eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 💜درجهان شاهے به جز شاه نجف افسانه است 💙هرڪه مولایش شود غیر علے دیوانه است 💜هر ڪه در بندش شود با جرعه اے مستش کند 💙چون ڪه حیدر صاحب جامِ مے و میخانه است 💜جرعه اے از جام حیدر را بنوش به به ببین 💙غیر این میخانه هر جایے روے غمخانه است 💜نقد حیدر را بگیر ورنه هلاڪے آدمے 💙وعده اش بر حوض درب سقاخانه است 💜عشق را از میثم خرما فروش آموختم 💙گرد شمع روے حیدر قنبرش پروانه است 💜سنگ حیدر را بزن بر سینه ات گر مخلصے 💙مرحم غم هاے مولا حضرت است 💜خوش بود آن دل ڪه در مدح امیر المؤمنین 💙دم به دم هوهو ڪنان در ناله مستانه است 💜هر که را در دل بود الطاف پاك حیدرے 💙در میان دوستانش عالم فرزانه است 💜نام او نام خدا و حرف او حرف خدا 💙هر ڪه عاشق بر خداست با مرتضے هم خانه است 💛 ╔══════••••••••••○💜○✿💙╗ @parastohae_ashegh313 ╚💙✿○💜○••••••••••══════╝
✨بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم✨ (عجل الله تعالی فرجه و الشریف) به   🌻 از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشت. 🌷می گفت: من دوست دارم امام زمانم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از من راضی باشد. ✨ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را همیشه می خواند. 🌻 صورت امیر را زنبور نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود، اما اصرار داشت در مراسم تشییع شهید نوژه شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است. ازش پرسیدم چه شده: 🌷 گفت: وقتی تابوت تشییع می شد مردی نورانی را دیدم که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود و روی شمشیرش نوشته بود: -عج، یکباره امام به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟» بعد آقا دستی به صورتم کشید و گفت خوب می شود.☘ 🌻 باورش برای خیلی ها سخت بود. اما نشانه ای که نشان از بهبودی امیر بود مرا به تعجب وا داشت. من حرف امیر را باور کردم. من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها[او را] در حال خواندن نماز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود. 🌻 شهید امیر امیرگان در سال 1366 به شهادت رسید. همه بدنش سوخته بود. ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت امیر همان جایی که آقا دست کشیده اند سالم مانده بود؛ حالا مطمئن شدم که فرزند پاک و مؤمن من در نوجوانی به خدمت امام-زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف مشرف شده است.   *کیهان فرهنگی به نقل از کتاب وصال، صفحه 166 الی 169*   ✍🏻نویسنده سعید به نقل از *منبع سایت dastanquran.blogfa* ╔═•♡🌻♡•════•♡🌷♡•═╗ @parastohae_ashegh313 ╚═•♡🌻♡•════•♡🌷♡•═╝
پیوند الهی 🌹رضا هادی🌹 وحالا این بزرگتر ها هستند که باید جوان ها را در این زمینه کمک کنند. حاجی حرف های ابراهیم تایید کرد.امت وقتی حرف از پسر زده شد اخم هایش رفت تو هم! ابراهیم پرسید:حاجی اگه پسرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو گناه نیفته، اون هم تو این شرایط وجامعه، کار بدی کرده؟ حاجی بعد از چند لحظه سکوت گفت:نه! 🥀🥀🥀 فردای آن روز مادر ابراهیم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد... یک ماه از آن قضیه گذشت، ابراهیم وقتی از بازار بر می گشت شب بود. آخر کوچه چراغانی شده بود. لبخند رضایت بر لبان ابراهیم نقش بست. رضایت، به خاطر اینکه یک دوستی شیطانی را به یک پیوند الهی تبدیل کرده. این ازدواج هنوز هم پا برجاست واین زوج زندگیشان را مدیون بر خورد خوب ابراهیم با این ماجرا می دانند 🌷🌷🌷 @parastohae_ashegh313
🕊 ◽️۶ سالــش بود.... ڪلیہ‌هــایش از ڪار افتاد، پزشک روسی گفـت: فقط یک راه برای زنده ماندن پسرتان وجود دارد که آن هـم عوارض بـدی دارد! او یـک متر بیشـتر قـد نمی‌کشد و ۱۸ سال بیشـتر زنده نمی‌ماند. ◽️ منصـور را حرم امام رضا (ع) بـردم. و شفایش را از آقا گرفتیــم امــام جماعت مسجد صاحب‌الزمان شیـراز اعـلام ڪرد ۵۰۰کیلو سـیمان از یڪ سـال قبل در مسجد مانده و در اثر باران حسابی سفت شده است. چند نفر ڪارگر آمـدند و با پتک شروع کردند، سیمان‌ها را بشکند، اما نتوانستند. ◽️وقتی همه، دسـت از تلاش برداشتند و رفتـند؛ منصور، کلنگی را برداشت و در گرمای طاقت فرسای تیرماه که مصادف با ماه مبارک رمضان بود، به تنهایی تمام سیمان‌ها را شکست‼️ به او می‌گفتم:« از عـوارض شفای امام رضا (ع) اسـت کہ این قـدر قـد بلند و پر زور شدی...💪✋ @parastohae_ashegh313
‌{ 🎉🎊} 🌱 در مسیر پیاده روی اربعین، مجید این نوحه را زیر لب زمزمه می کرد: 🌷«پناه حرم... کجا داری می‌ری بگو برادرم...» 🌱 وقتی برای زیارت وارد حرم شدیم، دیدم که چشم های مجید قرمز شده است. دلیلش را پرسیدم و گفت: 🌷 «نمی ‌دونم چرا تا وارد حرم شدم، چشم هام پر از اشک شد...» 🌱 از مجید پرسیدم: «چه حاجتی داشتی؟» گفت: 🌷«فقط از آقا خواستم که منو آدم کنه، همین!» 📌 به نقل از دوست مدافع حرم ‌ ، برگرفته از 📕 🎉🎊 ╔══════••••••••••○🌷○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○ 🌷○••••••••••══════╝
🌹آرزوی شهادت داشت. مادرش در تب و تاب خرید جهیزیه برای او بود، اما او در فکر و اندیشه دیگری بود. آخرین باری که تلفنی با خانواده صحبت کرد برایشان از گفت. مرور دفترچه و دستنوشته‌هایش او را مشتاق شهادت نشان می‌داد. 🌹در بانه او را به عنوان مربی آموزش اسلحه برای خواهران انتخاب کردند. چون استعداد و علاقه ویژه‌ای به مسائل نظامی داشت. صدیقه آنقدر فعالیت مذهبی و فرهنگی داشت که خار چشم منافقین شده بود تا جایی که منافقین او را تهدید به مرگ کردند و گفتند: 📛«اگر چه رفتار تو با ما خوب است، اما اگر تو به دست ما بیفتی، پوست بدنت را کنده و آن را با کاه پُر خواهیم کرد.» تاریخ شهادت: ۵۹/۵/۲۸ ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
💌 قسمتی از وصیتنامه ؛ 🎆شهادت؛ کربلای پنج،شلمچه،۱۳۶۵/۱۰/۲۰ 🌖" برادران و خواهران عزیز! هر روز ساعتی را برای محاسبه اعمال خویش قرار دهیم، آن محاسبه نفسی که در اسلام آن اندازه بر روی آن تکیه شده است. ⇦ مثلاً شب ها قبل از خواب، ببینیم واقعاً علومی را که در روز آموخته ایم برای و قطع وابستگی های مملکت آقا (عج الله) و کشور (عجل الله) بوده، یا برای اشباع روح سیادت طلبی و خود؟! ‌‌‌⇦ آیا برای به این و مستضعف بوده است یا وسیله ای بوده برای تامین خویش؟!(و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)" ─┅═☁️🌔☁️═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═☁️🌔☁️═┅─
📝 💠سید هاشم حداد: مرحوم آقا(آیت الله قاضی) خودش اینطور بود و به ما هم اینطور دستور داده بود که : در میان شب چون برای بر می خیزید چیز مختصری تناول کنید. ؛ مثل چای یا دوغ یا یک خوشه انگور، یا چیز مختصر دیگری که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚دوعالم مست وشیدای حسین است ✨شهادت جام صهبای حسین است 💚حسینی زندگی کن تا بدانی ✨شرافت خود به مبنای حسین است 💚مکن ظلم ومده تن در بر ظلم ✨که این تنها تمنای حسین است 💚به صحرای منا لب تشنه ای گفت ✨تن بی سر ز سودای حسین است 💚ندا زد زینبش یارب نظر کن ✨ڪه گودالی مصلاے حسین است 💚به دشت ڪربلا افتاده بی سر ✨شهادت چون الفبای حسین است 💚برای خواندن آیات قرآن ✨به راس نیزه ها جای حسین است 💚گر اے موسی تورا ڪوهیست میعاد ✨سر نی طور سیناے حسین است 💚چه باك از آتش سوزان دوزخ ✨به پای نامه امضاے حسین است 💚برو زاهد بهشت ارزانی تو ✨بهشت من تولاے حسین است ╔═•♡💚♡•════•♡🧡♡•═╗ @parastohae_ashegh313 ╚═•♡🧡♡•════•♡💚♡•═╝
ایام انقلاب ✨امیر ربیعی✨ ابراهیم از دوران کودکی عشق و ارادت خاصی به امام خمینی(ره) داشت. هرچه بزرگتر می شد این علاقه نیز بیشتر می شد تا اینکه در سال های قبل از انقلاب به اوج خود رسید. در سال ۱۳۵۶ بود. هنوز خبری از در گیری ها و مسائل انقلاب نبود. صبح جمعه از جلسه مذهبی میدان ژاله(شهدا) به سمت خانه بر می گشتیم. از میدان دور نشده بودیم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. ابراهیم شروع کرد برای ما از امام خمینی (ره) تعریف کردن. 🥀🥀🥀 بعد هم باصدای بلند فریاد زد:"درود بر خمینی" ماهم دنبال او ادامه دادیم. چند نفر دیگر نیز با ما همراهی کردند. تا نزدیک چهار راه شمس شعار دادیم وحرکت کردیم. دقایقی بعد چندین ماشین پلیس به سمت ما آمد. ابراهیم سریع بچه ها را متفرق کرد. در کوچه پخش شدیم. 🌷🌷🌷🌷 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{ 💔🕊} 🌱 از آخرین باری که خانواده، حاج عمار را بدرقه کرده بود ۹۸ روز می گذشت. 🌹صبح ۱۶ آبان سال ۱۳۹۴ قرار بود بچه ها در عملیات محرم برای آزادسازی حلب به یک محدوده مثلثی شکل حمله کنند. پس از اینکه او و دوتن از همرزمانش در سرمای شدید ریف حلب وضو گرفته و نماز جماعت را سه نفر صبح به جا می آورند، حمله آغاز می شود. هنوز چند ده متر پیش نرفته بودند که آماج گلوله ها و تیرها از راه می رسد. 🌹محمدحسین جلوی همه بود، برای اینکه از وضعیت همرزمانش باخبر شود، سرش را برمی گرداند که آنها را ببیند، در همین حال ترکشی به پشت سرش اصابت کرده و در اثر آن می رسد.💔 پیکر مطهر شهید محمدحسین محمدخانی یا در قطعه 53 بهشت ​​زهرای تهران و در کنار عموی شهیدش به خاک سپرده شد.🥀 ╔══════••••••••••○💔○✿╗ @parastohae_ashegh313 ╚✿○💔○••••••••••══════╝
🌹از منطقه که آمد، پدرش را روزه دار دید و فهمید روزه ی نذری است که پدر برای سلامتی و بازگشت او گرفته است . التماس کرد، بابا! دیگه روزه نگیرین. 💔 تا وقتی شما روزه دار باشین، گلوله ی دشمن از بغل گوشم رد میشه و به من نمی خوره... 🥀 🔖راوی: مادر محترم‌ شهید ┄┅═✧❁❤️❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁❤️❁✧═┅┄
بسم رب الحسین❤️ ✨باید افتخار کنیم در مکتبی قرار گرفتیم و پیرو مذهبی هستیم که سالار آن،سالار شهیدان کربلا حسین بن علی است✨ 🕊 @parastohae_ashegh313
📿🤲🏻 ☘ سفارشش بود... بعداز نماز کار همیشگی اش خواندن بود حتی اگر مهمانی بود، یا کار داشت یا وقت غذا بود تا زیارت عاشورا نمی خواند نمی آمد...! ─┅═ঊঈ☘ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ☘ঊঈ═┅─
همیشه ‌به ‌نیروها ‌و رزمنده‌ها ‌می‌گفت‌؛ قبل ‌از خواب ‌زمزمه ‌کنیم: خدایا گناهانے ‌را که ‌مرا از (علیه السلام ‌) محروم ‌میکند، ببخش! 💔 🖤 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯عالم مريد اوست ڪه پير مراد بود 🦋زين الموحدين شد و زين العباد بود 🕯با غصه ها قرين شد و يعقوب گريه شد 🦋از ڪربلا به روى دلش غم زياد بود 🕯با دست بسته در پى هجده سر به نى 🦋آواره بين ڪوفه و شام و بلاد بود 🕯تا لحظه ى شهادت او روضه اش فقط 🦋يك جرعه آب بر لب عطشان نداد بود 🕯يك لحظه هم ز خاطر آقا نمى رود 🦋زلفى ڪه روى نيزه در آغوش باد بود 🕯عارض بر او تبى شده و سد راه ڪرد 🦋عباس شاهد است ڪه مرد جهاد بود ╔═•♡🕯♡•════•♡🖤♡•═╗ @parastohae_ashegh313 ╚═•♡🕯♡•════•♡🖤♡•═╝
ایام انقلاب ✨امیر ربیعی✨ دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بیرون آمدیم. ابراهیم در گوشه میدان جلوی سینما ایستاد. بعد فریاد زد:درود بر خمینی و ما ادامه دادیم . جمعیت که از جلسه خارج می شد همراه ما تکرار می کرد. صحنه جالبی ایجاد شده بود. دقایقی بعد،قبل از اینکه مامور ها برسند ابراهیم جمعیت را متفرق کرد. بعد باهم سوار تاکسی شدیم و یه سمت میدان خراسان حرکت کردیم. دوتا چهار راه جلوتر یکدفعه متوجه شدم جلوی ماشین ها را می گیرند و مسافران را تک تک بررسی می کنند. 🥀🥀🥀 چندین ماشین ساواک وحدود۱۰ مامور در اطراف خیابان ایستاده بودند. چهره ماموری که داخل ماشین را نگاه می کرد آشنا بود. او در میدان همراه مردم بود! قبل از اینکه به تا کسی ما برسند در را باز کرد وسریع به سمت پیاده رو دوید. مامور وسط خیابان یکدفعه سرش رو بالا گرفت. ابراهیم را دید وفریاد زد:خودشه خودشه، بگیرش... 🌷🌷🌷🌷 @parastohae_ashegh313
شهید رضا اسماعیلی ❤️❤️ داعشی ها دورش کردن تا تیر داشت با تیر جنگید تیرش تموم شد، داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش، همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود،خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد ولی یک لحظه سرشو از ترس پایین نیاورد،تشنه بود آب جلوش می ریختن رو‌زمین، فهمیدن حاج قاسم توی منطقس، برا این که روحیه حاج قاسم روخراب کنن بیسیم رضا اسماعیلی گرفتن جلو دهن رضا و چاقو گذاشتن زیر گردنش کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم، اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید! ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چندتا کلمه میگفت، اصلا من آمدم جونم بدم اصلا من آمدم فدابشم برا حضرت زینب اصلا من آمدم سرم رو بدم یا علی یا زهرا،میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد، بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن ‌برا حاج قاسم 😓😓 ✍امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان چقدر سر ها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم!شادی روح تمامی شهدا علی الخصوص شهید رضا اسماعیلی صلواتی ختم کنید🌷 @parastohae_ashegh313