eitaa logo
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
327 دنبال‌کننده
490 عکس
368 ویدیو
6 فایل
با عطر اسپرسو و بوی کاه پذیراتون هستم. ☕📜 ریوجی می‌شنود‌: https://daigo.ir/secret/2399342596 طنین هجویات روزانه + پاسخ پرسش هاتون: https://eitaa.com/storerome
مشاهده در ایتا
دانلود
That's so funny, budies... In the chem time, which our professor is a mrs; While she was making examples for some elements and molecules, she said that for some of them, you can اپتیمایز کنید تو شرایط ویژوال And dude, I really wasn't able to stop laughing. That's a common speech, though 🤡🤡🤡
من از چشمان تو افتاده‌ام دیگر، چه باید کرد؟! فریبم دادی اما ساده‌ام دیگر، چه باید کرد؟! تو ترکم کرده‌ای هربار و من سوی تو برگشتم پشیمان نیستم... دلداده‌ام دیگر، چه باید کرد؟! به پای مستی‌ات می‌گریم و خنده به لب دارم دلم خون‌ست! جام باده‌ام دیگر، چه باید کرد؟! بگو در زندگی راهی به غیر از مرگ آیا هست؟ که من عمری فقط جان داده‌ام... دیگر چه باید کرد؟! غزل قرآن، دلم آیینه، اشکم در پی‌ات چون آب برای بدرقه آماده‌ام دیگر چه باید کرد...
هر که او بیدارتر، پردردتر هر که او هشیارتر، رخ زردتر
In the first place, I should inform u that the messages in the below are intentional and purposeful(be read, thay have a specific contact=]) And In the second place, I'm needed to make u aware that I'm not the creator of that text. Sb else just has said my mind ;p And In the third place, it may seem it's late to tell, I don't care, dude, though... When I see the demand of informing, I certainly will say it✓
مصلحت دیدِ من آن است که یاران همه کار بِگُذارَند و خَمِ طُرِّه‌ی یاری گیرند خوش گرفتند حریفان سرِ زلفِ ساقی گر فَلَکْشان بِگُذارَد که قراری گیرند!...
1. نویسنده های ایرلندی یک قلم متفاوت دارند که به نظرم میتونه تاثیر گرفته از اتمسفری باشه که تو ایرلند جاری هستش. آب و هوای ابری و دلگیر، آسمان خاکستری و آدم هایی پرسه زن، تنها و مغموم: فکر میکنم دریا طرحی خوش نقش و نگار نیست، دریا یک نزاع است. هرچیزی خلاف این واقعیت هم مهم نیست. امواج در آنجا مثل آدم هایی در نبرد بودند، سرشار از آگاهی و میل و تقدیر و حسی جاودانی از زیبایی. 2. این اثر طبق گفته‌های خودش، مستثنی نبوده و با وجود تلاشش برای رمان نوشتن، آخرش ختم به مجموعه داستان شده. 3. یک مجموعه داستان پیوسته با تم های مشابه: اشتیاق به بازگشت به خانه/وطن. تنهایی و حس غربت تو تک تک کلمات این رمان حضور مخفی دارند، البته بهتره بگم این حضور مخفی، یک حضور چشمگیر هستش. 4. در سرتاسر این داستان‌ها نمایی از ناکامی های متوالی در سال های دور به چشم میاد. و البته عدم حضور افرادی که زمانی بهشون تعلق خاطر داشتیم. 5. دوری از وطن باعث تولد احساسات جدیدی که هرگز فکرش را هم نمی‌کنیم می‌شود: این تصور که آن ها هم‌وطنش بودند و دوباره بین آنها بود، او را لبریز از محبت کرده‌بود. ولی اکنون که ماشین او را به آن سوی شهر به هتل می‌برد، حس می‌کرد در سرزمینی بیگانه سفر می‌کند. سرزمینی هرز، رقت انگیز و دلگیر. 6. در عین اشتیاق به بازگشت، احساس غربت در سرزمین خودش را دارد. انگار خانه/وطن آن تصور زیبای خانه/وطن نیست. رویکرد مطابقت نداشتن تصورات با واقعیت میتونه از سری دلایل دلزدگی از وطنی باشه که شاید به آن ارق زیادی داشته‌ایم.