اشکهایش
"درباب اشکهای فقیه اهلالبیت ع، آیتالله جوادی آملی
گاهی اشک از شوق ارادت است و گاهی از عمق درایت؛ که جمعشان میشود اجتماع عِشقَین! و بهعقیدهی من تنها یک فقیه نه، فیلسوف نه، مفسر نه، عارف نه، که یک فقیهِ فیلسوفِ مفسرِ عارفِ عاشق میتواند مجمع این اجتماع عشفین باشد! اشکی از شوق ارادت و عمق درایت. ارادتی که در صفحاتوجه ظهور میکند و درایتی که تماما در قدوبالای قلم و فقاهت بهعرضهی ظهور درمیآید. اما ریل این ارادت از کجا آغاز شده است، مقصدش کجا خواهد بود؟ با ذرهای اختلاف کمرنگ و نابود میشود؟ علتش عشق و محبت است؟ یا علاقه و مأنوس بودن؟!
در شگفتم آنها که دست بهقلم میشوند و تحلیلها مینویسند و الگوها رسم میکنند و شکلها میکشند! از زندگی و زمانهی طلبگی چه میدانند؟!
همسفری که باید از "برخی" آرزوهایش عبور کند تا "همسری" فقیه در دامانش تربیت بکند، محبوبهای که باید "برکتِ" شهریه را جوابیهای درقبال سوالهای کمبودن دخلوخرج زندگی دستوپا بکند، معشوقهای که باید ناملایماتِ کلامی را در کوچهوبازار بهجان بخرد که چرا لولههای گاز مملکت از خانهتان عبور میکند، مادری که زندگیِ الهی را نه در کلام و جلسهی خواستگاری! که در عمل و عمرِ خویش بهفخر زندگی کرده است، همسری که قدم در ریل "تکلیف" را با بازی در مدار "سلیقه" معاوضه نکرده است، سنگصبوی که از آسایش خود گذشته تا برای عشق خود آرامشی فراهم بکند، زنی که سادگی را به تجملات و تشریفات ترجیح داده است، و... ، چنین گوهر گرانبها که تصویری از یک زنِ مجاهد است، یقینا لایق چنین ارادت و درایتی است که زبانزد خاص و عام بشود؛ و میزانی باشد برای عشخهای! دوزاری امروزی که یا در بند شروط عقدیسم! میمانند و یا در بند مهریه!
او یقینا همسری بینظیر برای فقیهِ ما بوده است که اینچنین در غم از دستدادنش بهسوگ نشستهست و اشک میریزد.
امیرحسناوصالی ۱۴۰۱/۲/۶
@parageraf_osali
#آیت_الله_جوادی_آملی #همسر #فوت #اشک #عشق #زن #مجاهد #فقیه #فیلسوف #عاشق
هوالفتّاح
من از خلق واژهها بیزارم. واژههای قلّابیای که تصورشان جز در ذهن مؤلفشان تصدیق نمیشوند. وقتی زیربنای "متن" آشکار نباشد، روبنایش را هرچقدر هم آذین ببندی باز پای استدلالت چوبین شده و تا ابد خواهد لنگید!
از یک دیدار اقشار مختلف بانوان چه انتظاری دارید؟ انتظار دارید در دوساعت تمامی موانع و مشکلات حلوبررسی بشوند؟ و در اینصورت تکرار چند مبنا را که منظر اسلام است "انسداد" مینامید؟ چرا زاویهی نقدتان را بهسمت آن مادر تحصیلکرده که سطح دغدغه را تا آلودگی هوا و ماندن درخانه و رسیدگی به درس فرزندان تنزل میدهد، نمیگیرید؟ دغدغهی چنددرصد از بانوان ایران نه، تهران چنین مسئلهایست؟ وقتی جامعهی نخبگانی بانوان چنین دغدغهای دارند و تهی از معنای مطالبهگری صواب بوده و چنین تریبونی را صرفا نمایش قدرت و تحصیلشان میدانند، از یک فقیهِ اسلامشناس که در دیدار عمومی بیش از این نمیتواند از ساختارها گله کند، انتظار موهومی نداشته باشید؛ پس مقداری تستوسترون تفت بدهید تا متوجه شوید خلقِ واژه و متهم کردن اینوآن گرهای از کار باز نمیکند!
باید دانست آنچه انتظار میرود بیشتر وجههی ساختاری دارد که گرهاش در دیدار عمومی یقینا وا نمیشود. اگر پیشفرضهای ناصوابمان را کنار بگذاریم، مسیر را باز میبینیم نه منسد! اینکه عادت داشته باشیم برای حرف نو زدن، مارا بیشتر در انسداد قرار میدهد تا تکرار مبانی! مسئله را نباید پیچیده کرد. مسئلهی زنانِ کشور در "گفتمان" و "میدان" منسد نبست، بلکه در ساختار و عدم مطالبهگری خود زنان دچار کمسرعتیست. مگر میشود مادر شهیدی را که چند اسماعیل فدایی این انقلاب و آرمانش کرده، و خم بهابرو نمیآورد را برخواسته از فرهنگ اعتباری و متوهم مدرنیته بدانیم؟ اینجا منطور از "مدرنیته" چیست؟ مادر شهید یا آن زن روستاییِ کارآفرینِ کنشگر در کدام فضای مدرنیستی تنفس کردهاند که اینک هویتشان را برخواسته از مدرنیته میدانیم؟
آنچه در میدان دیده میشود، کمسرعتیایست که برخواسته از شیطنت ساختار، عدم فهم عناصر مذکر حزباللهی از زن، عدم مطالبهگری درست، خلق واژههای قلابی و پیچیده کردن مسائل آسان است. این گرهها با گفتوگو حل میشوند، نه با متهم کردن این و آن. گاهی تازگی در کهنگیست! گرهها با حرفهای تازه وا نمیشوند! بازکردن گره بازگشت به مبانی اسلام است.
امیرحسناوصالی
#دیدار_با_رهبری #زنان #زن #الگوی_سوم #غرب #کتاب #رهبری #دیدار_اقشار_مختلف_بانوان_با_رهبری
@paragraph_osali
#پاراگراف
▪️بزرگترین هراس یک #زن، نادیده گرفته شدن است. این موجودات ظریف به گونهای خلق شدهاند که اگر دشمنشان هم نسبت به آن ها بیاعتنایی کند رنج خواهند کشید.
- گابریل گارسیا مارکز
#امیر_حسن_اوصالی
#عضو_پاراگراف_بشوید 👇
┄┅─═◈═─┅┄𑁍┄┅─═◈═─
https://eitaa.com/joinchat/2729640001Cb1d34d8ce8