eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
3.mp3
4.26M
🎧 📗 راز_درخت_کاج "خاطرات مادر شهیده زینب کمایی" قسمت 3⃣ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 دل ڪه هوایے شود، پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند 🌹 و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد ❤️ دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها مے ڪنیم و دست بر سینه، به "" مے رویم... بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم. شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷@parastohae_ashegh313🌷
📃این سطور را در لحظه های قبل از حرکت ،برای بازپس گیری حق و خاک کشورمان به سوی دشمن متجاوز مینویسم ...🇮🇷 📝بخشی از شهید تازه شناسایی شده ، " @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹هرخانمی‌که چادر‌بہ‌سرش‌کند اگردستم‌برسدسفارشش‌رابہ علیه‌السلام‌می‌کنم'!🍃 @parastohae_ashegh313
ماه مبارک رمضان مسئول آشپزخانه سرلشکر، از پشت در به صداها گوش می‌دهد. سگ، پوزه‌اش را به در آشپزخانه می‌مالد و عوعو می‌کند. سرلشکر، لگدی از سرِ حرص به سگ میزند و سرزده وارد آشپزخانه می‌شود در حال سجده است. سطح آشپزخانه را کف غلیظی پوشانده است. یونس پشت به سرلشکر دارد، کف شور را به کف آشپزخانه می‌کشد. سرلشکر با دیدن آن دو غرولند کنان به طرفشان حمله‌ور می‌شود: «پدرسوخته‌های عوضی، شما هنوز آدم...» اما هنوز حرفش تمام نشده که سر می‌خورد و پاهایش در هوا معلق می‌شود و با کمر و دست به زمین کوبیده می‌شود. وقتی از ته دل آه می‌کشد، نظامی‌ها به سمت آشپزخانه می‌دوند و یکی پس از دیگری روی سرلشکر می‌افتند. سرلشکر زیرِ بدن نظامی‌ها گم می‌شود و صدای آه و ناله‌اش با آه و ناله نظامیها قاطی می‌شود. سحر است. سربازها با خیالی آسوده در سالن غذاخوری نشسته‌اند و دارند سحری می‌خورند. گروهبان وارد آشپزخانه می‌شود. همه آشپزها حضور دارند؛ به‌جز و یونس. یکی از آشپزها، یک سینی غذا و یک پارچ آب به گروهبان می‌دهد و می‌پرسد: « از سرلشکر چه خبر؟ » گروهبان درحالی‌که لبخند می زند، می‌گوید: « خیالتان راحت باشد، بعید است تا مرخص بشود .» گروهبان از آشپزخانه خارج می‌شود و به‌طرف بازداشتگاه می‌رود. درِ بازداشتگاه را باز می‌کند و به تاریکی داخل آن خیره می‌شود. و یونس در تاریکی به نماز ایستاده‌اند. گروهبان، سینی غذا و آب را کنارشان می‌گذارد و با حسرت نگاهشان می‌کند. یک‌لحظه به یاد مرخصی می‌افتد. می‌توانست این لحظات را در کنار خانواده و در راحتی و آسایش سپری کند. او روزه گرفتن در محله دل‌نشین خودشان، نمازهای جماعت مسجد محل و افطاری در ایوان باصفای خانه آن ‌هم در کنار کربلایی و ننه نصرت را خیلی دوست داشت، اما روزه‌های سخت و طاقت فرسای بازداشتگاه برای او لذت ‌بخش ‌تر از هر چیز دیگری است. شادی روح و ‌══════°✦ ❃🌷❃ ✦°‌══════ 👇🏻 https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/25849
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️نماینده مجلس و آقازاده‌ای که شهادت را طلب می کرد 🔹نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بود و از آنهایی بود که نان آقازادگی‌اش را نمی‌خورد و برای سرکشی به جبهه ها عازم می‌شد، البته نه برای گرفتن عکس یادگاری 🌹او شهید حاج مهدی شاه آبادی بود که امام خمینی شاگرد پدرش بود و به این شاگردی افتخار می کرد. امروز ششم اردیبهشت ماه، ملکوتیان سالروز شهادت و بال کشیدنش به آسمان و ٣٩سال حضورش را در این جمع جشن می گیرند. 🔸شیخ در محضر پدری همچون آیت الله شیخ محمدعلی شاه آبادی پرورش یافت. این حضور از او یک انسان وارسته ساخت تا جایی که وقتی با حدود یک میلیون و دویست هزار رای به عنوان نماینده مردم تهران وارد مجلس شورای اسلامی شد، نه تنها این نمایندگی او را از مردم جدا نکرد که وی را بیشتر به میانشان کشاند. تا تعطیلی یا پنج شنبه و جمعه ای دست می داد، خود را به جبهه می رساند تا قدری میان مردان خدایی این روزگار نفسی تازه کند و با انرژی‌ای مضاعف برای خدمت به خلق خدا بازگردد. @parastohae_ashegh313
. حسین به جبهه بازگشت و حاج احمد رفت به جنوب لبنان. رفتنی که البته تا امروز بازگشتی نداشته است. وقتــی بعــد از چنــد لحظــه از فضــای یادآوری این خاطره بیرون آمدم، ابوحاتم هنــوز داشــت بــه حرف هایــش ادامــه می داد. انگار او هــم خاطراتی از زبدانی داشــت که از پدر شــهیدش شــنیده بود و اتفاقاً با خاطراتی هم که چند لحظه پیش داشــتم مرورشــان می کردم، بی ربط نبود. او که معلوم بود کاملاً با افتخار صحبــت می کنــد، می گفــت: «زبدانــی، محــل تولــد مقاومــت لبنــان و پیدایــش حزب اللهــه. حتــی ســید مقاومــت هم از ثمرات آموزش هاییه کــه رزمندگان ایرانی سال ها قبل، همین جا به شیعیان لبنان دادن.» مســیر دو ســاعت و نیمــۀ دمشــق تــا بیــروت بــه کنــدی می گذشــت و حرکــت خودروهای مردمی که از ترس هجوم تکفیری ها به ســمت لبنان می گریختند، آهنــگ رفتنمــان را کندتــر هــم می کــرد. به غیــر از خودروها، حاشــیه های جاده نیز، از انبوه زنان و کودکان و پیرمردهایی که بار و بنۀ چند روزه ای صرفاً برای زنده ماندن با خود به دوش می کشــیدند، پر بود. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
نگاهشــان می کردیم؛ بیشــتر کودکان، پابرهنه بودند، چقدر این صحنه شبیه روزهایی بود که زنان و کودکان عرب خوزســتان از سوســنگرد و بســتان و هویزه و حمیدیه آوارۀ بیابان ها بودند و بــه طــرف اهــواز فــرار می کردنــد. دلــم از درد ریش ریش شــده بود امّا چکاری از دستمان برمی آمد؟ نزدیک مرز لبنان که رسیدیم، ابوحاتم گذرنامه هایمان را به مأموران لبنانی داد و آن ها مهرشان کردند. برای عبور از مرز مشکلی نداشتیم. امّا نمی دانستیم که مردم آوارۀ سوری، چگونه از این مرز عبور می کنند و اصلاً به اینجا می رسند یا نه؟ ای کاش می ماندیم و با تاول پاهایشان، با چشمان اشک بارشان و دل های شکسته شان همراهی می کردیم. لبنان کشــور نســبتاً کوچکی اســت، از مرز تا بیروت خیلی راه نبود، وارد شــهر کــه شــدیم همه چیــز برعکــس دمشــق بــود. خلوتــی خیابان ها، جــای خود را به ترافیــک ســنگین خودروهــا داده بــود. تقریبــاً کرکــرۀ هیچ مغــازه ای پایین نبود. جلوی پیاده روها و سر بلوار ها، چراغ های رنگی، لابه لای درختان کاج سبز و کوتاه که نماد کشور لبنان هم هستند، خاموش و روشن می شد. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.mp3
11.03M
🎧 📗 راز_درخت_کاج "خاطرات مادر شهیده زینب کمایی" قسمت 4⃣ @parastohae_ashegh313
🌱اگر غیبتِ کسی را پیش او می کردید، سریع مچت را همان جا می گرفت؛ صدا میزد می گفت: بیا با شما کار دارند! می گفتیم: نمی خواهد بهش بگویی، درست نیست! می گفت: اگر است پس چرا انجام می دهی؟! اگر نه، باید اینقدر شجاعت داشته باشی که حرفت را جلوی خودش بگویی، نه پشت سرش! @parastohae_ashegh313
کپی از مطالب کانال، بدون ذکر منبع؟! سلام دوستان بزرگوار و همراهان عزیز طاعاتتون قبول 🌱 کپی از مطالب کانال کاملا آزاده و هیچ منعی یا شرطی نداره ~گوارای وجودتون🌱 ان شاءالله عاقبت همگی ختم به خیر و شهادت، +نثار ارواح طیبه ی شهدا صلوات @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
سلام،سی و ششمین یادواره شهیدحاج غلامرضا علی عسگری و شهدای عملیات کربلای ۸ ، گلزار شهدای علی بن جعفر، مورخ۱۴۰۲/۰۲/۰۷ ساعت۱۷ با روایتگری : خادم الشهدا جلالیان https://eitaa.com/BeSabkeShohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا