قول شفاعت شهید به خانمها
هر خانمی که چادر سر کند؛
اگر دستم برسد، سفارشش را پیش ِمولایم حسین خواهم کرد :)
✍🏻تلنگری بزرگ برای خواهران چادری که
اهمیتش رو بدونن و خاصه برای خواهرانی
که تمایل به شفاعت شهدا دارن و از این راه
میشه دعوت به حجاب برتر کرد.
در شفاعت، شهدا دستِشان باز است...
#شهید_حسین_محرابی
#حجاب
#شهید_مدافع_حرم
#شبتون_شهدایی
@parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه۷۷
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#زیارتنامه_شهدا🕊
💠 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم✨
#شهدای_مسجد_گوهرشاد
#شهدای_حجاب_عفاف
🌷شادی_ارواح_پاک_شهدا_#صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🗓 بیست و یکم تیرماه سال ۱۳۱۴ مسجدگوهرشاد
#مدافعان_حجاب
قیام خونین
#کشتار_دسته_جمعی (زن و مرد کوچک و بزرگ)
🌹یاد و خاطره #هزاران_شهید مدافع #حجاب و #شهدای واقعه مسجد گوهرشادگرامی باد.
🌷روحشانشادیادشانگرامیراهشانپررهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
حفظ #حجاب توصیهشهدا
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت سالروز تولد شهید محسن حججی 🌷🥺
★᭄ꦿ↬ @parastohae_ashegh313
‹ ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄‹
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #قسمت
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷
زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زینالدین
📔کتاب ستارگان حرم کریمه
#قسمت_هفدهم
در کارهای اطلاعات و شناسایی پیشرفت خوبی داشت. با اینکه سنّ کمی داشت امّا ماموریت های حسّاسی بهش می دادند. می رفت ودست پر برمی گشت . به قدری دقیق و حساب شده کارش را انجام می داد که آقامهدی می گفت(( وقتی مجید برای من نقشه میاره ، دلم آروم می گیره و می دونم که دقیقه.))
✍🏻نویسنده کتاب #لیلاموسوی
🌷نثار روح مطهر سردار شهید مجید زینالدین #صلوات
#ادامه_دارد...
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
#فرمانده_قلب_ها
#قسمت229
با آن سنِ کم، روح بزرگی داشت که در جسمش جا نمی شد و این تعبیری بود کــه اولین بــار، خانــم دبــاغ، اولین فرمانده ســپاه همــدان، دربارۀ او گفت. با این حال کودکی می کرد و گاهی دعوا و نزاع. یک روز از خرید آمده بودم که دیدم مهدی کارد میوه خوری را برداشته و به کوچه می رود. دنبالش کردم. نمی توانستم پابه پای او بروم. داد می زد که «وهب رو دارن می زنن.» و می دوید. سر کوچه، چهار نفر هم سن یا بزرگ تر از وهب او را زیر مشت و لگد گرفته بودند. مهدی که از فرط هیجان و عصبانیت، صدای من را نمی شــنید، وسطشــان رفت و نگران بودم مبادا از کارد اســتفاده کند که دعــوا بــا فــرار آن چند نفر ختم شــد. مهــدی مثل آدم بزرگ ها گردوخاک لباس وهــب را تکانــد. مــن بــا تنــدی گفتم: «تو با این قد و قواره ت چطور می خواســتی حریف اونا بشی؟» با قُدّی حاضر جوابی کرد: «دیدی که شدم.» کمی خوشم آمد امّا تشویقشان نکردم. حسین همیشه می گفت: «مهدی خیلی به تو وابسته شده، نذار بچه ننه بشه.»
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت230
مــن هــم ســعی می کــردم مثــل هم بزرگشــان کنم. اگرچه خُلقشــان متفــاوت بود. مهدی با همۀ جورکشی که از وهب داشت گاهی سر تقسیم تخم مرغ دعوایش می شــد به ناچار کارد را وســط تخم مرغِ آبپز می گذاشــتم و به دو قســم مســاوی، نصف می کردم تا مهدی غُر نزند. یک شب تابستانی سر بالکن خوابیده بودم و در عالم خواب دیدم که کسی با اسلحه از نرده بالا کشید و خودش را بالای سر من و بچه ها رساند. می خواستم فریاد بزنم. امّا صدا از گلویم در نمی آمد. مرد مسلح نقاب دار می خواست وهب و مهدی را بدزدد. بالشــی روی صورتم انداخت تا خفه ام کند. من دســت وپا می زدم و به لحاف و بالش چنگ می انداختم. در آخرین لحظات خفگی، تمام توانم را در گلویم ریختم و با تمام قدرت فریاد زدم: «نه» با فریادم وهب و مهــدی مثــل جن زده هــا از خــواب پریدند. خودم هم نیم خیز نشســتم. گلویم از خشکی به هم چسبیده بود و تنم از خیسی غرق آب. وهب یک لیوان آب آورد. خــوردم. امّــا دیگــر خوابــم نبــرد. هــر بار زیر نــور مهتاب به نردۀ روی دیوار نگاه می کردم. تصویر بالا آمدن دزد نقاب پوش در ذهنم تکرار می شد. فردا صبح ماجرا را برای خانم فرخی، زن همسایه تعریف کردم. خیلی ناراحت شد. و از همان شب دختر مهربانش عاطفه را پیش من فرستاد که تنها نخوابم.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت231
باوجود اختلاف سنی 81ساله ای که با او داشتم، در حکم دخترم بود. ناچار بــودم او را هــم مثــل بچه هــای خــودم بخوابانــم. شــب ها برایــش قصّــه تعریف می کردم تا می خوابید. تعریف هایم مثل لالایی، وهب را هم که عادت داشت دیر بخوابد، به خواب می برد. امّا مهدی عادت داشت که سر ساعت هشت شب بخوابد، این را همۀ قوم و فامیل می دانستند. گاهی که به میهمانی دعوت می شدم، همه می دانستند که باید به خاطر مهدی، سفرۀ شام را قبل از ساعت 8 بیندازند. اگر بی شام می خوابید، قوت خودم بسته می شد. سال 46 به نیمه رسید. بعد از نیامدن طولانی حسین مریض شدم و تب کردم. اتفاقــاً پــدرم از ســفر آمــد و دیــد وهــب و مهــدی کســل نشســته اند و من در تب می ســوزم. نمی دانم غرور پدری بود یا دلش ســوخت، بهش برخورد و گفت: «پروانه پاشو، بریم پیش خودم زندگی کن.» حالــم خــوب نبــود تــا حدی که نمی توانســتم جواب بدهــم، صورتم از تب، گُر گرفته بود. پدر هم اصرار می کرد که وسایلت را جمع کن. با همۀ سختی، تنهایی و انتظارهــای طولانــی، خانــۀ خــودم را ترجیح می دادم. وقتی که تأکید یک ریز پدر را دیدم، زورکی لبخند زدم و گفتم: «سالار شدم برای این روزا.» این را گفتم و زانوهایم خم شد و غش کردم و بیهوش افتادم.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
💔
شما هم با اسلحه خود که "حجاب" است
به جنگ دشمنان برخیزید.
#شهید_حشمت_الله_جمالی
#حجاب
@parastohae_ashegh313
شهید متولد روز #حجاب تولدت مبارک🎉
21 تیرماه به دنیا آمدی
و از #حجاب برایمان نوشتی...
🌻از همه خواهران و از همه زنان امت رسوال الله می خواهم روز به روز #حجاب خود را تقویت کنید مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند، مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود، مبادا چادر را کنار بگذارید.
#سالروز_ولادت🎉
📙حجت خدا، داستانک هایی از #شهید_محسن_حججی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@parastohae_ashegh313
🔸در ۱۰ تیرماه ۱۳۶۵
در عملیات کربلای یک
وقتی خمپاره در کنارش اصابت کرد
در لحظه شهادت به یارانش گفت:
🌷« سلام مرا به امام برسانید و بگویید
صفرخانی دِین خود را به اسلام ادا کرد»
#شهید_علیاصغر_صفرخانی
#فرمانده_گردان_شهادت
#لشکر۲۷_حضرترسولﷺ
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
همسفر 10.mp3
27.41M
📗 همسفر
فصل ⓿❶ #پایان
#شهیدسیدمحمودموسوی
#اللهمعجللولیکالفرج
✦════•❁🌷❁•════✦
فصل9 👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/27588
#نمازشب #سیره_شهدا
✨توصیههای #شهید_مجتبی_کلاهدوزان به همسرش؛
💫هر وقت خواستی توی زندگیت نذر ڪنی ، نذر ڪن ده شب نماز شب بخونی.
🌟یڪی دیگه هم اینڪه سحرخیز باش
بچه ها رو هم از همین الان عادت بده به سحرخیزی و نماز شب.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_زینب_کبری
@parastohae_ashegh313