eitaa logo
پابـــــ📡ــــــرج‌مالواجرد
2هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
687 ویدیو
2 فایل
☆مجموعه پابرج☆ تاسیس نوروز ۱۳۷۶ ●شبکه‌پابرج ●سایت مالواجرد ●جشنواره ۹۰ ●رادیوپابرج ●پوشش شبکه‌های رسانه‌ملی ●کانال‌ پابرج‌ مالواجرد در : تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، بله و ایتا ⚫حسینیه‌پابرج #09123728749 #09916735248 @Hsadeghi48 @Hsadeghi1348
مشاهده در ایتا
دانلود
📡🔴مطالبی پیرامون و حکایت اسماعیل 5⃣ 👇نوشته‌ی ✍ 🔹قسمت قبلی گفتیم که تقریبا همه اهالی برای استقبال از حاج‌ارباب‌مالواجردی که بعد از حدود یک‌سال‌ونیم از زیارت خانه‌ی خدا در مکه‌‌ی‌مکرمه و زیارت اهل‌بیت در مدینه‌ی‌منوره به آبادی باز می‌گشت از خانه‌های خود بيرون آمده در مسیر ورود کاروان حجاج راهی بخش جنوبی آبادی شدند ✍ حدود سه کیلومتری از روستا بیرون آمده بودند که کاروان حجاج منطقه از راه می‌رسد و حاج‌ارباب از مرکبش پياده می‌شود 👈از طرفی خدمه‌ی منزل حاج‌ارباب برای پذیرائی اهالی که به استقبال آمده بودند از قبل وسائل پذیرائی تهیه کرده و در مسیر به مردم خدمات رسانی می‌کردند یکی‌یکی حاج‌آقا را بغل می‌کردند و می‌بوسیدند و زیارت قبول می‌گفتند ✨حاج‌ارباب‌مالواجردی دورادور نگاهش به اسماعیل می‌افتد که مشغول پذیرائی مردم از است. 🔻داخل پرانتز بگویم : ظاهرا حاج‌ارباب ضمن اینکه در آن روزگار خان آبادی بوده احتمالا به علوم و معارف اسلامی نیز آگاه بوده‌ و مرشد و راهنمای مردمان مالواجرد که آن زمان به ایشان "پیر" می‌گفتند بوده است🔻 ✨حاج‌ارباب‌مالواجردی ناگاه با صدای بلند به مردم می‌گوید: چرا آمده‌اید به استقبال من! چرا از من تبرک می‌جویید‌! من که "پیر" شما نیستم! من حاجی نیستم! "پیر" شما و حاجی این شخص هست. (و اشاره می‌کند به اسماعیل) او (اسماعیل) کسی هست که راه چند ماهه را در عرض چند دقیقه از اینجا به مکه آمد و برگشت. این (اسماعیل) بنده‌ی مومن و با اخلاص پروردگار را دریابید و از او تبرک بجوئید و او را ببوسید و به او التماس دعا بگوئید. ✍ تا نگاه جماعت را سمت خود می‌بیند با خودش می‌گوید: ای دل غافل ! اسماعیل! با خودت چکار کردی! آن روز که همسر ارباب گفت ای کاش حاجی اینجا بود و از این طعام می‌خورد! چرا قضيه‌ی را که همیشه از دیگران مخفی می‌کردی با آن کاری که کردی دادی 👈و حالا دیگر همه فهمیدند! 👇دیگر جای تو بین این مردمی که باطن تو را می‌شناسند! نیست! ✍ "اسماعیل" در فکر بود که ناگاه سیل جمعیت را اطراف خودش مشاهده می‌کند ⚡️بلافاصله همانند آنچه اصحاب‌کهف یا بهتر بگویم همان قضيه‌ی مردان آنجلس که از درگاه حق تعالی خواستند 🤲اسماعیل از خدا می‌خواهد که از دید مردمان آبادی پنهان شود تا او را نبینند ⚡️و در این فضائی که هم اکنون بنا شده ✍بعضی نقل‌ها اینگونه بوده که مردم در آبادی بوده‌اند که حاج‌ارباب قضيه‌ی "اسماعیل" را به اهالی می‌گوید و اسماعیل که مردم را متوجه‌ خود می‌بیند فرار می‌کند و آنان او را تا این جایگاه دنبال می‌کنند تا غیب می‌شود. که این نقل کمتر بیان شده‌ است 👇علی‌ایحال بعد از این جریان به دستور حاج‌ارباب‌مالواجردی نشانی در محل غیب شدن "اسماعیل" بنا می‌کنند و با اضافه کردن پسوند "پیر" که بالاترین مقام و رتبه‌ای بوده که آن روزگار یک شخصیت روحانی می‌توانست پس طی سال‌ها تلاش و تهجد کسب کند به ایشان داده و "پیراسماعیل" ناميده می‌شود و تا اواسط دهه‌ی هشتاد اغلب‌ اینجا را "پیر" می‌گفتند 👇ادامه مطلب فرداشب ✅ 💯 📡 پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd