eitaa logo
متن | علیرضا پناهیان
12.9هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻پیشنهاد مهم و راهبردی پناهیان برای تحول در ساختار فرهنگی کشور: 🔸بعد از دورۀ دبستان، جوانان طی هفت‌سال در جایی به‌نام «دانش‌سرا» مشغول کار و تحصیل بشوند 🔸 آماده کردن جوانان برای حل مشکلات کشور، به یک وزارتخانه مستقل از آموزش و پرورش نیاز دارد 📌 نقد جایگاه دبیرستانی‌ها در ساختار فرهنگی کشور-قسمت دوم 🔘 همۀ امور جوانان از درس تا ورزش و کار و مسئولیت اجتماعی، باید در یک وزارتخانه تجمیع و ساماندهی شود 🔘 الان تنها مسئلۀ جدی‌ای که دبیرستانی‌ها مشغول آن هستند، موضوع اسفناک کنکور است! 🔘 تصمیم‌گیری برای زندگی با کنکور، نوعی قمار است که باعث صدمات گوناگون بر جوان‌ و جامعه می‌شود _____________ علیرضا پناهیان: برای اینکه از ظرفیت عظیم دبیرستانی‌ها در جهت حل مشکلات جامعه استفاده شود، باید چه‌کار کرد؟ پیشنهاد بنده این است که یک وزارتخانۀ مستقل از آموزش و پرورش به این موضوع اختصاص پیدا کند و دبیرستانی‌ها در اختیار آن وزارتخانه قرار بگیرند؛ تربیت هفت‌سالۀ دانش‌آموزان در دورۀ دبستان، برای وزارت آموزش و پرورش کفایت می‌کند. واقعاً شایسته است یکی از حساس‌ترین وزارتخانه‌های کشور برای ساختن آیندۀ جامعه، وظیفۀ خودش را فراتر از امر آموزش عمومی جوانان قرار بدهد؛ یعنی کاری را به‌عهده بگیرد که ترکیبی از تعیین تکلیف وضعیت آموزشی و علمی جوانان و تعیین تکلیف شغل و نوع زندگی و سطح زندگی آنان است؛ با توجه به تنوعی که جوانان دارند. انجام چنین وظایفی به متخصصینی کاملاً متفاوت از متخصصین تعلیم و تربیت در دورۀ دبستان نیاز دارد. دبیرستانی یعنی کسی که در آغاز حضور جدی‌ برای معیشت و هر نوع مسئولیت اجتماعی در جامعه قرار دارد. الان یک وزارتخانه‌ به نام جوانان داریم؛ اما بسیاری از این جوانان در دبیرستان هستند، بخشی از جوان‌ها هم در دانشگاه‌ها هستند و بخشی هم در پادگان‌ها. یکی از شئون جوانان ورزش است؛ ازدواج و پیداکردن شغل هم از دیگر شئون جوانان است. الان یک وزارتخانۀ «کار» داریم که برای شغل افراد طرح‌ریزی می‌کند. در این میان، معلوم نیست که جوانان، از کدام وزارتخانه باید مطالبه‌گری کنند؟! کاش همۀ امور جوانان؛ از درس تا ورزش و کار و مسئولیت‌های بزرگ اجتماعی، در یک وزارتخانه تجمیع و ساماندهی می‌شد؛ این وزارتخانه مسئول امور کسانی باشد که در هفت سالِ آغاز جوانی هستند؛ یعنی از 14سالگی تا 21سالگی. این هفت سال در تعیین سرنوشت جوانان بسیار کلیدی است؛ تحصیل، شغل و ازدواج جوانان در اینجا رقم می‌خورد. در این طرح پیشنهادی، آموزش عمومی در هفت‌سال دبستان، یعنی از 7سالگی تا 14سالگی انجام می‌شود. در هفت‌سال بعدی(یعنی از 14تا 21سالگی) جوانان ما در جایی به نام «دانش‌سرا» مشغول به کار و تحصیل می‌شوند. دانشگاه هم بعد از دورۀ «دانش‌سرا» شامل دوره‌های کارشناسی ارشد به بالا خواهد بود و اسم کسانی که به دانشگاه می‌روند «دانش‌پژوه» گذاشته می‌شود. دورۀ سربازی هم بعد از 21سالگی قرار می‌گیرد؛ هیچ اشکالی ندارد که سربازی، دو سه سال عقب‌تر بیفتد تا جوان‌ها به قدر کافی فرصت داشته باشند برای زندگی شغلی، زندگی تحصیلی و حتی زندگی مشترک خودشان زمینه‌سازی کنند. آن‌وقت اساساً سبک زندگی در جامعۀ ما تغییر پیدا خواهد کرد. در شرایط کنونی، شاید تنها بخش جدی‌ که دبیرستانی‌ها مشغول آن هستند موضوع بسیار اسفناک «کنکور» است. وقتی دبیرستانی‌ها تحت فشار کنکور قرار می‌گیرند، انواع و اقسام ضربات و صدمات روحی بر آنها وارد می‌شود. کنکور یک وضع نابسامان ایجاد کرده است؛ مثل رقابت بی‌معنا و غلط و داوری‌های ناصواب دربارۀ انواع استعدادها. کنکور بنیان تقسیم کار، تقسیم مسئولیت، تقسیم شغل و... را دارد خراب می‌کند، از شورای عالی انقلاب فرهنگی انتظار داریم که این معضل بزرگ را حل کنند. الان جوانان ما چگونه باید برای زندگی خود تصمیم بگیرند؟ با قمار کنکور؟ وقتی می‌گوید: «فعلاً می‌خواهم امتحان بدهم، بگذار ببینم در کدام دانشگاه و کدام رشته قبول می‌شوم؟» این قمار است. تعداد زیادی از دانشجوها با توجه به فشارهای خانواده‌ و جامعه انتخاب رشته می‌کنند. بعضی از آنها رشتۀ تحصیلی خود را تغییر می‌دهند و برخی همان رشته را تا آخر ادامه می‌دهند. بخشی از این افراد دنبال کاری می‌روند که به درسی که خوانده‌اند ارتباطی ندارد. جوان‌هایی هم هستند که فقط می‌خواستند عنوان «دانشجو» روی‌شان باشد. برای رشد کارآفرینی ما به یک وزارتخانۀ منسجم احتیاج داریم که بر اساس علاقه و استعداد افراد، زمینۀ کارآفرینی را فراهم کند. ممکن است یک دانش‌آموز به مسائل نظری علاقه نداشته باشد امّا به خرید و فروش علاقه‌مند باشد، ما باید به او کمک کنیم یک تجارت‌خانه راه‌اندازی کند. 🚩تهران؛ اجتماع دهه‌هشتادی‌ها - ۱۴۰۱/۱۰/۲۳ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7556 @Panahian_text
🔻پیشنهاد مهم پناهیان برای تدوین تاریخ «تأثیرگذاری علمای شیعه در ادارۀ جامعه»   🔸 نگارش تاریخ بر محور «نقش عالمان شیعه در جامعه» خلأی است که باید به آن پرداخته شود 🔸عالمان شیعی در دوران غیبت، محور تحولات جامعه بوده‌ و هیچ‌وقت جامعه را بلاتکلیف رها نکرده‌اند 🔸بسیاری از مقدرات جامعۀ شیعی بر محور علما شکل گرفته؛ از فکر و فرهنگ جامعه تا برخی تحولات سیاسی 🔸یکی از دشواری‌های تبیین امر ولایت‌فقیه، به‌خاطر همین خلأ است؛ چون تصور می‌شود ولایت‌فقیه امری بی‌سابقه بوده 🔸اگر تاریخی بر محور عالمان شیعه نوشته شود، جوانان ما تأثیرگذاری عالمان در ادارۀ جامعه را امری جدید و بی‌سابقه نخواهند دانست ؛ تاریخ بشر معمولاً بر اساس دوران‌های حاکمیت سلسله‌های پادشاهی یا حکومت‌ها ثبت شده است. تاریخ‌نویسان معمولاً تاریخ را بر محور سلاطین می‌نویسند و البته این کار هم بی‌پایه و اساس نیست. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «إذا تَغَيَّرَ السُّلطانُ تَغَيَّرَ الزمانُ» وقتی یک سلطان تغییر کند، زمان تغییر خواهد کرد. یعنی حوادث زمانه، خیلی تحت تأثیر سلاطین است. علامه طباطبایی(ره) می‌فرماید «قرآن این ابداع را انجام داد که تاریخ را بر اساس «سرنوشت اقوام» نوشت و از این حیث، به تاریخ بشر پرداخت» شاید بر همین منوال در دوران معاصر، تاریخ تشیع هم نوشته شده است؛ یعنی تاریخ حوادثی که بر این قوم مؤمن و مظلوم در مناطق مختلف، گذشته است. غیر از نگارش تاریخ بر محور سلاطین و اقوام، در فضای جامعه اسلامی، تاریخ «بر محور امامان شیعه» هم نوشته شده است؛ تاریخ رسول‌خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و ائمۀ معصومین هم مکرر نگاشته شده و کار بسیار ارزشمندی است. اما یک خلأی وجود دارد که باید به آن هم پرداخت و شاید ما در این چهل سال بعد از انقلاب در این‌باره کوتاهی کرده باشیم و آن «نگارش تاریخ بر محور عالمان شیعه» است؛ عالمانی که هیچ‌وقت جامعه را بلاتکلیف رها نکردند و تأثیرگذاری فراوانی در جامعه داشتند. خیلی از مقدرات جامعه بر محور عالمان شکل گرفته است؛ از فکر و فرهنگ جامعه گرفته تا برخی از تحولات سیاسی که این عالمان شکل دادند، مثلاً در زمان آل‌بویه و صفویه. در اوج غربت یک جامعۀ شیعی هم این عالمان نقش کلیدی داشتند؛ حتی بیشتر از برخی سلاطین نقش داشتند، مثلاً در جنگ‌های عثمانی و... عالمان شیعه در دوران غیبت، محور تحولات جامعۀ اسلامی بودند. یکی از دشواری‌های امروز جامعۀ ما برای تبیین امر ولایت فقیه، به‌خاطر همین خلأ است چون برخی تصور می‌کنند ولایت‌فقیه امری بدون سابقه بوده است درحالی‌که ولایت فقیه، امری است که در طول تاریخ شیعه، جاری بوده و هیچ‌وقت شیعه بدون این حقیقت زندگی نکرده است، اما تاریخ بر این منوال نوشته نشده است. اگر تاریخ جامعه بر محور عالمان شیعه نوشته بشود، یک اثرش این است که جوان‌های ما در کتاب‌های تاریخ، یک نمایی از گذشتۀ جامعه خودشان می‌بینند و تأثیرگذاری عالمان در ادارۀ جامعه را یک امر جدید و بی‌سابقه نخواهند دانست. این هم از مظلومیت عالمان شیعه است که تقریباً به‌طور جدی به این امر، پرداخته نشده است. البته از زندگی و حیات علما، مجزای از اثری که آنها در جامعه گذاشته‌اند، کتاب‌هایی وجود دارد اما  همان‌طور که برای دوران قاجار و صفویه، تاریخ می‌نویسند، تاریخ را بر محور عالمان شیعه و براساس نقش عالمان شیعی در امور جامعه ننوشته‌اند؛ درحالی‌که این عالمان، ادارۀ جامعۀ شیعه را به‌طور طبیعی به عهده داشتند و مثل یک دوی امدادی، به علمای بعد از خود سپردند. امیدوارم یک جاهایی برای این موضوع، برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری کنند؛ یعنی برای تدوین تاریخ جامعۀ اسلامی بر محور عالمانی که در جامعه نقش داشتند؛ البته تأثیرات اجتماعی آنها مد نظر است؛ جدای از آن تأثیرات علمی و کارهایی که علما در تئوریزه‌کردن فقه و اصول داشتند. 🚩 مراسم شهادت امام هادی(ع) 📌قم؛ حسینیه امام خمینی(ره)؛ ۱۴۰۱/۱۱/۰۵ @Panahian_text
🔻پیامبر(ص) با «جامعه‌سازی» مردم را به دین دعوت می‌کند نه با «تربیت فردی» 📌علیرضا پناهیان در جلسۀ دهم صدر اسلام: 🔘 شاید خیلی‌ها نخواهند از نظر فردی دین‌دار باشند و با خدا ارتباط برقرار کنند ولی اکثر انسان‌ها انگیزه‌های اجتماعی دین را می‌پسندند 🔘 دین می‌خواهد دو کار انجام بدهد: ۱. ارتباط شما را با خدا برقرار کند ۲. در جامعه وضعیتی ایجاد کند که به شما ظلم نشود و آزاد باشید؛ این دومی را همه می‌پسندند! 🔘 مهم‌ترین کار پیامبر و بیشترین دستورهای دین، ابتدائاً برای رابطۀ انسان با خدا نیست؛ برای آزادسازی جامعه از ظلم و طغیان است 🔘 انبیاء برای رهاسازی انسان از فشارهای اجتماعی آمده‌اند، وقتی فشارها برداشته شد انسان برای رابطه با خدا آماده می‌شود 🔘 کار اصلی پیغمبر هدایت به‌صورت اجتماعی است نه اینکه دانه‌دانه آدم‌ها را با موعظه‌ و تربیت فردی، هدایت کند ____ علیرضا پناهیان: مردم وقتی یک طلبه را می‌بینند غالباً به یاد ارتباط فردی انسان با خدا می‌افتند که این برای خیلی‌ها جذاب نیست، حتی ممکن است گمان کنند که این طلبه می‌خواهد رابطه با خدا را به ما تحمیل کند! همین تصور باعث می‌شود آنها از دین فرار کنند. ممکن است خیلی‌ها از نظر شخصی، انگیز‌ه‌ای برای دین‌داری نداشته باشند. انگیزۀ فردیِ دین‌داری یعنی انسان جدای از زندگی حداقلی دنیا، این نیّت را داشته باشد که با خدا ارتباط خوب و عمیق برقرار کند. خیلی‌ها شاید نخواهند عمیقاً با خدا ارتباط برقرار کنند و از نظر فردی دین‌داری کنند امّا اکثر انسان‌ها انگیزه‌های اجتماعی دین را می‌پسندند. دین دو کار انجام می‌دهد؛ یکی اینکه می‌خواهد ارتباط شما را با خدا برقرار کند، دیگر اینکه می‌خواهد در جامعه وضعیتی ایجاد کند که به شما ظلم نشود و آزاد باشید؛ چنین چیزی را همه می‌پسندند. ممکن است انسان نخواهد دین‌دار بشود، دوست نداشته باشد نماز بخواند، امّا دوست دارد راحت زندگی کند، کسی او را غارت نکند و دیگران او را آزاد بگذارند. دین، این کار دوم را هم انجام می‌دهد. دین، انسان‌ها را از ظلم و جامعه را از طغیان آزاد می‌کند برای اینکه به خدا برسند. مهم‌ترین کاری که پیامبر می‌کند و بیشترین دستورهایی که دین می‌دهد ابتدائاً برای برقراری رابطۀ انسان با خدا نیست بلکه برای آزادسازی جامعه از ظلم و طغیان است؛ مثل داوری که در زمین مسابقه سوت می‌زند تا دعوا تمام بشود و هرکسی بتوانند مهارت و استعداد خود را در زمین نشان بدهد. وظیفۀ اصلی‌ پیامبر، این است که زمینه را برای هدایت ما ایجاد کند، یعنی ما را از ظلم‌ها و فشارهای بیرونی، و از علاقه‌هایی که به ما تحمیل شده و انگیزه‌های غلطی که به‌خاطر محیط ناسالم در ما ایجاد شده است، نجات بدهد. وقتی از اینها رها شدیم، می‌فرماید: «حالا می‌خواهی خدا را انتخاب کنی یا نه؟» اصل ماجرای هدایت، همین بخش است، نه اینکه پیامبر بخواهد دانه دانه آدم‌ها را با موعظه‌ و تربیت فردی، هدایت کند. کار اصلی پیغمبر، مدیریت اجتماعی است و اساساً هدایت، به‌صورت اجتماعی است نه فردی. رهبر انقلاب می‌فرماید: نه امام صادق(ع)، نه پیغمبر اسلام(ص) و نه همۀ انبیای عالم، روش‌شان این روش‌ها نبوده؛ مدرسه‌بازی و موعظه‌کاری و تربیت فردی، کار انبیاء نیست... انبیا می‌گویند برای ساختن انسان باید محیط متناسب، محیط سالم، محیطی که بتواند او را در خود بپروراند، ایجاد کرد و بس.» (طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن، ص304) کاری که انبیاء می‌کنند اساساً اجتماعی است؛ چون این جامعه است که زمینۀ انحراف را برای انسان پدید می‌آورد. علامۀ طباطبایی(ره) می‌فرماید: «هر جا قوا و خواصّ اجتماعی با قوا و خواصّ فردی معارضه کند، قوا و خواصّ اجتماعی به‌خاطر اینکه نیرومندتر است بر قوا و خواصّ فردی غلبه کند.» (ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص153) پیغمبر باید قوای اجتماعی را سامان بدهد و نگذارد جامعه به‌طور غلط بر فرد غلبه کند. یک علت مهم دین‌گریزی این است که ما دین را به عنوان یک امر اجتماعی معرفی نکرده‌ایم، آن هم امر اجتماعی آزادساز و جلوگیری‌کننده از ظلم و طغیان. علّت دیگر دین‌گریزی این است که خیلی از افراد جامعه‌گریز هستند، جامعه‌پذیر نیستند، حوصلۀ حضور در جامعه را ندارند، از تعامل با مردم بدشان می‌آید و اساساً موجود اجتماعی نیستند. مقدمۀ دین‌پذیری، جامعه‌پذیری است. انسان‌ها را فرارکننده از جامعه بار نیاورید بلکه انسان‌ها را اجتماعی بار بیاورید تا به دین علاقه پیدا کنند. بخشی از دین‌گریزی‌ موجود در جامعۀ ما به‌خاطر نوع آموزش‌های دینی ما ایجاد می‌شود که افراد را به‌قدر کافی «اجتماعی» بار نمی‌آوریم. 🚩 محفل هفتگی هیئات دانشجویی استان تهران – ۱۴۰۱/۱۰/۱۱ 📢 صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7558 @Panahian_text
🔻 در اعتکاف، فقط خدا را صدا نزنیم؛ همدیگر را هم ببینیم! 🔻 اگر بنا بود در اعتکاف فقط به خدا توجه کنیم، در کنار هم جمع نمی‌شدیم 🔘 ابزار مهم ما برای مقابله با آسیب‌های رسانه‌های جمعی دشمن، «زندگی جمعی» است 🔘 یک بعد مهم اعتکاف، مثل اربعین، تقویت زندگی جمعی است 🔘 اعتکاف یعنی «ای مؤمنین، بیایید از همدیگر تأثیر مثبت بپذیریم»؛ این یک راهبرد مهم برای هدایت جامعه است 🔘 در اعتکاف، کسی از جمع فرار نمی‌کند؛ این باید برای کل زندگی ما الگو بشود تا جمع‌گریزی نداشته باشیم ___ در جمع خادمان اعتکاف: در مقابل شیوۀ ادارۀ افکار عمومی که امروز در جهان رایج شده و در مقابل آسیب‌های رسانه‌های جمعی، ما چه ابزار و امکاناتی داریم؟ ما هم به رسانۀ جمعی معتقدیم و باید از آن استفاده کنیم اما یک وسیله‌ای داریم به نام «زندگی جمعی»! اگر افراد را در یک زندگی جمعی و در یک ارتباط جمعی قرار بدهیم، تأثیر پذیرفتن آنها از رسانه‌های جمعیِ اغواگر، به صفر می‌رسد. رسول خدا(ص) حضور خودشان را برای جامعه کافی نمی‌دانستند، لذا برای تجمع مؤمنین و برای ارتباط مؤمنین با یکدیگر، مسجد را هم بنا کردند. اینکه مؤمنین در کنار هم بایستند و نماز بخوانند را هم کافی نمی‌دانستند، لذا عقد اخوت هم قرار دادند. بخشی از هدایت جامعه به عهدۀ پیامبر(ص) نیست بلکه به عهدۀ خود مردم است. قرآن می‌فرماید: «وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ يَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ يَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ» (توبه، 71) امر به معروف و نهی از منکر، یک فعل فرد نسبت به دیگران نیست، بلکه یک تعریف است از نوع زندگی جمعی، یعنی «مردم، بیایید خودمان برای همدیگر بازدارنده یا وادارنده باشیم» برای اینکه این ارتباط جمعی بین مؤمنین تعمیق پیدا کند، برنامه‌هایی مثل اعتکاف، باب می‌شود. اعتکاف، در واقع یک زندگی سه‌روزۀ جمعی است که ما در کنار همدیگر داریم. آدم‌ها در کنار هم می‌نشینند و عبادت می‌کنند، نماز شب همدیگر را می‌بینند، با هم حرف می‌زنند و از همدیگر تأثیر می‌پذیرند. اینجا انگار همه می‌خواهند بر روی هم تأثیر بگذارند؛ این‌طور نیست که یک فرد در خلوت خودش مناجات کند و قرآن بخواند، اعتکاف یعنی «مؤمنین بیایید از همدیگر تأثیر بپذیریم» این یک روش و یک راهبرد بسیار مهم برای هدایت جامعه است. در اعتکاف، افراد از همدیگر خسته نمی‌شوند و زده نمی‌شوند، یک زندگی مسالمت‌آمیز است، کسی از جمع فرار نمی‌کند، این باید برای کل زندگی ما الگو قرار بگیرد. جمع‌گریزی نداشته باشیم، و بدانیم که می‌شود آدم در جمع باشد ولی آزار نبیند، خود مؤمنین در اعتکاف، این را به همدیگر آموزش می‌دهند. در اعتکاف، فقط خدا را صدا نزنیم؛ همدیگر را هم ببینیم! ما در اعتکاف فقط خدا را پیدا نمی‌کنیم، همدیگر را هم پیدا می‌کنیم. اگر بنا بود در اعتکاف فقط به خدا توجه کنیم، هیچ‌وقت کنار هم جمع نمی‌شدیم، بلکه می‌گفتند: هر کسی برود یک گوشه‌ای و یک غاری برای خودش انتخاب کند و تنهایی با خدا مناجات کند. کمااینکه راهب‌های نصرانی همین کار را انجام می‌دادند. اعتکاف باید به‌عنوان قطعه‌ای از کارکرد مسجد تعریف بشود. الان حاضرشدن خیلی‌ها در مسجد، مثل سوارشدن به اتوبوس شرکت واحد است! یعنی سوار می‌شوند ولی به بقیۀ کسانی که در اتوبوس هستند، هیچ کاری ندارند! بعضی‌ها هم به مسجد می‌روند و به بقیۀ نمازگزاران هیچ کاری ندارند؛ اعتکاف می‌خواهد این را بشکند و بگوید: «حداقل شما سه روز با هم باشید!» یک پیشنهاد خیلی ساده و خیلی مؤثر برای افزایش بهره‌گیری از اعتکاف، این است که به دوستان خودمان بگوییم: در سه روز اعتکاف، پیش دوستان خودتان ننشینید، بلکه پیش کسانی بنشینید که می‌خواهید با آنها دوست بشوید. اگر در این سه روز اعتکاف، دو نفر پیش هم بنشینند، حتی اگر کمترین حرف را با هم بزنند، ارتباطشان ماندگار خواهد بود. در بقیۀ اوقات سال هم باید این زندگی جمعی‌ای را که در اعتکاف پیدا می‌کنیم، ادامه بدهیم، در واقع زمان اعتکاف، زمان یارگیری است. بیایید اعتکاف را طوری برقرار کنیم که یک ستارۀ دنباله‌دار باشد، فرهنگ اعتکاف را که تحقق آن زندگی جمعی مؤمنانه و «ولایتِ عرضی بین مؤمنان» هست را در طول سال ادامه بدهیم. اعتکاف را می‌شود به «اربعین» تشبیه کرد. زیبایی و تأثیر عظیم اربعین و لذت آن هم به‌خاطر این است که یک جلوۀ اعتکافی دارد، در آنجا هم رفتارها مثل رفتارهای معتکفین با یکدیگر است. اگر زندگی جمعی را یاد بگیریم، کم‌کم مقدمات حکومت امام زمان(ع) فراهم می‌شود. آن چیزی که بازوی کار حضرت و عامل موفقیت ایشان است، زندگی جمعی گروه‌های مؤمنان است که با این زندگی جمعی قدرت پیدا کرده‌اند و این قدرت در محیط‌های مختلف، کارسازی می‌کند. 🚩دانشگاه شیراز - ۱۴۰۱/۱۱/۱۳ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7560 @Panahian_text
🔻 اینکه از کلمۀ مقدس «آزادی» علیه انقلاب و اسلام سوءاستفاده می‌شود نشانۀ ضعف ما در معرفی دین است 🔻 فلسفۀ دین‌داری و بندگی خدا «آزادشدن انسان از بردگی» است 📌 ؛ راه سومی نیست- ج۳ 🔘 «من نمی‌خواهم بندۀ خدا باشم» یعنی «من می‌خواهم بردۀ دیگران باشم» 🔘 یکی از علامت‌های بردگی غیرخدا «تمایل به تمدن کفار» است 🔘 غیر از خدا عبد هرکسی بشوی، ذلیلت می‌کند؛ فقط خداست که بندگی‌اش عزت‌‌آفرین است ____________ : اینکه بعد از چهل سال از انقلاب، عده‌ای می‌توانند از کلمۀ مقدس «آزادی» علیه انقلاب و اسلام سوءاستفاده کنند، نشان‌دهندۀ ضعف تعلیم و تربیت دینیِ ما است؛ تعلیمات دینی در کتاب‌های درسی، قطعاً کارشناسی‌شده و درست نبوده و الا افراد ضددین، نمی‌توانستند در مقابل دین‌داران شعار «آزادی» سر بدهند. اصلاً فلسفۀ بندگی خدا و فلسفۀ اسلام، آزادی از بردگی غیرخدا است. قبل از اینکه خدا از تو بخواهد نسبت به او مؤمن و مطیع باشی، از تو می‌خواهد از بردگی غیرخدا آزاد باشی. جنگ‌های پیامبران برای همین آزادی است. مگر می‌شود اسلام در مقابل آزادی باشد؟! اینکه کسی به طرف‌داری از آزادی، شعار «مرگ بر اسلام» سر بدهد، متناقض‌گویی است. ما در این کشور دین را بد تعلیم داده‌ایم که کسی-حتی در خلوت خودش- می‌تواند این جمله را بگوید. اگر ما دین را درست معرفی کرده بودیم و مطابق با دین حرف زده بودیم، آن‌وقت همه می‌فهمیدند که «من نمی‌خواهم بندۀ خدا باشم» مساوی است با اینکه «من می‌خواهم بردۀ دیگران باشم». دلیل ابتدایی ضروری بودن دین‌داری «نگه داشتن حرمت خدا» نیست، بلکه دلیلش آزادی از بردگی دیگران است. بندگی خدا به این است که تو بردۀ کسی دیگر نشوی؛ بین این دوتا هم فاصله‌ای نیست، شما هرچقدر نمازت را شُل‌تر بخوانی و سجده‌ات را شُل‌تر به‌جا بیاوری، قطعاً برای دیگری سجده می‌کنی. قرآن می‌فرماید اکثر مؤمنین، مشرک هستند «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُون‏» (یوسف،106) وقتی کامل برای خدا کار نکنی یعنی در یک بخشی‌ بردۀ دیگری شده‌ای. اخلاص یعنی آزادی از بردگی غیرخدا! به هر درصدی که اخلاص نداشته باشیم دچار شرک هستیم. چرا خوبانی مثل امام(ره) و سردار سلیمانی، این‌قدر درِ خانۀ خدا به عبادت می‌چسبند؟ چون می‌خواهند بردۀ کسی نشوند. کسی که بردۀ یک ارباب بشود، یا از اربابش می‌ترسد، یا به او طمع دارد. همین‌که کسی طمع داشته باشد آمریکا با او خوب برخورد کند، یعنی برده است. ما در جامعه باید از چه چیزی نهی کنیم؟ از اخلاق بد یا از بردگی؟ باید مردم را از بردگی شیطان و بردگی دیگران و اربابان زر و زور نهی کنیم. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «مَنْ أَتَى غَنِيّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِينِه‏» (نهج‌البلاغه، حکمت228) کسی که در برابر یک ثروتمند به خاطر ثروتش تواضع کند دوسوم دینش از بین می‌رود. فلسفه‌ دین، آزادسازی انسان از بردگی است. غیر از خدا عبد هرکسی بشوی، ذلیلت می‌کند، فقط خدا است که اگر عبدش بشوی به تو عزت می‌دهد. چطور خدا به انسان عزت می‌دهد؟ می‌فرماید «عَبْدِي، أَطِعْنِي أَجْعَلْكَ مِثْلِي» (کلیات حدیث قدسی، ج1، ص709) من را اطاعت کن تا تو را مثل خودم کنم، همان‌طورى كه من هرچه را اراده كنم مى‌شود، تو را هم همين‌طور سازم... ببینید عرفا چه قدرت‌های خارق‌العاده‌ای پیدا می‌کنند! خداوند می‌فرماید: «وَضَعْتُ الْعِزَّ فِي طَاعَتِي وَ هُمْ يَطْلُبُونَهُ فِي خِدْمَةِ السُّلْطَانِ فَلَا يَجِدُونَه‏» (عدة الدّاعی، ص179) من عزت را در طاعت خودم قرار دادم، ولی مردم بردۀ سلطان می‌شوند که این عزت را به‌دست بیاورند، لذا هیچ‌وقت به عزت نخواهند رسید. هیچ‌وقت نگذار کسی بر تو سلطه پیدا کند. قرآن دربارۀ كسانى كه كافران را به‌جاى مؤمنان، سرپرست و ياور و دوست خود مى‏گيرند می‌فرماید: «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعا» (نساء،139) آیا می‌خواهید پیش آنها به عزت برسید؟ اگر می‌خواهید پیش آنها عزت پیدا کنید باید بردۀ آنها بشوید. آقای بهجت(ره) دربارۀ دشمنان ما (انگلیس، آمریکا و صهیونیست‌ها) می‌فرمود که آنها به بردگی ما هم راضی نمی‌شوند! یعنی ما را به بدتر از آن، خواهند کشاند. علامت بردگی غیرخدا چیست؟ تمایل به تمدن کفار. بردۀ‌ غیرخدا دوست دارد آنها تحویلش بگیرند. این برده‌ها روز قیامت می‌گویند: «رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ» (احزاب،67) پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم و آنها ما را گمراه کردند. 🚩فاطمیه بزرگ تهران- ۱۴۰۱/۰۹/۱۷ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7561 @Panahian_text
🔻دین یعنی «آزاد شو» و «دیگران را آزاد کن» همین! 🔻ولایت یعنی عامل آزادی‌بخش؛ آزادی برای جامعه بدون «مدیریت ولائی» محقق نمی‌شود 📌 ؛ راه سومی نیست- ج۴ 🔘 غیر از اولیاءخدا هرکس قدرت پیدا ‌کند آزادی دیگران را سلب می‌کند و آنها را به بردگی می‌کشاند 🔘 حاکمان امروز آمریکا همان‌ برده‌داران دیروز هستند؛ فقط روش‌ برده‌گیری آنها عوض شده 🔘 طبق آیه قرآن، خدا از برده‌گیرها و برده‌شونده‌ها به یک اندازه بدش می‌آید (اعراف،38) 🔘 مشکل ارباب‌ها با دین‌ چیست؟ 1.دین‌داران می‌خواهند آزاد باشند 2. می‌خواهند همه را آزاد کنند ____ : یکی از سنت‌های الهی این است که اگر دست از بندگی خدا برداریم دچار بردگی ناخدایان و کدخدایان خواهیم شد. آنهایی که به بندگی خدا تن نمی‌دهند، خواه‌ناخواه مزدوران طواغیت و دشمنان بشریت می‌شوند. کسی که نمی‌خواهد بردۀ طواغیت و اربابان بشود، باید مسلح باشد و الا او را نابود می‌کنند. می‌دانید چرا امام‌جمعه موقع خواندن خطبه باید اسلحه به‌دست بگیرد؟ چون طواغیت می‌خواهند شما را به بردگی بکِشند و اگر برده نشدید شما را می‌کُشند، پس باید اسلحه داشته باشی تا بردۀ آنها نشوی. لذا نماز جمعه، و نماز جماعت، یک امر سیاسی است، حتی نماز فرادا هم سیاسی است؛ چون نماز تو را از بردگی آزاد می‌کند. دین‌داری یعنی آزاد شدن از بردگی. دین به تو یک دستور دیگر هم می‌دهد؛ اینکه «وقتی قدرت پیدا کردی باید دیگران را هم آزاد کنی» پس باز هم باید اسلحه داشته باشی. لذا اسلحه داشتن برای دین‌داری لازم است. بندگی خدا تنها راه برای رهایی و آزادی انسان است و این یک علت اضطرار ما به بندگی خداست. کسی که عبد خدا نشود، خدا او را در مقابل اربابان دیگر رها می‌کند و او به‌دست خودش طناب اسارت اربابان غیرخدا را به گردن خود خواهد بست. چرا وقتی دین‌داری می‌کنیم به ما حمله می‌شود؟ چون دین‌داری یعنی آزادی از بردگی و ارباب‌ها نمی‌خواهند ما آزاد بشویم. از نظر آنها مشکل ما دین‌دارها فقط این نیست که می‌خواهیم خودمان آزاد باشیم، مشکل دیگر ما این است که وقتی آزاد می‌شویم می‌خواهیم همه را آزاد کنیم. دین یعنی «خودت آزاد شو» و «دیگران را آزاد کن» همین! یعنی آزاد بگذار و آزادی بده. یک قرن است که شعارهای ما را دزدیده‌اند و برایش مجسمه ساخته‌اند؛ آن‌هم در مرکز به اسارت کشیدن بشر! رژیم آپارتایدی آمریکا شعارهای ما را دزدیده‌ است. شعار آزادی اصلاً مال آنها نیست و به آنها ربطی ندارند. فقط اولیاء خدا هستند که آزادی می‌دهند. غیر از اولیاء خدا کسی نمی‌تواند به معنای واقعی، آزادی بدهد. هرکسی قدرت پیدا می‌کند آزادی را از دیگران سلب می‌کند. آزادی برای مردم بدون مدیریت ولائی تحقق پیدا نمی‌کند. پیشنهاد می‌کنم تلویزیون ما برخی از فیلم‌های دوران برده‌داری قارۀ مظلوم آمریکا را نشان بدهد تا مردم این جنایت‌ها را ببینند. حاکمان امروز آمریکا همان‌ برده‌داران دیروز هستند، فقط روش‌های برده‌گیری را عوض کرده‌اند. سرخ‌پوست‌ها و بومیان قارّۀ آمریکا که با جنایت‌های اروپایی‌ها نابود شدند، قبلاً برای خودشان تمدن داشتند. این کریستوف کلمب نبود که قارۀ آمریکا را کشف کرد، بلکه ساکنان قبلی آن سرزمین دارای آثار تمدن و دیانت بودند. ما هنوز نتوانستیم معنای ولایت را برای مردم جا بیندازیم که «ولایت یعنی عامل آزادی‌بخش و دیگر هیچ!» ولایت جز آزادی‌بخشی کار دیگری نمی‌خواهد بکند، ولایت می‌خواهد آزادی اجتماعی و آزادی فردی به مردم بدهد که مردم بتوانند انتخاب کنند. ما نتوانستیم برای جهانیان روشن کنیم که نظام مبتنی بر ولایت فقیه و ساختار حکومتی در ایران، راه رسیدن به آزادی است. این یک نظام آزادی‌خواه و آزادکننده است؛ اسلام یعنی همین! ایمان یعنی انسان احساس امنیت کند از اینکه کسی آزادی او را سلب نمی‌کند. کفر هم یعنی انسان این حقیقت روشن «بندگی خدا» را انکار و تکذیب کند و بردۀ غیرخدا بشود. خدا به کافران می‌فرماید «مگر از شما عهد نگرفتم که عبد و بردۀ دیگران نشوید؟» جهنم برای آدم‌های گنهکار معمولی یا بی‌‌دین معمولی نیست، شاید خدا خیلی از اینها را نجات بدهد. جهنم برای «طواغیت و زورگویان عالم» و «بردگان آنها» است؛ یعنی کسانی که به ظالمان کمک می‌کنند. خیلی‌ها «مستضعفین جهنمی» هستند؛ اینها روز قیامت می‌گویند: خدایا، مستکبرین را دوبرابر عذاب کن، خدا در جواب می‌فرماید: هردو گروه‌ را دوبرابر عذاب می‌کنم. «رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ قالَ لِكُلٍّ ضِعْف‏» (اعراف،38) این نشان می‌دهد که خدا از برده‌گیرها و برده‌شونده‌ها به یک اندازه بدش می‌آید. 🚩فاطمیه بزرگ تهران- ۱۴۰۱/۰۹/۱۸ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7565 @Panahian_text
🔻چگونه مردم را به یک عمل خوب متقاعد کنیم؟ با ذکر «مبانی اعتقادی»؟ یا با «نتایج دنیایی آن عمل»؟ 🔻توجه به نتیجۀ دنیایی یک عمل، راحت‌تر انسان را متقاعد و انگیزه‌مند می‌کند 📌انگیزه‌های دنیوی دین‌داری در آیات قرآن- ج۲ 🔘 کاربرد کلمۀ «عاقبت» در قرآن، اکثراً در معنای «نتیجۀ اعمال ما در همین دنیا» است 🔘 در روایات وقتی می‌خواهند برای انجام یک کاری به انسان‌ها انگیزه بدهند، غالباً نتایج و آثارش را می‌گویند 🔘 اگر حوزۀ علمیه، آثار حجاب و نتایج بی‌حجابی را برای مردم توضیح می‌داد، الان وضع حجاب در جامعه بهتر بود _____________ : علمی‌ترین نحوۀ برخورد با بسیاری از پدیده‌های انسانی این است که به «عاقبت آن پدیده‌ها» نگاه کنیم یعنی نتیجه و آثارشان را مطالعه کنیم. در حوزه‌های علمیه، این روش کمتر صورت می‌گیرد؛ ما بیشتر با مبانی و منشأ صدور حکم عملی-که فعل مکلّف است- کار داریم و به تطبیقِ آن با مبانی اعتقادی می‌پردازیم. اگرچه این روش درست است و در جای خود لازم است اما خیلی از اوقات متقاعدکننده نیست؛ آن‌طوری که عاقبت‌اندیشی، نتیجه‌گرایی و کارکردگرایی متقاعدکننده است. آدم با دیدن نتیجه و کارکرد یک رفتار، راحت‌تر متقاعد و انگیزه‌مند می‌شود. وقتی آدم به نتیجۀ عمل نگاه کند اگر ببیند نتیجۀ آن پرسود است به سمتش می‌رود و اگر ببیند ضرر دارد از آن دست می‌کشد. یکی از کلماتی که در آیات قرآن مکرر استفاده شده کلمۀ «عاقبت» است. عاقبت می‌تواند معنای اخروی داشته باشد که همان جزای اعمال در قیامت است اما کاربرد کلمۀ «عاقبت» در قرآن اکثراً در معنای «نتیجۀ کار در همین دنیا» است. می‌فرماید «انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبين‏» (انعام،11) یعنی ببینید مکذبین به اهداف‌شان در همین دنیا رسیدند یا نه؟ ببینید آنها در اثر رفتار خودشان به چه نتایجی از بلاها و گرفتاری‌ها رسیدند. «عاقِبَةُ الأمور» یعنی نتیجۀ کارهای ما. البته خدا بین کار ما و اثر آن حائل است؛ معلوم نیست خدا اجازه بدهد به آن نتیجه‌ای که می‌خواهیم برسیم. بعضی‌ها هم که به نتیجه می‌رسند، در حقیقت خدا به آنها مهلت و اجازه داده است. مثلاً برخی کافران تلاش کردند تا به ثروت برسند، آن ثروت صرفاً با تلاش آنها به‌دست نیامده بلکه خدا این امکانات را در اختیارشان گذاشته است. ما هم وقتی تلاش‌ می‌کنیم، ممکن است به نتیجه برسیم یا نرسیم. خدا می‌فرماید: «وَ مَنْ يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏ وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ» (لقمان،22) تسلیم خدا باش و احسان کن. پس فقط تسلیم شدن کفایت نمی‌کند؛ عمل هم لازم است. بعد می‌فرماید: نتیجۀ کارها به‌دست خداست. ممکن است ببینید بعضی‌ها تلاش کردند و نتیجه گرفتند، آن نتیجه صرفاً ناشی از تلاش خودشان نیست؛ خدا خواسته آن نتیجه را به آنها بدهد. خدا عاقبت را به‌دست خودش گرفته، مثلاً طبق روایت، اگر با کسی به خاطر مال و ثروتش ازدواج کنی، به نتیجه نمی‌رسی و خدا تو را درماندۀ آن ثروت می‌کند. این یک قاعده است. خدا می‌فرماید که شما تلاش کنید؛ حالا ممکن است شما را به نتیجه برسانم یا نرسانم. توحید یعنی همین نگاه که نتیجه دست خداست، نه اینکه خدا یک‌دانه است و دوتا نیست! خارج از مدار تقوا و احسان عمل نکن، دلت تسلیم خدا باشد، کار خوب بکن، آن‌وقت به نتایجی که می‌خواهی می‌رسی. اگر آدم بخواهد به زور به برخی نتایج برسد ممکن است خودش را بدبخت کند. ما باید در رسیدن به نتایج به خدا توکل کنیم. در گفتگوهای اجتماعی‌ و فرهنگی‌ ما، عاقبت‌گرایی یعنی نتیجه‌گرایی و کارکردگرایی، باید افزایش پیدا کند. قبل از انقلاب، برخی از علما در فعالیت تبلیغی خودشان، به شیوه قرآن عمل کردند، مثلاً دربارۀ آثار موسیقی کتاب نوشتند و گفتند موسیقی با بدن و ذهن انسان چه‌کار می‌کند... اما بعد از انقلاب، این کارها را کمتر انجام دادیم، انگار انتظار داریم همۀ مردم، عقیدتی دین‌دار بشوند، به این معنا که بگوییم «مگر تو به خدا عقیده نداری؟ حکم خدا این است...، دیگر حرف نزن!» نه؛ راهش این است که آثار حکم خدا را بگویی تا اگر یک کاری خوب است، او متقاعد بشود و عمل کند و اگر یک کاری بد است، او متقاعد بشود و ترک کند. دربارۀ حجاب هم اگر حوزۀ علمیه در سال‌های گذشته، به شیوۀ قرآن کار می‌کرد و آثار حجاب و نتایج بی‌حجابی را برای مردم توضیح می‌داد، الان وضعیت جامعه خیلی بهتر بود. آثار بی‌حجابی چیست؟ همین را برای مردم بگویند کافی است. آن‌وقت مردم خودشان حجاب می‌گیرند. شما فقط آثار بی‌حجابی را بگو و توضیح بده آثار این سبک پوشش برای زن و مرد و برای خانواده چیست و چه نتایجی دارد. 🚩حرم حضرت معصومه(س)- ۱۴۰۱/۰۷/۰۱ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7573 @Panahian_text
🔻 پیامبر(ص) چگونه مردم را برای دین‌داری انگیزه‌مند می‌کرد؟ 🔻 رسول‌خدا(ص) مردم را به منافع دنیایی دین ترغیب می‌کرد و صرفاً به منافع اخروی نمی‌پرداخت 📌انگیزه‌های دنیوی دین‌داری در آیات قرآن کریم- ج۳ به چند روش می‌شود انگیزۀ دین‌داری ایجاد کرد: 1. توجه به معاد 2. توجه به مبدأ خلقت 3. توجه به منافع دنیایی و آثار اجتماعی دین بیان «منافع دنیایی طاعت و مضرّات دنیایی معصیت» یک روش مهم برای ایجاد انگیزۀ دین‌داری در انسان‌هاست خیلی از مردم، صرفاً با مبدأ و معاد، انگیزۀ دین‌داری پیدا نمی‌کنند؛ برای آنها باید از منافع دنیایی دین‌داری گفت در اکثر افراد «اندیشه» احساسات را تحریک نمی‌کند؛ یعنی صرفاً «اعتقاد» ایجاد انگیزه برای رفتار دینی نمی‌کند شهید صدر: در زمان پیامبر(ص)، رفتار دینی مردم به‌خاطر اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، بلکه بیشتر به‌خاطر دیدن آثار اسلام بود _____ : به چند روش می‌شود برای مردم انگیزه ایجاد کرد که دین‌داری کنند: 1- توجه به معاد: یعنی با ذکر قیامت و معاد، با انگیزۀ پاداش و جزای الهی در عالم آخرت و آنچه بعد از مرگ اتفاق می‌افتد، انسان‌ها را برای دین‌داری‌کردن انگیزه‌مند کنیم. 2- توجه به مبدأ: یعنی با یادآوری آن حقّی که خداوند بر گردن بندگان خودش دارد و لزوم قدردانی از خالق و احترام به اوامر الهی، انگیزۀ دین‌داری ایجاد کنیم. این دو روش، برای انسان‌های مؤمن و پیش‌تاخته، خیلی مؤثر است و معمولاً با همین دو روش راه می‌افتند. ایجاد انگیزه از طریق معاد در آیات قرآن فراوان هست، ولی ایجاد انگیزه با توجه به مبدأ هم گاهی در قرآن بیان شده، مثلاً می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَالَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏» (بقره،21) 3- روش تجربی‌: یعنی با بیان منافع دنیایی طاعت و مضرّات دنیایی معصیت، در انسان‌ها انگیزۀ دین‌داری ایجاد شود. از این روش هم در قرآن، فراوان استفاده شده و در محیط‌های مختلف، خصوصاً محیط‌های مذهبی باید از این روش هم زیاد استفاده بشود. نباید انتظار داشت که وقتی جامعه مذهبی شد و مردم متدیّن شدند، همۀ امور با توجه به مبدأ و معاد اصلاح بشود و همۀ افراد جامعه در اثر توجه به مبدأ و معاد، دین‌داری کنند. خیلی از مردم، صرفاً با مبدأ و معاد، انگیزه‌مند نمی‌شوند بلکه باید برای آنها از منافع دنیایی دین‌داری بگوییم. شهید محمدباقر صدر که از نوابغ تاریخ اسلام است، می‌فرماید: امروز دیگر مسئلۀ بهشت و جهنم برای بیشتر مردم اهمیتی ندارد؛ شاید عقلاً به آن باور داشته باشند، اما این اندیشه، احساسات آنها را اصلاً تحریک نمی‌کند. ایشان می‌فرماید: اینکه مسلمانان صدر اسلام، در راه اسلام ازخودگذشتگی می‌کردند به‌خاطر بهشت و جهنم نبود... اگر به مردم بگویید که «بیا دین‌داری کن تا در روز قیامت این آثار را برایت داشته باشد...» هیچ‌وقت انگیزه ایجاد نمی‌کند حتی در زمان پیامبر! در آن زمان هم رفتار دینی مردم به‌خاطر اعتقاد به مبدأ و معاد نبود، بلکه به خاطر دیدن آثار اسلام بود. دین و تبلیغ دین یک امر عقلانی در انواع و مراتب خودش است؛ نه فقط عقل نظری، بلکه عقل تجربی. تحقق «لیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ» و غلبۀ اسلام بر همۀ ادیان یعنی اینکه مردم به عقلانیت روش پیامبر(ص) پی می‌برند. اصلاً رسول‌خدا(ص) آمده است تا عقل را رشد بدهد. وقتی رسول‌خدا(ص) مبعوث شد و خواست مردم را به دین دعوت کند، چگونه به آنها برای دین‌داری کردن انگیزه دادند؟ آیا رسول‌خدا(ص) بیشتر به مبدأ و معاد پرداختند یا اینکه مردم را به آثار اجتماعی دین‌داری توجه دادند و آنها را بر اساس فوائد دنیایی برای دین‌داری انگیزه‌مند کردند؟ رسول‌خدا(ص) از همان روز اول، مردم را به منافع دنیایی دین ترغیب کردند. وقتی خدا فرمود «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبين‏» (شعراء،214) پیامبر(ص) برای دعوت اقوام و نزدیکان خود به اسلام فرمود: اگر از من اطاعت کنید، سلطان عالم و سروران جهان می‌شوید. و صراحتاً فرمود: هرکس با من بیعت کند جانشین من می‌شود. «یَا بَنِی عَبْدِ‌الْمُطَّلِبِ أَطِیعُونِی ‏تَکُونُوا مُلُوکَ الْأَرْضِ وَ حُکَّامَهَا...‏» (دعائم الاسلام، ج1، ص16) 🚩حرم حضرت معصومه(س)- ۱۴۰۱/۰۷/۰۲ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7576 @Panahian_text
🔻 بهترین مکان برای جشن‌های نیمه‌شعبان کجاست؟ 🔸 به عشق امام‌زمان(ع) به سرحدات و روستاهای محروم زابل برویم! 🔸 بهتر است جشن نیمه‌شعبان در مناطق مرزی و محروم برگزار شود که «منطقه زابل» هر دو ویژگی را دارد 🔸 اگر جشن نیمه‌شعبان را در این مناطق برگزار کنیم، قطعاً امام‌زمان(ع) خیلی بیشتر خوشحال می‌شود 🔸 زابل تنها شهری بود که مردمش در آن دوران سخت، حاضر به لعن امیرالمؤمنین(ع) نشدند 🔸 در دهۀ گذشته، کمبود آب و بسیاری از محرومیت‌ها به منطقه زابل لطمه زده است 🔸 شما هم می‌توانید برای برگزاری جشن نیمه شعبان در روستاهای زابل، کمک کنید _____ : جشن‌های نیمه‌شعبان از قدیم جشن‌های مردمی بوده است. بهترین مکان برای جشن‌های نیمه‌شعبان، به نظر شما کجاست؟ برویم در سرحدات! البته نمی‌گویم در شهرها اشباع شده و نیازها برطرف شده است، اما در سرحدات و در مناطق مرزی، محرومیت‌هایی وجود دارد. برای جشن نیمه‌شعبان خوب است که به سرحدات یا به مناطق محروم برویم که هر جفت اینها در «منطقه زابل» جمع شده است. امسال نیمه‌شعبان می‌خواهیم خدمت مردم زابل برویم، روستاهایی که قبلاً از نظر باغداری، آبادترین روستاهای کشور بودند اما حدود ده سال است که در اثر بی‌آبی، وضعیت نامطلوبی در آنجا پدید آمده است. زابل تنها شهری بود که در مملکت اسلامیِ آن دوران سخت، حاضر به لعن امیرالمؤمنین(ع) نشدند. این تاریخ را همۀ زابلی‌ها دارند و به آن افتخار می‌کنند. در محبت علی(ع) ید طولایی داشتند. حالا کمبود آب و بسیاری از محرومیت‌ها، به آنجا لطمه زده است و ما باید این سابقه را حفظ کنیم، مردم باید کمک کنند از قدیم رسم بوده که مردم ملزومات جشن نیمه شعبان را به صورت مشارکتی تأمین می‌کردند. حالا شما اگر می‌خواهید به جشن نیمه شعبان کمک کنید، برای برگزاری جشن نیمه شعبان در روستاهای زابل، کمک کنید. بنده در سرمای زمستان، به برخی از این خانه‌های گلی که مثل کَپر بودند در روستاهای زابل رفتم، در یکی از این خانه‌ها، یک محیطی بود که حتی «درب» هم نداشت، چند تا آجر و موزاییک گذاشته بود که هم حمام او بود هم دستشویی و هم آشپزخانه! مردم آن روستاها، در سرمای چند درجه زیر صفر، با آن شرایط سخت زندگی می‌کنند، مردم منتظرند که روز بشود و آفتاب بیاید تا بروند در آفتاب و کمی خودشان را گرم کنند. جشن امام زمان را بروید در آنجا بگیرید و بعد ببینید امام زمان چقدر از شما خوشحال می‌شود. در آنجا می‌بینید که بچه‌ها چه بال و پری برای امام زمان می‌‌زنند. به این بچه‌ها هدیه بدهید. وقتی به عشق امام زمان(ع) به یک روستای محروم می‌روید، هم یک کار جهادی انجام می‌دهید و هم یک کار مواساتی قشنگ می‌کنید. در این صورت آیا امام زمان(ع) بهتر از همه‌جا خوشحال نمی‌شود! قطعاً بیشتر خوشحال می‌شود. 🚩 مشارکت در برگزاری جشن نیمه‌شعبان در منطقۀ محروم زابل، با حضور علیرضا پناهیان ▫️پرداخت آنلاین 📎 Ghadir.org/جشن ▫️لینک کلیپ: 📎 Panahian.ir/post/7584 @Panahian_text
🔻 به‌جای اثبات خدا، به بچه‌ها یاد بدهیم «هرچه دین گفته، به نفع دنیای شماست» 📌انگیزه‌های دنیوی دین‌داری در آیات قرآن- ج۴ 🔘 بعضی‌ها برداشت‌ قرون وسطایی از مسیحیت تحریف‌شده را به اسلام تعمیم می‌دهند 🔘 این تصور که دین فقط دنبال آخرت است و کاری به دنیا ندارد، اشتباه است 🔘 امر دینیِ صرف که به دنیای ما کاری نداشته باشد اصلاً نداریم 🔘 این باید جابیفتد که دین برای دنیا مفید است و بی‌دینی به دنیای آدم ضرر می‌زند _____________ خیلی‌ها دربارۀ مؤمنین می‌گویند «اینها دنبال آخرت رفتند، ولی ما می‌خواهیم سراغ دنیا برویم!» این دوگانۀ اشتباه را باید به‌هم بزنیم و بگوییم: مؤمنینی که به مسجد می‌روند، دنیا را رها نکرده‌اند بلکه می‌خواهند دنیا را عاقلانه‌تر و هوشمندانه‌تر دنبال کنند و آخرت را هم داشته باشند. مؤمنین عقل معاد دارند، عقل معاش هم دارند، قرآن می‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض‏» (اعراف،96) اگر اهل آبادى‏ها ايمان مى‏آوردند و تقوا پیشه مى‏كردند، يقيناً درهای بركات از آسمان و زمين را بر آنان مى‏گشوديم‏. چهل سال است هنوز این مطلب در جامعۀ ما جا نیفتاده که «دین برای دنیا مفید است و قبل از فایدۀ اخروی، فایدۀ دنیایی‌اش به آدم می‌رسد، و بی‌دینی به دنیای آدم ضرر می‌زند» هنوز به‌خاطر فرهنگ عوامانه و غلطی که جا افتاده، بی‌دینی در جامعۀ ما «کلاس» دارد! حوزۀ علمیه، دانشگاه‌ها و آموزش و پرورش، باید یک فکری برای این مسئله بکنند. دوازده سال در آموزش و پرورش فرصت داریم با بچه‌ها دربارۀ دین حرف بزنیم. اگر دربارۀ آثار و فواید دنیایی دین چیزی نگفته‌ایم، پس چه گفته‌ایم؟ مثلاً خدا را برایشان اثبات کرده‌ایم، درحالی‌که وجود خدا نیاز به اثبات ندارد، اصلاً چه کسی منکر خداست؟! خیلی‌ها فکر می‌کنند اهل دین سراغ آخرت رفتند و دنیای‌شان را از دست دادند. همین فکر غلط، یک خطّ سیاسی منحط در جامعه درست کرده است، یک خطّ سیاسی‌ که در همین فتنۀ اخیر هم، پای کار است. نمایندگان این طرز تفکر، می‌گویند «امور دینی به خودِ فرد بستگی دارد و یک مسئلۀ عقیدتی است!» برخی می‌گویند «حجاب یک امر دینی است و مسئلۀ دینی هم مسئلۀ شخصی است» درحالی‌که امر دینیِ صرف که به دنیای ما کاری نداشته باشد اصلاً نداریم. مثلاً محبت اهل‌بیت(ع) صرفاً یک امر قدسی و غیردنیایی نیست، ولی ما نتوانسته‌ایم فواید و آثار دنیایی آن را جا بیندازیم. ذکر صلوات، عزاداری و گریه برای امام حسین(ع) فایدۀ دنیوی‌شان بیشتر از فایدۀ اخروی‌ آنهاست یعنی بیشتر می‌تواند دنیا را درست کند. هر امر دینی،‌ اثر دنیایی هم دارد، طبق روایات، همان‌طور که غذای مسموم برای انسان مضر است، گناه هم آثار بدی دارد. گناه نه فقط بر روح و روان انسان بلکه بر جسم انسان هم اثر می‌گذارد. برخی از اطباء بررسی کردند که سجدۀ طولانی چه اثری در گردش خون و عروق و مغز و... دارد، برخی هم مقالاتی دربارۀ آثار وضو با آب سرد بر بدن نوشته‌اند. دین از مقولۀ دانش است؛ مثل فیزیک و پزشکی و... البته معادلاتش پیچیده‌تر و دستگاه‌های محاسباتی‌اش دقیق‌تر است. وضو نور است. اگر یک زمانی دستگاهی درست شد که آدم باوضو را از آدم بی‌وضو تشخیص داد، اصلاً تعجب نکنید. کمااینکه الان با قراردادن سنسورهایی روی مغز، می‌فهمند که شخص دروغ گفته است. اگر علم بشر پیشرفت کند بسیاری از مسائل دینی با علم تجربی قابل اثبات می‌شود. علوم تجربی چه تفاوتی با علوم وحیانی دارند که این دو را طوری از هم تفکیک کردند که به ‌دنبالش دانشگاهیان و حوزویان از هم جدا شدند و دنیا و دین از هم جدا شد. آیت‌الله جوادی آملی می‌فرماید که علم دینی و غیردینی نداریم، علم یعنی پرده‌برداری از آیات الهی، آیات تکوینی یا تشریعی، که هر کدام یک روشی دارد. آیات تشریعی هم حکایت از واقعیت دارند، فقط چون پیچیده‌تر هستند، پیامبرها آمده‌اند به ما کمک کنند. آیت‌الله بهجت(ره) می‌فرمود که تمام اوامر الهی، ارشادی است، مولوی نیست. یعنی اینها چیزی است که آدم خودش هم می‌تواند بفهمد ولی ما چون ضعیف هستیم پیامبرها آمدند راهنمایی کردند. بعضی‌ها همان برداشتی که متفکرین غربی از دین مسیحیت تحریف‌شده دارند، نسبت به اسلام دارند. امام خمینی(ره) گله می‌کرد که چرا بعضی‌ها برداشت‌ قرون وسطایی از دین را به ایران و دین اسلام تعمیم می‌دهند؟ الان در آموزش و پرورش و حتی بعضاً در ادبیات ما طلبه‌ها و در بسیاری از کتاب‌ها می‌بینیم که لااقل تلقیِ غیررسمی از دین، همان برداشت غلطی است که غربی‌ها از دین دارند؛ به عنوان یک امر صرفاً قدسی و غیرواقعی مربوط به آخرت و عالم بالا! این تلقی باید اصلاح بشود. 🚩حرم حضرت معصومه(س)- ۱۴۰۱/۰۷/۰۳ 📢صوت: @Panahian_mp3 @Panahian_text
🔸 کسی که واقعاً انقلابی و مطیع رهبر باشد مثل «آیت‌الله ربّانی» مظلوم می‌ماند 🔸 آیت‌الله ربّانی از انقلابیون برجسته‌ای بود که خدماتش دیده نشد و مظلوم واقع شد 📌حرم شاه‌چراغ؛ سالگرد شهادت آیت‌الله ربانی شیرازی 🔘 انقلابی‌گری و مؤمنانه زیستن، اساساً با مظلومیت همراه است 🔘 یک عنصر انقلابی خیلی از اوقات باید از حقّ طبیعی خودش صرف‌نظر کند 🔘 کسانی که به طمع دنیا وارد نهادهای انقلاب می‌شوند معمولاً به انقلاب ضربه می‌زنند 🔘 محرومیت از برخی مواهب دنیوی، کمترین مظلومیت برای عناصر انقلابی است 🔘 سرنوشت بندگان خوب خدا این است که مظلومیت را به زیبایی تحمّل ‌کنند ______ : آیت‌الله ربّانی شیرازی یکی از شخصیت‌های برجستۀ انقلاب است که بی‌تردید از نوادر افراد مؤثر در شکل‌گیری انقلاب به‌عنوان یار و همراه امام(ره) بوده است. اگر بخواهیم ده نفر از محکم‌ترین انقلابیون را در دوران تبعید امام(ره) نام ببریم، یکی از مؤثرترین آن ده نفر، آیت‌الله ربّانی بود. ایشان بیش از ده مرتبه به زندان رفت و چند بار هم تبعید شد امّا دست از مبارزه بر نداشت. یکی از ویژگی‌های ایشان بصیرت است. وقتی خیلی از اطرافیان امام می‌خواستند جریان مجاهدین خلق را به نحوی زیر پر و بال امام بیاورند ایشان در کنار امام می‌ایستاد و مخالفت می‌کرد. ایشان در سال 57 به حاج احمد آقا فرمود: «اولین سازمانی که اعلام مبارزه مسلحانه علیه نظام خواهد کرد، همین سازمان است» و همین‌طور هم شد. بعضی از انقلابیون که به مرور از صف انقلاب جدا شدند و در مقابل امام ایستادند، از آقای ربّانی خوش‌شان نمی‌آمد. چون تا وقتی ایشان بود به خیلی‌ها نوبت نمی‌رسید که در انقلابی‌گری، فقه، فهم و بصیرت، عرض اندام کنند. انقلابی‌گری و مؤمنانه زیستن، اساساً با مظلومیت همراه است. یکی از وجوه مظلومیت این است که هیچ‌وقت استعدادها و توان‌های یک فرد انقلابی، به قدر کافی قدرشناسی نمی‌شود. خودِ امام(ره) به قدر کافی قدرشناسی نشد؛ دربارۀ یاران بااخلاص ایشان هم همین‌طور است. خیلی‌ها گمان می‌کنند هر کسی انقلابی بشود یا موافق و طرفدار نظام بشود، نانش در روغن است و از همه جهت به او رسیدگی می‌شود درحالی‌که انقلابی‌های مخلص، همواره مظلوم بوده‌اند. امیرالمؤمنین(ع) با اینکه در صدر ادارۀ جامعه بود دائماً از مظلومیت خودش فریاد می‌زد. البته ممکن است درصد اندکی از کسانی که پای انقلاب ایستاده‌اند مظلوم واقع نشوند امّا بسیار طبیعی است که اگر کسی انقلابی، وظیفه‌شناس و مطیع رهبری باشد، حتی پست و مقام هم داشته باشد، از چند سو به او ظلم و ستم شود. از اول انقلاب همین‌طور بود. بسیاری از اوقات، یک عنصر انقلابی باید به‌خاطر مردم و حرف مردم، از حقّ طبیعی خودش صرف‌نظر کند. بهرمند شدن یا نشدن از برخی مواهب و نعمت‌ها، امتحان الهی است و این حداقلِّ مظلومیت برای مؤمنین و انقلابی‌های بااخلاص است. بی‌تردید یکی از شخصیت‌های انقلاب که می‌توانست بیش از همه نانش در روغن قرار بگیرد، آیت‌الله ربّانی بود، ولی ایشان از همه مظلوم‌تر واقع شد. شهادت ایشان هم به دلایلی، به اندازۀ کافی برجسته نشد. کسی که وارد این مسیر می‌شود باید برای مظلومیت و محرومیت آمادگی داشته باشد. اساساً هر کسی دین‌دار بشود، به نحوی مظلوم واقع می‌شود. مثلاً اگر همسرتان به شما ستم کرد، نباید با او مقابله کنی؛ لذا مظلوم واقع می‌شوی. امام‌صادق(ع) می‌فرماید: مؤمن را یا کسی از اهل خانه‌اش، یا همسایه‌اش و یا رهگذری در راه اذیت می‌کند (کافی، ج2، ص249). البته خدا مؤمنان را نصرت می‌کند و آنها را از مشکلات خارج می‌کند. مشکلات و نصرت‌ها در کنار هم هستند تا کسی ناامید نشود. اما بالاخره شرایط به گونه‌ای است که کسی از سرِ عافیت‌طلبی و راحت‌طلبی سراغ دین و انقلاب نیاید. کسانی که به طمع رسیدن به دنیا وارد نهادهای انقلاب می‌شوند معمولاً به انقلاب و نظام ضربه می‌زنند. کسی فکر نکند که الآن موقع جمع کردن غنیمت است! کسانی که می‌خواهند پای این انقلاب بایستند باید بدانند که هنوز وقت کتک خوردن و فحش شنیدن و نامردی‌ دیدن است. هنوز افراد زیادی-که برخی زنده‌اند و برخی شهید- در این انقلاب هستند که واقعاً شایستۀ تقدیرند امّا آنچنان که باید از آنها تقدیر نمی‌شوند و بار انقلاب هم روی دوش همین‌ها بوده است، یکی از اینها آیت‌الله ربانی بود. آیت الله ربانی شیرازی، باید به شهادت برسد اما شهادتش طنین پیدا نکند، زندگینامه‌اش پخش نشود و تصاویرش این‌طرف آن‌طرف دیده نشود. ایشان در روز شهادت فاطمۀ زهرا(س) به شهادت رسید. 🚩 حرم شاهچراغ(ع) - ۱۴۰۱/۱۲/۱۸ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7594 @Panahian_text
🔻 شیوه اداره کشور باید عوض بشود؛ بروکراسی موجود عامل پدیدآمدن مافیا و رانت است 🔻 مدیران کشور اگر فرشتۀ آسمانی هم باشند باید قدرت را تا آنجا که ممکن است از آنها بگیریم و به مردم بسپاریم 📌 در جمع دستیاران استانداران در امر مردمی‌سازی دولت: 🔘 فرمانداری که با نخبگان شهر ارتباط مستمر ندارد باید عزل شود؛ حتی اگر اهل نمازشب و عاشق ولایت باشد 🔘 مهمترین اقدام دولت سیزدهم، انجام «مردمی‌سازی دولت» و افزایش مشارکت مردم در کارهاست 🔘 برای مردمی‌سازی دولت باید سیستم بروکراسی موجود در ادارۀ کشور را کنار گذاشت 🔘 چرا دولت امیرالمؤمنین(ع) موفق نبود؟‌ دلیل اصلی‌اش این بود که مردم مشارکت لازم را نداشتند و نمی‌خواستند داشته باشند 🔘 دلیل اصلی موفقیت حکومت امام‌زمان(ع) «مشارکت و مسئولیت پذیری بالای مردم در اداره امور» است _____ مقام معظم رهبری از 10 سال پیش حرکت جدیدی را به سمت مردمی‌سازی دولت آغاز کرده که این حرکت در رهنمودهای ایشان به وضوح دیده می‌شود. یادمان هست که بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری قبلی، استفاده از کلمه «‌آتش به اختیار» از سوی ایشان خیلی به چشم آمد. رهبر انقلاب صریحاً به این دولت فرمود که حضور و مشارکت مردم را در سه محورِ «تصمیم‌گیری‌ها»، «نظارت بر رفتار مدیران» و «اقدام مردم» افزایش دهید. (بیانات ۱۴۰۰/۱۰/۱۹) مهمترین وظیفه دستیاران مردمی‌سازی دولت، تقویت این سه محور برای مشارکت مردم است. دولتِ امیرالمومنین(ع) مظهرِ عدالت، زُهد و خدمت بود، اما چهار سال و نیم بیشتر دوام پیدا نکرد! چرا موفق نبود؟ دلیل اصلی این بود که مردم مشارکت لازم را نداشتند و نمی‌خواستند داشته باشند. حکومت امام زمان(عج) فقط یک تفاوت با حکومت‌های دیگر بزرگان دین دارد؛ آن هم مشارکت و مسئولیت پذیری بالای مردم در اداره امور جامعه است. به هیچ وجه خداوند اجازه نمی‌دهد در زمین عدالت رایج شود و رزق و نعمت زیاد شود؛ مگر با مشارکت مردم در اداره جامعه. مهمترین اقدامی که دولت سیزدهم انجام می‌دهد، انجام همین مردمی‌سازی و بالا بردن سطح مشارکت مردم است. بروکراسی امری غیرانسانی است؛ رویکرد بروکراسی این است که مردم دزد هستند و باید از این دزدی جلوگیری کند. بروکراسی موجود، عامل پدید آمدنِ مافیا و رانت است؛ مافیا در بخش خصوصی و رانت در بخش دولتی شکل می‌گیرد. از شما دستیاران مردمی‌سازی دولت می‌خواهم درباره آثار سوء بروکراسی ماکس وبر مطالعه کنید. بروکراسی موجود به کارمند یاد می‌دهد که شما کار می‌کنی و پولت را می‌گیری و مسئولیتی نداری. برخی از وزرای محترم به بنده می‌گفتند که آن‌قدر کار اداری روی سرمان ریخته که فرصت کار عملی و میدانی نداریم! این هم نتیجه بروکراسی است. امام(ره) می‌فرمود که دولت اسلامی دولتی است که اگر بودجه کم آورد، مردم از نان شبشان بزنند و به دولت بدهند. این چگونه محقق می‌شود؟ فقط در یک صورت؛ اینکه حلقه‌های میانی فعال بشوند و به مردم نشان بدهیم که کار دست خودشان است. فرمانداری که به صورت هفتگی با نخبگان شهرش جلسه نمی‌گذارد باید عزل شود؛ حتی اگر نماز شب بخواند و عاشق ولایت باشد. امیرالمومنین(ع) و فرزندانش شهید شدند تا مردم را به صحنه بیاورند. بروکراسی موجود باید کاهش پیدا کند و مردم به میدان بیایند. الان ظرفیت‌های قانونی چقدر اجازۀ این کار را می‌دهد؟ تا هر جا اجازه می‌دهد جلو بروید. با این کار، بانک‌ها و بیمه‌ها منطقه‌ای می‌شوند، کارخانه‌ها هم به استان‌ها و مردم سپرده می‌شود. باید بپذیریم که شیوه اداره کشور باید عوض شود؛ حتی با مسئول خوب هم تحول ایجاد نمی‌شود. دین ما کارمندی و کارگری را رد می‌کند. باید تعاونی‌ها را تقویت کرد. شبکه تعاونی روستایی در کشور نداریم. 25 درصد اقتصادمان باید تعاونی بشود که الان 5 درصدش هم نشده است. بروکراسی یعنی شما مسئولیت‌پذیر نیستید. بدنۀ دولت باید کوچک بشود. دولت ما 300هزار مدیر دارد. حتی اگر این مدیران 300هزار فرشته آسمانی باشند؛ باز هم ما باید این قدرت را از مدیران بگیریم و به مردم بسپاریم. یکی از اهالی محله‌های مردم‌سالار می‌گفت: دیگر برای ما فرقی نمی‌کند که دولت اصولگرا باشد یا اصلاح‌طلب؛ چون ما خودمان کارهای محله را مدیریت می‌کنیم و همه مسئولان را هم پای کار آورده‌ایم. پیامبر(ص) مردم مدینه را به گروه‌های 10 نفره تقسیم کرد. مسئول گذاشت و شورای مرکزی درست کرد چون می‌خواست مشارکت مردم را به حداکثر ممکن برساند. مردمی‌سازی دولت، رسالت خطیر انقلابی ما در این زمان است. اگر این کار را انجام بدهیم، یک نمونه حکمرانی را برای اولین بار در جهان، عملی خواهیم کرد. 📌 رویداد توانمندسازی دستیار استانداران در امر مردمی‌سازی دولت -۱۴۰۱/۱۲/۲۱ 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7595 @Panahian_text
🔸تحریف دین عامل ایجاد داعشی‌ها و غربگراهای دین‌ستیز [مانند برخی شخصیت‌ها و احزاب سیاسی] است 🔸 مأموریت اصلی امیرالمؤمنین(ع) مقابله با تحریف دین بود 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-1 🔘 تحریف دین در زمان ما به‌صورت «تلقی‌های ناروا از دین» است 🔘 تحریف دین یک جریان روان‌شناختی است که عموم متدینین با آن درگیر می‌شوند 🔘 بسیاری از مشکلاتی که به بهانۀ حجاب پیش آمد، به‌خاطر تلقی نادرست از دین در جامعه است 🔘 اختلاف شدید مؤمنان در آخرالزمان که در روایات آمده، ناشی از تلقی‌های نادرست از دین است ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: رسالت و مأموریت کلیدی امیرالمؤمنین(ع) بعد از رسول‌خدا(ص) امری فراتر از سیاست یا عقیده به امامت ایشان بود. بر اساس روایتی از پیامبر(ص) می‌شود این مأموریت را فهمید. می‌فرماید: هرچیزی که بعد از پیامبران قبلی در امت‌های پیشین اتفاق افتاد، بعد از من هم مو به مو اتفاق خواهد افتاد. «كُلَّمَا كَانَ فِي اَلْأُمَمِ اَلسَّالِفَةِ يَكُونُ فِي هَذِهِ اَلْأُمَّةِ مِثْلُهُ حَذْوَ اَلنَّعْلِ بِالنَّعْلِ» (کمال‌الدين، ج۲، ص۵۷۶) آن اتفاق‌هایی که بعد از پیامبران گذشته رخ داده، مربوط به تحریف دین بوده است. امت‌های گذشته بعد از انبیاء خود، چگونه ادیان خود را تحریف کردند؟ قرآن می‌فرماید: «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ» آنها معنای کلمات خدا را تغییر دادند. علامه طباطبایی می‌فرماید: معنایی که خداوند برای یک حکم یا کلام خود در نظر داشته، آنها تغییر می‌دهند و به صورت دیگری جلوه می‌دهند. قصۀ تحریف دین صرفاً قصۀ امت‌های گذشته نیست، در زمانۀ خودمان هم با موضوع تحریف دین، درگیر هستیم؛ لااقل با تلقی‌های ناصواب از دین درگیر هستیم. در زمان ما این تحریف دین چند تا اثر سوء دارد: یا دین‌دارِ نادان درست می‌کند مثل داعشی‌ها، یا دین‌گریز درست می‌کند مثل غرب‌گراهای دین‌ستیز، یا دین‌داران ضعیفی درست می‌کند که زیاد رشد نمی‌کنند. چرا بعضی‌ها از دین بدشان و چرا بعضی‌ها بد دین‌داری می‌کنند؟ چون دینِ بد و تحریف‌شده به آنها عرضه شده است. اینکه بعضی‌ها با دین، لجبازی دارند یا همین مشکلات اخیری که به بهانۀ حجاب پیش آمد، خیلی از اینها به خاطر بد تعریف شدن دین و تلقی نادرست از دین در جامعه است. اگر آن صورت ناب دین را عرضه کنیم، آن‌وقت می‌بینید چه تعداد از افراد دین‌گریز، باز هم دین‌گریز باقی خواهند ماند. در زمانۀ خودمان هم با موضوع تحریف دین، درگیر هستیم؛ لااقل با تلقی‌های ناصواب از دین درگیر هستیم. اما سؤال این است: آیا این دینی که ما داریم، کلاً تحریف شده است؟ هرچند بعد از پیامبر اسلام(ص) هم عملیات تحریف دین انجام شد، اما تفاوتش با انبیاء گذشته این بود که ائمۀ هدی(ع) به‌واسطۀ نقشی که ایفا کردند، توانستند جلوی تحریف کامل دین را بگیرند. در اینجا باید این نکته را توضیح بدهم که اگر ما دربارۀ تحریف دین صحبت می‌کنیم، کلانِ موضوع را بحث می‌کنیم، بحث اختلاف مذاهب نیست، یعنی ممکن است من شیعۀ اثنی‌عشری هم باشم ولی دچار آسیب‌های تحریف دین شده باشم، غیر از موضوع اعتقاد! چون بعضی‌ها فکر می‌کنند که دعوا صرفاً سر این اعتقاد است. طبق روایات، در آخرالزمان بسیاری از امتحانات و فتنه‌های سخت برای غربال کردن مؤمنینی است که به دوازده امام معتقد هستند. اگر تحریف دین را به عنوان یک جریان روان‌شناختی در نظر بگیریم که عموم متدینین درگیر آن می‌شوند، ممکن است شامل حال ما هم باشد؛ حتی با اعتقاد به امامتِ ائمۀ هدی(ع) در زمان امیرالمؤمنین(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) می‌بینیم که در مقابل تحریف دین ایستادند. بنده نمی‌خواهم از کلمۀ تحریف دین دربارۀ زمانۀ خومان استفاده کنم، بلکه از عبارت «تلقی‌های ناروا از دین» استفاده می‌کنم. در آخرالزمان بین مؤمنین به اهل‌بیت(ع) این‌قدر اختلاف می‌افتد که همدیگر را لعن می‌کنند. (وَ یَشْهَدَ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ بِالْکُفْرِ وَ یَلْعَنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً؛ غیبت نعمانی، ص206) پیامبر(ص) دربارۀ مأموریت امیرالمؤمنین(ع) نسبت به تحریف دین، فرمود: دشمنان دین با من سرِ تنزیل قرآن جنگ می‌کنند اما بعد از من برخی از یارانم سر تأویل و تفسیر قرآن با دشمنان دین می‌جنگند؛ پرسیدند کدام یک از یاران شما؟ حضرت به علی(ع) اشاره کرد که مشغول تعمیر کفش پیامبر(ص) بود. «إِنَّ مِنْکُمْ مَنْ یُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِیلِ کَمَا قَاتَلَ مَعِی عَلَى التَّنْزِیل...‏» (ارشاد مفید، ج1، ص124) 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما– سحر اول ماه رمضان1402 📢صوت(24دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7600 @Panahian_text
🔸چرا جوانان نباید موضوع مهم‌ترین قسم خداوند در قرآن را بدانند؟ 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۲ 🔘 بعد از پیامبر(ص)، فرهنگی ایجاد کردند که مردم در دین، عمیق نشوند و عقلانی برخورد نکنند 🔘 برای آشنایی عمیق با دین، کتاب نقش ائمه در احیاء دین علامه عسکری را بخوانید 🔘 اقدامات اهل‌بیت(ع) در دوران غربت، برای جلوگیری از تحریف دین و حفظ اصل دین بود ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: هر کسی بگوید «می‌خواهم دین را بشناسم» پیشنهاد بنده این است که قرآن و تاریخ را بیشتر بخواند و برای تاریخ هم اولین کتابی که معرفی می‌کنم کتاب «نقش ائمه در احیای دین» نوشتۀ علامه عسکری(ره) است. این کتاب را بخوانید تا شیوۀ عمیق خواندن تاریخ و شیوۀ با قرآن سراغ تحلیل تاریخ رفتن را ببینید. در جلسه قبل عرض کردیم که مأموریت اصلی امیرالمؤمنین(ع) حفظ دین از تحریف بود. اولین اقدامی که امیرالمؤمنین(ع) در مقابله با تحریف دین انجام دادند، جمع‌آوری قرآن بود تا از پخش قرآن تحریف‌شده و غلط جلوگیری کند. امیرالمؤمنین(ع) هم باید قرآن را حفظ می‌کرد و هم احیاکنندۀ سنت‌های پیامبر(ص) بود. ایشان خودش را این‌گونه خطاب می‌کند و می‌فرماید: من احیاکنندۀ سنت پیامبر-که حقیقت دین است- و از بین‌برندۀ بدعت هستم. «أَنَا مُحْيِي اَلسُّنَّةِ وَ مُمِيتُ اَلْبِدْعَةِ» (عیون‌الحکم، ج۱، ص۱۶۷) عملیات گسترده‌ای برای تحریف دین صورت گرفت و اهل‌بیت(ع) مظلومانه در مقابل این عملیات مقاومت کردند. اهل‌بیت(ع) وقتی از عرصۀ سیاست به ظاهر کنار می‌نشستند، نمی‌خواستند جان خودشان را حفظ کنند بلکه می‌خواستند دین را از تحریف حفظ کنند. حالا ببینیم عملیات تحریف دین در قرآن چگونه توضیح داده شده است؟ یکی از موارد تحریف دین-که در جلسه قبل بیان شد- این بود که معنای کلمات خدا را عوض می‌کنند. مورد دیگر این است که بخشی از حرف‌های خدا را پنهان می‌کنند. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» (بقره، 159) کسانی که حرف‌های خدا را کتمان می‌کنند بعد از اینکه ما برای هدایت مردم بیان کردیم، آنها را خدا و تمام لعن‌کنندگان لعن می‌کنند. انواع کتمان در تاریخ وجود داشته؛ از سوزاندن احادیث پیامبر(ص) تا منع بیان احادیث و... بعد از رسول‌خدا(ص) تا سالیان طولانی(ده‌ها سال) بیان احادیث پیامبر(ص) ممنوع بود. «عبدالله بن مسعود» را به دلیل نقل حدیث، به‌شدت زدند و پهلوی او را شکستند. ابوذر را تبعید کردند، او را کتک زدند برای اینکه «قال رسول‌الله» می‌گفت و برای اینکه آیات قرآن را تفسیر می‌کرد و معاویه نمی‌پسندید. ابوموسی اشعری و مردم کوفه چرا این‌گونه در مقابل امیرالمؤمنین(ع) ایستادند، درحالی‌که بیشتر آنها رزمنده بودند و طبیعتاً باید خوب می‌ایستادند و مبارزه می‌کردند؟ چون اینها سال‌های طولانی فقط با قرائت قرآن و بدون شنیدن احادیث پیامبر(ص) تربیت شده بودند. یک نفر از باب کنجکاوی، ترجمه یا تفسیر یک آیه‌ای را پرسید، اتفاقاً آن آیه سیاسی هم نبود، ولی این‌قدر زندانش کردند، این‌قدر او را کتک زدند و شکنجه‌اش کردند که او می‌گفت: من اصلاً منصرف شدم، دیگر نمی‌خواهم ترجمۀ آن آیه قرآن را بدانم... آنها می‌خواستند فرهنگی را ایجاد کنند که «عمیق نشوید، عقلانی با دین برخورد نکنید» در یک آیه‌ای خداوند به خودش قسم می‌خورد و می‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ» (نساء، 65) یعنی ای پیامبر، به خدای تو سوگند که ایمان ندارند کسانی که تو امری بکنی و آنها تهِ دلشان یک‌ذره احساس سختی بکنند. شاید این مهم‌ترین قسم قرآن باشد که خدا به عصر و حتی به جان پیامبر(ص) هم قسم نمی‌خورد بلکه به خودش قسم می‌خورد. وقتی بنده این مطلب را در یک جایی عرض کردم، یک دانشجو بلند شد و با ناراحتی گفت که «چرا من با وجود اینکه مذهبی هستم، ولی تا این سن و سال هنوز نباید فهمیده باشم که مهم‌ترین قسم قرآن دربارۀ چیست؟» او حرف درستی می‌زد، البته ما قصد نداشتیم این را کتمان کنیم، ولی نکته این است که آیات برجسته و ضروری‌تر باید بیشتر روی دست گرفته بشود. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما– سحر دوم ماه رمضان1402 📢صوت(21دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7619 @Panahian_text
🔸برخی سخنان اخلاقی و سیاسی در جامعۀ ما شبیه سخنان خوارج و معاویه است 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۳ 🔘 فریب حرف‌های درست را نخوریم؛ داخل هر سخن غلطی حرف‌های درستی هست! 🔘 تحریف دین موجب می‌شود ابن‌ملجمی که قبلاً احکام‌گوی مدینه بود، قاتل علی(ع) بشود! 🔘 انحراف‌های در دین کاری خواهد کرد که برخی در مقابل امام زمان(ع) بایستند 🔘 جاهلیتی که امام‌زمان(ع) با آن مواجه می‌شود شدیدتر از جاهلیت زمان پیامبر(ص) است! 🔘 در جاهلیت با حرف‌های اخلاقی، مقابل پیامبر(ص) ایستادند؛ مثلاً گفتند «او بین خانواده‌ها اختلاف می‌اندازد!» ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: وقتی با یک حرف غلط یا با یک انحراف در دین مواجه می‌شویم، باید مطمئن باشیم که داخلش حرف‌های درست زیادی هست؛ لذا فریب حرف‌های درست را نخوریم. البته گاهی اوقات، فقط حرف درست است ولی می‌خواهند از آن نتیجۀ غلط بگیرند، به قول امیرالمؤمنین(ع) «كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» (نهج‌البلاغه، خطبه40) گاهی از اوقات هم حرف درست، آمیخته با حرف غلط است «يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ» (نهج‌البلاغه، خطبه50) جریان تحریف دین موجب می‌شود ابن‌ملجمی که یک زمانی مسئلۀ احکام‌گوی مدینه بوده، یک ارزیابیِ اخلاقی غلط از امیرالمؤمنین(ع) پیدا کند و حاضر به قتل حضرت بشود. بنده برای دوستان اهل تحقیق، یک پیشنهاد دارم؛ بروند مطالعه کنند که معاویه به امیرالمؤمنین(ع) چه نامه‌هایی می‌نوشت و در این نامه‌ها چه نصایح اخلاقی‌ای مطرح می‌کرد! وقتی این نامه‌های معاویه را می‌خوانید می‌بینید که از منظر یک اسلام‌خواه دارد نامه می‌نویسد! مثلاً می‌گوید: «یا علی، تو سابقۀ بلندی در اسلام داری، کاری نکن دچار حبط عمل بشوی، حسادت می‌تواند این اثرات را داشته باشد...» شعار معاویه این بود: «من از علی، فقط عدالت می‌خواهم، باید قاتلان عثمان را تحویل بدهد...» بالاخره با این حرف‌ها خیلی‌ها را مجاب کرده بود و علیه امیرالمؤمنین(ع) لشکر جمع کرده بود. ما باید تحریف‌ها و انحراف‌های از دین را بشناسیم. اگر نامه‌ها‌ و نصایح اخلاقیِ معاویه خطاب به امیرالمؤمنین(ع) و حرف‌های خوارج علیه ایشان را بخوانیم، آن‌وقت می‌توانیم در جامعۀ خودمان شبیه آن را پیدا کنیم، چون می‌بینیم که بعضی‌ها شبیه همان حرف‌ها را می‌گویند. برخی از حرف‌ها و سخنان دینی ما شبیه حرف‌های خوارج است؛ مثلاً ما می‌خواهیم دین را تبلیغ کنیم ولی شبیه خوارج حرف می‌زنیم؛ گاهی شبیه خوارج، اخلاقی حرف می‌زنیم، شبیه خوارج، سیاسی حرف می‌زنیم، یا شبیه معاویه، اخلاقی حرف می‌زنیم! در جاهلیت هم مشرکین با حرف‌های اخلاقی در مقابل پیامبر(ص) می‌ایستادند. آنها دور هم جمع شدند که تصمیم بگیرند با پیامبر(ص) را به چه جرمی به قتل برسانند؟ در نهایت گفتند: «باید بگوییم که او بین خانواده‌ها اختلاف می‌اندازد، و کسی که بین جامعه و افراد خانواده اختلاف می‌افکند باید از بین برود.» امیرالمؤمنین(ع) بعد از اینکه مدیریت جامعه را به عهده گرفتند، یک کلامی دارند که به ما برای روشنایی بیشتر، یک آدرس می‌دهد. می‌فرماید: «أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ» (نهج‌البلاغه، خطبه16) الان شما در وضعیتی قرار گرفته‌اید که خدا از شما امتحان‌هایی می‌گیرد و خواهد گرفت که موجب غربال شما خواهد شد، مانند روزی که پیامبر(ص) مبعوث شد. پیامبر(ص) با یک جاهلیتی برخورد کرد، امیرالمؤمنین(ع) هم در زمان خودش با یک جاهلیتی برخورد کرد و امام زمان(ع) هم با یک جاهلیتی برخورد خواهد کرد. امام صادق(ع) دربارۀ جاهلیت مربوط به دورۀ امام زمان(ع) می‌فرماید: جاهلان در مقابل امام زمان(ع) شدیدتر می‌ایستند از آن مقاومتی که جاهلان در مقابل پیامبر(ع) داشتند. پیامبر(ص) وقتی آمد می‌خواست یک عده بت‌پرست را از جهالت در بیاورد، ولی یک کسانی در مقابل امام زمان(ع) با قرآن و تفسیر قرآن می‌ایستند. «إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اِسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ اَلنَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اِسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اَللَّهِ...» (غیبت نعمانی، ج1، ص296) ما به سمت زمانی می‌رویم که انحراف‌های در دین کاری خواهد کرد که بعضی‌ها در مقابل امام زمان(ع) بایستند. قبل از ظهور، فتنه‌های زیادی صورت می‌گیرد، روشنگری‌هایی هم صورت می‌گیرد که حق و باطل‌ها روشن خواهد شد، اما وقتی ظهور رخ می‌دهد، تازه آن موقع آغاز درگیری‌ها در مقابل حضرت است! بعضی‌ها با تفسیر قرآن در مقابل حضرت قرار می‌گیرند. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر سوم ماه رمضان۱۴۰۲ 📢صوت(21دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7622 @Panahian_text
🔸 هر نوع دین‌داری سطحی و ظاهربینانه، نوعی بت‌پرستی است 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۴ 🔘 گاهی چسبیدن به ظاهرِ یک حکم اخلاقی هم نوعی بت‌پرستی است 🔘 سامری‌های امت پیامبر(ص) معمولاً آدم‌های اخلاقی‌ هستند؛ مثل حسن بصری 🔘 جریان بت‌پرستی که در قرآن آمده، در واقع نحوۀ غلط پرستش خداوند است 🔘 بعضی‌ها مثل بنی‌اسرائیل می‌خواهند در نحوۀ دین‌داری و پرستش خدا دخالت کنند 🔘 چه گرایش‌هایی در انسان‌ها موجب تحریف دین می‌شود؟ ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: بت‌پرستی را نباید به چند امر ظاهری محدود کنیم؛ بت‌پرستی امروز هم در جریان است. جریان بت‌پرستی که در قرآن آمده، در واقع نحوۀ غلط پرستش خداوند است. بنی‌اسرائیل بعد از عبور از نیل، سر راهشان یک قوم بت‌پرست دیدند، گفتند یا موسی، یک بت هم برای ما قرار بده! «قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» (اعراف، 138) آنها نمی‌خواستند بی‌خدا بشوند، بلکه می‌خواستند در نحوۀ پرستش خدا، دخالت کنند. خداوند حدود 12بار در قرآن، پیامبر را نهی کرده است که «از هواهای نفسانی مردم تبعیت نکن» یا از دخالت مردم در دین، تبعیت نکن. «وَلا تَتَّبِع أَهواءَهُم» (شوری، 15) (مائده، 49) مسئلۀ دخالت در نحوۀ دین‌داری یک مسئلۀ قدیمی و تاریخی است. اولین کسی که این کار را انجام داد، ابلیس بود. او به خدا گفت: من به‌جای سجدۀ بر آدم، حاضرم آن‌قدر عبادت کنم و نماز بخوانم که تا حالا کسی نخوانده باشد! خداوند فرمود: آن‌طور که من می‌خواهم باید من را عبادت کنی نه آن‌طور که خودت می‌خواهی! «إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِیدُ» (تفسیرقمی، ج1، ص42) دین‌هایی که ما در اثر هوای نفس خودمان درست می‌کنیم، یک ساختارهایی پیدا می‌کند که «ایستا» هست، یعنی آن پویایی‌ لازمی را که دین‌داری باید در آزمایش‌های الهی داشته باشد، ندارد. نباید تحریف دین را بعد از رسول خدا(ص) به چند آدم و چند حکم شرعی محدود کنیم. اگر جریان تغییر و تحریف دین را عمیق نگاه کنیم و روانکاوی کنیم، می‌بینیم بعضاً در میان خود ما شیعیان هم این گرایش وجود دارد! باید دید چه گرایش‌هایی موجب این تغییر و تحریف دین می‌شد؟ امام برای مقابله با جریان تحریف دین، به تعریف اسلام ناب و اسلام آمریکایی پرداخت. ایشان وقتی ویژگی‌های اسلام آمریکایی را توضیح می‌دهد در واقع روان‌شناسی تحریف دین است که بعد از رسول خدا(ص) صورت گرفت. بنی‌اسرائیل بُت را برای چه می‌خواستند؟ بت، نمادی است از دین‌داری سطحی و ظاهری. آنها نمی‌خواستند خدا را کنار بگذارند، اما نمادهای ظاهری، خیلی برای آنها اهمیت داشت. این یکی از دلایل بت‌پرستی است؛ می‌گویند «یک چیزی باشد که من ببینم!» یعنی می‌خواستند آن را حسّ کنند. کسی که «حس‌گرا» شد، دیگر اهل تفکر عمیق نخواهد بود. وقتی حس‌گرایی در یک کسی غلبه پیدا کرد، اهل تحلیل و اهل ورود به عمق مسائل نخواهد شد. آن‌وقت اگر این نمادها به دست قدرت‌ها بیفتد، مردم را به سمت خود می‌کشانند و مردم هم سطحی می‌شوند. حالا اگر کسی بت نگذاشت، بلکه یک حکم خاص الهی را گذاشت و به سطحِ آن چسبید، یا یک حکم اخلاقی را گذاشت و ظاهر آن را گرفت، این هم می‌شود «بت‌پرستی» جریان بت‌پرستی در واقع همان دین‌داری خراب و تحریف‌شده است. بت‌پرستی‌های زمان ما زیاد هست، حتی اگر ظاهر قرآن را بگیرند و به باطنش راه پیدا نکنند، نتیجه‌اش می‌شود اینکه قرآن را در مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار بدهند یعنی نماد ظاهری دین را گرفتند بدون باطنِ آن. سامری کسی بود که بنی‌اسرائیل را بعد از دیدن آن‌همه معجزه، گوساله‌پرست کرد. پیامبر(ص) می‌فرماید: یک گروهی از امت من هم بر دین سامری هستند، امام آنها ابوموسی اشعری است و شعارشان «لا قتال» است؛ یعنی جنگ و درگیری نباشد! (وفِرقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ على‏ مِلَّةِ السامِريِّ لا يَقولونَ: لا مَساسَ، لكنّهُم يقولونَ: لا قِتالَ؛ امالی مفید، ج1، ص29) سامری‌های امت پیامبر(ص) معمولاً آدم‌های اخلاقی‌ هستند. یکی از کسانی که طبق روایات، سامری این امت هست، «حسن بصری» است. یک‌بار امیرالمؤمنین(ع) دید که حسن بصری موقع وضو گرفتن، زیادی آب می‌ریزد. فرمود: خیلی داری آب اسراف می‌کنی. حسن بصری گفت: شما در آن‌همه خون که از مسلمانان ریختی، بیشتر اسراف کردی! (مَا أَرَاقَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ مِنْ دِمَاءِ الْمُسْلِمِینَ أَکْثَرُ ؛ شرح نهج‌البلاغه،ج4، ص95) ببینید چقدر آدم‌ بااخلاقی‌ بود! 🚩 برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر چهارم ماه رمضان ۱۴۰۲ 📢 صوت(۲۲دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7632 @Panahian_text
🔸 علت بسیاری از انحراف‌ها «قرار دادنِ اخلاق در برابر دین» است 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۵ 🔘 در طول تاریخ، خیلی‌ها با «اخلاق» جلوی ولایت و اسلام ناب ایستادند 🔘 چرا اخلاق، این ظرفیت را دارد که در مقابل دین بایستد؟ 🔘 دین دنبال این نیست که ما را صرفاً اخلاقی بار بیاورد 🔘 کسی که اخلاق خوب دارد، آیا دیگر نیازی به دین ندارد؟ 🔘 راه‌حل قرآن برای اینکه دچار آسیب‌های اخلاق نشویم «تقوا» است ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: در طول تاریخ، به‌ویژه در صدر اسلام، بسیاری از اوقات که می‌خواستند جلوی انبیاء و خصوصاً جلوی پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بایستند، با اخلاق، جلوی دین و ولایت و اسلام ناب ایستادند. اخلاق به‌معنای ملکات و صفات خوب، این ظرفیت را دارد که در مقابل دین بایستد. مثلاً مهربانی یا دل‌رحمی که چیز بدی نیست. اما بسیاری از اوقات، از همین مهربانی علیه امیرالمؤمنین(ع) استفاده شده و علیه امام‌زمان(ع) هم استفاده خواهد شد. بعد از ظهور، وقتی امام‌زمان(ه) با ظالمان می‌جنگد، برخی خواهند گفت که او پسر پیغمبر نیست چون رحم ندارد! (لَوْ کَانَ هَذَا مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ لَرَحِمَنَا؛ الغارات، ج1، ص3) این قرار دادن اخلاق در مقابل دین است. چرا ابوموسی اشعری، کارش در مقابل امیرالمؤمنین(ع) ‌گرفت؟ یکی از ویژگی‌هایی که او از خودش نشان می‌داد، دل‌رحمی و مهربانی بود. او از قبیله‌ای بود که رسول‌خدا(ص) دربارۀ این قبیله فرموده بود که اینها قبیلۀ مهربانی هستند دین دنبال این نیست که ما را صرفاً اخلاقی بار بیاورد، اگر می‌خواست ما را صرفاً اخلاقی بار بیاورد، بسیاری از اوقات، حیوانات هم این صفات اخلاقی را دارند، مثلاً وفاداری در سگ هست. اگر بگوییم «هدف دین این است که تو به اخلاق به معنای برخورداری از ملکات نفسانی برسی» آن کسی که این را دارد، خودش را مستغنی از دین می‌داند و می‌تواند مغرور هم بشود! دین در واقع اخلاق را ابزاری قرار می‌دهد برای امری بالاتر! آن امر بالاتر پویایی انسان، قدرتمندی و سعۀ وجودی پیدا کردن او برای ملاقات با خداست و این طیِ مبارزه شکل می‌گیرد؛ مبارزه با وضعیتی که در آن قرار گرفته است. اینکه یک انسان، سعۀ وجودی پیدا می‌کند یعنی چه؟ اولاً در قرآن کریم، فرمود: «لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» (نجم، 39) یعنی سعی تو است که تو را به خدا می‌رساند. ما برای سعی آفریده شده‌ایم نه برای برخورداری از چند صفت خوب! چرا اخلاق، این ظرفیت را دارد که در مقابل دین بایستد؟ چون شما می‌توانید در پناه برخی از صفات اخلاقی، از سعی باز بمانید، و از سعی برای رشد و تعالی وجودیِ خودتان فاصله بگیرید و فرار بکنید و بهانه بیاورید امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمودند: بیایید برویم جهاد کنیم و بجنگیم... اما بعضی از افراد سرشناس می‌گفتند: «آیا شمشیر به روی مؤمنان بکشیم؟!» اینها به ظاهر چقدر انسان‌های مهربان و خوبی هستند! با این توصیف، آیا امیرالمؤمنین(ع) مهربان نبود؟ راه حلی که قرآن دارد تا ما دچار آسیب‌های اخلاق نشویم، کلمۀ تقوا است. تقوا یعنی اینکه چه موقعی از چه خوبی‌ای به عنوان وظیفۀ خودت استفاده کنی. تقوا یعنی فریب خوبی‌های ظاهری را نخور! امام سجاد می‌فرماید: اگر کسی خطا و گناه نمی‌کند، فریبش را نخور، شاید به خاطر ضعف نفس اوست، یعنی عرضه‌اش را ندارد! (إِذَا رَأَیْتُمُ الرَّجُلَ قَدْ حَسُنَ سَمْتُهُ وَ هَدْیُهُ وَ تَمَاوَتَ فِی مَنْطِقِهِ وَ تَخَاضَعَ فِی حَرَکَاتِهِ فَرُوَیْداً لَا یَغُرَّنَّکُمْ ؛ احتجاج، ج2، ص320) در اسلام و در روایات ما وقتی از اخلاق سخن گفته می‌شود معنای این اخلاق، عموماً غیر از اخلاق به معنای ملکات است. در آنجا منظور «حسن معاشرت» است که یکی از زیرمجموعه‌های آداب اسلامی به‌حساب می‌آید. شما اگر غرق در اخلاق بشوی، یا از دین تلقّیِ اخلاقی داشته باشی، ممکن است تقوا را کنار بگذاری و اخلاق را بگیری. تقوا از شما در موقعیت‌های مختلف، رفتار درست و خوب را انتظار دارد. یکی از تلقی‌های ناروا از دین، این است که ما دین را به‌طور افراطی، اخلاقی برداشت کنیم. و علت دین‌گریزی بعضی‌ها هم این است که ما دین را اخلاقی تفسیر می‌کنیم. اخیراً برخی از دختران یک دبیرستان گفته بودند ما از دین بدمان می‌آید و یکی از مهم‌ترین دلایلش این است که «دین موجب می‌شود دربارۀ ما قضاوت بشود» اخلاق به شما اجازه می‌دهد دربارۀ دیگران قضاوت کنید، اما تقوا این اجازه را نمی‌دهد. 🚩 برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر پنجم ماه رمضان1402 📢 صوت(21دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7633 @Panahian_text
🔸 خیلی از دین‌گریزها چون «اخلاق و عبادتِ بدون تقوا» را دیده‌اند از دین زده شده‌اند 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۶ 🔘 اخلاقِ بدون تقوا هم مثل عبادت بدون خلوص و تقوا موجب دین‌گریزی می‌شود 🔘 برای اصلاح دین‌داریِ مردم، باید بیش از اخلاق و عبادت، از تقوا سخن بگوییم 🔘 بعضی‌ها پشت اخلاق و نماز و قرآن پنهان می‌شدند و به امیرالمؤمنین(ع) ضربه می‌زدند 🔘 معاویه با تحریک عاطفی و اخلاقیِ مردم، آنها را علیه علی(ع) می‌شوراند 🔘 در فتنه‌های آخرالزمان از خوبی‌هایی مثل اخلاق و احکام شرع سوءاستفاده می‌کنند و مقابل حقیقت ناب دین می‌ایستند ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: نه‌تنها اخلاق این ظرفیت را دارد که در مقابل دین بایستد، بلکه عبادت هم این ظرفیت را دارد. همان‌طور که از اخلاق، ممکن است سوءاستفاده شود، از نماز و قرآن هم ممکن است سوءاستفاده بشود؛ چه‌بسا نمازخوان‌هایی که پشت نمازشان پنهان می‌شدند و در مقابل حقیقت ناب دین می‌ایستادند و بی‌تقوایی می‌کردند. امیرالمؤمنین(ع) که با بُت‌پرست‌ها و با مشرکین و کفار مواجه نبودند، بلکه با مؤمنین و مسلمین اطراف خودشان مواجه بودند که اهل عبادت بودند. پس اگر ما می‌خواهیم رنج‌های امیرالمؤمنین(ع) را ببینیم، باید بدانیم که این مؤمنین و مسلمین، چطور پشت اخلاق و نماز و قرآن، پنهان می‌شدند و به امیرالمؤمنین(ع) ضربه می‌زدند. مشکل آنها این بود که «تقوا» نداشتند، تقوا آن مفهومی است که بر اساس قرآن، مطلقاً عامل عاقبت‌ به خیری است. وقتی قرآن می‌فرماید «اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقین» (مائده، 27) یعنی اگر اخلاق با تقوا همراه باشد، از ما قبول می‌کنند، نماز هم اگر با تقوا همراه باشد از ما قبول می‌کنند و اگر بدون تقوا باشد قبول نیست. شمر ملعون وقتی سر مطهر امام‌حسین(ع) را از قتلگاه آورد، آن را به یک کسی تحویل داد و گفت: «این را بگیر که نماز عصر من دارد قضا می‌شود!» آیا ما نباید این را بگوییم؟ اگر این را بگوییم به نماز بی‌احترامی شده است؟ اینها واقعیت‌هایی است که باید با آن برخورد کنیم. تا وقتی که ما اینها را حل نکنیم، مردم گروه گروه به دین گرایش پیدا نخواهند کرد. خیلی‌ها که دین‌گریز هستند، این سوءاستفاده‌های از مفاهیم اخلاقی و دینی و معنوی را علیه حقیقت ناب دین می‌بینند و از دین بیزار می‌شوند و از دین فاصله می‌گیرند. اگر جلوی این سوءاستفاده‌ها را بگیریم، دو تا اتفاق خوب می‌افتد: یکی اینکه مؤمنین و کسانی که اهل عبادت و اخلاق هستند، راه رشد برای آنها باز می‌شود و رشد می‌کنند، چون به اخلاق و نماز و قرائت قرآن، غرّه نشده و دچار عُجب و غرور نخواهند شد چون این کارهای خوب را برای خودشان، هنر نمی‌دانند و خودشان را در اوج و قله نمی‌دانند. دومین اتفاق خوب این است که دیگران هم از دین زده نمی‌شوند؛ چون می‌بینند کسی که همۀ این خوبی‌ها را دارد، در کنارش «خلوص» هم دارد و زیبایی خلوص را همه درک می‌کنند. اگر طیف گسترده‌ای از مردم، سردار سلیمانی را دوست دارند، این به خاطر خلوص ایشان است که یکی از معانی تقوا هم، خلوص است. سخن گفتن از غربت امیرالمؤمنین(ع) درواقع سخن گفتن از سوءاستفاده‌هایی است که از اخلاق و عبادت شد. آنها با اخلاق به جنگ امیرالمؤمنین (ع) می‌آمدند. مثلاً معاویه، پیراهن عثمان را به همراه قطعه‌ای از انگشت همسر عثمان، یک جایی آویزان کرده بود و با نمایش دادن اینها، مردم را علیه امیرالمؤمنین(ع) می‌شوراند. درحالی‌که اصلاً امیرالمؤمنین(ع) از قاتلان عثمان حمایت نمی‌کرد! ولی معاویه با همین تحریک‌های عاطفی و اخلاقی، لشکری علیه امیرالمؤمنین(ع) درست کرد که از آنها حدود هفتادهزار نفر در جنگ صفین کشته شدند. خوارج هم پشت احکام شرعی و عبادی پنهان می‌شدند و به دین ضربه می‌زدند. مثلاً یکی از خوارج یک خوک را کشته بود، آنها گفتند: چرا حیوان زبان‌بسته را کشتی؟ باید از صاحبش رضایت بگیریم! صاحب خوک که یک مسیحی بود به خوارج گفت: شما عبدالله بن خبّاط و زنش را بی‌گناه کشتید و کک‌تان نگزید، حالا برای این خوک می‌خواهید از من رضایت بگیرید! امیرالمؤمنین(ع) آمده است اینها را به ما نشان بدهد که ما از عاقبت خودمان بترسیم. فتنه‌های آخرالزمان هم شامل مواردی است که در آنها، از خوبی‌هایی مثل اخلاق و احکام شرعی و عبادی سوءاستفاده می‌کنند و در مقابل حقیقت ناب دین می‌ایستند. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر ششم ماه رمضان۱۴۰۲ 📢صوت(21دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7634 @Panahian_text
🔸 چرا بعضی‌ها بعد از انجام جنایت‌های بزرگ، رفتارهای اخلاقی از خود نشان می‌دهند؟ 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۷ 🔘 طبق آیه قرآن، عامل عاقبت‌ به‌خیری تقوا است؛ نه اخلاق و نه حتی ایمان 🔘 روش قرآن فهرست‌کردن فضایل و رذایل به‌شیوۀ علم اخلاق نیست 🔘 از اخلاق می‌شود اشکالاتی گرفت که این اشکالات را از تقوا نمی‌شود گرفت 🔘 یکی از اشکالات اخلاق این است که در تعریف اخلاق و مشرب‌های فلسفۀ اخلاق، اختلاف نظر وجود دارد ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: اگر اخلاق را بدون تقوا مطرح کنیم اشکالات، سوءبرداشت‌ها و سوءاستفاده‌هایی پیش می‌آید. البته ما اخلاق را به‌طور کامل نفی نمی‌کنیم بلکه اخلاق را در دلِ تقوا می‌بینیم چون تقوا جامع اخلاق و همۀ خوبی‌ها است و با تحقّق تقوا، اخلاق هم محقَّق خواهد شد، لذا می‌گوییم باید بیشتر به تقوا بپردازیم؛ همان‌طور که قرآن به تقوا پرداخته است. اگر تقوا مطابق با ادبیات قرآن و کلام امیرالمؤمنین(ع)-که این‌همه از تقوا سخن گفته‌اند- در جامعه ما شناخته شده باشد، مشکلات ما بسیار کمتر خواهد شد. خدا در قرآن، تقوا را عامل قبولیِ اعمال و عامل ارزش‌یافتن انسان معرفی کرده و می‌فرماید: اهل تقوا عاقبت به خیر هستند (وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ قصص، 83) درحالی‌که برای اخلاق و حتی ایمان هم چنین چیزی بیان نشده است. قرآن نه مانند روانشناسی به تیپ‌های شخصیتی می‌پردازد و نه مانند کتاب‌های اخلاق فضایل و رذایل را فهرست می‌کند. قرآن می‌گوید که شما هر تیپ شخصیتی‌ و هر خُلقی که دارید، تقوا را رعایت کنید، مشکلات شما حل می‌شود. راه‌حلی که قرآن ارائه می‌دهد، در عین حال که مشترک است، دستور‌العمل خاص و متناسب با هر فرد را به او نشان می‌دهد. وقتی می‌گویند: «دروغ نگویید، غیبت نکنید، تهمت نزنید» به‌جای اینکه بگوییم اینها کارهای غیراخلاقی است، باید بگوییم که اینها خلاف تقوا است چون این کارها مانع تقرب انسان به خداست. تقوا یعنی «رعایت دستورهای خدا، با نیت قرب الی ‌الله». یکی از اشکالات اخلاق این است که در تعریف خود اخلاق و مشرب‌های فلسفۀ اخلاق اختلاف نظر وجود دارد؛ اخلاق وظیفه‌گرا، اخلاق غایت‌گرا یا اخلاق فضیلت‌گرا!؟ اینها با همدیگر فرق می‌کند. ملاک ارزش اخلاقی در هر کدام از این مشرب‌ها با دیگری متفاوت است و این اختلاف باعث منازعه و سوءاستفاده خواهد شد. مثلاً شما می‌گویید: «فلان رفتار هرزگی است» امّا دیگری می‌گوید: «نظر من دربارۀ هرزگی با شما متفاوت است». برخلاف اخلاق، تقوا محل مناقشه نیست چون دین معنای تقوا، معیارهای تقوا و رفتارهایی را که بر اساس تقوا باید صورت بگیرد روشن کرده است. اشکال دیگر اخلاق مربوط می‌شود به صفات خوب و بدی که انسان به‌صورت ژنتیکی دارد؛ مثلاً اگر یک کسی به‌طور ژنتیک یک صفت بد اخلاقی داشته باشد آیا می‌توانیم بگوییم او انسان بدی است؟ درحالی‌که ممکن است به‌خاطر خدا در حال مبارزه با آن صفت بد باشد. از طرف دیگر، برخی افراد به‌صورت ژنتیک و ارثی دارای یک فضیلت اخلاقی هستند که هیچ تلاشی برای به‌دست آوردن آن نکرده‌اند. بسیار محتمل است که چنین کسانی به‌خاطر صفت خوب‌شان گول بخورند و دچار غرور شوند. این افراد باید این فضیلت را سرمایۀ مجاهده با هوای نفس و تقرب به خدا قرار دهند نه اینکه به‌واسطۀ داشتن آن تصور کنند آدمِ اخلاقی و خوبی هستند. عصر عاشورا وقتی به خیمه‌ها حمله کرده بودند و داشتند گوشواره‌ها را غارت می‌کردند، عمر سعد وسط خیمه‌های نیم‌سوخته ایستاده بود، هم توصیه‌های اخلاقی می‌کرد که خیمه را غارت نکنید، کودکان را نزنید، هم گریه می‌کرد! این کار اخلاقی را چگونه تحلیل کنیم؟ او هم بالاخره عاطفه دارد و می‌بیند یک کودکی کتک خورده و متأثر می‌شود، توصیه هم می‌کند که این کار را نکنید. بعضی‌ها وقتی جنایت‌های بزرگی انجام می‌دهند، برای آرام کردن وجدان خودشان، رفتارهای اخلاقی خیلی خوبی از خودشان نشان می‌دهند، حالا خداوند با اینها چه‌کار بکند؟ آیا اینها را به جهنم ببرد یا بهشت؟ اینها مشکلاتی است که در اخلاق به وجود می‌آید. ولی در تقوا، مرزها و ملاک‌ها کاملاً مشخص می‌شود و شیوۀ ارزیابی هم کاملاً معلوم است. 🚩 برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر هفتم ماه رمضان۱۴۰۲ 📢صوت(۲۰دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7642 @Panahian_text
🔸 اگر اخلاق کافی است، پس دین برای چیست؟! 🔸 دین به وسیلۀ «تقوا» اخلاق را رشد می‌دهد 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۸ 🔘 اخلاق را مقابل دین نمی‌دانیم بلکه اخلاق را پایۀ دین می‌دانیم 🔘 اخلاقی که انسان را به دین‌داری نرساند، فایده ندارد 🔘 کسی که با دین‌داری، اخلاقش کامل نشود در دین‌داری صادق نیست 🔘 برخی افراد اخلاقی، با کشته‌شدن امام‌حسین(ع) کنار آمدند اما شراب‌خواری یزید را برنتافتند! ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: وقتی می‌گوییم «اکتفا کردن به اخلاق می‌تواند زمینه تحریف دین باشد و به همین خاطر باید به‌جای اخلاق بر تقوا تأکید شود» برخی افراد گمان می‌کنند که ما می‌خواهیم ریشۀ اخلاق را بزنیم! درحالی‌که ما اخلاق را در مقابل تقوا و دین نمی‌دانیم. اگر اخلاق نباشد، اصلاً جا برای دین باز نمی‌شود. صفات نیکو و فضائلی مانند حیا و شکر جایگاه رفیعی دارند. مثلاً بدون حیا، دین نمی‌تواند مؤثر باشد و انسان دین‌پذیر نخواهد بود. شکرگزاری از منعم هم یکی از دلایل وجوب خداشناسی است. اگر کسی این فضائل را نداشته باشد اصلاً سراغ دین نمی‌رود لذا اخلاق پایۀ دین است. اگر یک نفر اخلاقی بود، مهربان بود، خدای مهربان و رسول مهربان را شناخت، اما ایمان نیاورد، آن اخلاق فایده ندارد. اگر اخلاق، ما را به دین‌داری برساند، اخلاق درستی است. آن اخلاق همان اخلاقی است که پایۀ دین‌داری است. برخی از کسانی که قبل از بعثت پیامبر(ص) دارای فضائل اخلاقی‌ بودند، بعد از بعثت پیامبر(ص) در شمار بهترین شهیدان قرار گرفتند؛ یکی‌ از آنها جناب جعفر طیار بود. ایشان بیان می‌کند که من -حتی قبل از بعثت- هیچ‌گاه شراب نخوردم، دروغ نگفتم، عمل منافی عفت انجام ندادم و بت نپرستیدم (من لایحضر، ج4، ص397) قبل از بعثت پیامبر(ص) اگر اخلاق در میان قریش نبود، آنها پیامبر(ص) را به عنوان امین نمی‌شناختند و امانت‌داری و صداقت ایشان برای آنها ارزشمند نمی‌بود. اگر مردم تصور کنند که دشمنان پیامبر(ص) همه سیاه بودند و هیچ حسنی نداشتند، موجب اشتباه در برداشت خواهد شد، آن‌وقت زشتیِ استغناء از دین و بسنده کردن به اخلاق را تصور نمی‌کنند. تردیدی نیست که اخلاق پایۀ دین است لذا اخلاق درست باید انسان را دین‌دار کند. در این هم تردیدی نیست که دین، اخلاق را کامل می‌کند، لذا اگر دینْ اخلاق کسی را کامل نکند، او در دین‌داری صادق نیست. وقتی دین می‌خواهد اخلاق کسی را کامل کند، او را به تقوا توصیه می‌کند. تقواست که اخلاق ما را رشد می‌دهد. اگر پای ایمان و عشق به خدا و اولیاء خدا وسط نیاید، سطوح عالی‌ اخلاق فتح نخواهد شد. ابوموسی اشعری به قدری حیا داشت که می‌گویند در محیط شخصی خودش هم لباس مضاعف می‌پوشید که مبادا در هنگام خواب برهنه شود. اما حیاء او مانع نشد که او سامری امّت اسلام نشود و سرانجام به جایی رسید که امیرالمؤمنین(ع) او را لعنت می‌کرد (الکامل فی التاریخ، ج3، ص210) اگر فقط به اخلاق توصیه کنیم با بگوییم که دین صرفاً همین را می‌خواهد، اینجا دارد تحریف صورت می‌گیرد. اولاً دین می‌خواهد اخلاق به دین‌داری منجر شود چون دین اوج اخلاق است. ثانیاً خودِ دین به مکارم اخلاق توصیه می‌کند، ثالثاً دین به وسیلۀ تقوا به مکارم توصیه می‌کند. اگر اخلاق کافی بود پیامبران برای مکارم اخلاق نمی‌آمدند و در فضای دین‌داری، این‌همه به تقوا توصیه نمی‌شد. کسانی که در مقابل پیغمبر(ص) قرار داشتند به‌طور کامل شوم و سیاه نبودند. در میان سران مشرکین قریش کسانی بودند که از برخی رذایل اخلاقی پیراسته و به برخی فضائل اخلاقی آراسته بودند مانند ابوالبَختریّ بن هشام و عتبة بن ربیعه و... رسول‌خدا(ص) هم به صفات اخلاقی خوب آنها احترام می‌گذاشت امّا نهایتاً به سعادت نرسیدند و برخی از آنها در نبرد با مسلمانان کشته شدند. پیامبر(ص) برای ارتقاء وضعیت اخلاقی آن جامعه به سطوح بسیار بالاتر آمده بودند. اگر مؤمنین به این نکات توجه نکنند و بدون فکر از آن عبور کنند ممکن است به‌خاطر اموری مثل اخلاق خوب دچار غرور و تکبر شوند. یکی دو سال بعد از واقعۀ کربلا پیرمردهای مدینه به شام رفتند. وقتی آنها فساد یزید را دیدند علیه‌ او شورش کردند. این انسان‌های اخلاقی‌ شراب‌خواری یزید را بر نمی‌تابند امّا با ریخته شدن خون امام‌حسین(ع) کنار می‌آیند. سخن ما علیه چنین اخلاقی است که نجات‌بخش نیست. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر هشتم ماه رمضان ۱۴۰۲ 📢صوت(۲۱دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7650 @Panahian_text
🔸 خیلی‌ها احکام شرعی را رعایت کردند اما سعادتمند نشدند؛ چون اهل تشخیص نبودند 🔸 اسلام بیش از اینکه دین تکلیف باشد، دین تشخیص است 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۹ 🔘 تحریف دین از آنجا ایجاد می‌شود که در کنار تکلیف از تشخیص حرف نمی‌زنیم 🔘 تشخیص تکلیف مهم‌تر از انجام تکلیف است؛ اول باید تشخیص بدهی که الان کدام تکلیف را باید انجام بدهی 🔘 کسانی که احمقانه پشت‌سر احکام ایستادند و اولویت‌ها را تشخیص ندادند، کمر امیرالمؤمنین(ع) را شکستند 🔘 امام‌زمان(ع) دنبال کسانی است که قدرت تشخیص داشته باشند، نه اینکه صرفاً تکلیف انجام دهند 🔘 طبق آیه قرآن، وقتی پیامبر نیست که به تو دستور بدهد، باید خودت تشخیص بدهی چه‌کار کنی ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: یکی دیگر از انحرافاتی که در دین بوده و هست و امیرالمؤمنین(ع) با آن مواجه و درگیر شدند، مربوط به احکام است. خیلی‌ها احکام شرعی و عبادی را رعایت می‌کردند، خیلی‌ها از خودشان برای دین مایه گذاشته‌اند اما در نهایت سعادتمند نشدند. دلیلش چه بوده است؟ معمولاً خیلی بر «تکلیف» تأکید می‌کنند؛ یعنی روی اینکه مردم دستور خدا را اجرا کنند خیلی اصرار می‌شود. البته احکام اسلامی باید پیاده شود. انحراف از آنجا ایجاد می‌شود که در کنار تکلیف از تشخیص حرف نمی‌زنیم. مسلّم است که تشخیص تکلیف مهم‌تر از انجام تکلیف است؛ چون شما اگر تشخیص ندهی که کدام تکلیف را باید انجام بدهی، چه‌جور می‌خواهی به تکلیف خودت عمل کنی؟ خیلی مهم است که شما به موقع، تکلیف خودت را بشناسی. معرفی اسلام به دین «تشخیص» بسیار باشکوه‌تر و زیباتر از معرفی اسلام به «تکلیف و اطاعت» است. اطاعت از امام‌زمان(عج) لازم است امّا کافی نیست. امام‌زمان(عج) دنبال کسانی است که قدرت تشخیص داشته باشند نه اینکه صرفاً تکلیف انجام بدهند؛ مگر شب عاشورا اباعبدالله الحسین(ع) دستور داد که اصحابش بمانند؟ نه. اتفاقاً حضرت فرمود که بروید! آنها خودشان تشخیص دادند که باید بمانند. بعضی‌ها حجاب را یک امر غیرضروری می‌دانند که اگر هم نبود، اشکالی ندارد. درحالی‌که حجاب مثل همۀ احکام دینی یک امر واقعی است. اگر حجاب نباشد به شما صدمات جدی اصابت می‌کند. این یک واقعیت است ولی ما دین را این‌گونه توضیح نداده‌ایم. احکام دینی برای مصالح و مفاسدی قرار داده شده اما وقتی انسان قدرت تشخیص مصالح و مفاسد را نداشته باشد نمی‌داند کدام حکم را کجا اجرا کند. لذا گاهی هوای نفس و گاهی هم حماقت، پشت‌سر اجرای برخی از احکام در می‌آید و این احکام را بازیچه قرار می‌دهد. آنهایی که احمقانه پشت‌سر احکام می‌ایستند و اولویت‌ها را تشخیص نمی‌دهند، جاهل متنسّک هستند که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اینها کمر من را شکستند. وقتی امیرالمؤمنین(ع) می‌خواست برای جنگ جمل بروند از اسامة بن زید خواست با ایشان همراهی کند. اسامه همان جوانی است که به‌خاطر شایستگی‌اش پیامبر(ص) در آخر عمر شریفشان او را به عنوان فرماندۀ لشکر منصوب کردند. جواب اسامه به امیرالمؤمنین(ع) این بود که من با خدا عهد کردم بر روی مسلمان تیغ نکشم! (عَاهَدْتُ اللَّهَ أَنْ لَا أُقَاتِلَ أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ؛ الجمل و النصره، ص95) اسامه در واقع بهانۀ دینی آورد. یعنی امیرالمؤمنین(ع) تشخیص نمی‌دهد و تو تشخیص می‌دهی؟! قرآن می‌فرماید: باید در نهایت به اینجا برسید که اگر پیامبر هم بالای سر تو نباشد که به تو دستور دهد تو بفهمی چگونه باید او را کمک کنی «لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ» (حدید، 25). «عبدالله پسر عمرو عاص» خیلی ملازم پیامبر(ص) بود. رسول خدا(ص) می‌فرمود روزه سه روز در ماه کافی است. او می‌گفت نه؛ من باید بیشتر روزه بگیرم. وقتی در اواخر عمرش نابینا شده بود، می‌گفت: کاش سفارش پیامبر(ص) را اجرا کرده بودم و کمتر روزه می‌گرفتم. او با همۀ عبادت‌هایش، آخرسر فرماندۀ یکی از جبهه‌های سپاه معاویه در مقابل امیرالمؤمنین(ع) شد. سؤال این است که چرا عبادت‌های پسر عمرو عاص او را نجات نداد؟ حضرت امام(ره) دربارۀ متحجّرین و عبادت‌کنندگان نافهم، می‌فرماید: «امروز عده‌‌ای با ژست مقدس‌مآبی چنان تیشه به ریشۀ دین و انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس‌نمایان احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. اینها مروّج اسلام آمریکایی هستند و دشمن رسول‌الله(ص)» (صحیفه امام، ج21، ص 278) بعضی از جوان‌ها از ترس یا از نفرت این متحجرین، آن‌قدر از دین فاصله گرفتند که اصلاً غربگرا شدند. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر نهم ماه رمضان1402 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7651 @Panahian_text
🔸 برای حوزه و دانشگاه زشت است که مردم حجاب را صرفاً امری ارزشی می‌دانند نه دارای آثار واقعی 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت وکلمات امیرالمؤمنین- ۱۰ 🔘 چهل سال است نتوانستیم جا بیندازیم که دین یک امر واقعی است و احکامش تابع مصالح و مفاسد است 🔘 حجاب یک امر عقلانی مربوط به سلامت روانی جامعه است، نه امری صرفاً ارزشی و اعتقادی! 🔘چرا برخی سیاسیون توانستند با تمسخر حجاب، رأی جمع کنند؟ چون مردم حجاب را یک امر صرفاً ارزشی می‌دانند نه عقلانی ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: تشخیص تکلیف مقدم بر تکلیف است. گاهی تشخیص تکلیف، با مراجعۀ به علماست؛ اما همان‌جا هم باید تشخیص بدهید کدام عالم، مرجع شما باشد؟ غالباً بعد از فتوای مرجع تقلید هم تشخیص تکلیف به عهدۀ خود ماست؛ مثلاً فتوای مرجع این است که ماهی‌های پولک‌دار حلال هستند؛ بعد از این حکم، خودمان باید بررسی کنیم که فلان ماهی پولک دارد یا ندارد؟ پس موضوع‌شناسی به عهدۀ خودِ مکلّف است. وقتی از اطاعت می‌گوییم امّا از بصیرت و تشخیص نمی‌گوییم، بعضی‌ها از دین بیزار می‌شوند و می‌گویند «چرا باید همه‌اش به ما دستور بدهند و ما اجرا کنیم!؟» درحالی‌که خیلی جاها باید خودمان تشخیص بدهیم. یکی از راه‌های اصلاح و تضمین تشخیص صحیح، این است که تکالیفی را که می‌دانیم قطعی است، انجام دهیم، تا قدرت تشخیص‌مان در سایر موارد بالا برود؛ این همان تقواست که در نتیجه‌اش خدا به ما قدرت تشخیص می‌دهد «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» ( انفال، 29) گاهی پیغمبر و امام، اجازه می‌دهند مردم اشتباه کنند و نتیجۀ تشخیص اشتباه‌شان را ببینند تا قدرت تشخیص مردم افزایش یابد. دربارۀ ولیّ‌فقیه هم همین‌طور است. در جنگ بدر مردم خواستند در ازای گرفتن پول، اسیران را که 70 نفر بودند، آزاد کنند. رسول‌خدا(ص) مخالف بود و فرمود اگر این کار را بکنید سال بعد به همین تعداد کشته خواهیم داد. مردم گفتند: نه، آنها را آزاد کنیم. سال بعد در جنگ احد، 70 نفر کشته شدند. (تفسیر قمی،ج1،ص270( همۀ روضه‌هایی که می‌خوانیم به خاطر عدم‌تشخیص مردم است. عظمت حضرت خدیجۀ کبری(س) به این است که به سهولت تشخیص داد رسول‌خدا(ص) به نبوّت رسیده است، تا پای مرگ ایشان را همراهی کرد و اموال خود را فدای رسول‌خدا(ص) کرد تا جایی که ثروتمندترین زن مکّه، در اوج فقر و نداری از دنیا رفت. هیچ‌وقت به او امر نشد که «همۀ اموالت را انفاق کن!» او خودش تشخیص داد و عظمتش واقعاً به همین است. چرا مردم استفاده از ماسک (در ایام کرونا) را عقلانی و علمی می‌دانند ولی حجاب را یک امر صرفاً ارزشی می‌دانند نه عقلانی و علمی؟ با اینکه مردم ویروس را حس نمی‌کردند بلکه به گفتۀ پزشک‌ها اعتماد کردند و ماسک زدند. مردم می‌دانستند که پزشک‌ها از یک امر واقعی حرف می‌زنند. حتی وقتی نمی‌توانیم نسخۀ پزشک را درست بخوانیم با این حال به عنوان یک عالم به او اعتماد می‌کنیم؛ اما هنوز این اعتماد را نسبت به پیغمبر و ائمۀ هدی، به عنوان یک عالم، در مردم ایجاد نکرده‌ایم. چهل سال است که صداوسیما، آموزش‌وپرورش، حوزه و دانشگاه نتوانستند جا بیندازند احکام دین مثل حجاب، امور واقعی و تابع مصالح و مفاسد است. حجاب یک مقولۀ ارزشی و دینی معرفی می‌شود، امّا بستن کمربند ایمنی یک امر واقعی معرفی می‌شود. از علما تقاضا می‌کنم بررسی کنند چرا تلقی مردم از دین این‌گونه است و چرا باید دعوای مضحک حجاب در جامعۀ ما وجود داشته باشد؟! نظام مهندسی می‌گوید: من به‌خاطر سلامتی و ایمنی خودت اجازه نمی‌دهم ساختمانی بسازی که روی سر خودت خراب شود. این یک گزاره اخلاقی است یا واقعی؟ موضوع حجاب در دسته‌بندی علوم، جزء علم «سلامت روان» قرار می‌گیرد. با علوم تجربی هم می‌شود ضرورت حجاب را فهمید. بعضی از واقعیت‌ها مثل حجاب با اینکه برای جامعه حیاتی هستند اما به‌خاطر پیچیده‌ بودن، طول می‌کشد تا آن را بفهمیم، لذا اسلام در مورد آنها ما را راهنمایی می‌کند. اکثر مردم این آیۀ قرآن را باور ندارند که می‌فرماید: چه کسی جز آدم نادان از دین فاصله می‌گیرد؟ (بقره، 130) مردم افراد بی‌دین را نادان نمی‌دانند چون دین به‌درستی معرفی نشده است. لذا برخی از سیاسیون کشور در حدّ ریاست‌جمهور حجاب را مسخره می‌کنند و رأی می‌آورند، چون مردم حجاب را یک امر صرفاً ارزشی و عقیدتی می‌دانند نه دارای آثار واقعی. 🚩 برنامۀ ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر دهم ماه رمضان۱۴۰۲ 📢صوت(۲۰دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7654 @Panahian_text
🔸سوءبرداشت از دین، بیشتر از سوءاستفاده از دین به امیرالمؤمنین(ع) ضربه زد 🔸خوارج که دچار سوءبرداشت از دین بودند، بیش از امثال معاویه ضربه زدند 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۱ 🔘خیلی از مردم، در اثر نگاه روشنفکران غربگرا، دین را امری غیرواقعی و صرفاً ارزشی می‌دانند 🔘غیرواقعی دانستنِ حجاب، یک سوءبرداشت است؛ بعضی‌ها از این برداشت غلط، سوءاستفاده می‌کنند 🔘اگر متدینین بدانند که دین‌داری آثار واقعی داشته و برایشان سود دارد، نسبت به غیرمتدینین، مهربان‌ و دلسوز می‌شوند ___ یکی از مشکلاتی که دربارۀ اخلاق و دین وجود دارد این است که خیلی از مردم، در اثر نگاه روشنفکران غربگرا، این دو را یک امر واقعی نمی‌دانند. انگار اینها آثار واقعی ندارند و فقط به‌خاطر اینکه خدا فرموده است باید بگوییم «چَشم»! کسانی که با کلام اهل‌بیت(ع) ارتباط دارند، به هیچ‌وجه چنین دیدگاهی ندارند چون معصومین(ع) اکثراً احکام دینی را بر اساس آثارشان توضیح داده‌اند و این‌گونه مردم را به دین‌داری ترغیب کرده‌اند، لذا ما جانانه از دین دفاع می‌کنیم چون «دین یک امر واقعی است». بعضی‌ها از اخلاق برای مقابله با دین سوءاستفاده می‌کنند، بعضی‌ها هم سوءبرداشت‌هایی از اخلاق دارند. دربارۀ احکام دین هم سوءاستفاده و سوءبرداشت وجود دارد. سوءبرداشت از دین مهم‌تر از سوءاستفاده است. وقتی به تاریخ امیرالمؤمنین(ع) نگاه می‌کنیم، می‌بینیم کسانی که از دین سوءبرداشت کردند، بیشتر ضربه زدند تا کسانی که سوءاستفاده کردند. کسانی مثل طلحه، زبیر و معاویه می‌خواستند از دین سوءاستفاده کنند، امّا خوارج غالباً از دین سوءبرداشت کرده بودند. امیرالمؤمنین(ع) مشکل طلحه و زبیر را حل کرد، ماجرای معاویه را هم داشتند حل می‌کرد که خوارج کار را خراب کردند. خوارج موجب شدند در صفین کارِ معاویه یک‌سره نشود، اگر خوارج نبودند، کار به حکمیت نمی‌کشید. و اگر روحیۀ آنها نبود، کار به انتخاب ابوموسی اشعری نمی‌کشید. اینها چند جور ضربه زدند. سوء برداشت خیلی خطرناک است و گاهی از اوقات ضربه‌های سختی می‌زند. شخصیت امیرالمؤمنین(ع) در این عالم، یگانه است، آن‌وقت می‌بینیم که سوء برداشت از دین، حرکت این شخصیت بزرگ را متوقف می‌کند. چرا می‌گوییم خوارج دچار «سوءبرداشت» بودند؟ چون وقتی از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند آیا خوارج منافق یا کافر بودند؟ حضرت فرمود: اینها برادران مؤمن ما بودند که اشتباه کردند و به ما ظلم کردند. (هُمْ إِخْوَانُنَا بَغَوْا عَلَیْنَا؛ قرب‌الإسناد، ص94) مسئلۀ حجاب در جامعۀ ما دچار سوءبرداشت شده است چون برخی آن را یک امر عقیدتی و ارزشی می‌دانند، نه یک امر واقعی. برخی از این برداشت غلط سوءاستفاده‌ می‌کنند و می‌گویند: «مسئلۀ حجاب، یک مسئلۀ عقیدتی است، شما که نباید عقیده را تحمیل کنید!». تحمیل عقیده نه ممکن است و نه مطلوب! نماز که از حجاب واجب‌تر است امّا در جمهوری اسلامی کسی نمی‌گوید «نماز را اجباری کنید» چون اصلاً تحمیل عقیده مطرح نیست. آنهایی که می‌گویند «حجاب، تحمیل عقیده است» غالباً عناصر رذل سیاسی هستند که می‌خواهند با این دروغ، مخالفان خودشان را تخریب کنند. وقتی احکام دین را تابع مصالح و مفاسد و آثار واقعی بدانیم، مؤمنین با غیرمتدینین برخورد بدی نخواهند کرد چون نسبت به آنها احساس دلسوزی می‌کنند نه نفرت. انسانِ سیر کسی را که گرسنه است تمسخر و توهین نمی‌کند بلکه دلش برای او می‌سوزد. دلسوزی باید از یک مؤمن ببارد. به همین دلیل در جامعۀ دینی، بین متدینین و غیرمتدینین دو قطبی ایجاد نمی‌شود. البته ممکن است برخی از غیرمتدینین به‌خاطر عناد یا سوءتفاهم به متدینین حمله کنند و آنها را بزنند امّا متدینین این کار را نمی‌کنند. اگر یک فرد متدین، دین‌داری خودش را صرفاً ارزشی و غیرواقعی بداند و آن را برای زندگی خودش مفید نداند، مغرور می‌شود؛ فکر می‌کند کار بزرگی انجام داده است و حتی به خدا هم منت می‌گذارد! «يَمُنُّونَ عَلَيكَ أَن أَسلَمُوا» (حجرات، 11). اتفاقاً متدینان باید به خدا بدهکار باشند نه طلبکار؛ مثلاً سحرخیزان و روزه‌داران بیشتر از دیگران به خدا بدهکار هستند چون خدا به آنها لطف کرده است تا راحت‌تر و سالم‌تر زندگی کنند و حال بهتری داشته باشند. ما بعد از نماز، سجدۀ شکر به‌جا می‌آوریم، نه اینکه سرمان را بالا بگیریم و از خدا طلبکار باشیم. برداشت صحیح از دین باعث می‌شود که دین‌داران خوشحال‌تر، بانشاط‌تر، پرانرژی‌تر، مهربان‌تر و سخاوتمندتر از دیگران باشند. به این ترتیب غیرمتدیّنین هم با دیدن رفتار و زندگی یک فرد متدین به دین‌داری جذب می‌شوند. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر یازدهم ماه رمضان1402 📢صوت(20دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎panahian.ir/post/7670 @Panahian_text
🔸برآیند آموزش دین در جامعه، ایجاد یک «تلقیِ غیرواقعی از دین» است 🔸این تلقی، خودش را در موضوع حجاب نشان داد 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۲ 🔘کتاب هدیه‌های آسمانی، غیر واقعی بودن دین را به دانش‌آموز القا می‌کند 🔘اگر مردم، احکام دین را عامل فاصله‌گرفتن از عیش و لذت می‌دانند یعنی دین درست معرفی نشده 🔘آیت‌الله بهجت: دستورهای خدا برای آسایش و لذت ما در دنیا است نه فقط در بهشت! 🔘برای مردم توضیح نداده‌ایم که حجاب چگونه لذت زندگی را افزایش می‌دهد ___ : یکی از تحریف‌های دین، این است که ما احکام دین را اموری غیرواقعی تلقی کنیم، مصالح و مفاسد واقعی برای آنها تلقی نکنیم. امروز تلقی عمومی از دین این‌گونه است که «دین یک امر آسمانی است و خدا فرموده است و برایش عقاب و ثواب هم قرار داده است و تو اگر اعتقاد داری باید این رفتارها را انجام بدهی؛ همین!» نیامده‌ایم دین را زمینی کنیم. حتماً در ادبیات تعلیم و تربیت دینی و تبلیغات دینی ما اشکالی هست که مردم اکثراً این‌ برداشت را از دین دارند. اسم کتاب‌های دینی آموزش و پرورش، «هدیه‌های آسمانی» است. هدیه طبیعتاً یک امر غیرضروری است، چون انسان بدون هدیه هم می‌تواند زندگی کند. آسمانی هم یعنی اینکه زمینی نیست! اصلاً خودِ نام این کتاب القا می‌کند که ما داریم دربارۀ امور غیرواقعی و غیرِ درگیر با زندگی مادی و زمینی صحبت می‌کنیم. این تلقی‌ نادرست که مردم از دین دارند که سر موضوع حجاب، خودش را نشان داده است، سر خیلی از موضوعات دیگر هم دارد خودش را نشان می‌دهد. آیت‌الله بهجت می‌فرماید: «برای تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که طاعت، نزدیکیِ به تمام نعمت‌ها و خوشی‌ها و دارایی‌ها و عزت‌هاست و معصیت عبارت است از محرومیت و ناخوشی و نداری و ذلت!... آیا لذت شب‌نشینی‌ها و اختلاط زنان و مردان و تناول مشروبات و عیش‌های نامشروع، با لذت انس با خدا و مناجات با او برابر است؟ این لذت (یعنی لذت انس با خدا) همۀ آن لذت‌ها و تمام کمالات آن عیش‌ها را دارد و اصلاً نقص‌های آن را ندارد» (در محضر بهجت، ج۳، ص۱۱۷) این سخن یعنی انجام گناه و ترک عبادت کم کردن لذت انسان در زندگی است. ایشان در جای دیگری می‌فرماید که عبادت خدا برای راحتی و لذت بردن و آسایش ما در دنیا است نه فقط در بهشت! (درس خارج فقه، کتاب حج، ١٩ آذر ١٣٨۵) وقتی عموم مردم دستورات و احکام الهی را عامل لذت بردن بیشتر از زندگی نمی‌دانند، بلکه آن را فاصله گرفتن از عیش و لذت می‌دانند یعنی ما دین را بد تعلیم داده‌ایم‌ و درست معرفی نکرده‌ایم. شهید صدر می‌فرماید: «هرگاه بخواهیم رفتار یک انسان را تغییر بدهیم باید نگاه او را نسبت به لذت و منفعت تغییر دهیم و رفتار پیشنهادی خود را در چهارچوب عمومی غریزۀ حب ذات وارد کنیم» (اسلام راهبر زندگی، ص٧٩) ما برای مردم توضیح نداده‌ایم که حجاب چگونه لذت زندگی را افزایش می‌دهد؛ هنوز می‌گوییم که «اینها ارزش‌های دین ما است!» برآیند کلی آموزش دین در آموزش و پرورش ما، همین تلقی‌ای است که مردم از دین دارند که سر موضوع حجاب، خودش را نشان داده است. چاره چیست؟ چاره و راه حل، همان کلام امام(ره) است که فرمودند: «فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزه‌ای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصله‌ها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیع‌تر گردد.» (صحیفۀ امام، ج21، ص99) ما این را رعایت نکرده‌ایم. دین راهنمای تجربه است؛ مهم‌ترین کار پژوهشگاه‌های ما در حوزه و دانشگاه، این است که آثار واقعی احکام دین را جا بیندازند. این کار سختی نیست؛ با یک سری مطالعۀ میدانی، روانکاوانه، مطالعۀ بالینی و...، به نتایجی می‌رسند که بدون اثبات مبدأ و معاد می‌توانند سبک زندگی مردم را درست کنند. مقام معظم رهبری حدود 25سال پیش به مجلس خبرگان رهبری فرمودند که برای ترغیب مردم به دینداری، آثار دنیایی‌اش ذکر می‌شود. مثل زکات و حج و... برکات و فواید اینها را می‌گویند. بعد فرمودند ولایت فقیه را هم آثار و برکاتش را بگویید. (15/11/1376) این یک نوع بررسی علمی است. تقریباً تا الآن از این بیست سال که گذشته ما یک کتاب در این‌باره نداریم. چون ما فقط حکم خدا را ثابت می‌کنیم ولی نمی‌گوییم که آثارش چیست؟ این نقص ما طلبه‌هاست. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر دوازدهم ماه رمضان1402 📢صوت(20دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎panahian.ir/post/7672 @Panahian_text
🔸ریشۀ اتهام دیکتاتوری زدن به نظام، تصورِ واقع‌گرا نبودن دین است که برخی جریان‌های سیاسی القا کرده‌اند 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۱۳ 🔘بعضی‌ها به‌خاطر منافع واقعیِ خود دین‌گریزی می‌کنند، چون دین را واقع‌گرا نمی‌دانند 🔘غرور دین‌داری در زمان امیرالمؤمنین(ع) چگونه خود را نشان داد؟/ رئیس خوارج در زمان پیامبر(ص) به کثرت عبادت مشهور بود! 🔘اسلام و لیبرالیزم «حب ذات» را به رسمیت می‌شناسند ولی اسلام، منافع انسان را توسعه می‌دهد 🔘هنر اسلام تلفیق منافع فرد و جامعه است؛ با عامل «تقوا ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: دربارۀ اهمیت اینکه «باید دین را واقعی ببینیم» می‌خواهم یک نکتۀ بسیار مهم را عرض کنم. وقتی ما دین را واقعی ببینیم، از یک طرف، دین‌گریزی کم می‌شود؛ چون یک عده‌ای دنبال منافع واقعی خودشان هستند نه دنبال ارزش‌های خیالی یا ارزش‌های اخلاقی‌ای که تصور می‌کنند واقعی نیست. آنهایی که به خاطر منافع واقعی خودشان دین‌گریزی می‌کنند، اگر دین را واقعی ببینند، دیگر دین‌گریزی نخواهند کرد. لذا بسیاری از دین‌گریزها به سمت دین خواهند آمد. از طرف دیگر، اگر دین را واقعی ببینیم، گروهی از دین‌داران که به دین‌داری خودشان مغرور هستند، دست از غرور دین‌داری برمی‌دارند. غرور دین‌داری در زمان امیرالمؤمنین(ع) چگونه خودش را نشان داد که امیرالمؤمنین(ع) با آن مبارزه می‌کرد؟ خوارج کسانی بودند که بیشتر از همه به امیرالمؤمنین(ع) ضربه زدند. رئیس خوارج کسی بود به نام «حرقوص بن زهیر» این فرد را باید بشناسیم. رسول خدا به او فرمودند: آیا تو در جان خودت، این احساس را پیدا نکردی که عابدترین فرد مدینه هستی و فضیلت تو از همۀ اینها بالاتر است؟ او گفت: بله! به این می‌گویند غرور دین‌داری! یک چنین فردی می‌شود رئیس خوارج! این کسی است که نمی‌تواند امیرالمؤمنین(ع) را بفهمد. این غرور دین‌داری چیز کمی نیست. اگر ما غرور پیدا کنیم، فهم ما تعطیل می‌شود. برای اینکه دچار غرور دین‌داری نشویم، باید بدانیم که دین‌داری به نفع خودمان است و اگر دین‌داری کردیم هنر نکرده‌ایم! امیرالمؤمنین(ع) در این‌باره سخن واضحی دارد. در روایت هست که یک روز امیرالمؤمنین(ع) فرمود: من به هیچ‌کس، خوبی نکردم، من به هیچ یک از شما خدمتی نکردم. مردم با تعجب نگاه کردند. «قالَ عَلِیٌّ(ع)‏ یَوماً: ما أحسَنتُ إلى‏ أحَدٍ قَطُّ! فَرَفَعَ النّاسُ رُؤوسَهُم تَعَجُّباً» (نثر الدرّ، ج1،ص293 ) چرا تعجب کردند؟ چون این دین ناب امیرالمؤمنین(ع) را نمی‌شناسند و تصور آنها هم از مسائل اخلاقی، امور غیرواقعی و صرفاً ارزشی بوده است. مارکسیست‌ها می‌گفتند که شما باید از خودتان بگذرید و به جامعه بپیوندید، خودخواهی چیزی بدی است، منافع خودتان را کنار بگذارید و خودتان را فدای جامعه بکنید. اسلام در واقع خطاب به مارکسیست‌ها می‌گوید: شما چون خلاف فطرت بشر که حب ذات است، عمل می‌کنید، نظر اسلام از جهتی نزدیک‌تر به لیبرالیزم بود. چون این حب ذات را به رسمیت می‌شناسد. اسلام حب ذات را به رسمیت می‌شناسد. اسلام این حب ذات را توسعه می‌دهد و می‌گوید: منافع تو فقط همین چند منفعت نیست، منافع بیشتری وجود دارد، که ما با تعابیری مثل ایمان و معنویت و... از آنها یاد می‌کنیم. هنر اسلام این است که به شما می‌گوید: اگر این‌گونه عمل کنید-که در دین، اسمش تقوا است- یعنی اگر شما با تقوا عمل کنید، هم به نفع خودت کار کرده‌ای هم اثرش و نفعش به جامعه می‌رسد و هنر اسلام این است که شما ضمن اینکه برای خودت کار می‌کنی، به نفع جامعه است و این دستور ویژه دین است که با نام تقوا صدا زده می‌شود. شاید این سؤال مطرح شود که در این میان، اخلاص چه می‌شود؟ اگر ما بنا است که برای منافع خودمان کار کنیم، و احکام اسلامی را این‌قدر واقعی ببینیم، پس اخلاص کجا قرار می‌گیرد؟ مردم فکر می‌کنند: اخلاص یعنی اینکه منفعت خودت را حذف کنی و برای خدا کار کنی! درحالی‌که اخلاص یعنی برای بالاترین منفعت خودت کار کنی که همان قرب خدا است. فقط برای این منفعت کار کن که نشان بدهی عقلت می‌رسد و می‌فهمی. ما نباید این تصور را از دین داشته باشیم که دین خواسته است تو از منافع خودت بگذری! تا این تصور را پیدا کنی، دچار عجب می‌شوی! پس وقتی حب ذات در نظر گرفته نشود و احکام دین به عنوان اموری غیرواقعی-که دنبال منافع ما نیست- تلقی بشود، یک فاجعه‌ای به وجود می‌آید به نام غرور دین‌داران و تفکر نکردن آنها و به تعبیر دیگر، دین‌دار غیر متفکر و بدون تشخیص. از طرف دیگر، یک فاجعه‌ای به وجود می‌آید به نام دین‌گریزی و یک فاجعه‌ای به وجود می‌آید به نام دوقطبی دین‌گریزان و دین‌مداران! 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر سیزدهم ماه رمضان1402 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7675 @Panahian_text