eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
وقت اسم‌ را میشنوی یاد تشنگی غربت می‌افتی... یاد شهدایی که‌ پنج‌ روز با لب‌ِ تشنه‌ گفتند "فدای‌ لب تشنه‌ات پسرِ فاطمـــه"💔 اینجا برای بچه‌ها ، روضه بخوانید... ! اینجا میشود را حس‌کرد... ! همان کسانی که مانندِ اربابشان تشنه لب شهید شدند‌‌‌...🥀 همین‌ بس‌ که امام در وصفشان فرمود:«شهدای گردان‌ کمیل،حنظله جزءفرشتگان و ملائکةا.. هستند.»✨ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @parastohae_ashegh313
روش تربيت جواد مجلسي راد، مهدي حسن قمي چند روزي گذشت و حسابي دلداده آقا ابراهيم شديم. به خاطر او مي رفتيم مسجد. يکبار هم ناهار ما را دعوت کرد و كلي با هم صحبت كرديم. بعد از آن هر روز دنبال آقا ابراهيم بودم. اگر يك روز او را نمي ديدم دلم برايش تنگ مي شد. واقعاً ناراحت مي شدم. يک بار با هم رفتيم ورزش باســتاني. خاصه حسابي عاشق اخاق و رفتارش شده بودم. 🍂🍂🍂 او با روش محبت و دوستي ما را به سمت نماز و مسجد كشاند. اواخر مجروحيت ابراهيم بود. مي خواســت برگردد جبهه، يک شب توي كوچه نشســته بوديم، براي من از بچه هاي ســيزده، چهارده ساله در عمليات فتح المبين مي گفت. همينطور صحبت مي كرد تا اينکه با يک جمله حرفش را زد: آن ها با اينکه ســن و هيکلشــان از تو کوچکتر بود ولي با توکل به خدا چه حماســه هائي آفريدند. تو هم اينجا نشسته اي و چشمت به آسمانه که کفترهات چه مي کنند!! فرداي آن روز همه كبوترها را رد کردم. 🍂🍂🍂 بعد هم عازم جبهه شدم. از آن ماجرا ســال ها گذشــت. حالا که کارشناس مســائل آموزشي هستم مي فهمم که ابراهيم چقدر دقيق و صحيح کار تربيتي خودش را انجام مي داد. او چــه زيبا امر به معروف و نهي از منكرمي کــرد. ابراهيم آنقدر زيبا عمل مي کرد کــه الگوئي براي مدعيان امر تربيت بــود. آن هم در زماني كه هيچ حرفي از روش هاي تربيتي نبود. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸رفیق روزهای تنهایی و دلتنگی سالروز پروازت مبارک...🕊🌱 می‌روی و می‌بری همراه خود جان مـــرا... صبر کن یارم! ببین حال پریشان مــــرا... ♥️ 🆔@parastohae_ashegh313
📘کتاب گویای « » روایتگر گوشه‌ای از زندگی است؛ شهیدی که زندگی کردن در راه خدا و حرکت در راهش را، نشانه یک انسان «متقی» می‌داند. شنیدن این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈❗️وضعیت حجاب قابل تحمل نبود! 🏷 فدائیان اسلام دست بہ کار شدند. در همان چند روز اول همہ ے دکان ها آگهے کردند : 🔸از فروختن جنس بہ زنان بدحجاب معذورند. 🔸برخے هم نوشتہ بودند کہ بہ زنان با حجاب ۱۰% تخفیف مےدهند. 🔸از ورود زنان بےحجاب بہ مسجد شاه هم جلوگیرے شد. ✍️ پےنوشت : اگر فدائیان اسلام امروز دست بہ کار مےشدند، قطعاً برای وضعیت حجاب یقہ ے مسئولین فرهنگے، امنیتے رو ول نمےکردند. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیارتنامه‌شهدا۩شهیدسلیمانی.mp3
1.25M
"🎧 ✧بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم✧ ✿ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...✿ 🎙 🌹هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات.. @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ دستنوشته‌شهید؛ معبود من تو خود می‌دانی در این شب‌ها و روزهای ظلمانی زندگی در دنیا، دیگر هیچ آرزویی جز وصال به تو با شهادت برایم باقی نمانده...!😔 🍃شهید مدافع امنیت ، سرباز گمنام امام زمان (عج) ❤️ @parastohae_ashegh313
🟤شرط‌عاقبت‌بخیری‌از‌نگاه‌دو‌سپهبدشهید @parastohae_ashegh313
روش تربيت جواد مجلسي راد، مهدي حسن قمي نيمه شــعبان بود. با ابراهيم وارد کوچه شديم چراغاني کوچه خيلي خوب بود. بچه هاي محل انتهاي کوچه جمع شده بودند. وقتي به آن ها نزديک شديم همه مشغول ورق بازي و شرط بندي و... بودند! ابراهيم با ديدن آن وضعيت خيلي عصباني شــد. اما چيزي نگفت. 🍂🍂🍂 من جلو آمدم و آقا ابراهيم را معرفي کردم و گفتم: ايشان از دوستان بنده و قهرمان واليبال و کشتي هستند. بچه ها هم با ابراهيم سام و احوالپرسي کردند. بعد طوري که کسي متوجه نشود، ابراهيم به من پول داد و گفت: برو ده تا بستني بگير و سريع بيا. آن شــب ابراهيــم با تعدادي بســتني و حرف زدن و گفتــن و خنديدن، با بچه هاي محل ما رفيق شد. درآخر هم از حرام بودن ورق بازي گفت. وقتي از كوچه خارج مي شديم تمام كارت ها پاره شده و در جوب ريخته شده بود! @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهنام جلو رفت. «مش محمد، به منم نارنجك بده!» مش محمد نیم نگاهي به بهنام کرد و گفت: «برو بچه، بگذار به کارم برسم. مگر بچه بازيه؟» «من بچه ام؟ من بلدم نارنجك بیندازم.» هرچــه او اصرار کرد، مش محمد اهمیتي نداد. مش محمد به طرف يكي از خانم ها برگشت. بهنام پريد و دو تا نارنجك برداشت و فرار کرد. مش محمد متوجه نشد. چند رزمنده اي که آنجا بودند، خنديدند و چیزي بروز ندادند. گروه بهروز آماده ي رفتن شدند. بهنام همراه شان شد. بهروز گفت: «تو کجا مي آيي، بمان مسجد.» «من نارنجك دارم، ايناهاش!» «اينها را از کجا کش رفتي وروجك، بده من ببینم!» «نمي دهم. مي خواهم حساب عراقي ها را برسم.» بهروز ديد که وقت تنگ اســت و نمي شــود ســر به ســر بهنام گذاشت. به گروهش که حدود بیســت نفر مي شــدند، دســتور حرکت داد. به طرف دربند شــرقي دويدند. بین راه، گروه رضا دشتي هم به آنها ملحق شد.به دربند شرقي رسیدند و کمین کردند. رضا دشتي گفت: «تیراندازي نكنید. بگذاريد جلوتر بیايند!» بهنــام زيـر لولــه هاي نفت، روي ريگ هاي داغ دراز کشــیــد و چشــم به تانك ها دوخت. ده ها تانك در حالي که دود سفید استتار بیرون مي دادند، با سر و صدا جلو آمدند. صدها عراقي مسلح، در پناه تانك ها حرکت مي کردند. تانك ها به نزديكي شــان رســیدند. بهنام ديگر صــداي عراقي ها را که با هم حرف مي زدند، مي شنید. «آتش!» با فرياد رضا دشــتي، چند آرپي جي به ســوي تانك ها شــلیك شد. يكي از تانك ها منفجر شد. عراقي ها سراسیمه شروع به شلیك کردند. بهنام خواست به طرف تانك ها نارنجك بیندازد، اما دســتش لرزيد. عراقي ها جلو کشیدند. بهروز مرادي فرياد کشید: «عقب نشیني مي کنیم. بايد بكشیم شان طرف پلیس راه.» بهنام زير باران گلوله، پشــت ســر بهروز دويد. گلوله ها از بغل پا و ســرش با صداي ريز و گوشخراش مي گذشتند. به يك ديوار مخروبه رســیدند. يك تريلي پر از قیر در نزديكي آنجا واژگون شده بود. قیر داغ، زمین را سیاهپوش و لحظه به لحظه چون مواد مذاب که از آتشفشان فوران بزند، جلوتر مي آمد. بهروز گفت: «بايد روي پشت بام ها برويم، سريع!» پخش شــدند و هرچند نفر، داخل خانه اي شدند. چند دقیقه بعــد، دشمن از روي پشــت بام ها، زير آتش گلولـــه و آرپي جـــي قرارگرفت. دو تانك ديگر منفجر شد و عراقي ها عقب نشیني کردند. 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 @parastohae_ashegh313
📗 🌹 مردی از تبار ✅ فرمانده شجاع و دلاور حزب‌الله لبنان فرماندهی که نزدیک به ۳دهه سازمان سیا آمریکا و اسرائیل برای نابودی اوجایزه گذاشته بودند سردار محجوب و دلیرسرزمینهای لبنان 💥 او کسی بود که با فرماندهی با تدبیر خود در سال ۲۰۰۶ در جنگ ۳۳ روزه به ۶۰ سال افسانه ی شکست ناپذیری پایان داد. 🌷شادی‌ارواح‌‌طیبه‌شهدا‌ مْ @parastohae_ashegh313
قسمتی از زندگی نامه شهید مصطفی نوروزی👇 مصطفی از همان اول به بحث علم و تحصیلش، کنار فعالیت فرهنگی ، ورزشی و کارش اهمیت می داد، در اوایل دانشجویی یک چهره فعال تشکلهای انقلابی دانشجویی بود ، کارشناسی مدیریتش را گرفت،در همین رشته کارشناسی ارشدش را هم اخذ کرد، برای آزمون دکتری آماده میشد که فارغ التحصیل آسمان شد. . @parastohae_ashegh313
✨¸¸.·‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎🕌·.,¸¸.·✨ 🟠 پدرم اهل نماز بود. شاید در آن وقت چند نفر نماز می‌خواندند. اما پدرم به شدت تقید به داشت. نماز صبح را از روی ستاره و نماز ظهر را از روی سایه تشخیص می‌داد. 📕بخشی از کتاب «» خودنوشت @parastohae_ashegh313
📘کتاب گویای « » روایتگر بخشی از زندگی یکی دیگر از فرزندان رشید این مرز و بوم است. « » که مردانه و عاشقانه پا در مسیر دفاع از میهنش نهاد و سرانجام در این راه، شهد شیرین شهادت را نوشید. شنیدن این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم. @parastohae_ashegh313