس بداند كسى ستمگر است و با اين حال، او را همراهى كند، از اسلام خارج شده است. » 📚همان منبع ❕در تفسیر نمونه در فلسفه تحریم رکون و تکیه کردن بر ظالمین چنین آمده است ؛ « تكيه بر ظالم، مفاسد و نابسامانيهاى فراوانى مى‏ آفريند كه بطور اجمال بر هيچكس پوشيده نيست، ولى هر قدر در اين مساله كنجكاوتر شويم به نكات تازه‏ اى دست مى‏ يابيم ؛ 1⃣ تكيه بر ظالمان باعث تقويت آنهاست و تقويت آنها باعث گسترش دامنه ظلم و فساد و تباهى جامعه ‏ها است، در دستورات اسلامى مى‏ خوانيم كه انسان تا مجبور نشود (و حتى در پاره‏اى از اوقات مجبور هم شود) نبايد حق خود را از طريق يك قاضى ظالم و ستمگر بگيرد، چرا كه مراجعه به چنين قاضى و حكومتى براى احقاق حق مفهومش به رسميت شناختن ضمنى و تقويت او است، و ضرر اين كار گاهى از زيانى كه به خاطر از دست دادن حق مى‏ شود بيشتر است. 2⃣تكيه بر ظالمان در فرهنگ فكرى جامعه تدريجا اثر مى ‏گذارد و زشتى ظلم و گناه را از ميان مى ‏برد و مردم را به ستم كردن و ستمگر بودن تشويق مى ‏نمايد. 3⃣ اصولا تكيه و اعتماد بر ديگران كه در شكل وابستگى آشكار گردد، نتيجه ‏اى جز بدبختى نخواهد داشت تا چه رسد به اينكه اين تكيه‏ گاه ظالم و ستمگر باشد. 4⃣يك جامعه پيشرو و پيشتاز و سربلند و قوى، جامعه‏ اى است كه روى پاى خود بايستد همانگونه كه قرآن در مثال زيبايى در سوره فتح آيه 29 مى ‏فرمايد « فَاسْتَوى‏ عَلى‏ سُوقِهِ » همانند گياه سرسبزى كه روى پاى خود ايستاده و براى زنده ماندن و سرفرازى نياز به وابستگى به چيز ديگر ندارد. ❕يك جامعه مستقل و آزاد، جامعه‏ اى است كه از هر نظر خودكفا باشد و پيوند و ارتباطش بادگران، پيوندى بر اساس منافع متقابل باشد، نه بر اساس اتكاء يك ضعيف بر قوى، اين وابستگى خواه از نظر فكرى و فرهنگى باشد يا نظامى يا اقتصادى و يا سياسى، نتيجه‏ اى جز اسارت و استثمار ببار نخواهد آورد، و اگر اين وابستگى به ظالمان و ستمگران باشد، نتيجه‏ اش وابستگى به ظلم آنها و شركت در برنامه‏ هاى آنها خواهد بود. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 259 👌بنابراین اطاعت از ظالمین و تکیه بر آنان به عنوان اصل اولی حرام است و اگر انسان بتواند قیام کند و ظلم آنان را از ببرد ، قیام در برابر آنان لازم و ضروری است . 📚بحار الانوار ج72 ص367 باب 82 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 🔰لذا در روز عاشورا، هنگامى كه امام حسين عليه السلام با كوفيان، اتمام حجّت مى ‏نمود و آنها با سر و صدا، تلاش مى ‏كردند كه از سخنرانى ايشان ممانعت كنند، امام عليه السلام به موضوع «» و حرامخوارىِ آنان از اين طريق، به عنوان يكى از علل انحراف و نافرمانى آنان، اشاره كرد و فرمود: «همه‏ تان از فرمان من، سرپيچى مى‏ كنيد و به سخنانم، گوش فرا نمى‏ دهيد. عطاياى حرام، شما را سست [و سنگين‏] كرده و شكمتان از حرام، آكنده شده است. از اين رو، بر دل‏هايتان مُهر خورده است.» 📚مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 2 ص 6؛ بحار الأنوار: ج 45 ص 8. ❕بنابراین اصل اینکه دشمنان امام حسین علیه السلام با تطمیع و رشوه به پول در مقابل ایشان قرار گرفته اند قابل تردید نیست ، اما که امروزه عده ای در این رابطه مطرح می کنند ، مستند نیست . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🔸ادامه 👇 👌اما اگر انسان در برابر حاکم و سلطان جائر قدرت نداشته باشد تا در برابرش قیامی صورت دهد و او را از قدرت به زیر بکشد ، در این صورت از باب « تقیه » مدارا کردن با سلطان جائر لازم است و انسان نباید با قیام بیجا در برابر چنین سلطانی ، جان خود و دیگران را به خطر اندازد . لذا در مجامع روایی ما بابی باز شده است تحت عنوان ؛ « باب در وجوب اطاعت سلطان ( جائر ) از روی تقیه » 📚وسائل الشیعه ج 16 ص 220 باب 27 _ مستدرک الوسائل ج 12 ص 260 باب 26 🔸امام کاظم به نقل از پیامبر گرامی فرمود ؛ « اطاعت سلطان از روی تقیه ( و ناچار و ناتوانی ) واجب است » 📚عیون الاخبار ج 1 ص 76 👌و فرمود ؛ « طاعت سلطان ( از روی تقیه ) لازم است زیرا خداوند می گوید : خود را با دست خود به هلاکت نیفکنید » ( بقره 195) 📚امالی صدوق ص 277 👌آن کلام امام سجاد علیه السلام هم ناظر به اطاعت از روی تقیه و ناتوانی در برابر سلطان جائر است ، یعنی در جایی که قدرت تغییر حاکم ظالم وجود ندارد ، از روی تقیه با او مدارا کن و با ترک مدارا جان خود و اطرافیانت را در معرض هلاکت بی حاصل قرار نده ،چرا که امير عادل و نيكو كار به يقين وظائف زمامداری را انجام مى ‏دهد، اما فاجر به طور كامل نه، و بگونه نسبى آرى، چرا كه او براى ادامه حكومت خود چاره‏ اى ندارد جز اين كه نظم را رعايت كند، در برابر دشمنان خارجى بايستد، جاده ‏ها را امن و امان سازد و به طور نسبى جلو ظلم ظالمان را بگيرد، هر چند خود او يكى از ظالمان است. زيرا در غير اين صورت‏ مردم فورا بر ضدّ او مى‏ شورند و دشمنان بر او مسلّط مى‏شوند و حكومتش به سرعت به باد مى‏ رود . 📚پیام امام امیر المومنین ج 2 ص 436 ❕لذا مرحوم مجلسی اول در شرح کلام امام سجاد علیه السلام می نویسد ؛ « امام می گوید حق پادشاه يا مطلق پادشاهان و سلاطين و خوانين يا اعم از قضات و امثال ايشان از جمعى كه تسلط بر تو داشته باشند آنست كه بدانى كه تو محل آزمايش او شده به آن كه حق سبحانه و تعالى او را پادشاه كرده است يا سلب لطف كرده گذاشته است تا او را بر تو تسلط داده ‏اند و ترا آزمايش كرده ‏اند و او را آزمايش كرده ‏اند كه با تو خوب سر كند و مستحق ثواب شود يا ظلم مى‏ كند و مستحق عقاب شود و بدانى كه بر تو لازم است كه كارى نكنى كه سبب غضب او شوى كه خود سبب هلاك خود شوى و شريك او شوى در ستمى كه بر تو كند پس بدانى كه تقيه واجبست و هر چه گويد اطاعت مى‏ بايد كرد از جهة رضاى حق سبحانه و تعالى ما دام كه خون بغير حق نباشد ... اميد كه حق سبحانه و تعالى كسى را باين بلاها مبتلا نكند و اكثر اوقات اين بلاها به سبب قرب ايشان حاصل مى‏ شود هر چند از ايشان دورتر است ايمن‏ تر خواهد بود » 📚لوامع صاحبقرانی ج 8 ص 764 ❕البته اگر چه مدارای از روی تقیه در برابر سلطان جور لازم است ، اما در بعضى از موارد این نوع تقيّه حرام است، و آن زمانى است كه اگر فرد يا گروهى راه تقيّه را پيش گيرند و عقيده خود را در برابر سلطان جور پنهان دارند، اصل اسلام به خطر افتد يا ضربه شديدى از ناحیه سلطان جور بر كيان مسلمين وارد گردد، در اين گونه موارد بايد عقيده واقعى خود را ظاهر كنند، هر چند خطر يا ضررى براى آنها داشته باشد. ❕ و از اينجا روشن مى‏ شود كه قيام امام حسين بن على بن أبي طالب (عليهم السلام) در برابر يزيد، يك وظيفه‏ قطعى دينى بوده، و امام حاضر نشد حتّى به عنوان تقيّه با يزيديان و بنى اميّه خلافت اسلامى كنار بيايد، زيرا مى‏ دانست ضربه شديدى به كيان اسلام خواهد خورد و قيام و شهادت او مايه بيدارى مسلمين و نجات اسلام از چنگال تفاله‏ هاى جاهليّت است. 📚شیعه پاسخ می گوید ص 45 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁