هدایت شده از تبادلات نسیم دوشنبه پنج شنبه (تایم شب)
سـلـامسـلـام🌿🧸
اومـدمبـهـتیـهرمـانمـعـرفـیکنم!
#پسریمهربوناماقرتیعاشقدخترمذهبیمونشده🙈☘
ژانـر:مذهبی،عاشقانه
بنام:برایمنبمان
قـسمـتـیازرمـان
•♥🌾•
_دویدم سمتش : #خانم رضوی ... خانم رضوی صدامو میشنوین ؟ صدیقه خانم ...
دیدم نه #خیر !
اصلا جواب نمیده
ناچار نفس عمیقی کشیدمو یک دستمو زیر زانو هاش و یکی رو زیر گردنش گذاشتم و #بلندش کردم ...
•♥️🌾•
_در رو باز کردم و با #گریه گفتم : نغمه کیه چرا اینقدر اسمش اشناست ؟ اصلا چرا شما هیچی به من نمیگید ؟ چرا اون خانمه به من میگفت #نگار ؟ چرا ؟! بگین دیگه
مامان #بغض توی گلوشو قورت داد و باباهم صداشو صاف کرد
همون رفتارهایی که جدیدا داشتن و من تا بحال ندیده بودم !
مامان زمزمه کرد : ب...بلاخره که باید #بدونه
•♥️🌾•
_برگشتم سمت صدا که درست پشت سرم بود دیدم یه #خفاش داره میپره
کمی بیشتر دقت کردم دیدم اینکه یه آدمه !!
یه دختر #چادری بود ....
یه نگاه به ساختمون کردم یه نگاه به پنجره !
صدیقه بوووود
داشت همراه با یک ساک میپرید
#جیغ زدن اون همانا و افتادنش روم همانا
•♥️🌾•
#پارت ها واقعی ، برو توی کانال اگر توی لیست رمان ها ، لینک این رمان نبود لف بده 🙂
#هرپارتدارایهیجانیتازه😱❤️
#عضوشوپشیموننمیشی🌙🌿
https://eitaa.com/joinchat/649658544C9594484f72