eitaa logo
پژوهشکده معلمی
1.6هزار دنبال‌کننده
866 عکس
153 ویدیو
35 فایل
در این کانال آموزش پژوهش های ویژه معلمی گذاشته خواهد شد. هزینه استفاده از مطالب کانال صلوات به نیت تعجیل در ظهور آقامون روزهای تدریس دوشنبه و پنج شنبه پیام ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16808988802265 پیام ناشناس ایتا Https://6w9.ir/Harf_9380048
مشاهده در ایتا
دانلود
🏡🏡🏡🏡 حرف زدن با دست یک روز عصر، در نزدیکى باجه بلیت فروشى ایستگاه جیوگائوکا، دو پسر و یک دختر که به نظر مى رسید از توتوچان بزرگترند، کنار یکدیگر ایستاده بودند و گویى داشتند «سنگ، کاغذ، قیچى» بازى مى کردند. اما توتو چان متوجه شد آنها با انگشتان خود کارهایى مى کنند و علاماتى مى دهند که چیزى بیشتر از حد معمول است. کارشان خیلى جالب به نظر مى رسید! توتو چان جلوتر رفت تا نگاهى به آنها بیندازد. او متوجه شد که آنها بدون صدا، درحال گفت وگو با یکدیگرند. یکى از آنها به سرعت با دستان و انگشتانش علاماتى مى ساخت. وقتى او از حرکت بازمى ایستاد، دیگرى شروع مى کرد و علاماتى متفاوت پدید مى آورد. سپس سومى این کار را مى کرد، و آنگاه هر سه بدون صداى بلند مى خندیدند. چنین مى نمود که هر سه نفر خوش و سرحالاند. توتو چان، پس از اینکه مدت زیادى آنها را نگاه کرد، به این نتیجه رسید که آنها با انگشتانشان حرف مى زنند. به حالتى رشک آمیز با خود اندیشید: «دلم مى خواست من هم مى توانستم با انگشتانم حرف بزنم.» مى خواست سراغشان برود و به آنها ملحق شود، اما نمى دانست چگونه مى توان از طریق حرکت دست از آنها اجازه خواست. علاوه براین، آنها از بچه هاى مدرسه توموئه نبودند و ممکن بود این کار توتو چان بى ادبى باشد. بنابراین، آنقدر به نگاه کردن به آنها ادامه داد تا اینکه آنجا را ترک کردند و به سکوى قطار توکیو رفتند. توتو چان تصمیم گرفت: «روزى یاد خواهم گرفت که چگونه مى توان به کمک انگشتان دست با مردم حرف زد.» توتو چان این را نمى دانست که برخى از مردم ناشنوا هستند. همچنین آگاه نبود که آن سه کودک به مدرسه دولتى کر و لالها در اویماچى، یعنى همان جایى کهم درسه توموئه نیز در آن قرار داشت، مى روند. توتو چان صرفا فکر مى کرد در شیوه حرف زدن آنها و درخشش چشمانشان که حرکت انگشتان دیگرى را تعقیب مى کرد، نوعى زیبایى وجود دارد و تصمیم گرفت روزى با آنها دوست شود. @pajoheshmoalem