eitaa logo
✍️سپیددار یادداشت‌های ا. پهلوانی قمی
451 دنبال‌کننده
165 عکس
51 ویدیو
1 فایل
اشرف پهلوانی قمی. مادر سه گل⚘️بهشتی زینب‌سادات، سیدمحمدعلی و ریحانه‌سادات سطح سه تفسیر و علوم‌ قرآنی کارشناس مامایی و مدافع سلامت ✍️نویسنده کتاب سپیددار(۱۴۰۱) ✍️نویسنده کتاب سلامت مادر و کودک در دوران بارداری و شیردهی(۱۴۰۰) ارتباط با ادمین‌: @Sepiddar
مشاهده در ایتا
دانلود
- داشتیم برمی‌گشتیم. دیر شده بود. سرد بود. یک راه پله بود و یک تونل طویل. دیدیم همه دارن تونل ده پانزده متری را تا آخر می‌روند. با هم گفتیم این بی‌عقلا راه نزدیکو گذاشتن و راه دورترو می‌رن. از پله‌ها رفتیم بالا و زودی رسیدیم به قطار و سوار شدیم... - کاشکی بشه دوباره زنونه بریم. خیلی خوب بود. با یادآوری خاطره، لبخندی عرض صورتم را پوشاند. - آره خیلی خوب بود. بی‌خود نیست دایی بهتون می‌گه تابلو. به هم که میفتین...
قصه‌های من و آقا دلم دو تکه شده است؛ نیم بی‌وفایش هر روز با یک حاجی از دوست و فامیل و آشنا همراه می‌شود و با او می‌رود؛ نه فقط تا فرودگاه، که تا مدینه و مکه او را بدرقه می‌کند و دستی بر کعبه تبرّک می‌کند و برمی‌گردد🥺 و نیمی چنگ انداخته بر پنجره فولاد آقا😍 و دلش را خوش‌کرده به حج فقرا. شاید برای ارائه سند بی‌وفایی آن نیمه‌دل است که این ساعات را ثبت می‌کنم تا بعداً حاشا نکند.🙄 بالاخره ساعتی که انتظارش را می‌کشیدم رسید و قطار برای نماز ایستاد. پا تند کردم سمت مسجدی که آن‌طرف ریل‌ها بود. تمام مسیری را که از تونل رد می‌شدم لبخندزنان به یاد مامان و خاله‌ام و داستان بودم و حواسم جمع بود به جای حرم امام‌رضا از پل اهواز سر درنیاورم.😉 تا برگشتیم یک ‌ساعتی از زمان معمول ناهار هم گذشته بود. ناهار را در کنار همکار جدید و آن مرد جاافتاده و همسرش خوردیم؛ در حالی که جوان طبقه بالا، یک پایش را انداخته بود گَل کمربند ایمنی تخت و مدام تکان می‌داد.😏 تصویری تکرار نشدنی بود. یک سفره با سه مدل غذا و چند آدمی که همین دو سه ساعت پیش ا‌ولین سلام را به هم کرده‌بودند.🤓 ان‌شاالله ادامه دارد... https://eitaa.com/pahlevaniqomi