eitaa logo
✩𝐏𝐚𝐞𝐞𝐳𝐞𝐬𝐡𝐠✩
63 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
107 ویدیو
0 فایل
دلبرتر از آن✨ی که بدانی 🥀 شیرین ترین خیال زندگی منی 🧡🌈 کانال طرفداری #Mahshid_banoo💫 #Mester_rozbeh💫 😌🤞🏻 مهشید جوادی 🍫 روزبه حصاری 🤞🏻😌 به کانال#پاییز_عشق🍂🍀خوش آمدید 😍🌈 تولد کانال:۱۴۰۰٫۷٫۱ پیج روبیکا @roman_bachemohandes_hastii
مشاهده در ایتا
دانلود
💫 🖤❄️ 𑁍𝐌𝐚𝐡𝐬𝐡𝐢𝐝***𝐉𝐚𝐯𝐚𝐝𝐢𝐢𑁍 𝑰𝒍𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄ℳ𝒶𝒽𝓈𝒽𝒾𝒹༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @paeez_eshg 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💫 💜 💚 🧡 𑁍𝐌𝐚𝐡𝐬𝐡𝐢𝐝***𝐉𝐚𝐯𝐚𝐝𝐢𝐢𑁍 𝑰𝒍𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄ℳ𝒶𝒽𝓈𝒽𝒾𝒹༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @paeez_eshg 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🚫
کپشن✍🏻: ✔️ نِ شانه ها 🧡 𑁍𝐌𝐚𝐡𝐬𝐡𝐢𝐝***𝐉𝐚𝐯𝐚𝐝𝐢𝐢𑁍 𝑰𝒍𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄ℳ𝒶𝒽𝓈𝒽𝒾𝒹༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @paeez_eshg 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🤞🏻🙆🏻‍♀ 🧡 💚 💙 💜 𑁍ᑭᗩᖇᗪIᔕᑭOᖇᗩᗷEᗪIᑎI*ᗰᗩᕼᔕᕼIᗪᒍᗩᐯᗩᗪII𑁍 𝑰𝑳𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄𝓹𝓪𝓻𝓭𝓲𝓼♧︎︎︎ 𝓶𝓪𝓱𝓼𝓱𝓲𝓭༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @𝓹𝓪𝓮𝓮𝔃_𝓮𝓼𝓱𝓰 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💫 🖤🔫 𑁍𝐌𝐚𝐡𝐬𝐡𝐢𝐝***𝐉𝐚𝐯𝐚𝐝𝐢𝐢𑁍 𝑰𝒍𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄ℳ𝒶𝒽𝓈𝒽𝒾𝒹༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @paeez_eshg 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
#عکس_خام💫 #مهشید_بانو📱 آلبومی از سری عکس های سلفی 🤳🏻 مهشید😁😍 𑁍𝐌𝐚𝐡𝐬𝐡𝐢𝐝***𝐉𝐚𝐯𝐚𝐝𝐢𝐢𑁍 𝑰𝒍𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄ℳ𝒶𝒽𝓈𝒽𝒾𝒹༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @paeez_eshg 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💫 🦋☀️ 𑁍𝐌𝐚𝐡𝐬𝐡𝐢𝐝***𝐉𝐚𝐯𝐚𝐝𝐢𝐢𑁍 𝑰𝒍𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄ℳ𝒶𝒽𝓈𝒽𝒾𝒹༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @paeez_eshg 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
سلام سلام😃 خب امروز پارت داریم ولی معلوم نیست کی گذاشته بشه😁❤️ ولی گذاشته میشه،پس ترک نکنین♥️✨
قسمت پنجاه محمد:اینا هرکی باشن... به خاطر اطلاعات ولت کردن. جواد:من اینا رو میشناسم...میدونم به خاطر یه زخم کهنه خانواده رو به گند میکشن. رسول:زخم کهنه؟ جواد:پسر وثوق به خاطر اینکه پدرش کشته شد به فکر انتقام افتاد. داوود: وثوق کیه؟ جواد:قاتل مادرم. رسول: پس موضوع،بحث یه کینه و کدورت قدیمیه؟ جواد:آره. محمد: شما هر اتفاقی که توی پروژه میوفته رو بهشون بگین،نزار بهت شک کنن،اعتمادشون باید جلب بشه. رسول: آقا خودتون میدونین چه عواقبی داره؟ محمد: رسول... نباید احساسات وارد کار بشه..متوجه هستی. رسول: ببخشید آقا... و بلند شد و رفت... داوود هم دنبالش. من و آقا محمد تنها موندیم. محمد: درکش میکنم.... ولی خودت که میدونی؟ جواد:خودم میدونم با خودش حرف میزنم. با چشاش تأیید کرد و بلند شد.رسول و داوود جلو در داشتن صحبت میکردند و داوود که مارو دید نگاهمون کرد،آقا محمد دستشو روی شونه رسول گذاشت و رفت. بعد اینکه آقا محمد این حرف و زد بلند شدم که داوود دنبالم میومد و صدام میزد رسول: چرا افتادی دنبالِ من؟ داوود:خب الان واسه چی پاشدی اومدی بیرون؟ رسول: تو میدونی که جواد دوره ندیده چه انتظاری داری این کارو بکنه! داوود: همین؟ رسول:یه جوری میگی همین انگار یه اتفاق ساده ست؟ داوود: رسول...خودتم میدونی نباید احساسی تصمیم گرفت؟... آقای دوره دیده یادت که هست! در همین لحظه آقا محمد و جواد اومدن. سرمُ پایین انداختم و حرفی نزدم. دست آقا محمد رو شونم نشست و بی هیچ حرفی رفت
https://harfeto.timefriend.net/16459408690072 و پارت جدید که حمایت شما رو میخواد❤️🌸
♥️ 𑁍𝐌𝐚𝐡𝐬𝐡𝐢𝐝***𝐉𝐚𝐯𝐚𝐝𝐢𝐢𑁍 𝑰𝒍𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄ℳ𝒶𝒽𝓈𝒽𝒾𝒹༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @paeez_eshg 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💫 🦋♥️ 𑁍𝐌𝐚𝐡𝐬𝐡𝐢𝐝***𝐉𝐚𝐯𝐚𝐝𝐢𝐢𑁍 𝑰𝒍𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄ℳ𝒶𝒽𝓈𝒽𝒾𝒹༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @paeez_eshg 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💫 𑁍𝐑𝐨𝐳𝐛𝐞𝐡***𝐇𝐞𝐬𝐚𝐫𝐢𑁍 𝑰𝒍𝒐𝒗𝒆.....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓.....༄𝑹𝒐𝒛𝒃𝒆𝒉༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @paeez_eshg 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💫 𑁍𝐑𝐨𝐳𝐛𝐞𝐡***𝐇𝐞𝐬𝐚𝐫𝐢𑁍 𝑰𝒍𝒐𝒗𝒆.....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓.....༄𝑹𝒐𝒛𝒃𝒆𝒉༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @paeez_eshg 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
♥️ 𑁍𝓹𝓪𝓻𝓭𝓲𝓼𝓹𝓸𝓻𝓪𝓫𝓮𝓭𝓲𝓷𝓲𑁍 𝑰𝑳𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄ 𝓹𝓪𝓻𝓭𝓲𝓼༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @𝕡𝕒𝕖𝕖𝕫_𝕖𝕤𝕙𝕘 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💫 ♥️☀️ 𑁍𝓹𝓪𝓻𝓭𝓲𝓼𝓹𝓸𝓻𝓪𝓫𝓮𝓭𝓲𝓷𝓲𑁍 𝑰𝑳𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄ 𝓹𝓪𝓻𝓭𝓲𝓼༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @𝕡𝕒𝕖𝕖𝕫_𝕖𝕤𝕙𝕘 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
😭♥️ ♥️☀️ 𑁍𝓹𝓪𝓻𝓭𝓲𝓼𝓹𝓸𝓻𝓪𝓫𝓮𝓭𝓲𝓷𝓲𑁍 𝑰𝑳𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄ 𝓹𝓪𝓻𝓭𝓲𝓼༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @𝕡𝕒𝕖𝕖𝕫_𝕖𝕤𝕙𝕘 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
😭♥️ کپشن:🌞 🦋♥️ 𑁍𝐌𝐚𝐡𝐬𝐡𝐢𝐝***𝐉𝐚𝐯𝐚𝐝𝐢𝐢𑁍 𝑰𝒍𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄ℳ𝒶𝒽𝓈𝒽𝒾𝒹༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @paeez_eshg 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💫 ♥️ ۳🧡 𑁍𝐌𝐚𝐡𝐬𝐡𝐢𝐝***𝐉𝐚𝐯𝐚𝐝𝐢𝐢𑁍 𝑰𝒍𝒐𝒗𝒆....𝒂𝒄𝒕𝒆𝒓....༄ℳ𝒶𝒽𝓈𝒽𝒾𝒹༄ ایوان دلم را کرده ای تو گلکاری🍀🍃در سرای قلبم جانانه⭐️جا داری😌 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @paeez_eshg 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
هدایت شده از Cuteland💙💫
سلام بچه ها چطورید😉❤️ یه تایمی فردا دارم واسه ی همه ی چنل هایی که توش ادمینم حتما فعالیت میکنم🔥☺️
سلام سلام❤️🙂 امروز دو پارت داریم هاااا لفت ندین😌💔😃
قسمت پنجاه و یکم یک ماه از ماموریتی که دارم میگذره،و با بچه‌های سایت رفیق شدم.همشون یه جور مشغولن. مانی و هانیه رفتن سر خونه زندگیشون،هرازگاهی به کارخونه هم سر میزنم.مسعود هم بالاخره پدر شد.آرش هم اعتمادش جلب شده.وکاری بهم نداره. ظهر بود و تو سایت مشغول بودم.که با صدای رسول همه نگاهمون رفت سمت میز مرکزی. رسول:ایول.... درست پشت سر رسول بودم و بلند شدم.به سمت میزش رفتم و متوجه من نشد.به داوود نگاه کردم که لبخندی روی لبش بود و سرش رو تکون داد. جواد: رسول جان؟ رسول:بله.(هنوز متوجه من نشده بود, که آنچنان سرشو به سمتم چرخوند که فکر کنم مهره های گردنش جابه جا شد.) جواد: شکست. رسول: تو کی اومدی؟ جواد: همین الان. رسول:چی شده؟ جواد:چی پیدا کردی گفتی ایول؟🤨 رسول:رد شماره تماس های فروزش بزرگ و زدم. جواد: چطوری؟ رسول:حالا... ببین کیا بهش زنگ زدن...دهنت باز میمونه.... خانم الهام تاجیک یا بهتره بگم نفیسه فروزش. جواد: امکان نداره. رسول: برادر امکان داره... دخترشه،ولی چون نمیخواد قاطی کثافت کاری های پدر و خواهرش،نگارفروزش بشه.اسمشو عوض میکنه. که صدای داوود اومد. داوود: رسول ببین چیا پیدا کردم؟ رسول:چی؟ داوود: آدرس دقیق از کشوری که فروزش،طاهرفروزشه اسمش،زندگی میکنه پیدا کردم.کل زندگیش... جواد توام نگاه کن....گفتی قاتل مادرت وثوق دلدار بوده؟ رسول:آره. داوود: اینطور که پیداست،نوچه ی وثوق بوده.رانندش.همراهش ....یجورایی از زیر وبم زندگیش باخبر بوده. جواد: ببین داوود...لقبی،اسمی که به اون معروف باشه پیدا نکردی؟ داوود: چرا یکی بوده که خیلیا اون زمان به این اسم میشناختنش....قاقازلی. جواد:چی؟ داوود:میشناسیش؟ جواد:گف...تی... قاقازلی..؟؟ داوود:آره... چیزی شده؟ جواد: هرچی اطلاعات داری و پیدا کردین هردوتاتون.بفرستین رو سیستم من. رسول: باشه...میگم.. به آقا محمد نگیم؟ جواد:میخوام اطلاعاتم کامل بشه خودم بهش میگم. محمد:چیو بهم میگین؟ شکه برگشتیم سمتش. +سلام. محمد: سلام.. خسته نباشین.چیو میخواستین بعداً بگین؟ جواد: هیچی گزارش درمورد همین آقای طاهر فروزش. محمد: باشه... هرچی شد به منم بگین. +چشم. و نفس عمیقی کشیدم و رفتم سر میز و مشغول شدم. امروز بیست و هفتم تیر و تولد جواد بود،میخواستم غافلگیرش کنم. همه دور هم بودیم،بی بی قرار بود امروز برگرده از تفرش.لیلاو هانیه درگیر تزیینات بودن،تینا به غذا رسیدگی میکرد،مامان و مادر هانیه هم داشتن خونه رو تمیز میکردن،الهام هم داشت جارو میکشید،منم داشتم لباس ترمه رو اتو میزدم ولی تمام حواسم پی الهام بود،توخودش بود. جارو رو خاموش کردم و الهام هنوز از فکر نیومده بود بیرون.لیلا و هانیه نگاش میکردن. هانیه: الهام خانم کجایی؟اونقدر یه جا رو جارو کشیدی فرش پوسید. الهام:همینجام...تو مواظب تزیین خودت باش من میدونم چیکار میکنم. مرضیه: هانیه راست میگه کجایی؟خودت اینجایی ولی حواست نه. الهام: ببخشید من الان میام. و رفت... هانیه: مرضیه؟این چش بود. مرضیه:منم نمیدونم.خدامیدونه. و رفتم کمک تینا.
https://harfeto.timefriend.net/16459408690072 پارت جدید😀💜 نظرات بالای بیست باشه پارت بعدی قرار میگیره😉♥️
✩𝐏𝐚𝐞𝐞𝐳𝐞𝐬𝐡𝐠✩
https://harfeto.timefriend.net/16459408690072 پارت جدید😀💜 نظرات بالای بیست باشه پارت بعدی قرار میگی
نظری ندارین😐💔 بعدشم قراره از این به بعد هرروز پارت گذاشته بشه... دیگه هرجور خودتون میخواین🙂♥️
شما که نظر ندادین ولی پارتُ میزارم💔✨