*⚘﷽⚘
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١١٢
الان در خيلي از كشورهاي اروپايي هر كدوم از دو طرف ازدواج كه اراده طلاق داشته باشن، ميتونن به دادگاه مراجعه كنن. دادگاه هم به درخواست اونها رسيدگي ميكنه و طلاق اون شخص رواز طرف ديگه ميگيره.
- و حتما ميدوني يكي از دلايل اينكه آمار طلاق در كشورهاي غربي اينقدر بالا رفته، همينه كه زن و مرد با كوچكترين بهانه اي و كمترين مشكلي كه براشون پيش مياد ممكنه به فكر طلاق بيفتن. اونوقت عملا به جايي ميرسن كه به خاطر متزلزل
شدن بنياد خانواده، نظام اجتماعيشون هم از همديگه ميپاشه.
ثريا گفت:
- مگه نمي گيد كه محور بقاي خانواده مهرو محبت بين زن وشوهره. و مگه نميگيد كه عامل پيوند بين اين دو نفر براي شروع زندگي عشق و علاقه به همديگه و تفاهم بين دونفره. خوب وقتي اين عشق وعلاقه از بين بره و خانواده ديگه او گرمي و حرارت سابق رو نداره، چه اشكالي داره كه زن و شوهر از همديگه جدا بشن تا بلكه با يه زندگي جديد، خوشبخت تر بشن.
من ديگر طاقت نياوردم ساكت بمانم. با لحني ناراحت وعصبي گفتم:
- همين! پس تكليف بچهها چي ميشه. سرنوشت اونها چي؟ يعني بچهها هيچ حقي رو در خانواده ندارن كه تا يه زن و مرد از همديگه سير شدن، از هم جدا بشن؟
فصل سي و چهارم
- آخه وقتي قرار باشه زن و مرد به زور همديگه رو تحمل كنن و عملا محيط خانواده رو گرم نكنن، چه لزومي داره كه خانواده به اين جريان ادامه بده؟ حتي بچهها هم در يه چنين خانواده اي آسيب ميبينن.
- بله! ممكنه آسيب ببينن. ولي مسلما اين آسيب كمتر از وقتيه كه از همديگه جدا شده باشن. چون اينطوري دست كم خانواده اي هست كه بچهها بهش متكي باشن.
راحله در حالي كه سرش پايين بود و با خودكارش بازي ميكرد گفت:
- فكر نميكنين اين خود خواهي باشه كه ما توقع داشته باشيم يه پدرو مادر به خاطر بچه هاشون يه عمر زجر بكشن؟! پس تكليف زندگي خود اونا چيه؟
هر چه سعي كردم جلو خودمو بگيرم، نشد. باز هم اين اشك لعنتي حلقه زد درون چشمهايم. نميدانستم چه بگويم! فقط يك لحظه فكر كردم كه راحله چقدر خود خواه شده. ولي بلافاصله پشيمان شدم. از كجا معلوم كه من خودخواه نيستم؟! واقعا هم آيا من ميتوانم از مادرم توقع داشته باشم كه آينده خودش رو فداي آينده من كند؟ خوب شد كه فاطمه بلافاصله جواب راحله رو داد. والا ممكن بود بچهها چشمهاي من كه از اشك پر شده بود رو ببينند! چقدر از ضعف خودم بدم ميآمد. توجه بچهها به فاطمه جلب شد.
- حتي اگه آينده بچهها رو هم در نظر نگيريم براي آينده خود زن و مرد هم بهتره كه در صورت امكان، مانع از هم پاشيده شدن خانواده بشن. چون خود صرف وجود خانواده افراد اون رو از آفات و گناهان زيادي حفظ ميكنه. وجود خانواده كرامت و شرافتي به افراد اون ميبخشه كه اعضاي اون اجازه هر كاري رو به خودشون نميدن.
عاطفه گفت:
- شايد به همين علت باشه كه صاحب خانهها معمولا به افراد مجرد، خونه اجاره نميدن. يا وقتي توي يه مجتمع مسكوني چند تا جوان مجرد باشن، حتي اگه خوب و سالم باشن، باز هم خانوادهها آرامش و قرار ندارن، انگار هميشه نگرانن!
- درسته! و مسئله ديگري هم كه بايد در نظر داشت اينه كه وجود عشق و علاقه زياد بين دو طرف براي شروع زندگي و ازدواج مهمه. ولي وقتي ازدواجي سر گرفت و خانواده اي به وجود اومد، ما ديگه حق نداريم اون رو به هر بهانه اي از دست بديم. حتي اگه اين عشق و علاقه اوليه كه عامل پيوند بوده كم بشه. درست مثل دانشگاه؛ وقتي كه كسي در كنكور قبول شد و وارد دانشگاه شد، ديگه به اين راحتيها كه اخراجش نميكنن. حتي اگه درسش ضعيف تر از وقتي كه در كنكور قبول شد هم بشه، باز هم سعي ميكنن حتي المقدور باهاش مدارا كنن.*
* _ #ادامــــــه.دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
#نشر = #صدقه_جاریه
#قسمت112
*⚘﷽⚘
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١١٣
من هم گفتم.
- اصلا خود ماها هم تا موقعي كه با كسي دوست نشديم ممكنه خيلي سخت با اون ارتباط بر قرار كنيم. در حقيقت تا صد جور امتحانش نكنيم و مطمئن نشيم كه اون از لحاظ روحي و اخلاقي به ما نزديكه باهاش دوست نميشيم. ولي بعد كه دوست شديم با هر قهر و دعوا يا مسئله اي كه از دست همديگه ناراحت شديم اين دوستي رو از بين نميبيرم.
فهيمه گفت:
- اين همون چيزيه كه بچههاي مهندس بهش ميگن منحني "اشميت تريگل" ! يعني مثلا آب يه آبگرمكن بايد به نقطه ۶۰ درجه برسه تا خاموش بشه، ولي وقتي سرد شد و آب رسيد به ۴۰ درجه روشن نميشه. بلكه مثلا بايد برسه به ۲۰ درجه تا روشن بشه و وقتي روشن شد اگه به ۴۰ درجه رسيد، خاموش نميشه تا برسه به ۶۰ درجه.
من گفتم:
- يعني دو نفر اگر از ابتداي ازدواج عشق و علاقه اي به هم پيدا كردن، يعني رسيدن به نقطه اتصال و بعد از مدتي به هر دليلي اين عشق و علاقه اصلي رو از دست دادن، حق ندارن طلاق بگيرن تا اينكه به مقداري نفرت از همديگه برسن كه نتونن همديگه رو تحمل كنن كه ميشه اسمشو گذاشت نقطه انفصال.
راحله هم تذكر جالبي داد:
- منتها با اين تبصره كه مقدار ظرفيت افراد در تحمل اين نفرتها فرق ميكنه، يه نفر ممكنه با اولين برخورد كه بين اون و همسرش بوجود به اين درجه انفصال برسه و كس ديگه اي هم باشه كه شديدترين برخوردها و زجر آورترين زندگيها رو تحمل كنه و به اين نقطه انفصال نرسه.
فاطمه با رضايت خاطر سرش را به نشانه تاييد تكان داد.
- آفرين! و دين اسلام سعي كرده كه با اتخاذ تدابير مختلف و بوجود آوردن موانع متعدد اين نقطه جوش رو در افراد، عقب تر ببره تا افراد به اين زودي به اين نقطه نرسن
- مثلا؟!
- اينكه در حوزه اخلاق مرتب زن و شوهرها رو به خوش رفتاري با همديگه و دوري از مسائلي كه ممكنه به برخورد بين اونها منجر بشه سفارش كرده تا اين نفرتها در زن و شوهر بوجود نياد از طرف ديگه هم نهي هاي شديد اخلاقي براي كساني كه ميخوان دست به چنين كاري بزنند صادر كرده. در روايت داريم كه طلاق مغبوض ترين حلال خداست و از مومنان خواسته شده كه حتي المقدور با در پيشه رو گرفتن راه صبر و تحمل بر مشكلات زندگي غلبه كنن تا بنيان خانواده از هم نپاشه.
فهيمه با لحني معترضانه گفت:
- فاطمه جان! تمام اين حرفهايي كه تو ميزني در حوزه اخلاقه. امروزه هم كه ديگه كسي گوشش به اين حرفا بدهكار نيست. فقط قانونه، كه در اين قانون هم مرد هر وقت اراده كنه، ميتونه فوري در عرض چند روز زن رو طلاق بده. ولي اگه زن به اين نقطه اتصال برسه، هيچ راهي به جز سوختن نداره.
- كي گفته كه مرد هر وقت بخواد، يه شبه ميتونه زنش رو طلاق بده؟ اينقدر زود باور نباشين!
- پس بگوببينم مرد چه طوري زن ور طلاق ميده؟
- دقت كنيد ما كه ديديم، اسلام تلاش ميكنه هر چقدر كه ممكنه از وقوع طلاق جلو گيري كنه. به همين علته كه طلاق رو محدود كرده. يكي از محدوديت هايش اين بود كه كليد اون رو فقط به دست يه نفر داده ولي در عين حال هم اجازه نداده كه اون يه نفر هر وقت دلش خواست از اين كليد استفاده كنه. يعني قوانيني رو براي انجام طلاق وضع كرده.
- مثلا چه قوانيني؟*
* _ #ادامــــــه.دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
#قسمت113
*⚘﷽⚘
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١١٤
- مثلا قوانيني كه موانع مادي رو سر راه مرد قرار ميده. اين كه مرد مجبوره مهريه زن رو تمام وكمال بپردازه، نفقه زن رو در زمان عده و خرج بچه هاش رو تا بزرگسالي بپردازه. اگر هم دوباره بخواد ازدواج كنه پرداخت مهريه و نفقه زن دوم هم مانع ديگه ايه، بر سر راه اون كه به اين راحتي نتونه پيوند رو از بين ببره.
راحله پرسيد:
- حالا فرض كنيم كه شخص از لحاظ مادي وضعش خوب بود وهمه كارها رو تونست انجام بده، اونوقت تكليف چيه؟!
من گفتم:
اينها بخشي از موانعه. قوانين ديگه اي رو هم اسلام قرار داده كه با اجراي اونها مدت اجراي طلاق به تعويق بيفته تا اگه مرد و زن تحت تاثير احساساتن و يا بدون آينده نگري و با بي فكري ميخوان دست به چنين اقدامي بزنن، پشيمان بشن و به طرف هم برگردن.
- كدوم قوانين رو ميگي؟
- يكيش اينكه براي اجراي صيغه طلاق احتياج به دو شاهد عادله. ميبينين كه پيدا كردن اين دوشاهد عادل كه براي چنين كار مغبوضي بخوان شهادت بدن، كار خيلي سختيه و زمان ميبره. تازه وقتي اين دوشاهد مومن پيدا شدن معمولا سعي ميكنن با ميانجي گري و وساطت مشكل دو طرف رو حل كنن كه در خيلي از موارد هم موفق ميشن. پس زن و مرد به مجرد تصميم گرفتن و كاملا مخفيانه نميتونن دست به اين كار بزنن. يا اينكه اگه زن در وضعيت خاصي مثل عادت ماهيانه باشه، مرد نميتونه اونو طلاق بده، كه خود اين حكم جالبي هم داره. چون معمولا در اين ايام زن در وضع روحي خاصي قرار داره كه ممكنه زود عصباني بشه و يا زود برنجه. همين مسئله ممكنه باعث برخورد بين اون و شوهر بشه و هر دوتصميم به طلاق بگيرن. اما وقتي كه اين زمان بگذره و هر دو بعد از گذشت چند روز به حالت عادي برگردن و از شدت ناراحتي شون كم بشه. شايد دوباره به همديگه تمايل پيدا كنن.
- جالبه!
- حالا يه چيز ديگه! اگه زن و مرد از همديگه طلاق گرفتن، باز هم اسلام قوانين ديگه اي رو وضع كرده تا در صورت تمايلشون به همديگه بتونن برگردن سر خونه و زندگيشون.
- چه طور؟
- اولا كه مرد تا پايان عده زن بايد او را داخل منزل خودش نگه داره كه اين مدت در زنهاي باردار تا بعد از دوران زايمانه. خود اين مسئله ميتونه دوباره اونها رو نسبت به همديگه بر سر لطف بياره و در صورتي كه مرد با كوچكترين نشانه اي اعلام پشيماني كنه يا نسبت به زن اظهار تمايل كنه بدون اينكه ديگه احتياج به صيغه عقد مجدد داشته باشن، نسبت به همديگه محرم ميشن و به همين علته كه به زن اجازه داده شده با اينكه نسبت به اين مرد نامحرمه ولي خود رو آرايش كنه تا دوباره زمينه محبت بين آن دو ايجاد بشه. پس اين خبرا هم نيست كه مرد به مجرد تصميم گرفتن بتونه زن رو طلاق بده!
راحله با خود كارش كمي چانه اش را خاراند. لب هايش را روي هم فشار داد و فكر ميكرد، نگاهش مردد بود. اما همه فهميده بودند كه راحله حرفي براي گفتن دارد.
- باشه حرفهاي تو قبول، اسلام موانعي رو بر سر راه مرد و زن قرار داده تا نتونن خيلي هم راحت از هم جدا بشن. ولي ما ميپرسيم كه اصلا چرا بايد اين حق در اختيار مرد باشه. چرا در اختيار زن نيست؟!
- من يه بار ديگه اين تذكر رو ياد آوري ميكنم كه ما بايد براي بررسي يه قانون اون رو در نظام قانوني خودش بررسي كنيم. نبايد اونو جدا گانه درنظر بگيريم.
- خب!
- حالا با در نظر گرفتن اين تذكر ميبينيم كه در نظام حقوق اسلام حق ازدواج با زنه و حق طلاق با مرد. ديگه اينكه مرد سرپرست خانواده است، يعني قراره كه مسئوليت اين خانواده مخارجش رو بپردازه و خلاصه چرخ زندگيش رو بگردونه. حالا چند لحظه عمومي تر فكر كنين. مثلا فكر كنين كه برادرتون ميخواد ازدواج كنه و مسئوليت چنين خانواده اي رو قبول كنه. حالا اگه اين زن برادر شما باشه كه حق طلاق داشته باشه، برادر شما نگرانه كه بعد از اين همه زحمت و مكافاتي كه براي خانوادش ميكشه، يه روز زنش بي هيچ بهانه اي زندگيش رو رها كنه و بره. چون خود ماها در زندگيهاي اطرافمون ديديم كه چون زن احساساتي تر و زود رنج تره، معمولا زود تر قهر ميكنه و از خونه ميره تا مرد.
سميه استدلال فاطمه را كامل كرد
- اون وقت يه چنين مردي با چه انگيزه اي ميتونه مسئوليت خانواده رو قبول كنه؟*
* _ #ادامــــــه.دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
#قسمت114
*⚘﷽⚘
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١١٥
- اون وقت يه چنين مردي با چه انگيزه اي ميتونه مسئوليت خانواده رو قبول كنه؟ بخصوص وقتي ميبينه اختيار از بين بردن اين خانواده به دست كس ديگه ايه.
- از اون گذشته، تكليف پرداخت نفقه روي دوش مردهاست. اين رو هم بگم كه شما امروز رو نبينين كه زن بايد كلي جهاز داشته باشه. اينها هيچ ربطي به دين نداره. در اسلام زن خودشه و خودش. نفقه يعني اينكه مرد بايد تمام لوازم زندگي زن رو از مسكن و ماشين گرفته تا لوازم زندگي و خورك و پوشاك براي زن تهيه كنه. تازه اون هم در حد شئونات خانواده دختر. يعني اينكه اگر دختر در خانواده خودش كلفت داشته، اينجا هم مرد وظيفه داره براش كلفت استخدام كنه. قبلا هم ديديم كه زن براي كارهايي كه تو خونه انجام ميده، ميتونه از مرد حق الزحمه بگيره! و زن در قبال همه اينها يه تكليف تمكين به عهده اش هست و مرد يه حق طلاق! حالا شما دوباره به زندگي برادرتون نگاه كنين كه اگه زن برادرتون بدون هيچ جهازي بياد تو خونه برادر شما، برادرتون خرج اين رو با اين شرايط و اين همه تفاصيل كه گفته بده، حالا اين حق زياديه كه
برادر شما داره؟! فكر نميكنين كه برادرتون مظلوم هم واقع شده؟! در غرب كه حق طلاق رو براي زن گذاشته چه شد...!!؟*
* _ #ادامــــــه.دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
#قسمت115
*⚘﷽⚘
☀️#دختران_آفتاب☀️
🔶فصل سي و پنجم
#ادامه_قسمت۱۱۵👇
عاطفه با مشت كوبيد روي زمين و با عصبانيت گفت:
- من يكي بدم نمياد مسعود زن بگيره كه يكي از اون بلاهايي كه سرم آورده رو تلافي كنه اگه بخواد اينقدر روش رو زياد كنه، خودم...
يكهو ساكت شد. چند لحظه به همه نگا كرد و بعد به آرامي گفت:
- پدري ازش در ميارم كه حتي اگه حق طلاق دست خودش هم بود مسعود رو بذاره فرار كنه و با رضايت خاطر مسعود رو طلاق بده.
سميه گفت:
- بچه ها، اين حرفي هم كه عاطفه زد بحث جالبي بود! يعني اينكه فرض كنيم حق طلاق هم به دست زن باشه، مرد با توجه به اين كه هم زورش بيشتري داره هم نفقه زن به عهده اونه، اينقدر زن رو اذيت ميكنه كه خود زن راضي به طلاق بشه!
فاطمه هم با توضيح ديگري حرف سميه رو كامل كرد:
- اونوقت ميدونيد چي ميشه! زنو مردي كه با چنين لجبازي و دشمنيهايي كارشون به نفرت بكشد، در وضعيتي قرار ميگيرن كه ديگه حتي روي برگشت هم ندارن. يكي از دلايلي كه طلاق رو كاملا به عهده دادگاه نذاشتن به همين دليله!
فهيمه انگار يه چيز جديدي يادش افتاده باشد، دستش را بلند كرد.
- راستي چه اشكالي داره كه حق طلاق رو كاملا از دست زن و مرد خارج كنند و فقط به عهده دادگاه بذارن. اينطوري هم طلاق محدود ميشه و هم جلوي ظلم به زن گرفته ميشه.*
* _ #ادامــــــه.دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
#قسمت115
*⚘﷽⚘
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١١٦
- يكيش همين بود كه شايد يكي ديگه از دلايلش اينه كه خيلي از اسرار اختلاف خانواده در اين ميون فاش ميشه و اوضاع رو بد تر ميكنه و حتي درگيري رو به خانوادههاي ديگه منتقل ميكنه و باعث دشمني هاي فاميلي ميشه.
راحله اعتراض كرد:
- ولي اخه اين طوري هم خيلي وقتها مسئله به ضرر زن تموم ميشه. يعني ميخوام ببينم اگه زن واقعا در زندگي مشكل پيدا كرد و خواست طلاق بگيره، و مرد هم به خاطر لجبازي اونو طلاق نداد، تكليف زن چيه؟
- اگه اين نارضايتي اش از مرد و زندگيش به خاطر ظلم و ستمهاي مرد باشه، ميتونه مراجعه كنه به دادگاه و از مرد شكايت كنه. اگه دلايلش قابل اثبات باشه، دادگاه مرد رو وادار ميكنه كه رفتارش رو عوض كنه. اگه مرد باز هم توجه نكرد. اونوقت دادگاه به وكالت از مرد، زن رو آزاد ميكنه.
راحله گفت:
- ولي عملا خيلي وقتها زن از اين راه
به نتيجه نميرسه، چون كه قانون فقط گفته شده كه زن در موقع عسر و حرج ميتونه طلاق بگيره. اونوقت تعريف عسر حرج به سليقههاي قاضي بستگي داره چون خيلي وقتها قاضي فكر ميكنه كه زن حتما بايد دم مرگ باشه تا در موقعيت عسر و حرج قرار گرفته باشه.
- اين اشكال قانون نيست، اشكاليه كه به مجريان قانون بر ميگرده. البته ميشه موارد عسر و حرج را از مجاري قانوني مشحص كرد كه اين ضعف بر طرف بشه.
فهيمه گفت:
- اخه هميشه هم اين نارضايتي قابل اثبات نيست. يعني بعضي وقتها هست كه زن از اين مرد خوشش نمياد. هيچ دليلي هم نداره. خب دادگاه كه به اين زن توجهي نميكنه.
- معلومه كه توجه نميكنه! چون اين انصاف نيست كه تاوان كراهت زن از مرد رو فقط مرد بپردازه. چون كه مرد سالهاست خرج اين زن رو داده حالا هم بايد مهريه اونو بده. پس اگه اين نارضايتي از هر دو طرف باشه، زن ميتونه با بخشيدن قسمتي از مهريه اش يا همه اون يكي از اين موانع رو از سر راه برداره تا مرد زودتر اونو طلاق بده. ولي اگه مرد تمايلي به طلاق نداشته باشه، زن بايد غير از بخشيدن مهريه اش سرمايه يا مالي رو در اختيار مرد قرار بده كه قسمتي از خرج هايي رو كه مرد به خاطر اون كرده جبران كنه.
ثريا تذكر داد:
- مثل دانشگاه كه وقتي ميخواي انصراف بدي يا اخراجت كنن، مخارج اين چند سالي رو كه خرجت كردن، ازت ميگيرن!
فاطمه هم گفت:
- و تازه غير از اين دو راه زن ميتونه موقع عقد با مرد شرط كنه كه حق طلاق دست او باشه يا با مرد شرط كنه كه اگر مسئله خاصي رو رعايت نكرد زن وكالت داشته باشه كه طلاق بگيره. بد نيست اين رو هم بدونین كه امام خميني (رحمه الله عليه) هم به خانمها اجازه ميدادن كه از اين حقشان استفاده كنن.*
* _ #ادامــــــه.دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
#قسمت116
*⚘﷽⚘
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١١٧
راحله نكته جالبي رو گفت:
- بچه ها! جالبه بدونين كه در قانون مدني فرانسه هم همين سه راه رو براي طلاق گرفتن زن معين كردن!
- اين هم يه شاهد مثال براي اينكه ببينيم بعد از هزار و چهار صد سال، جوامع ظاهرا متمدن و قانونمند هم به همين قانوني رسيدن كه اسلام پيش از اين گفته. منتها با اين تفاوت كه در اسلام بقيه قوانين خانواده مثل حق نفقه و ازدواج هم به شكلي طراحي شده ان كه ظلم به زنها به حداقل برسه و آنها اين كار رو هم نكردن. درضمن چون قانون ثابته، ولي وضعيت زندگيها و افراد با هم مختلفه و انواع و اقسام مسائل در زندگي انسانها وجود داره، نميشه در تمامي موارد بدون تحميل فشار بر حداقل يكي از طرفين باشه. اين هم اشكال ذات قانونه. چه خوب، چه بد! منتها يه فرق ديگه اسلام با اين جوامع اينه كه بر خلاف غرب كه، در جامعه زمينه آلودگي به هوسهاي مختلف رو براي مردها و زنها به وجود مياره و موقعي كه اونها علاقشون رو به خانواده از دست دادن يا اونها رو از طلاق ميكنه كه به روابط نامشروع كشيده ميشن و يا با تشويق به طلاق بنيان خانواده و اجتماع رو به هم ميريزه، اسلام سعي ميكنه با سالم سازي اجتماع و تقويت حقوق اخلاقي، زمينه بروز هوسهاي آلوده بيرون از خانواده رو از بين ببره تا زن و مرد كمتر به فكر جدايي بيفتن. در عين حال تشريفات طلاق رو هم زياد و طولاني و بازگشتش رو سهل و راحت كرده.
صداي يكي از بچهها كه فاطمه رو صدا ميزد، صحبت هايمان را قطع كرد. فاطمه رفت كنار پنجره.
- خانم قدسي! آقاي پارسا ميگن بالاخره تكليف شام چي شد؟ آماده شد يا نه؟
فاطمه باتعجب و حيرت پرسي: "چي"؟
- اهه! گفتم آقاي پارسا...
- آهان فهميدم. الان خودم ميام با هاشون صحبت ميكنم.
و بعد به آهستگي به سمت ما برگشت:
- همين رو ميخواستين؟! خدا خيرتون بده. اينقدر سوال ميكنين و حرف ميزنين كه آدم به كلي فراموش ميكنه چه كار داشته!
عاطفه پرسيد:
- حالا مگه چه كار داشتي؟
- جواب معلوم بود: "شام امشب!*
* _ #ادامــــــه.دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
#قسمت117
*⚘﷽⚘
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١١٨
فاطمه پرسيد:
- حالا تكليف شام بچهها چي ميشه؟ جواب آقاي پارسا رو چي بديم؟!
سميه گفت:
- خب همون جواب رو كه دو ساعت پيش ميخواستي بدي! الان برو بگو چه فرقي ميكنه؟
- فرقش اينه كه در برنامه غذايي قرار بود امشب "كوكو" بپزيم. ولي حالا كه ديگه داره شب ميشه، ديگه وقت "كوكو" درست كردن نداريم. تازه هيچ چيزش هم آماده نيست.
من پيشنهاد كردم:
- خب اينكه نگراني نداره. فكر ميكنم بري پشي آقاي پارسا و بگي برنامه غذايي رو عوض كنن و امشب غذايي بدند كه زود تر و راحت تر آماده بشه.
ثريا هم با لبخندي تاييد كرد:
- منم موافقم خيلي پيشنهاد خوبيه. من شخصا با پيتزا موافق ترم. همين كنار ميدان بالايي من يه پيتزا فروشي ديدم ميريم پيشش و ميگيم ما اينقدر پيتزا ميخوايم. بعدم خودشون ميارن دم در حسينيه و ميرن. البته به شرطي كه آقاي پارسا پول براي اين ولخرجيها در بساط داشته باشن وگرنه چه عرض كنم؟!
فاطمه با حالتي كاملا جدي گفت:
خيلي از پيشنهاد شما متشكرم. دستور ديگه اي ندارين؟! ترجيح ميدين پيتزاي قارچ سفارش بدين يا كوكتل؟ يه موقع رو دربايستي نكنين ها!
ثريا انگار بهش برخورده باشد؟ با لحني كه دلخوريش را نشان بدهد گفت:
- حالا بيا و كمكشون كن. اصلا تقصير منه كه راهنماييتون ميكنم و براتون كلاس ميذارم. شمارو چه به پيتزا! شما بايد برين همون نون و پنيرو هندوانه تون رو بخرين.
فاطمه لبخند كمرنگي زد:
- خيلي ممنون ثريا جون! اتفاقا خيلي كمك كردي. و بعد چادرش رو برداشت و از پلهها دويد پايين. حدود يك ربع ساعت بعد بود كه برگشت. از همان دهانه در نتيجه صحبت هايش را با آقاي پارسا اعلام كرد!
- بسيار خب بچه ها! آقاي پارسا هم با پيشنهاد مريم و ثريا موافقت كردن.
همه با حيرت پرسيدند: "پيتزا؟ "
- نخير! نون و پنير و هندوانه! قرار شد اقاي پارسا خودشون هندوانه هايش روتهيه كنن من و مريم و سميه ميريم نون ميگيريم. فهيمه و راحله هم برن پنير بخرن.*
* _ #ادامــــــه.دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
#قسمت118
*⚘﷽⚘
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١١٩
فاطمه رو به من و سميه كرد:
- شما هم زود تر آماده شيد كه الان نانواييها شلوغن بايد كلي تو صف بايستيم.
فاطمه درست ميگفت. جلوي نانوايي شلوغ بود. فاطمه وسميه با هم بحث ميكردن كه بعد از شام برنامه خواندن زيارت عاشورا باشه يا نه. من باز هم كه طبق معمول تنها ميشدم، به فكر فرو رفتم. چقدر وضعيت من از چيزي كه فاطمه حرف ميزد دور بود. تا اينكه صداي فاطمه گفت:
- باز هم كه تو تنها شدي و با غم هات خلوت كردي؟!
برگشتم طرفش، سميه پشتش به ما بود. گفتم:
- ميگي چي كار كنم؟ اومدم پيش تو درد دل كردم كه درمان دردم باشي، قاتل جونم شدي.
فاطمه خنديد:
- چيه، چرا اينقدر شاكي هستي؟ ديگه چي شده؟
- آخه من اومدم پيش تو و از چيزهايي كه نداشتم يا كم داشتم، گفتم. تو اومدي و از چيزايي كه بايد داشته باشم و از ايده آلها حرف زدي. چيزهايي كه بعضي هاش به فكر من هم نرسيده بود. تازه من فهميدم نقايص و كمبود هايم خيلي بيشتر از اون چيزيه كه تا حالا فكر ميكردم. تازه دلم بيشتر ميسوزه كه چرا من نبايد يه خانواده كامل، يه مادر ايده آل و با محبت داشته باشم كه تو زندگي كمكم باشن. چه طوري مطمئن بشم كه زندگي خانوادگي فردايم بهتر از اينه؟ از كجا بدونم كه شوهر آينده من هم اين اهميتي رو كه الان من براي صفا و صميميت خانواده قائلم، قبول داره و بهش عمل ميكنه؟ از كجا معلوم كه مثل خيلي از مردهايي نباشه كه خانوادشون رو اذيت ميكنن يا رها ميكنن و ميرن. اونوقت تكليف مني كه در تمام عمرم خانواده مناسب و كامل نداشتم، چيه؟*
* _ #ادامــــــه.دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
#قسمت119
*⚘﷽⚘
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١٢٠
لبخند فاطمه عميق تر شد.
- فقط همين؟ اين همه نگراني فقط براي همين بود؟
- كمه!
- زياد هم نيست. تو فكر ميكني بقيه چنين نگرانيهايي ندارن؟ چنين نقصها و كمبودهايي ندارن. دختري كه پدرش معتاده، مادرش توي زندانه و هيچكس جرات نميكنه به خواستگاريش بياد. نگراني نداره! خانواده اش كامله! يا اون بچه اي كه چشم نداره چه طور؟ اون كه فلجه و نمي تونه از جايش حركت كنه و از داشتن خانواده ناقص هم محرومه، هيچ مشكلي در زندگيش نداره. اگه همه اين بلاها به اضافه كشته شدن پدر و مادرش، در يك تصادف براي يه دختر پيش اومده باشه، هيچ غمي نداره؟ مشكلات تو از اينها هم زياد تره؟!
چيزي نگفتم، گفت:
پس ميبيني كه مال تو خيلي هم زياد نيست!
گفتم:
- پس آخه چرا بايد چنين نقصها و كمبودهايي در زندگيهاي ما باشه كه مانع رشدمون بشه؟
- نميشه!
- نميشه؟! چي نميشه؟
- منظورم اينه كه اين نقصها و كمبودهايي كه تو ازشون شاكي هستي، يا كلا اين شرايط و موقعيتها به تنهايي مانع رشد شخصيت نميشن.
- آخه چطور ممكنه؟! تو قبول نداري مادر راحله كه به خاطر داشتن يه شوهر مستبد و خودخواه از ادامه تحصيل باز مونده، در نتيجه شخصيتش هم به اندازه كافي رشد نكرده؟! يا حتي خود من كه به خاطر بودن مشكلات خانوادگي و دعواهاي پدر و مادرم نتونستم اونطور كه بايد و شايد درس بخونم، در نتيجه اون رشته اي رو كه علاقه داشتم قبول نشدم، هيچ ضرري نكردم؟
- ببين مريم جان! اشتباه تو اينه كه عاملي به نام اراده رو در انسان فراموش كردي.
- چه ربطي به اراده داره؟
- ربطش اينه كه همين عامله كه باعث ميشه كه شخصيت انسان رو اعمال اختياري اش بسازن، نه اعمال و افعالي كه از روي اجبار انجام ميده.
- چه طور چنين چيزي ممكنه؟ يعني كسي كه در تصادف پاهايش رو از دست ميده و ديگه نميتونه حركت كنه، اين حادثه هيچ تاثيري روي شخصيتش نميذاره؟*
* _ #ادامــــــه.دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
#قسمت120
*⚘﷽⚘
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔸قسمت١٢١
يعني كسي كه در تصادف پاهايش رو از دست ميده و ديگه نميتونه حركت كنه، اين حادثه هيچ تاثيري روي شخصيتش نميذاره؟
- چرا، ميذاره ولي نه اونطوري كه تو فكر ميكني. بذار اينطوري برات بگم. اون چيزي كه روي شخصيت انسان اثر ميذاره برخورد انسانها با وضعيت و موقعيتهاي اطرافشونه، نه خود اون حوادث و موقعيت ها. به قول يكي از روانشناسان "آنچه انسان را ميسازد كنشهاي محيطي نيست بلكه واكنشهاي ماست به محيط" به همين علته كه خيلي از مواقع ميبيني شخصيت يه جوان معلول خيلي محكم تر از جوانيه كه همه جور امكانات داره و موقعيت رشد هم كاملا براش فراهمه.
- ولي آخه خود شما گفتين كه خانواده در رشد انسان بسيار موثره، اينقدر هم راجع به ظرافت و انتخاب همسر حرف زدين، پس همه اين حرفها براي چي بود؟
- همه اين حرفها و دقتها براي اين بود كه خانواده و موقعيتهاي پيراموني، زمينه رشد رو براي انسان فراهم ميكنن. ولي دست آخر اين خود انسانه كه باعث رشد و نمو شخصيت خودش ميشه. يعني برخوردش با اين شرايط مهمه! بذار يه مثال ديگه بزنم. از يه طرف زن لوط (ع)، پسر نوح (ع)، زن امام حسن (ع)
رو ميبيني كه در كنار بهترين مخلوقهاي خدا و در شرايطي كه بهترين زمينه رو براي رشد دارن بد ترين راه رو انتخاب ميكنن و جزو شقي ترين افراد عالم ميشن و از طرف ديگه هم آُسيه (س) زن فرعون رو ميبيني كه در كنار بدترين و شقي ترين فرد عالم به بهترين جايگاه ميرسه. مگه نديدي در قرآن هم ميگه...
سميه كه نانش را گرفته بود، زد به شانه فاطمه:
- خانم نوبتتون رو از دست ندين.
فاطمه برگشت طرف سميه:
- اِ! نوبت ماشد! چه زود گذشت!
سميه صبر كرد تا من و فاطمه هم نان گرفتيم و بعد به حسينيه راه افتاديم من باز هم از فرصت استفاده كردم و از فاطمه پرسيدم:
- راستي چيزي كه ميخواستي از قران بگي چي بود؟
- ميخواستم بگم در قرآن هم آيه اي داريم كه ميگه: "عسي ان تكرهوا شيئا و هو خيرلكم... " يعني شايد كه چيزي براي شما ناخوشايند باشه، در حالي كه خير شما در آن است. يعني در زندگيهاي هر كدوم از ما هم گاهي مواردي پيش مياد كه اگرچه ما خوشمون نمياد، ولي صلاحمون در اون موقعيت ناخوشاينده. حتي اگه هيچوقت هم ما دليلش رو نفهميم.
سميه ديگر اجازه نداد كه فاطمه ادامه دهد:
- مريم جون، تورو به قرآن ديگه سوال نكن. الان ميرسيم به حسينيه. تو هي سوال ميكني و فاطمه هم جواب ميده. بچهها هم سر ميرسند و بعدش ديگه ول كن نيستن. بعد هم ديگه سرمون به حرف زدن گرم ميشه و از كارهامون باز ميمونيم.*
* _ #ادامــــــه.دارد....
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
#قسمت121
*⚘﷽⚘
☀️ #دختران_آفتاب ☀️
🔶فصل سي و ششم
🔸قسمت١٢٢
ثريا گفت:
- نگران نباش عاطفه! يا خودش مياد يا نامه اش!
رويش به سوي ديوار بود. ولي از توي آينه همه جارا ميپاييد. برس كشيدنش هم براي رفع بيكاري بود. چون موهايش صاف و مرتب بود. اما انگار ميخواست يك جوري خودش را مشغول كند. ديروز بعد از بحث تا اخر شب ساكت بود. هيچ چيزي نگفت فقط فكر ميكرد در خودش بود، اما امروز صبح كه از خواب بيدار شد، دوباره عوض شد. حتي شاد تر و پر جنب و جوش تر حرف ميزد. متلك ميگفت، لباس هايش را مرتب ميكرد. اما هيچ فايده اي نداشت، شادي اش مصنوعي بود. ميفهميدم كه هنوز هم آشفته است. فقط ميخواهد با اين كارها از فكر كردن خلاص شود. ميخواهد آشفتگي اش را پنهان كند حالا ديگر مطمئن شدم كه او هم مشكلي در خانواده اش دارد كه بحث ديروز اينقدر او را به هم ريخته است.
عاطفه گفت:
- در هر صورت چيزيش به تو نميرسه!
عاطفه هم عوض شده بود. از صبح نگران به نظر ميرسيد. منتظر همان جواني بود كه روز قبل دوبار آمده بود دنبال او! اما هيچ كس نيامد و عاطفه همچنان نگران و منتظر بود. حتي ظهر هم با سميه و فاطمه به نماز جمعه نرفت و لباس هايش را هم پوشيد اما دوباره نشست ترسيد دوباره برود و آن جوان پيدايش شود. فاطمه و سميه هم خودشان رفتند و تازه برگشته بودند و ناهار ميخوردند. ثريا همانطور كه به خاطر جواب عاطفه ميخنديد گفت:
- آره ممكنه از اون "فرهاد" چيزي به ما نرسه. ما هم بخيل نيستيم، ارزوني تو! ولي دست كم تو يكي از اين حالت عزاداري در مياي و يه حالي ميدي به اين جماعت بي حال.
و بعد برگشت طرف بچه ها!
- بيا نگاهشون كن تو رو خدا. هر كدومشون يه طرفي افتادن! اون از فهيمه كه يا كتاب ميخونه يا ميخوابه! فاطمه و سميه هم كه دارن شكمشون رو پر ميكنن. البته محض رضاي خدا! خدا قبول كنه! مريم هم كه...
خودم حرفش را قطع كردم.
- مريم چي؟ هان نمك نشناس! بد ميكنم دارم جورابت رو برات ميدوزم؟ خودت كه عرضه نداري.
فوري به حالت عذر خواهي در آمد.
- من كي چنين حرفي زدم مريم جون؟! تو ديگه چرا؟! تو چرا اينقدر زود رنجي؟! ميخواستم بگم تنها كسي كه داره يه كار مثبت انجام ميده مريمه و بس!
راحله راديو ضبط كوچك ثريا رو از گوشش جدا كرد و غر زد:
- ميذاري اين چند دقيقه اخر اخبار رو گوش كنيم يا نه؟
- برو بابا! تو هم كه يا روزنامه ميخوني يا اخبار گوش ميدي. باتريهاي مارو تموم كردي! حالا اين همه اخبار رو گوش دادي كجا رو گرفتي؟
- ميگي چي كار كنم؟ بلند بشم بندري برقصم!
- نه تورو خدا! بيخود بندري نرقص كه آبروي رقص رو هم ميبري. تازه محرمه. سميه هم اينجاست. پس حرام اندر حرام اندر حرام است!
سميه يه تكه نان برداشت و گفت:
- پس چي ميگي؟ تو اصلا معلومه امروز چته؟ چي ميخواي؟*
* _ #ادامــــــه.دارد....
#قسمت122