eitaa logo
✍️سپیددار یادداشت‌های ا. پهلوانی قمی
451 دنبال‌کننده
165 عکس
51 ویدیو
1 فایل
اشرف پهلوانی قمی. مادر سه گل⚘️بهشتی زینب‌سادات، سیدمحمدعلی و ریحانه‌سادات سطح سه تفسیر و علوم‌ قرآنی کارشناس مامایی و مدافع سلامت ✍️نویسنده کتاب سپیددار(۱۴۰۱) ✍️نویسنده کتاب سلامت مادر و کودک در دوران بارداری و شیردهی(۱۴۰۰) ارتباط با ادمین‌: @Sepiddar
مشاهده در ایتا
دانلود
قلب قرآن و قلب ایران صلوات خاصّه امام‌رضا را شنیدید؟ دیروز صبح داشتم از بخش زایمان خارج می‌شدم که از بلندگوی بیمارستان پخش شد و میخکوبم کرد. دلم هوایی شد. یاد دو سه روزی افتادم که در جوار السلطان بودیم و در لطف و رحمتش غرق.😍 اصلاً راستش را بخواهید در جشنواره سراسری شرکت کردم برای اینکه شنیدم اختتامیه‌اش، با حضور نفرات برتر در مشهد برگزار می‌شود. حالا بماند اعتماد به سقف را که قبل از ارسال اثر، به مراسم اختتامیه فکر می‌کردم! اما همین شد یک نیروی محرکه برای نوشتن داستان و ارسالش به جشنواره.☺️ از چه طور رفتنمان و رنج هندوستان کشیدنمان برای دیدن یار قبلاً چند سطری نوشته‌ام؛ اما از آن دو سه روز رؤیایی کمتر گفته‌ام؛ از دو سحری که در حرم مولا بودیم.❤️ جایی خوانده بودم از اعمالی که باعث از بین‌رفتن غم می‌شود یکی خواندن حدیث کسا و دیگری زیارت مولاست و مهر تأیید من، با شماره نظام پزشکی 14509 زیر این حرف درج است!👌 درست مثل مجلس اهل بیت و حدیث کسا، در جای‌جای حرم ثامن‌الحجج، حس سبکی و فارغ از هر چیز دنیایی داری، چه خوب و چه بدش. حس اینکه می‌خواهی ضریح را در آغوش بکشی و سر بر سینه‌اش بگذاری و تا ابد جدا نشوی. 😘 (البته یک جای دیگر هم همین حس را دارد. وقتی چسبیده باشی به قبله‌ای🕋 که سال‌ها با چند میلیون متر فاصله، به سویش نماز خوانده‌ای و حالا آن را در آغوش کشیده‌ای.) تمام صبح تا عصر مراسم اختتامیه، بوی شهید می‌داد؛ خوش‌عطر و فَرامادّی. یکی از مهمانان، حاج‌آقا شجاع یار قدیمی شهید بود. سال‌ها مسئول دارالقرآن حرم بود و حالا مسئول حج و زیارت استان. در مورد سوره‌ای می‌گفت که هم به حرم امام‌رضا ربط داشت، هم به تولیت سابق حرم، شهید خدمت و چهره ماندگار تاریخ سیاست ایران. از علاقه وافر شهید بزرگوار و مدامت بر تلاوت سوره‌ای می‌گفت که زیاد از آن شنیده بودم. می‌گفت زمان خداحافظی برای رفتن به حج، درخواست شهید رئیسی، خواندن این سوره از طرف ایشان مقابل کعبه بود. 🔸همان که در نماز زیارت امام رئوف هم وارد است. 🔸ثواب تلاوتش معادل 12 بار ختم قرآن است. 🔸اگر در روز بخوانی، در تمام طول محفوظی و پرروزی. 🔸و اگر در شب بخوانی، هزار فرشته حکم مأموریتشان می‌شود حفاظت از تو در مقابل شیطان و هر آفتی. 🔸اگر به آن دل بدهی و بشوی همدمش، تمام خیر دنیا و آخرت را در زندگی‌ات سرازیر می‌کند. 🔸رزمنده‌ها از تلاوت آیه «و جعلنا..» آن، به جای سپر دفاعی و یا وسیله‌ای چشم کور کن و گوش کرکن دشمن استفاده می‌کردند. و بالاخره اینکه 🔸قلب قرآن است. 📌سوره یس را می‌گویم. همان سوره‌ای که به اجتهاد من! تلاوتش در سحرهای بیمارستان هم توصیه شده است. 😎 زمان تلاوت صدایم از معمول، بلندتر می‌شود تا به دست اهلش برسد. حس می‌کنم یک‌یک کلماتش نه فقط به گوش‌های شنوای اتاق زایمان؛ بلکه کمی آن‌طرف‌تر که اتاق عمل است و طبقه پایین که آی‌سی‌یو است هم می‌رسد و فرشتگان حکم به دست، گسیل می‌شوند برای رفع همّ و غم و هر آفتی. یادش به خیر! همان‌ شب اختتامیه، نماز زیارت و سوره یس‌اش را به نیّت شهید جمهور خواندم. دلم ضعف می‌رود برای رخ به رخ شدن با گنبد طلایی آقا. 🥺 روزیمان کن مولاجان🤲 به زودی، فی هذه الساعة و فی کلّ ساعة و فی کلّ عام ان‌شاالله. https://eitaa.com/pahlevaniqomi
کنکور الهی یکی دو هفته است آسمان ایران سوراخ شده و مدام قطرات درشت امتحان می‌بارد. زمین دل بعضی‌ها را سیراب می‌کند و بعضی‌ها را سیل آزمون، می‌برد جایی که عرب نی انداخت. سقف خانه ما هم بی‌نصیب نمانده و امتحانات الهی از درزهای دیوار راه باز کرده و شُرّه کرده‌است بر سر و رویمان. دیگر تن و رویَم جای خالی نمانده، خیس خیس‌ام از باران امتحان! نه محل کارم در امانم، نه خانه، نه کوچه و خیابان و نه حتی فضای مجازی. گوشی همراهم پر شده از خبرهای دلهره‌آور و اما و اگرهایی که دلم را آشوب می‌کند؛ جوری که با هر صدایی، قلبم از جا کنده می‌شود و گویا بیشتر از همیشه منتظر جمعه‌ای هستم که شاید بیاید، شاید... دیشب اگر اسمش را بشود گذاشت مناظره بود، شاید هم مشاجره و با اینکه دلم می‌خواست بنشینم و سیر تا پیازش را ببینم؛ اما صدحیف که شیفت بودم؛ آن هم چه شیفتی! همزمان روی سه تخت، یازده بیمار خوابیده بودند! فکر می‌کنید اشتباه تایپی است؟ یا معما طرح کرده‌ام؟ نه، فقط یکی از دکترهای متخصص زنان، نیمه‌شب نشسته بود مطبش و مدام برایمان بیماران گل و بلبل بستری می‌کرد. یکی سه‌قلویی بود که رشد یکی از قل‌هایش بسیار کم بود؛ چیزی در حد یک درصد حالت معمول. دیگری سه‌قلویی بود که درد داشت، پشت سرهم. دیگری دوقلویی بود که حال فرزندانش خوب بود؛ اما خودش نه. یک‌ساعت طول می‌کشید تا قلب جنین‌های نیم‌وجبی‌اش را پیدا کنیم و صدای دلنشین تاپ‌تاپ‌اش را از مانیتور بشنویم و نیم‌ساعت بعد، مادر هوس بلندشدن و دستشویی رفتن و آب و غذا و هواخوردنش می‌گرفت. حالا بماند بیمار خون‌گرمی که هنوز آمپول خوش‌قد و قواره آپوتل‌اش تمام نشده دوباره در تب می‌سوخت و بیماری که فشارش به هفده رسیده بود و ... هر چه بود شیفت سنگینی بود؛ فقط یک گوشه‌اش خوب بود و آن‌هم لبخند رضایت مادری بود که از اول شیفت، نگران فرزندش بود و دم‌دمای سحر خواب دیده بود که فرزندش در حرم خواهر دردانه امام رضا علیه‌السلام متولد شده است. شیفت که تمام شد تازه دلم شروع کرد مثل سیر و سرکه جوشیدن. به فکر فردای پس‌فردا بودم. همان روزی که نتایج اعلام می‌شود و ... برای همین نزدیک ظهر دویست سیصد پیام به این طرف و آن طرف فرستادم و حرف دلم را گفتم؛ شاید سخنی که از دل برآید بر دل نشیند. گفتم: «از آن شبی که اقتدار ایرانمان را به رخ اسرائیل کشیدیم، جور دیگری به ایرانی بودنم افتخار می‌کنم.» گفتم: «من به کسی رأی می‌دهم که دوباره ذلّت برجام را برایمان زنده نکند.» «به کسی رأی می‌دهم که دست التماسش به سوی رژیم کودک‌کش و اربابش دراز نباشد.» گفتم: «به کسی رأی می‌دهم که ایران را سربلند بخواهد.» گفتم... خلاصه این‌که این یکی دو هفته خیلی‌ها کنکوری داشتند که دست‌اندرکارش خدا بود و فرشتگانش. خیلی‌ها زودتر از موعد رد شدند و خیلی‌ها منتظر نتیجه‌اند. امیدوارم تمام کسانی که قلبشان برای نام ایران پرافتخار می‌تپد، روز جمعه پای صندوق‌های رأی حاضر شوند و به کسی که بیشترین شباهت را به شهید جمهور دارد (سعید جلیلی) رأی دهند و همگی از این کنکور الهی سربلند بیرون بیایند. https://eitaa.com/pahlevaniqomi