🏡🏡🏡🏡
#پارت68
از نظر توتو چان، این گیس ها نشانه اى بود از یک دختر بزرگتر، و بنابراین، انتظار داشت به خاطر آنها همه با او مؤدبانه برخورد کنند. گریه کنان، به سمت
دفتر مدیر مدرسه دوید. مدیر مدرسه هنگامى که شنید کسى گریه کنان به در
مى کوبد، فورى در را گشود و طبق معمول طورى خم شد که صورتش مقابل
صورت توتو چان قرار گرفت.
پرسید: «چه شده؟»
توتو چان، ابتدا گیس هایش را امتحان کرد تا مطمئن شود باز نشده اند. سپس
گفت: «اوئى درحالى که مرا هى مى کرد، گیس هایم را کشید.»
مدیر مدرسه، نگاهى به موهایش انداخت. برخلاف صورت گریان توتو چان،
به نظرش رسید گیس هایش با شادمانى مى رقصند. توتو چان را روى صندلى
نشاند و در مقابل او نشست تا سیمایش را ببیند. بدون آنکه به معلوم بودن
جاى خالى ِ دندان افتاده اش اعتنا کند، خندید و گفت: «گریه نکن، موهایت
خیلى قشنگ به نظر مى رسد!»
توتو چان صورت اشک آلودش را بالا گرفت و تا حدودى شرمگینانه پرسید: «از
آنها خوشتان مى آید؟»
آقاى مدیر گفت: «خیلى خیلى قشنگ است!»
توتو چان از گریه بازایستاد، از صندلى پایین آمد و گفت: «حتى اگر دوباره اوئى گیس هاى مرا بکشد و هى هى کند، گریه نمى کنم.»
آقاى مدیر با لبخند و تکان دادن سر او را تأیید کرد. توتو چان نیز لبخند زد.
صورت خندانش به گیس هایش مى آمد. به مدیر مدرسه تعظیمى کرد و با
برگشتن به حیاط مدرسه براى بازى به بچه ها پیوست.
موضوع گریه کردن را تقریبا فراموش کرده بود که دید اوئى درحالى که سرش
را مى خاراند مقابلش ایستاده است. با صدایى بلند و کشیده گفت: «از اینکه
آنها را کشیدم متأسفم. آقاى مدیر مرا سرزنش کرد. او به من گفت که باید با
دخترها مهربان باشم. او گفت در مقابل دخترها مؤدب باشم و از آنها مواظبت
کنم.»
توتو چان تاحدّى گیج شد. قبلا ًاز هیچکس نشنیده بود که باید با دخترها مهربان
بود. پسرها همیشه از دخترها، مهمتر شمرده مى شدند. او مى دانست که در
خانواده هاى پرجمعیت، همیشه اول به پسرها غذا مى دهند و موقع عصرانه هم اول به آنها خوراکى مى دهند، اما هروقت دخترى حرف بزند، مادر دختر
مى گوید: «دخترهاى کوچک باید همیشه جلوى چشم باشند، ولى صدایشان
شنیده نشود.»
با وجود این، آقاى مدیر به اوئى گفته بود که باید مواظب دخترها باشد. این
براى توتو چان امرى عجیب بود. در اینجا بود که با خودش فکر کرد: «چقدر
خوب است که مواظب آدم باشند و رعایت حالش را بکنند.»
آنچه پیش آمد، براى اوئى هم یک شوک بود. این خیلى عالى بود که به آدم
بگویند نسبت به دخترها مؤدب و مهربان باشد. علاوه بر آن، براى اولین و
آخرین بار بود که در مدرسه توموئه، مدیر مدرسه تنبیهش مى کرد، و این را
هرگز فراموش نکرد.
#داستان
#ژاپن
#مدرسه_تحولی
#توتوچان
@pajoheshmoalem