🔸ریشۀ اتهام دیکتاتوری زدن به نظام، تصورِ واقعگرا نبودن دین است که برخی جریانهای سیاسی القا کردهاند
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۱۳
🔘بعضیها بهخاطر منافع واقعیِ خود دینگریزی میکنند، چون دین را واقعگرا نمیدانند
🔘غرور دینداری در زمان امیرالمؤمنین(ع) چگونه خود را نشان داد؟/ رئیس خوارج در زمان پیامبر(ص) به کثرت عبادت مشهور بود!
🔘اسلام و لیبرالیزم «حب ذات» را به رسمیت میشناسند ولی اسلام، منافع انسان را توسعه میدهد
🔘هنر اسلام تلفیق منافع فرد و جامعه است؛ با عامل «تقوا
____
#علیرضا_پناهیان در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما:
دربارۀ اهمیت اینکه «باید دین را واقعی ببینیم» میخواهم یک نکتۀ بسیار مهم را عرض کنم. وقتی ما دین را واقعی ببینیم، از یک طرف، دینگریزی کم میشود؛ چون یک عدهای دنبال منافع واقعی خودشان هستند نه دنبال ارزشهای خیالی یا ارزشهای اخلاقیای که تصور میکنند واقعی نیست.
آنهایی که به خاطر منافع واقعی خودشان دینگریزی میکنند، اگر دین را واقعی ببینند، دیگر دینگریزی نخواهند کرد. لذا بسیاری از دینگریزها به سمت دین خواهند آمد.
از طرف دیگر، اگر دین را واقعی ببینیم، گروهی از دینداران که به دینداری خودشان مغرور هستند، دست از غرور دینداری برمیدارند.
غرور دینداری در زمان امیرالمؤمنین(ع) چگونه خودش را نشان داد که امیرالمؤمنین(ع) با آن مبارزه میکرد؟ خوارج کسانی بودند که بیشتر از همه به امیرالمؤمنین(ع) ضربه زدند. رئیس خوارج کسی بود به نام «حرقوص بن زهیر» این فرد را باید بشناسیم. رسول خدا به او فرمودند: آیا تو در جان خودت، این احساس را پیدا نکردی که عابدترین فرد مدینه هستی و فضیلت تو از همۀ اینها بالاتر است؟ او گفت: بله!
به این میگویند غرور دینداری! یک چنین فردی میشود رئیس خوارج! این کسی است که نمیتواند امیرالمؤمنین(ع) را بفهمد. این غرور دینداری چیز کمی نیست. اگر ما غرور پیدا کنیم، فهم ما تعطیل میشود.
برای اینکه دچار غرور دینداری نشویم، باید بدانیم که دینداری به نفع خودمان است و اگر دینداری کردیم هنر نکردهایم! امیرالمؤمنین(ع) در اینباره سخن واضحی دارد. در روایت هست که یک روز امیرالمؤمنین(ع) فرمود: من به هیچکس، خوبی نکردم، من به هیچ یک از شما خدمتی نکردم. مردم با تعجب نگاه کردند. «قالَ عَلِیٌّ(ع) یَوماً: ما أحسَنتُ إلى أحَدٍ قَطُّ! فَرَفَعَ النّاسُ رُؤوسَهُم تَعَجُّباً» (نثر الدرّ، ج1،ص293 ) چرا تعجب کردند؟ چون این دین ناب امیرالمؤمنین(ع) را نمیشناسند و تصور آنها هم از مسائل اخلاقی، امور غیرواقعی و صرفاً ارزشی بوده است.
مارکسیستها میگفتند که شما باید از خودتان بگذرید و به جامعه بپیوندید، خودخواهی چیزی بدی است، منافع خودتان را کنار بگذارید و خودتان را فدای جامعه بکنید. اسلام در واقع خطاب به مارکسیستها میگوید: شما چون خلاف فطرت بشر که حب ذات است، عمل میکنید، نظر اسلام از جهتی نزدیکتر به لیبرالیزم بود. چون این حب ذات را به رسمیت میشناسد. اسلام حب ذات را به رسمیت میشناسد. اسلام این حب ذات را توسعه میدهد و میگوید: منافع تو فقط همین چند منفعت نیست، منافع بیشتری وجود دارد، که ما با تعابیری مثل ایمان و معنویت و... از آنها یاد میکنیم.
هنر اسلام این است که به شما میگوید: اگر اینگونه عمل کنید-که در دین، اسمش تقوا است- یعنی اگر شما با تقوا عمل کنید، هم به نفع خودت کار کردهای هم اثرش و نفعش به جامعه میرسد و هنر اسلام این است که شما ضمن اینکه برای خودت کار میکنی، به نفع جامعه است و این دستور ویژه دین است که با نام تقوا صدا زده میشود.
شاید این سؤال مطرح شود که در این میان، اخلاص چه میشود؟ اگر ما بنا است که برای منافع خودمان کار کنیم، و احکام اسلامی را اینقدر واقعی ببینیم، پس اخلاص کجا قرار میگیرد؟ مردم فکر میکنند: اخلاص یعنی اینکه منفعت خودت را حذف کنی و برای خدا کار کنی! درحالیکه اخلاص یعنی برای بالاترین منفعت خودت کار کنی که همان قرب خدا است. فقط برای این منفعت کار کن که نشان بدهی عقلت میرسد و میفهمی.
ما نباید این تصور را از دین داشته باشیم که دین خواسته است تو از منافع خودت بگذری! تا این تصور را پیدا کنی، دچار عجب میشوی!
پس وقتی حب ذات در نظر گرفته نشود و احکام دین به عنوان اموری غیرواقعی-که دنبال منافع ما نیست- تلقی بشود، یک فاجعهای به وجود میآید به نام غرور دینداران و تفکر نکردن آنها و به تعبیر دیگر، دیندار غیر متفکر و بدون تشخیص. از طرف دیگر، یک فاجعهای به وجود میآید به نام دینگریزی و یک فاجعهای به وجود میآید به نام دوقطبی دینگریزان و دینمداران!
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر سیزدهم ماه رمضان1402
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7675
@Panahian_text
🔸 از احکام و مقدسات دینی هم میشود علیه دین استفاده کرد
🔸 یکی از آثار گناه این است که انسان دچار تشخیص غلط میشود
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۴
🔘در ماجرای جمل، از مقدسات دینیِ مردم علیه اصل دین استفاده شد
🔘چه شد که زبیر با آنهمه جهاد در رکاب پیامبر(ص) دچار اشتباه شد؟
🔘در فتنهها، شیطان فقط میتواند «دوستان خودش» را فریب دهد و بر آنها مسلط شود
🔘علاوه بر بصیرت و صبر، باید علم به مواضعِ حق هم داشته باشیم، یعنی بدانیم کجا موقع کدام حق است
_____
#علیرضا_پناهیان
یکی از اساسیترین قسمتهای زندگی امیرالمؤمنین(ع) مربوط میشود به ماجرای تشخیص درست در کنار تکلیف. همانطور که بعضیها با اخلاق، علیه دین قیام میکردند، یک عده هم برخی از احکام دین را علیه اصل دین به کار گرفتند.
بعضی از مردم به خاطر مقدسات، خود را به کشتن دادند. در تاریخ نوشتهاند در جنگ جمل برای نگه داشتن عنان ناقۀ همسر پیامبر(ص) دهها دست بریده شد. آنها با احترام نسبت به همسر پیامبر(ص) میخواستند احترام به رسولخدا(ص) را نشان دهند امّا رعایت این احترام هم آنها را نجات نداد.
این موضوع با بحث نظری، موعظه و نصیحت تمام نشد، بلکه لازم شد امیرالمؤمنین(ع) با شمشیر وارد شود. اگر نبرد جمل نبود، صفین و به تبعِ آن، نهروان هم پیش نمیآمد. ماجرای جمل، آغازگر بدی بود لذا باید به آن خیلی توجه کرد. اصحاب جمل به یک جزئیاتی از دین میپرداختند ولی نکات اساسی را مدنظر قرار نمیدادند. داعشیها هم با سوءاستفاده از کلمۀ توحید، جنایت میکردند. پس میشود از عقاید، احکام و مقدسات دینی، علیه دین استفاده کرد.
امیرالمؤمنین(ع) قبل از جنگ جمل، فرمودند: «قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ» (نهجالبلاغه، خطبه 173) باب جنگ بین شما و بین اهلقبله باز شده است، «وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ» و این عَلم را کسی نمیتواند حمل کند مگر اهل بینایی و بصیرت و اهل صبر و مقاومت،
بعد میفرماید: «وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ» یعنی علاوه بر صبر و بصیرت، علم به مواضعِ حق هم لازم است، یعنی علم به اینکه کجا موقع کدام حق است. همۀ ما در معرض اینجور امتحانات قرار میگیریم. امیرالمؤمنین(ع) بعد از جنگ صفین میفرماید من بیست و هشت حکم را که تغییر کرده بود، از ترس مردم نتوانستم اصلاح کنم. امیرالمؤمنین(ع) حتی یک روز هم نمیخواست حکومت معاویه ادامه پیدا کند. این تشخیص اولویتها خیلی مهم است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ» (نهجالبلاغه، خطبه50) آغاز فتنهها، اهواء نفسانی است که تبعیت میشود و احکامی است که بدعت گذاشته میشود، بعد میفرماید: «وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ» اینها یک مقدار حق را با یک مقدار باطل، قاطی میکنند و دین را تحریف میکنند، «فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى» وقتی محیط را مشوّش میکنند، شیطان بر دوستان خودش مسلط میشود و کسانی که خداوند به آنها لطف دارد، نجات پیدا میکنند.
طلحه و زبیر در شورای تعیین خلیفه در مقابل عثمان، به علی(ع) رأی دادند. اما طرفداری از علی(ع) هم آنها را نجات نداد چون نیتشان خالص نبود، لذا علیه امیرالمؤمنین(ع) قیام کردند. عمل غیرمخلصانه حتی اگر «طرفداری از علی(ع)» باشد نجاتبخش نیست.
کسی میتواند به تشخیص خودش اعتماد کند که هر روز محاسبۀ نفس کند. کسی که هر روز محاسبۀ نفس نکند، از خودش خبر ندارد به همین دلیل، اهلبیت(ع) فرمودند: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْم» (کافی، ج2، ص453)
یکی از جاهایی که محل محاسبه است، استغفار است. انسان با استغفار، کمکم عیبهای خود را پیدا میکند، آنوقت تحت تأثیر عیبهایش قرار نخواهد گرفت. خدا برای چنین بندهای «کفران سیئات» انجام میدهد (كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ؛ محمد، 2) یعنی آثار گناهش را از بین میبرد. یکی از آثار گناه این است که انسان دچار خطای دید و بعد خطای تشخیص میشود.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–14رمضان1402
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7676
@Panahian_text
🔸 مهمترین رسالت امام، افزایش قدرت تشخیص مردم است؛ حتی بهقیمت فداشدنِ خودش
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۱۵
🔘امام از مردم «قدرت تشخیص» میخواهد نه صرفاً اطاعت
🔘برای اینکه مردم قدرت تشخیص پیدا کنند، باید فرصت اعمال تشخیص به آنها داده شود حتی اگر این فرصتدادن به قیمت قتل امامحسین(ع) در اثر سلطۀ معاویه و یزید باشد
____
#علیرضا_پناهیان در برنامه شبکه سه سیما:
مقام معظم رهبری بحث جهاد تبیین را مطرح فرمودند؛ یک دلالتی که این سخن دارد، حمله و هجمۀ دشمنان برای مشوّش کردن ذهنها و خراب کردن اندیشهها و نظرها است. اما یک وجه دیگرش این است که ما عقبماندگیهایی در تبیین داریم که باید جبران کنیم و این عقبماندگیها در تبیین، دیگر قابل تحمل نیست.
ما اگر بخواهیم این عقبماندگیها را جبران کنیم، باید ادبیات تبیین و تبلیغ و تعلیم دین را تغییر بدهیم؛ البته نه محتوا و نه مقاصدی که این محتواها دنبال میکنند بلکه ادبیاتش را تغییر بدهیم چون با این ادبیات به نتایج خوبی نرسیدهایم. هم امام(ره) و هم مقام معظم رهبری بر این ادبیات نو تأکید کردهاند.
فتنۀ اخیر نشان داد ضعفهای ما که موجب دینگریزی تعدادی از جوانها شده است قابل توجه است. این را باید جدی بگیریم، اگر مردم، دین را یک امر واقعی تلقی کنند، همانطور که امروز کسی با علم مخالفت نمیکند، با دین هم مخالفت نخواهند کرد.
دین یک مقولۀ واقعی است، به همین دلیل، دین شبیه علم است، اما روشهای تحصیل این علم، گاهی وحی است، گاهی تجربه است، گاهی عقلانیت است. ما حتماً باید در تعلیمات دینی خودمان یک تغییری ایجاد کنیم، تا شاهد دینگریزی در جامعه نباشیم. هرچند مقدار دینگریزی در جامعۀ ما کم است.
از طرف دیگر دین فقط تکلیف نیست، دین تشخیص هم هست؛ یعنی از ما قدرت تشخیص هم میخواهد. اینطور نیست که فقط حساب کنند تو چقدر تکلیف انجام دادهای! بلکه بیشتر حساب میکنند که تو چقدر اهل تشخیص شدهای؟ دین پرورشدهندۀ قدرت تشخیص انسان است. در کجای دنیا اگر این را مطرح کنید، با آن مخالفت میکنند؟ هیچجا! آیا این زیبایی دین نیست!
شاید یک امام، مهمترین رسالت خود را این میداند که قدرت تشخیص مردم را افزایش بدهد و لو به قیمت فداشدنِ خودش و فرزندان خودش. این مسئله، مقدارِ قیمت تشخیص و مقدار ارزشِ رسیدن به تشخیص را در دین، مشخص میکند. چرا امام حسن مجتبی(ع) از مردم سؤال کرد که ای مردم، شما بگویید که صلح کنیم یا بجنگیم؟ به همین خاطر بود. خُب مردم گفتند که «صلح» را میخواهیم.
برای اینکه مردم قدرت تشخیص پیدا کنند، باید فرصت اعمال تشخیص هم داشته باشند؛ و لو به قیمت قتل امامحسین(ع) در نتیجۀ سلطۀ معاویه و یزید.
رسولخدا(ص) در ماجرای گرفتن اسیر فرمود اگر اینها را آزاد کنید، به همین تعداد، سال بعد کشته خواهید داد! مردم گفتند: اشکالی ندارد، آزادشان کنیم و فدیه بگیریم. پیامبر(ص) هم قبول کرد ولی سال بعد در جنگ احد، به همان تعداد شهید دادند.
دربارۀ حکمیت امیرالمؤمنین(ع) میفرماید که اینها به من تحمیل کردند که یا صلح را بپذیر، یا اینکه شما را میکشیم و یا تحویل معاویه میدهیم علی(ع) هم پذیرفت. بعد از ماجرای حکمیت آنها به امیرالمؤمنین(ع) گفتند: اصلاً تو چرا حرف ما را شنیدی؟ ببینید چه دینی درست شده بود! دینی درست شده بود که «خلیفه نباید حرف مردم را بشنود!» این تحریف دین است!
امام حسن مجتبی(ع) در این زمینه، یک مثال فوقالعاده عالی و برجستهای میزند؛ مثال موسی و خضر! حضرت با ذکر این مثال، در واقع داشت بین مردم و خودش، همین نسبت را برقرار میکرد. میگفت که شما باید به تشخیص برسید که بتوانید امام خود را تحمل کنید
نه فقط امام، بلکه قرآن کریم هم از ما تشخیص میخواهد. چرا خداوند در قرآن، آیات محکم و متشابه قرار داده است که ما به اشتباه بیفتیم و بعضیها از آیات متشابه، سوءاستفاده کنند؟ خداوند عمداً این کار را کرده است تا ما به قدرت تشخیص برسیم. مهمترین دستور خدا این است که عقل ما زیاد بشود و به قدرت تشخیص برسیم. برای همین است که در دین ما، عقل یک جایگاه ویژهای دارد.
فرق عقل با علم این چیست؟ میفرماید: عاقل کسی نیست که خیر و شر را از هم تشخیص بدهد(این کار علم است) عاقل کسی است که ببیند از بین دو کار بد، کدام شرّش کمتر است. این به قدرت تشخیص انسان است که در مصداق آورده است و امتحانهای ما در این عرصه است.
امام یعنی پیشرفتدهندۀ قدرت تشخیص مردم. ما چه چیزی جای این بگذاریم؟ چه چیزی جای این دین بگذاریم که این را از ما میخواهد و در واقع «بالابردن قدرت تشخیص» را بر ما واجب کرده است.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۵رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/3064
@Panahian_text
🔸بدون فکر، تکلیف معیّن کردن برای خود و حکومت، دین خوارج است
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۶
🔘دینِ بدون فکر و تشخیص، دین خوارج است که قرآن را مقابل علی(ع) قرار دادند
🔘«قدرت تشخیص» برجستهترین شاخص و هدف دینداری است
🔘مراجعه به آراء عمومی توسط امام، برای بالابردن قدرت تشخیص و احساس مسئولیت مردم است
🔘این نوعی راحتطلبی است که بگویی «تکلیفم را مشخص کن؛ حوصلۀ تشخیص ندارم!»
_______________
#علیرضا_پناهیان در برنامه شبکه سه سیما:
وقتی یک امام به حرف و نظر مردم، مراجعه میکند، یکی از اهدافش بالابردن قدرت تشخیص مردم و حس مسئولیت آنها است. قرآن کریم هم میفرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» (آلعمران، 159) این مراجعه به آرا و افکار عمومی و سنجش ظرفیت و عقل مردم، کاری است که یک امام باید انجام بدهد و امام حسن(ع) این کار را انجام داد. البته مردم نتیجۀ شوم تصمیم غلط خود را دیدند.
بعضیها با فکر کردن میانۀ خوبی ندارند، یک نوع راحتطلبی به این است که فکر نکنند، میگویند «تکلیف ما را مشخص کن بگو چیست؟ چرا ما را وادار به فکر کردن میکنی؟ ما حوصلۀ فکر کردن و تشخیص دادنِ تکلیف نداریم!» این یک بیماری در ذهن انسان است که نخواهد فکر کند. درحالیکه قرآن میخواهد آدمها فکر کنند.
آن دینی که بدون فکر باشد، میشود مثل دین خوارج که قرآن را در مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار دادند! امروز هم اگر کسی بیتفکر سراغ قرآن برود، بیتفکر برای خودش و دیگران و برای حکومت، تکلیف تعیین کند، بیتفکر و تعقل به نقد بر اساس ظاهر متون دینی بپردازد، چه فرقی با خوارج دارد؟!
در جامعۀ ما این مقدار دینگریزی، طبیعی نیست و غیر معمول است. بسیاری از این دینگریزیها ناشی از سوءتفاهم و ناشی از برداشت غلط از دین است. برداشت و تلقّی عمومی، یا به تعبیری «نگرش مردم» نسبت به دین چگونه است؟
یک نگرش این است که دین را امری عقلانی نمیدانند. مثلاً اگر یک فردی متدیّن بشود به او نمیگویند: «الحمدلله، چقدر عقلت رشد کرده است» این گریهها و مناجاتها و روضهها نشانۀ چیست؟ اصلاً برای چه مردم به هیئت میروند؟ برای اینکه عقلشان بیشتر بشود. این چیزی است که همه باید بگویند. اگر نگویند، یعنی برداشتشان از دین صحیح نیست.
بعضیها میگویند: «اینکه شما از عقلانیت صحبت میکنید، پس تعبّدیات را باید چهکار کرد؟» انگار تعبّدیات مخالف عقلانیت است! آنجا هم عقلانیت هست؛ ولی مهم این است که ما این عقلانیت را درک کنیم یا نه، بتوانیم آن را بیان کنیم یا نه؟ و اینکه به عقلانیت دین، اعتماد داشته باشیم. مسئله این است!
امتحانات خدا صرفاً برای این نیست که معلوم بشود ما کار خوبی میکنیم یا نه. امتحانات خدا برای این است که ببیند قدرت تشخیص ما چقدر است؟ اینکه چه چیزی تشخیص میدهی؟ امتحان خدا برای این است که قدرت تشخیص ما را بسنجد. اگر قدرت تشخیصمان درست باشد، یک مدد از خدا بگیریم، عمل ما هم إنشاءالله درست خواهد شد.
در روایت هست که وقتی امام زمان(ع) ظهور میفرمایند، دستشان را میگذارند روی سر مردم و عقل آنها را زیاد میکنند. (إِذَا قَامَ قَائِمُنَا ع وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِها عُقُولَهُم وَ کَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامَهُم؛ کمالالدین، ج2، ص 675) نمیفرماید که حضرت تکلیف ما را روشن میکند بلکه میفرماید عقل ما را افزایش میدهد. در روایت دیگری هست که بعد از ظهور، حکمت آنقدر افزایش پیدا میکند که یک خانم خانهدار، میتواند احکام دینی خودش را تشخیص بدهد. (غیبت نعمانی، ص239)
در روایات هست که فتنههایی در آخرالزمان و در دوران غیبت پیش میآید، که هر ولیجهای از بین میرود «یَذْهَبُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ» (غیبت نعمانی، ص180) ولیجه به آدم ذینفوذ از نظر فکری میگویند. به کسی میگویند که تو خودت را دربست در اختیار او قرار دادهای. امتحانها اینقدر سخت میشود که دیگر به ولائج نمیشود اطمینان کرد و هر کسی باید خودش تشخیص بدهد.
طبق روایت، کسانی که در دوران غیبت، واقعاً منتظر ظهور حضرت هستند، بافضیلتتر از مردمان همۀ زمانها هستند. چرا؟ چون خداوند به آنها یک عقلی میدهد که غیبت برای آنها مثل ظهور و مثل زمان حضور امام میشود؛ اینها مؤمنین حقیقی هستند. (کمالالدین، ج1، ص320)
در رابطه با عقل، بنده بهطور مشخص، بر روی «قدرت تشخیص» تأکید میکنم که این باید در جامعۀ ما به عنوان برجستهترین شاخص دینداری و هدف دینداری و وسیلۀ دینداری جا بیفتد و طوری بشود که دینداران را صاحبان عقل بدانند ولی الان اینطور نیست.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۶رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7684
@Panahian_text
🔸هنوز در حوزههای علمیه به راهبردهای «شهید صدر» توجّه لازم نشده است
🔸شهید صدر: باید به مردم بگوییم که اسلام چگونه زندگی امروز شما را آباد میکند
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۷
🔘شهید صدر: رسالههای عملیۀ امروزی این احساس را القاء میکنند که اسلام، دین فردی است
🔘بانکداری ما بر اساس طرح شهید صدر برای حکومت غیراسلامی است نه بانکداری در حکومت اسلامی
🔘اگر به نظریۀ بانکداری شهید صدر برای حکومت اسلامی عمل شود، چهبسا تورم کاهش پیدا کند
_______________
#علیرضا_پناهیان
شهید سید محمدباقر صدر یکی از چهار نفری است که توانست از آیتالله العظمی خوئی(ره) اجازۀ اجتهاد دریافت کند، آن هم در حدود سن 15سالگی.
رهبر انقلاب دربارۀ شهید صدر میفرمایند: «او بیشک نابغهای به معنای واقعی کلمه، اسلامشناس، فقیه و فیلسوف بزرگ اسلامی و یکی از چهرههای استثنایی تاریخ اسلام، سرمایهای بینظیر، شخصیتی جامع الاطراف، ستارهای درخشان بود.» (29/10/1379)
شهید صدر نهتنها از نظر علمی و معنوی بلکه از نظر توجه به مسائل اجتماعی و انقلابی هم شخصیت فوقالعاده بود. ایشان انقلاب اسلامی را در امتداد تاریخ اسلام و آغازگر تمدن نوین اسلامی تفسیر میکرد.
ایشان دربارۀ رسالت امیرالمؤمنین(ع) در موضوع «تحریف دین» میفرماید: «... مشخصۀ اصلی مرحلۀ نخست آن بود که این چهار امام، امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان او، به مصونسازی عناصر اساسی تمدن اسلامی در برابر آسیب کجروی پرداختند.» (کتاب بارقهها)
ایشان میفرماید: «بعد از رسولخدا(ص) حکومت و فرمانروایی امّت اسلامی را از علی بن ابیطالب(ع) غصب کردند، اگر فقط ستمدیدگی علیبنابیطالب(ع) مطرح بود، این مسئله از سطح عقیدۀ مذهبی به همۀ عرصههای بیرونی زندگی اسلامی سرایت نمیکرد. مسئله فقط عقیده یا کشمکشی میان دو نفر بر سر حقّی مشروع نبود بلکه این جابهجایی شخص حاکم تجربۀ اسلامی را ابتدا در معرض شکستی حتمی و سپس فروپاشی کامل قرار داده بود.» (کتاب بارقهها)
تحریف دین یک جریان است. گاهی در روضههایمان اینقدر مسئله را محدود میکنیم که انگار در جبهۀ اشقیا فقط چند نفر هستند و همان چند نفر بلیّهها را ایجاد کردند. در واقع یک جریانی بود که باید آن را شناسایی کرد. این جریان باید در روضههای ما هم بیاید.
ایشان میفرمایند: «رسالههای عملیۀ امروزی این احساس را القاء میکنند که اسلام، نظامی فردی است. درحالیکه رسالههای عملیه باید اسلام را بهعنوان نظامی برای فرد و بازار و خانواده و جامعه و حکومت جلوه دهد.» (کتاب بارقهها)
ایشان میفرماید: «وضعیت ما با وضعیت حوزه و مبلّغان در دوران پیش از ورود امّت اسلام به دوران استعمار بهطور اساسی تفاوت میکند.» (کتاب بارقهها) ایشان توضیح میدهد استعمار ساختارهای ادارۀ جامعه را در کشورهای اسلامی تغییر داد. قبل از دوران استعمار اگر شما یک رباخوار یا یک زن غیرمحجبه را میدیدید ممکن بود با موعظه، نصیحت اخلاقی یا ترساندن آنها از قیامت رفتارشان را تغییر بدهید.
ایشان میفرماید الآن وقتی یک تاجر میبیند که جز با رباخواری راهی برای معیشت ندارد، بهخاطر اعتقادات، دست از تجارتش برنمیدارد. الآن باید اسلام را به عنوان یک امر واقعی در زندگی معرفی کنیم و با بیان فوائد امروزین احکام، به مردم بگوییم که اسلام و احکام اسلامی چگونه زندگی شما را آباد میکند. این همان بحث واقعی بودن دین است.
ایشان میفرماید: قبل از دوران استعمار انحراف فردی و موعظه هم فردی بود. مشکلْ فردی و راه حل هم فردی بود. اما امروز انحراف به مبنای زندگی بدل شده است... در چنین وضعیتی ما نباید به موعظه و تهذیب فردی بیندیشیم. چون تهذیب فردی تنها در صورتی میتواند موفق و مؤثر باشد که ظرفیت و توانی در حدّ ازخودگذشتگی و جانبازی به فرد بدهد. (کتاب بارقهها)
شهید صدر دو نظریۀ دربارۀ بانکداری دارند؛ نظریۀ «بانکداری بدون ربا» برای جامعهای است که حکومت آن اسلامی نیست و نظریه «بانکداری اسلامی» برای جامعهای است که حکومتش اسلامی است. نظریهای که الآن دارد اجرا میشود بانکداری بدون رباست؛ درحالی که حکومت ما حکومت اسلامی است.
اگر به نظریۀ دوم ایشان توجه شود، تفاوتهای بسیاری در بانکداری ایجاد خواهد شد که چهبسا موجب کاهش تورم شود؛ دستاندرکاران اقتصادی از دیدگاههای شهید صدر بیخبر هستند. به شهید صدر که امام سفارش کرد به مطالعۀ آثار ایشان پرداخته شود، کم توجّهی شده است.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۷رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7685
@Panahian_text
🔸دینداریِ شاکرانه، نتیجۀ فهمیدن «عشق خدا به ما» است، نه «عشق ما به خدا»!
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۸
🔘قبل از اینکه دنبال عاشقیِ خدا باشیم، باید بدانیم که معشوق خدا هستیم
🔘راه برقراری رابطۀ عاطفی با خدا این است که درک کنیم خدا چقدر به ما محبت دارد
🔘وقتی بدانی که خدا دوستت دارد، آرامش و اعتماد به نفس پیدا میکنی
🔘بهترین دعایی که در آن معشوق بودنِ ما را توضیح میدهد، دعای عرفه است
___________________
#علیرضا_پناهیان
یکی از تلقیهای ناروا از دین، داشتن تلقیِ صرفاً عاشقانه از دین است، مثلاً اینکه میگوییم «ما خدا را دوست داریم و عاشق او هستیم» یا «ما ائمۀ هدی را دوست داریم»
البته ما نمیخواهیم عاشقی و دینداری عاشقانه را نفی کنیم، بلکه میگوییم ما بیشتر از اینکه و قبل از اینکه دنبال عاشقی باشیم، باید دنبال پاسخگویی به معشوق بودنِ خودمان باشیم. خیلی کار میبرد ما عاشق خدا شویم درحالیکه همین الان ما معشوق و محبوب خدا هستیم؛ الان لطف و محبت خدا شامل ما هست و اگر پاسخدهنده به لطف و محبت پروردگار باشیم، زندگی معنوی ما متحول خواهد شد.
درک عشق و محبت خدا به ما، راهی است که ما را هم عاشق خدا خواهد کرد. اگر فضای معشوق بودن در جامعه وجود میداشت، مجالس دعا و مناجات ما شاید هزاران برابر بود.
خدا میپسندد که ما دوست داشته باشیم محبوب باشیم. در زیارت امینالله میخوانیم: «مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ» یعنی من را محبوب آسمانها و زمین قرار بده. قرآن میفرماید: وقتی فرعون و لشکریانش مردند، آسمان و زمین بر آنها گریه نکردند «فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ» (دخان، 29) یعنی ما باید اینقدر محبوب باشیم که وقتی از دنیا رفتیم، آسمان و زمین بر ما گریه کنند.
ما محبوب اهلبیت(ع) هم هستیم. شما وقتی میخواهی به کربلا بروی، به جای اینکه بگویی «من علاقه دارم به کربلا بروم» بهتر است بگویی «امام حسین(ع) علاقه دارد من به کربلا بروم» اگر حالت دوم باشد، آنوقت میگویی «اصلاً وظیفۀ من است که بروم.» این خیلی زیباتر است.
اگر کلّ مفاتیح الجنان را بگردید، میبینید اکثر دعاها بر اساس دین معشوقانه است نه عاشقانه! چون این معشوق است که استغفار میکند و میگوید «ببخشید، نتوانستم جواب محبت شما را بدهم» و اصل دعا هم استغفار است.
بیتردید بهترین دعایی که این معشوق بودن را توضیح میدهد دعای عرفه است. در دعای عرفه، امام حسین(ع) از خدا خیلی تشکر و عذرخواهی میکند که «من نمیتوانم محبت تو را پاسخ بدهم». اگر بتوانیم حال دعای عرفه امام حسین(ع) را داشته باشیم و با این حال درِ خانۀ خدا برویم خیلی خوب است؛ یعنی همان حس و حال شاکرانه!
گاهی از اوقات ادعای عاشقی، حتی اگر محبتی هم در میان باشد، ممکن است ما را مغرور کند، اما درک معشوق بودن، هیچوقت ما را مغرور نمیکند بلکه همیشه ما را بدهکار میکند.
در علم کلام و مباحث اعتقادیِ ما «قاعدۀ لطف» یکی از مبانی برجسته است. ما اول ثابت میکنیم که خدا به ما لطف دارد، بعد بسیاری امور را بر این اساس ثابت میکنیم، مثلاً میگوییم: «چون خدا به ما لطف دارد، برای ما پیامبر میفرستد» یا «چون خدا به ما لطف دارد، به امام حسین(ع) اجازه داد خود را برای هدایت ما قربانی کند» همهاش از سرِ محبتی است که خدا به ما دارد. بحث بر سرِ دوست داشتنِ ما است.
علامه طباطبایی میفرماید: با روشهای رایج اخلاقی که از یونان یا ... رسیده، کسی درست نمیشود. روش اسلام این است که یک آگاهی به تو میدهد که اصلاً رذایل پیش نیاید که تو بخواهی آنها را از بین ببری! یک نمونهاش همین آگاهی است که بدانی «خدا دوستت دارد»، آنوقت آرام و صبور میشوی، حتی اگر دیگران دوستت نداشته باشند باز هم اعتماد به نفس خواهی داشت.
کسی که بداند خدا عاشق اوست بدون اینکه مغرور شود، به تمسخر، توهین و دشمنی دیگران اهمیت نمیدهد. چرا حضرت زینب(س) از پا نمیافتد؟ چون از عشق خدا به خودش خبر دارد و غرق شکر و استغفار است. ما به این روحیه برای زندگی احتیاج داریم. کسی که این روحیه را با این معرفت پیدا نکند، اولاً از بهرۀ عقلانی بالایی برخوردار نیست و ثانیاً با روشهای اخلاقی دیگر هم درست نخواهد شد.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۸رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @Panahian_mp3
@Panahian_text
🔸قاتل امیرالمؤمنین(ع) «انحراف در دین» بود نه «بیدینی»!
🔸سطحی بودن در دینداری، زمینۀ تمام انحرافهای دینی است
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۹
🔘قاتل علی(ع) فردی بیدین و دنیاطلب نبود؛ بلکه اهل قرآن و عبادت بود اما دچار انحرف در دین شده بود
🔘عدم درکِ «محبت امام نسبت به ما» انسان را تبدیل میکند به ابن ملجم!
🔘تلقی سطحی از دین و القاء ناامیدی توسط شیطان، باعث شده محبت خدا را به خودمان باور نکنیم
🔘باید دربارۀ شدت محبتِ خدا و اهلبیت نسبت به خودمان، فکر کنیم تا آن را بفهمیم
🔘امام(ره): کاری نکنیم که امامزمان(عج) به خاطر ما پیش خدا سرافکنده بشود
_______________
#علیرضا_پناهیان
امیرالمؤمنین(ع) در کلام عجیبی میفرماید که دوازده آیه را از تورات انتخاب کردم و هر روز سه بار به آنها مىنگرم. جملۀ چهارم این است که خداوند میفرماید: ای انسان، من تو را دوست دارم پس تو هم مرا دوست داشته باش! «يَابنَ آدَمَ إنّي اُحِبُّكَ فَأَنتَ أيضا أحبِبني» (تحرير المواعظ العددية، ج1، ص573)
در جملۀ دهم خداوند میفرماید: هرکسی تو را برای خودش میخواهد امّا من تو را برای خودت میخواهم، از من فرار نکن! «يَابنَ آدَم كُلٌّ يُريدُكَ لِأَجْلِهِ وَ أَنَا أُرِيدُكَ لِأَجْلِكَ فَلا تَفِرَّ مِنّي» با توجه به این روایت زیبا، ما هم باید خودمان را در معرض محبت خداوند ببینیم و به آن عمیقاً فکر کنیم.
همانطور که ولادت امیرالمؤمنین(ع) در خانۀ کعبه، حکمت دارد؛ شهادت ایشان هم حکمت دارد، قاتل ایشان فردی بیدین، دنیاطلب یا جاهطلب مثل طلحه و زبیر یا معاویه نبود؛ ابنملجمی بود که اهل قرآن و فقه و عبادت بود، اما دچار انحرف در دین شده بود.
دنیاطلبی معاویه موجب جنایتهای او شد، طلحه و زبیر هم جاهطلب بودند، امّا دربارۀ خوارج و ابن ملجم چه بگوییم؟ چرا امثال طلحه، زبیر و معاویه قاتل امیرالمؤمنین(ع) نشدند و کسی مثل ابن ملجم قاتل حضرت شد؟ درواقع انحراف در دین قاتل امیرالمؤمنین(ع) شد، نه بیدینی! این حرف خیلی مهم است.
اگر عشق و محبت خدا و اولیاء خدا را به خودت ببینی، عمیقاً احساس شکر میکنی. لایهای که از شکر برای نعمت، در دل انسان ایجاد میشود یکدرصد است اما لایهای که برای محبت در دل انسان ایجاد میشود 99درصد است، یعنی بزرگترین معرفتی که به آن نیاز داریم این است که بدانیم یک کسی دوستمان دارد.
چرا ما محبت خدا نسبت به خودمان را باور نمیکنیم؟ چون ابلیس از اینکه خدا ما را دوست دارد مأیوس کرده است، همان طور که خودش «مأیوس» است.
دین را نمیشود با برخورد سطحی فهمید. امیرالمؤمنین(ع) آمده بود که فهم دین را برای ما عمیق کند. سطحی بودن در دین، زمینه همۀ انحرافها است. بدون تفکر نمیشود به دین رسید. ما باید دربارۀ محبت خدا فکر کنیم تا آن را بفهمیم و درک کنیم.
چرا خداوند «غضب بر کفار» را در قرآن اعلام میکند؟ چون انسانها را دوست دارد و نمیخواهد آنها به وضعیت بدی مانند کفر گرفتار شوند. گاهی میدیدند پیامبر(ص) گریه میکند؟ میپرسیدند: چرا گریه میکنید؟ حضرت میفرمود: دلم برای اشقیا میسوزد. (ما يُبكيكَ؟ فَقالَ: رَحمَةً لِلأَشقِياءِ؛ مکارمالاخلاق، ج 2، ص347)
بیتفاوتی به محبت امام هم خیلی بد است. نه تنها خداوند بلکه امامزمان(ع) ما را شدیداً دوست دارد و ما میتوانیم دلِ حضرت را بشکنیم. امام خمینی(ره) دوبار در سخنانشان فرمودند کاری نکنیم که امامزمان(عج) بهخاطر ما پیش خدا سرافکنده شود. یقین بدانیم امامزمان(عج) هنگام استغفار برای تکتک ما بیشتر از خود ما درِ خانۀ خدا احساس خجالت میکند. هیچ کودکی تا وقتی خودش پدر و مادر نشود نمیداند پدر و مادرش چقدر عاشق او هستند. ما هم نمیفهمیم که خدا و امام چقدر ما را دوست دارند.
وقتی ابن ملجم ملعون دستگیر شد، امیرالمؤمنین(ع) به او فرمود: آیا من به تو بیش از دیگران محبت نکردم؟ (أَ لَمْ أَکُنْ شَفِیقاً عَلَیْکَ وَ آثَرْتُکَ عَلَى غَیْرِکَ؟ بحارالانوار،ج42،ص287) نفهمیدنِ این محبت، آدم را تبدیل میکند به ابن ملجم.
خداوند محبت را صد قسمت کرد؛ نود و نه قسمتش را به اهلبیت(ع) و یک قسمتش را به سایر خلق داد. (فَتِسْعٌ وَ تِسْعُونَ رَحْمَةً عِنْدَهُ مَذْخُورَةٌ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ عِتْرَتِهِمَا وَ رَحْمَةٌ وَاحِدَةٌ مَبْسُوطَةٌ عَلَى سَائِرِ الْمَوْجُودِینَ؛ تأویلالآیات/ 81) مصیبتهایی که اهلبیت(ع) تحمل کردند به خاطر ما بود.
خطّ دینداری معشوقانه یعنی خطّ شکر و خطّ تواضع. در مقابل تواضع هم صفت تکبّر قرار دارد؛ همان تکبّری که امثال ابن ملجم داشتند که موجب بدبختی آنها شد.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۹رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @panahian_mp3
@Panahian_text
🔸برترین عبادت یعنی «عبادت شاکرانه» نتیجۀ درکِ این حقیقت است که ما معشوق خداییم
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۰
🔘عبادت، اخلاق و عشقی که ما را مغرور کند، موجب نفرت دیگران میشود
🔘قبل از اینکه بخواهیم عاشق خدا شویم باید بدانیم که همین الان معشوق خدا هستیم
🔘وقتی که معشوق بودن خودمان را درک کنیم حالت شُکر در ما پدید میآید
🔘طبق روایت؛ ثواب شکر نعمت بیشتر از ثواب صبر در بلا است
_______________
#علیرضا_پناهیان:
آیتالله شاهآبادی(ره) استاد عرفان حضرت امام(ره) در کتاب شذرات المعارف میفرماید: «مملکت اسلام مبتلا با امراض مزمنه و مهلکه شده است... اسباب ممرضه چند چیز است» ایشان اولین سبب را «غرور مسلمین به حقانیت خود» برمیشمرند و میفرماید: «اول، غرور مسلمین به حقانیت خود که منشاء تحویل دادن میدان دعوت است به معاندین و موجب قناعت نمودن به اسلام انفرادی و ترک تبلیغات...» یعنی این مشکل باعث شده است که دیگران بیایند و مردم را جذب کنند.
این غرور ناشی از اعتقادات ما است و اینکه خودمان را بر حق و طلبکار میدانیم نه بدهکار! این سخن همان بحثی که ما در جلسات قبل داشتیم و گفتیم: آن اخلاقی بد است که ما را مغرور کند، آن عبادتی بد است که ما را مغرور کند، آن قرآن خواندنی بد است که ما را مغرور کند، آن عشقی بد است که ما را مغرور کند. هر صحبتی و هر حرکتی از ما، اول باید راهبردش این باشد که غرور را از بین ببرد. غرور موجب نفرت دیگران میشود.
ما باید طوری این مسیر را طی کنیم که دچار غرور نشویم. طبق روایات، «عُجب» (خودپسندی و خودشیفتگی) همۀ خوبیهای ما را صفر میکند. اگر ما عُجب نداشته باشیم، مردم ما را بیشتر میپسندند، رفتار و گفتار ما با مردم، متواضعانهتر و فداکارانهتر خواهد شد. شهدا برای خدا جان میدهند اما یکذره هم غرور ندارند، در وصیتنامههای خودشان از همه عذرخواهی میکنند و حلالیت میطلبند... درحالیکه آنها باید ملت را حلال کنند.
بیشتر و پیشتر از آن که بخواهیم عاشق باشیم باید بدانیم که معشوق هستیم. وقتی که معشوق بودن خودمان را درک کنیم حالت شُکر در ما پدید میآید، شکر بهخاطر لطف و محبتی که خدا به ما دارد.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلتُّجَّارِ» بعضیها میخواهند یک چیزی گیرشان بیاید، اینها عبادت تاجرانه دارند. «وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْعَبِيدِ» بعضیها از سرِ ترس، عبادت میکنند که این عبادت بردگان است. «وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ اَلْعِبَادَةِ» (تحفالعقول، ج1، ص246) بعضیها از سرِ شکر، عبادت میکنند، نه میخواهند به چیزی برسند و نه از چیزی فرار کنند؛ این عبادت آزادگان است و این برترین عبادت است. اهلبیت(ع) اینطور عبادت میکنند، پس شیعیان اهلبیت(ع) هم باید به این سمت بروند.
عبارت موجود در متون دینی ما که معشوق بودن را میرساند، «شکر کردن» است. اثر معشوق بودن «شکر» است. مقابل شکر هم کفر و کفران است. آیهای در قرآن هست که هرکس خوب در آن تأمل کند، زندگیاش متحول خواهد شد: «هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ» (سبأ، 17) آیا ما جز انسان ناسپاس، کس دیگر را مجازات میکنیم؟!
خیال میکنیم شکر کردن در نعمات راحتتر از صبر کردن در بلایا است پس اجرش هم کمتر از صبر در بلا است، اما صریحاً در روایت فرمودهاند که ثواب شکر در نعمت بالاتر از ثواب صبر در بلا است. (الْحَالُ الَّتِي تُوجِبُ الشُّكْرَ أَفْضَلُ مِنَ الْحَالِ الَّتِي تُوجِبُ الصَّبْر؛ امالی صدوق، ص613) از نظر جسم و جان، طبیعتاً صبر در بلا سختتر است اما از نظر معرفتی، حالت شکر در نعمت، سختتر است چون رسیدن به قلۀ معرفت شکر، سخت است، پیچیدگیِ معرفتی آن بیشتر است و پاداش هم به عقل و معرفت است.
رهبر انقلاب دربارۀ شهید ناصرالدین باغانی فرمودند: «نوشتجات این شهيد عزيز را مكرر، خواندهام و هر بار بهره و فيض تازهاي از آن گرفتهام» وصیتنامۀ او بهتر از هر توضیحی نشان میدهد که ماجرا چیست؟
شهید ناصرالدین باغانی در وصیتنامهاش مینویسد: «خداوندا معبودا عاشقا... بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری، فهمیدم این تو بودی که عاشق من بودهای... تو عاشق صادق بندهات هستی، بنده را چه، که عاشق تو بشود...»
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۲۰رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7688
@Panahian_text
🔸ناشکریِ ولایت علی(ع)، کوفیان را به قاتلان حسین(ع) تبدیل کرد
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۱
🔘چرا کوفیان قاتل حسین(ع) شدند نه اهل بصره و شام؟ چون قدردان ولایت علی(ع) نبودند و کم گذاشتند
🔘بترسیم از اینکه نعمت ولایت را ساده بگیریم؛ خدا از حقّ خودش میگذرد ولی از حقّ اولیائش نمیگذرد
🔘قبل از اینکه عاشق اهلبیت(ع) باشیم مدیون ایشان هستیم چون برای سعادت ما قربانی دادهاند
🔘مسیر شکر، ما را به ولایت میرساند و حساسترین نقطۀ قلب ما را اختصاص میدهد به ولیّ الله
______
#علیرضا_پناهیان:
وقتی میخواهیم لطف خداوند را نسبت به خودمان ببینیم، باید به نعمات خدا نگاه کنیم، خداوند متعال به حضرت موسی فرمود: مردم را به من علاقهمند کن. موسی(ع) گفت چگونه؟ خداوند فرمود: نعمتهای من را برای آنها یادآوری کن. (اذْكُرْ لَهُمْ نَعْمَائِي عَلَيْهِمْ؛ امالی طوسی، ص484)
خدا نعمتی به نام ولایت به ما داده است؛ یعنی بهترین بندگان خودش را سرپرست ما قرار داده و عشقِ ما را در دل آنها قرار داده است. این بندگان خوب خدا، به خاطر ما سوختند و مظلومیت کشیدند. کسانی که برای ما کتک خوردند، اولیاء خدا بودند. اصلاً خدا از آنها عهد میگیرد که «حاضر هستید قربانی بدهید در راه سعادت بندگان من؟» لذا ما مدیون و شاکرشان هستیم، نه عاشقشان. باید به خاطر این نعمت بزرگ خدا را شکر کنیم.
مسیر شکر، ما را به ولایت میرساند و حساسترین نقطۀ قلب ما را اختصاص میدهد به ولیّ الله. ولایتمداری از همین روحیۀ شاکرانه میآید؛ آنهایی که ولایت ندارند، این روحیۀ شاکرانه را ندارند. هر کسی لطیفتر میشود نسبت به ائمۀ هدی(ع) و امامزمانش متأثرتر میشود. ما مدیون لطف اهلبیت(ع) نست به خودمان هستیم. آنها برای هدایت و سعادت ما سنگینترین مصیبتها را به جان خود خریدند.
داشتن روحیه شاکرانه بسیار مهم است به همین خاطر شیطان از چهار طرف به انسان حمله میکند تا این روحیه را از انسانها بگیرد و کاری کند که شاکر نباشیم: «...وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ» (اعراف،17).
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ ص مُكَفَّراً لاَ يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُ...» (کافی، ج2، ص51) رسولخدا(ص) ناسپاسی شد و از خوبیهایش قدردانی نشد، چه کسی از او بیشتر به مردم خوبی کرده است!؟ ما اهلبیت(ع) هم قدردانی نشدیم.
الان این همه عزاداری و سر و صدا که ما داریم، برای این است که یک ذرّه از اهلبیت(ع) تشکر کنیم. شکر مبنای ولایتمداری است؛ کسی اینها را شعار یا صرفاً مسئلۀ اعتقادی تلقّی نکند؛ کمی اخلاقی و انسانی نگاه کنیم.
در ادامه میفرماید: «خِيَارُ اَلْمُؤْمِنِينَ مُكَفَّرُونَ لاَ يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُمْ» بهترین مؤمنین هم قدردانی نخواهند شد. هر کسی به امیرالمؤمنین(ع) نزدیک شود، کمکم غریب خواهد شد. مؤمنین، از قدردانی نشدن نترسند و آن را طبیعی بدانند. اگر میبینید که در عافیت هستید یعنی فاصلۀتان با امیرالمؤمنین(ع) زیاد است. روضههای امیرالمؤمنین(ع) مثل روضههای کربلا از جنس تیر و نیزه نیست بلکه از جنس غربت است.
چرا بهجای مردم بصره یا شام، مردم کوفه قاتل حسین(ع) شدند؟ چون اینها قدردان علیّ(ع) نبودند و پای رکاب علی(ع) کم گذاشتند و قصه را خیلی ساده گرفتند. بترسیم از اینکه نعمت ولایت را ساده بگیریم. خدا از حقّ خودش میگذرد ولی از حقّ اولیاءاش نمیگذرد.
ما هم اگر برای امامحسین(ع) کم بگذاریم، معلوم نیست این ناشکری ما با ما چه کند! مثلاً دربارۀ اربعین کم نگذاریم؛ اربعین صرفاً یک سفر عاشقانه نیست، بلکه یک قیام شاکرانه است. کم نگذاریم و سطحی نگیریم و سهلانگاری نکنیم.
شهدا در حساسترین لحظات عرفانی روحیشان وصیتنامه مینوشتند، از وصیتنامه شهدای دفاع مقدس آمار گرفتند، در هر وصیتنامه به طور متوسط چهار مرتبه از حسین(ع) و کربلا حرف زدند، که این طبیعی است. همچنین در هر وصیتنامهای چهار مرتبه از ولایتفقیه و رهبری سخن گفته شده است. فکر کنیم که چرا اینگونه است؟
سردار سلیمانی در وصیتنامهاش میفرماید: «خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنهای عزیز-که جانم فدای جان او باد- قرار دادی ... خامنهای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را حرمت مقدّسات بدانید. تا آخر با ولایت بمانید. این ولایت، ولایت علیبنابیطالب(ع) است»
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۲۱رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7690
@Panahian_text
🔸بخش مهمی از دینگریزیها به دلیل زدگی مردم از ادبیات دینی ما طلبههاست
📌پناهیان در نشست جمعیاز منبریهای جوان هیئتهای کشور:
🔘 ادبیات طلاب که با فقه و اصول و مباحث کلامی، شکل گرفته، باید به ادبیات قرآنی بازگردد
🔘تلقی نادستِ "روحانیت مدافع حقوق خدا و ولایت است"، نتیجه ادبیات نادرست ماست
🔘تلقی صحیحِ "روحانیت چون مدافع مردم است، به دین و ولایت دعوت میکند" نیازمند اصلاح ادبیات تبلیغ دین است
______
#علیرضا_پناهیان:
ادبیات طلاب و روحانیون نباید بهگونهای باشد که منجر به دینزدگی مخاطبان و مردم بشود. اساساً در جامعۀ ما چه عواملی موجب دینگریزی مردم میشود؟ رفتار غلط مدعیان دینداری و انقلابی، مشکلات اقتصادی و معیشتی و ادبیات غلط دینی از جمله مهمترین دلایل دینگریزی هستند.
ما در تبیین و تبلیغ دین ۸۰ درصد ضعف بیان و ۲۰ درصد نیز ضعف عملکرد داریم. این مقدار دینگریزی در جامعه که ایجاد شده و لج برخی افراد درآمده است به دلیل این است که مردم از ادبیات دینی ما زده شدهاند.
ادبیات طلاب با فقه و اصول شکل گرفته است که باید اصلاح شود و به ادبیات قرآنی باز گردد. ادبیات قرآن کریم بهگونهای است که برای همه است و عمومیت دارد. حتی ادبیات اهل بیت(ع) و معصومین(ع) در مواردی ممکن است متناسب با یک موقعیت خاص یا مخاطب خاص باشد، ولی قرآن کریم عمومیت دارد.
ادبیات قرآنی باید احیا بشود و رویکرد طلاب باید تغییر پیدا کند، روحانیت و طلاب، وکیل مدافع مردم هستند؛ اصلاً آنها بهخاطر مردم، به سمت ولایت و نرم افزار دین میروند. درحالیکه الان مردم، غالباً طلاب و روحانیون را وکیل مدافع خداوند یا ولایت میدانند! این برداشت و این تلقی نادرست باید اصلاح بشود.
الان فضای ادبیات ما در تبیین دین، بیشتر فضای «اطاعت» است؛ یعنی بیشتر بر لزوم اطاعت از خداوند و امام، تأکید میشود درحالی که بیشتر باید بر قدرت تشخیص تأکید بشود. باید فضای ادبیات از سمت اطاعت به سمت افزایش «قدرت تشخیص» حرکت کند، همانطور که یاران امام حسین(ع) در شب عاشورا با تشخیص خود در کربلا ماندند درحالیکه امام حسین(ع) به آنها فرموده بود «بروید!»
نقش مردم در جامعه، یک نقش محوری و اساسی است، روحانیون باید به مردم بصیرت بدهند تا مردم بتوانند در تشخیص خود به درستی عمل کنند.
ولایت نیز در جایگاه بالا بردن قدرت تشخیص مردم است ولی متأسفانه در بین مردم، ولایت صرفاً و یا بیشتر به عنوان «دستور دهنده» به مردم شناسانده میشود. «مردم، آزادی و قدرت تشخیص» سه رکن اصلی ولایت هستند.
با دقت در تاریخ صدر اسلام و تحلیل حوادث زمان اهلبیت(ع) میفهمیم که میدان دادن به تشخیص مردم، عامل اصلی مظلوم بودن اهلبیت(ع) بود و این موضوع باید برای مردم تبیین شود.
آزادی در اسلام محدوده بسیار گستردهتری نسبت به آزادی در غرب دارد. بزرگترین مدافعان آزادی جهان، اهلبیت(ع) هستند، ولی متأسفانه این موضوع به درستی برای مردم بیان نشده است و این تبیین نشدن، موجب شده است که امروز برخی، واژه آزادی را سرداده و با آن اقدام به ضرب و شتم و به شهادت رساندن طلاب کنند.
🚩 نهمین نشست جمعیاز منبریهای جوان، توسط «جامعۀ ایمانی مشعر» در جمکران برگزار شد- ۱۴۰۲/۰۲/۱۶
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7692
@Panahian_text
🔸دینداری غیرمعشوقانه و صرفاً عاشقانه چه آسیبهایی دارد؟
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۲
🔘اگر توجه نکنیم که ما محبوب خدا و اهلبیت(ع) هستیم:
1. خود را مکلّف به رعایت ادب و ادای حق نسبت خدا و اولیاءخدا نمیدانیم
2. بعضی از محبین، ممکن است به عشق خود مغرور شوند
3. محبتِ صِرف شاید نتواند ما را از برخی جنایتها حفظ کند همانطور که کوفیان را حفظ نکرد
4. دیگران ما را فرقهای تلقی میکنند که صرفاً اهل محبت است نه منطق و انسانیت، لذا مکتب ما فراگیر نمیشود
5. با دینداری غیرمعشوقانه ارزش ولایتمداری درک نمیشود
_____________________
#علیرضا_پناهیان
وقتی ما فقط از محبت صحبت کنیم، بعضیها میگویند «محبت، زوری نیست که من بخواهم خودم را وادار کنم به دوست داشتن!» بعد هم میگویند: «پس ما مکلّف نیستیم!» ما به این افراد باید بگوییم: نسبت به محبتی که به تو دارند و حقّی که به گردن تو پیدا میکنند باید عکسالعمل نشان بدهی.
اهلبیت(ع) میفرمایند که یکی از حقوق ما به گردن شما این است که به زیارت قبور ما بیایید. بعضیها خیال میکنند ما صرفاً بهخاطر عشق خودمان است که باید به زیارت برویم درحالیکه باید این را یک وظیفه بدانیم.
بعضی از محبین ممکن است به خاطر این محبتی که به اهل بیت دارند مغرور بشوند. درحالیکه ما هرکاری بکنیم، یک ذره از محبت ایشان را هم پاسخ ندادهایم. آنهایی که در رکاب سیدالشهداء(ع) شهید شدند در لحظات آخر به حضرت میگفتند: «آیا وفا کردم؟» نه اینکه بگویند «آیا عشق مرا به خودت دیدی!»
محبتِ صرف ما به اهلبیت(ع)، بدون مدیون و محبوب دیدن خودمان، ممکن است ما را از برخی جنایتهای بزرگ هم جلوگیری نکند. اهل کوفه هم جزو محبین امام حسین(ع) بودند و دربارۀ آنها گفتند: «قلوبهم معک و سیوفهم علیک»
وقتی ما به اهلبیت(ع) محبت میکنیم، دیگرانی که اهل محبت نیستند کمکم ما را یک فرقه و خودشان را هم یک فرقۀ دیگر میبینند، درحالیکه باید نشان بدهیم ما داریم حداقلّ انسانیت را که «کفران نکردنِ نعمت محبت است» رعایت میکنیم. در این صورت، آن کسی هم که آنطرف ایستاده است به خودش میآید.
اگر بخواهیم محبت ما صادقانه و ریشهاش محکم و عمیق باشد، باید محبوبیت و مدیون بودنِ خودمان را نسبت به اهلبیت(ع) درک کنیم.
اگر ما فقط از عاشقی بگوییم نه از معشوق و مدیون بودن به مولا، آنوقت رفتارهای حبّی ما از سر غلیان محبت خواهد بود؛ مثلاً برخی میگویند «هر موقع دلت هوای کربلا کرد، برو...» شاید دو سال گذشت و دل شما هوای کربلا نکرد، آنوقت تکلیف چیست؟
امام صادق(ع) میفرماید: کسی که نزدیک است هر ماه باید به زیارت امام حسین(ع) برود «فَلَا أَقَلَ مِنْ شَهْرٍ»، اما کسی که دور است، سه سال نباید بگذرد که به زیارت برود و الّا عاقّ رسولخدا(ص) شده، با پیامبر(ص) قطع رحم کرده است. «فَمَا جَازَ الثَّلَاثَ سِنِینَ فَقَدْ عَقَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ قَطَعَ رَحِمَهُ» (کاملالزیارات، ص۲۹۶-297)
از این روایات میشود فهمید که بحث محبتِ صرف نیست بلکه بحث ادب است. اگر ما این آداب را رعایت نکنیم آسیب میبینیم، خصوصاً برای ما که منتظر ظهور حضرت ولیّعصر(عج) هستیم. نفرمودهاند که یاران امامزمان(عج) عاشقان آن حضرت هستند، بلکه فرمودهاند آنها مانند خادمان یا کنیزانی در مقابل ارباب خود هستند.
آسیب بعدی این است که ارزش ولایتمداری درک نمیشود. در زیارت جامعه میخوانیم «بموالاتکم تُقبَلُ الطاعة المفترضه و لکم المودةُ الواجبه»؛ با ولایت شما اعمال واجب پذیرفته میشود و الّا اعمالمان به درد نمیخورد. چون کسی در راه محبت به او رنج کشیده است اما او هیچ پاسخی به محبتش نمیدهد؛ چنین کسی اصلاً انسان نیست حتی اگر نماز بخواند. ارزشِ ولایت، اینجا معلوم میشود.
امیرالمؤمنین(ع) در نامه به مردم مصر میفرماید: « اگر در رعایت اهلبیت پیامبر(ص) تقوا داشته باشید به بهترین شکل عبادت و شکر خدا را انجام دادهاید. «ان اتّقیتم ربّکم و حفظتم نبیکم فی اهل بیته ... و شَکَرتُموه بأفضلِ ما شُکِر» (نهجالبلاغه، نامه27)
قرآن میفرماید: صدایتان را پیش پیامبر(ص) بالا نبرید؛ اگر این کار را بکنید کلّ اعمالتان حبط میشود «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ..» (حجرات،2) بعد میفرماید: کسانی که نزد پیامبر(ص) صدایشان را پایین میآورند، عالیترین نوع تقوا مال آنهاست «أُولئِکَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوي»
ما نسبت به اهلبیت(ع) و امامزمان(عج) بیشتر به ادب احتیاج داریم تا محبت. این ادب باید در میان ما منتشر شود. اگر این ادب باشد، محبت هم میآید یا آن محبتی که هست، اصیل میشود و در ما غرور ایجاد نمیکند
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۲۲رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7691
@Panahian_text
🔸چگونه با دینداری شاکرانه میشود به معرفت عمیق نسبت به امامزمان(عج) رسید؟
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۳
🔘زندگی شاکرانه، زندگیِ متوجه به گذشته است نه آینده؛ شاکر لطفی باشیم که خدا قبلاً به ما داشته!
🔘کلاسهای موفقیت، میتواند سمّ مهلک باشد!
🔘کسی که الان از لطف خدا شاد نباشد، در مسیر رسیدن به موفقیتِ آینده هم احساس پوچی میکند
🔘وقتی امامزمان(ع) تشریف آورد، از کجا بدانیم که ایشان همان مهدی موعود است؟
_____________________
#علیرضا_پناهیان
معمولاً بندگی و زندگی ما معطوف به آینده است؛ یعنی میخواهیم برای آیندۀ خودمان، خطراتی را کنار بزنیم، یا موفقیتها و منافعی را جلب کنیم. زندگی برای آینده معقول به نظر میآید ولی استرسزا هم هست.
زندگی معشوقانه و شاکرانه، معطوف به گذشته است. کسی که زندگی معشوقانه دارد بهخاطر خوبیها و لطف خدا احساس مدیون بودن و بدهکار بودن دارد. کسی که میگوید من به موفقیت رسیدهام و حالا میخواهم تشکر کنم، در آرامش است.
بر این اساس، کلاسهای موفقیت، میتواند سمّ مهلک باشد. وقتی بچههایمان را متوجه آینده میکنیم، باید مراقب آسیبهایش باشیم. این حرف غلط است که بگوییم: «تو هیچ چیزی نیستی مگر اینکه تلاش کنی در آینده یک چیزی بشوی!» با این حرف، او را از هویت خالی کردهایم! این حرف یعنی: الان شاد نباش، بلکه با خیالپردازی برای احتمال موفقیت در آینده شادی کن. وقتی الان چیزی ندارد که به خاطرش شاد باشد، در مسیر رسیدن به موفقیت هم احساس پوچی میکند
اما در زندگی معشوقانه و شاکرانه، او هم به آینده میاندیشد و هم موفق خواهد شد، امّا به عشق لطفی که خدا در گذشته به او کرده است، دل او به محبت خدا نسبت به خودش گرم است. این نوع تربیت بهتر از تربیتی است که با نگرانی برای آینده همراه باشد. اصلاً ناامیدی و یأس در این تربیت راه ندارد، چون هر چیزی که انسان میخواهد قبلاً گرفته است. دیگران باید این حال خوب را در مؤمنین ببینند.
پدر و مادر تا هفتسالگیِ کودک فقط به او محبت میکنند تا بفهمد پشتوانه دارد. بعد از هفتسالگی، پدر و مادر جای خود را به خداوند و اولیاء خدا میدهند. بچه میبیند پدر و مادر هم مدام از خدا و اولیاء او تشکر میکنند و دلگرم به لطف آنها هستند. ایمان یعنی خیالت راحت باشد که خدا با تو است. کسانی که با نگرانی، اضطراب، دو دلی و یأس دعا میکنند و میگویند: آیا خدا مرا خواهد پذیرفت؟ استغفار کنند. این یأس باید کنار برود.
اگر فرهنگ دینداری معشوقانه در بین ما جا بیفتد و امام را مانند پدر بدانیم، کمااینکه پیامبر(ص) فرمود: «انا و علی اَبَوا هذه الاُمَّه» یک مشکل بسیار بزرگ حل خواهد شد و ما باید برای حل این مشکل آماده شویم.
وقتی امامزمان(عج) ظهور کند، از کجا میفهمیم که ایشان واقعاً همان مهدیِ موعود است؟ مگر ما قبلاً ایشان رادیدهایم!؟ از دیگران بپرسیم!؟ مگر آنها قبلاً حضرت را دیدهاند!؟ ما باید از رابطهای که در قلب خودمان پرورش دادیم به نام رابطۀ امّت و امام اطمینان پیدا کنیم.
جمعی از مردم یمن خدمت رسولخدا(ص) آمدند و پرسیدند جانشین تو کیست؟ آنها هفت نفر بودند که بعدها در رکاب امیرالمؤمنین(ع) به شهادت رسیدند. پیامبر(ص) برخی از ویژگیهای امیرالمؤمنین(ع) را بیان کرد. آنها گفتند ما مشتاقتر شدیم. پیامبر(ص) فرمود: «فَتَخَلَّلُوا الصُّفُوفَ وَ تَصَفَّحُوا الْوُجُوهَ، فَمَنْ أَهْوَتْ إِلَیْهِ قُلُوبُکُمْ فَإِنَّهُ هُوَ» بین صفها بگردید و به چهرهها نگاه کنید، کسی که دلتان به سمت او کشیده شد او جانشین من است. آنها وقتی علیبنابیطالب(ع) را دیدند دلشان لرزید و نتوانستند عبور کنند. رسولخدا(ص) پرسید چه شد؟ آنها گفتند: «کَأَنَّهُ لَنَا أَبٌ وَ نَحْنُ لَهُ بَنُونَ.» احساس کردیم او پدر ماست و ما فرزند او هستیم. (الغیبة نعمانی، ص39)
این اتفاقی است که هم در زمان غیبت و هم هنگام ظهور باید برای ما بیفتد. با فرهنگ شاکرانه و معشوقانه میشود به این وضعیت رسید. این فرهنگ شاکرانه و معشوقانه که ما را بدهکار میکند، به ما تواضع و معرفتی عمق نسبت به امام خواهد داد.
محبین اهلبیت(عج) که زیاد درِ خانۀ اهلبیت(ع) میروند، امیدوار هستند که این وضعیت برای آنها پدید بیاید. یکبار کمیل از امیرالمؤمنین(ع) درخواست کرد دعای خضر را به او یاد بدهید (همان دعایی که الآن به دعای کمیل معروف است)؛ حضرت به او فرمود: چون تو زیاد درِ خانۀ ما میآیی و با ما زیاد همنشینی داری، بر ما واجب است که هر چه بخواهی به تو بدهیم.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۲۳رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7694
@Panahian_text