*⚘﷽⚘
☀️#دختران_آفتاب☀️
🔶فصل سي و پنجم
#ادامه_قسمت۱۱۵👇
عاطفه با مشت كوبيد روي زمين و با عصبانيت گفت:
- من يكي بدم نمياد مسعود زن بگيره كه يكي از اون بلاهايي كه سرم آورده رو تلافي كنه اگه بخواد اينقدر روش رو زياد كنه، خودم...
يكهو ساكت شد. چند لحظه به همه نگا كرد و بعد به آرامي گفت:
- پدري ازش در ميارم كه حتي اگه حق طلاق دست خودش هم بود مسعود رو بذاره فرار كنه و با رضايت خاطر مسعود رو طلاق بده.
سميه گفت:
- بچه ها، اين حرفي هم كه عاطفه زد بحث جالبي بود! يعني اينكه فرض كنيم حق طلاق هم به دست زن باشه، مرد با توجه به اين كه هم زورش بيشتري داره هم نفقه زن به عهده اونه، اينقدر زن رو اذيت ميكنه كه خود زن راضي به طلاق بشه!
فاطمه هم با توضيح ديگري حرف سميه رو كامل كرد:
- اونوقت ميدونيد چي ميشه! زنو مردي كه با چنين لجبازي و دشمنيهايي كارشون به نفرت بكشد، در وضعيتي قرار ميگيرن كه ديگه حتي روي برگشت هم ندارن. يكي از دلايلي كه طلاق رو كاملا به عهده دادگاه نذاشتن به همين دليله!
فهيمه انگار يه چيز جديدي يادش افتاده باشد، دستش را بلند كرد.
- راستي چه اشكالي داره كه حق طلاق رو كاملا از دست زن و مرد خارج كنند و فقط به عهده دادگاه بذارن. اينطوري هم طلاق محدود ميشه و هم جلوي ظلم به زن گرفته ميشه.*
* _ #ادامــــــه.دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
#قسمت115