eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بسم رب شهدا🌹 ✅ حدیث عنوان بصری ✔️ "عنوان" پیرمردی ٩۴ ساله بود، که در طول عمر، در نزد مالک ابن انس، کسب علم می‌کرد،........ 💫زمانی که امام جعفر صادق علیه السلام به مدینه آمد، "عنوان" نزد امام رفت و دوست داشت از این به بعد در نزد امام کسب علم کند،....... ✍امام جعفر صادق علیه السلام به من گفت؛....... ✔️من مردی هستم تحت نظر حکومت...و علاوه بر این درهرساعتی ازشبانه روز ذکرهایی دارم برای خود،..... شما همان به نزد مالک ابن انس برو و از اوکسب علم کن. 😔از این برخوردناراحت شدم و از نزدحضرت خارج شدم،..... 👌در دل گفتم اگه حضرت درمن، خیری میدید، اینطور مرا از خود نمیراند. و مرا از رفت و آمد وکسب علم در محضر ش محروم نمی‌کرد. ✍پس به مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم واردشدم و سلام کردم بر، رسول خدا. 😔به خانه رفتم،........... 👌فردا به روضه مبارکه رسول خدا برگشتم، دو رکعت نماز خواندم واز خدا درخواست کردم که دل امام جعفر صادق علیه السلام را بامن مهربان سازی واز علمش روزی من کنی که به راه راست هدایت شوم و به خانه برگشتم و نزد مالک نرفتم......... 💝زیرا محبت امام جعفر صادق علیه السلام دلم را سیراب کرده بود. 👌 ادامه دارد...... ✍✍او"" عنوان"" پای امام خویش ایستاد، درست مانند شهدا..... ✅برداشتهایی که از این قسمت از روایت می‌توان داشت؛ 👇👇👇👇👇👇 ١_ توسل به اهل بیت، برای گرفتن رزق شهادت یا معرفت،،،.،. مانند شهید مدافع حرم، محسن حججی که نام و آوازه شهادت و ارادتش به حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام ) برای همه مردم،شناخته شده،سال ٩۴ به زیارت حرم مطهر رضوی می‌رود از امام رئوف می‌خواهد نامه شهادتش را امضا کند و ایشان را به مادرشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) قسم می‌دهد. ٢_ اصرار بر خواسته برای رسیدن به رضایت اهل بیت علیهم السلام،، ،،، مانند، جریان مرحمت بالا زاده و نوجوانانی که به جبهه نمیبردنشان، به خاطر سن کم،،،.ولی خود را به جبهه رساندن و شهید شدند ٣_ اهتمام به نماز حاجت واهمیت به نماز و دعا برای رسیدن به سعادت و... شب عملیّات کربلای ۵ مصادف شده بود با شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) حاجی نشسته بود توی سنگر فرماندهی.توی اون اوضاع و احوال که همه تو تب و تاب عملیّات بودند سراغ مدّاح رو گرفت، راضیش کرده بود تا براش روضه بخونه، روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها)، مدّاح میخوند و حاجی گریه میکرد:تابرات شهادت رو گرفت.... "شهیدحاج احمدکریمی. " ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
❁ ﷽ ❁ شـور شهادت به سرم آمده کرب و بلا در نظرم آمده حسین جان #زیارت ؛ حسین جان #شهادت #محرم_در_جبهه #حسینیه_شهیدهمت۱۳۶۳ ❤️ #شادی_روح_شهدا_صلوات ❤️ صبحتون_شهدایی ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
🌹سفره خاطرات🌹 بار هفتم که به مرخصی آمد، دستش باند پیچی شده بود. من و بقیه خانواده از وی پرسیدیم: چرا دستت بسته است. جواب داد: دستم لای در گیر کرده و زخمی شده ولی ما باور نمی کردیم زیرا دستش به شدت زخمی شده بود. به اصرار زیاد بالاخره به ما گفت: بشرطی می گویم که به خانواده هایی که فرزندشان به زاهدان مأمور شده اند نگویید زیرا ناراحت می شوند! خدا به من رحم کرد. سر کوه ایستاده بودم و تفنگ در دست داشتم که یک دفعه تیری شلیک شد و به شصت دستم اصابت نمود. خون زیادی آمد. به دکتر مراجعه کردم ولی او گفت: فعلاً سرم شلوغ است برو دو روز دیگر بیا! دیگر از درد ضعف آورده بودم. در سر نماز از امام رضا (ع) خواستم که اگر دستم را دکتر معالجه کند به حرم مطهرش بروم و در آنجا نذری بدهم. بعد از اینکه نمازم تمام شد، فرمانده مرا به دفتر احضار نمود و از من پرسید: دستت چه شده؟ تمام جریان را تعریف کردم و ایشان با نامه ای که به من داد به دکتر پادگان رجوع کرده و معالجه شدم. بعد که به مرخصی آمدم به حرم امام رضا (ع) رفته و نذرم را ادا کردم. شهید حسین‌ کلاته‌سیفری‌ منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان ┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓ @Parastohae_ashegh313 ┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
مداحی آنلاین - بس که این زهر جفا با جگرم غوغا داشت - میثم مطیعی.mp3
2.56M
🔳 #شهادت_امام_رضا (ع) 🌴بس که این زهر جفا با جگرم غوغا داشت 🌴پاره های دل من ناله ی یا زهرا داشت 🎤میثم #مطیعی ⏯ #واحد ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
خاکریز خاطرات ۸۷ ✍ حرکات عجیب و بی‌نظیر شهید کلاهدوز در قبال همسایگان خود #متن_خاطره ما طبقۀ پای
خاکریز خاطرات ۸۸ ✍ کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟ چند تا بسیجی داخلِ جیپ بودند. یهو دشمن شیمیایی زد و بسیجی ها باید ماسک می‌زدند. اما یک ماسک کم بود. به همین خاطر هیچکس راضی نمیشد ماسک بزنه. تا اینکه یک نفر از اونا، بقیه رو قانع کرد. لحظاتی بعد در حالیکه اون بنده‌ی خدا شدیداً سرفه می کرد ، دوستاش بهش نگاه می‌کردند و از زیر ماسک اشک می‌ریختند. 📚منبع: سالنامه عطش ظهور 1385 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
🌷زانوی ادب پای درس شهدا 🌷 از حرم امام رضا (ع) آمدیم بیرون. نیمه شب بود. زمستان. هوا عجیب سرد بود. پیرمرد می رفت سمت حرم. - سلام حاجی جوابمان را داد. از زور سرما خودش را مچاله کرده بود. آب توی چشم هایش جمع شده بود. مصطفی شال گردنش را باز کرد، انداخت دور گردن پیرمرد. - حاج آقا التماس دعا يادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 11 ┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓ @Parastohae_ashegh313 ┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
حسن تهرانی مقدم نظامی ایرانی بود، که از فرماندهان سپاه پاسداران در جنگ ایران و عراق بشمار می‌آمد. آخرین سمت وی، ریاست سازمان جهاد خودکفایی سپاه پاسداران بود. او به عنوان یکی از پایه‌گذاران برنامه موشکی در سپاه پاسداران شناخته می‌شود. تهرانی‌مقدم در سال ۱۳۹۰ در پی حادثه انفجار زاغه مهمات واقع در پادگان مدرس، کشته شد. ویکی‌پدیا تاریخ تولد: ۲۹ اکتبر ۱۹۵۹، تهران_ششم آبان تاریخ مرگ: ۱۲ نوامبر ۲۰۱۱، تهران همسر: الهام حیدری تاریخ درگذشت: ۲۱ آبان ۱۳۹۰; بر اثر انفجار محل درگذشت: پادگان مدرس; (در حوالی بیدگنه ملارد) آموزش: دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی (۱۹۸۱)، دانشگاه صنعتی شریف (۱۹۷۹) ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
⛔️سکوت مرگبار بر لانه مرجعیت خود خوانده در حالی که مردم مظلوم عراق بخصوص شیعیان ، این روزها و شب ها تحت ستم و ظلم فتنه گران انگلیسی ، سعودی ،عبری و بعثی هستند در خانه سید صادق شیرازی چه می گذرد ؟ 👈آیا از جلسه ای ، صدور اعلامیه ای ، سخنرانی حماسی ، تجمع اعتراضی ، نامه نگاری به مجامع بین الملل و حقوق بشر ی ، ارسال کمک های نقدی و غیر نقدی برای شیعیان عراق ، اهداء خونی ، فریادی ، خبری هست با خیر ؟ 👈 سید صادق و اطرافیانش با این همه رسانه های متنوع که در اختیار دارند تا کنون چه عملکردی در دفاع از شیعیان مظلوم عراق داشته اند ؟ 👈آیا برای سید صادق و اطراافیانش مهم نیست که ابرو و حیثیت شیعیان در عراق در خطر است ؟ 👈آیا برای سید صادق مهم نیست که در همان جاده و خیابان و کوچه و میدانی که دهها موکبش در ایام اربعین به تبلیغش پرداختن این روزها جولانگاه بعثی ها ، ته ماندگان داعش و نفوذی ها شده است ؟ 👈آیا برای سید صادق فقط سیاست ها و برنامه های تفرقه افکن انگلیس مهم است ؟ 👈 بی محلی ، بی ادبی ، بی توجهی سید صادق قابل بخشش نیست. @parastohae_ashegh313
💚 فاصله و یه خارداری به اسمِ ست... مراقب باشیم👌 ✅ الهی شهید بشی ❤️ 💫 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
مداحی آنلاین - از امام هشتم من توشه میخام - سید رضا نریمانی.mp3
9.21M
🔳 #شهادت_امام_رضا (ع) 🌴از امام هشتم من توشه میخوام 🌴طواف ضریح شش گوشه میخوام 🎤 #سید_رضا_نریمانی ⏯ #زمینه ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
🖤خراسان مےدهد بوے مدینہ ڪوه غم داردبہ سینہ 🖤خراسان را سراسر غم گرفتہ در ودیوار آن ماتم گرفتہ شهادٺ آقا علےبن‌موسےالرضا(ع) را خدمٺ ‌شما محبان آن حضرٺ تسلیٺ عرض مےکنیم🏴 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانه‌ای_برای_تو 💖═══════💖═══════💖 #قسمت_چهارم 《من جذاب‌ترم یا ...》 📌
✨﷽✨ 💖═══════💖═══════💖 《مرگ یا غرور》 📌غرورم له شده بود ... همه از این ماجرا خبردار شده بودن ... سوژه مسخره کردن بقیه شده بودم ... .😔 بدتر از همه زمانی بود که دوست پسر سابقم اومد سراغم و بهم گفت: اگر اینقدر بدبخت شدی که دنبال این مدل پسرها راه افتادی، حاضرم قبولت کنم برگردی پیشم؟ ... .😳 تا مرز جنون عصبانی بودم ... حالا دیگه حتی آدمی که خودم ولش کرده بودم برام ژست می‌گرفت ... .😎 رفتم دانشگاه سراغش ... هیچ جا نبود ... بالاخره یکی ازش خبر داشت ... گفت: به خاطر تب بالا🤒 بیمارستانه و احتمالا چند روز دیگه هم نگهش دارن ... .🏥 رفتم خونه ... تمام شب رو توی حیاط راه می‌رفتم ... مرگ یا غرور؟ ... زندگی با همچین آدمی زیر یک سقف و تحملش به عنوان شوهر، از مرگ بدتر بود ... اما غرورم خورد شده بود ... .💔 پسرهایی که جرأت نگاه کردن بهم رو هم نداشتن حالا مسخره‌ام می‌کردن و تیکه می‌انداختن ... .😔 عین همیشه لباس پوشیدم ... بلوز و شلوار ... بدون گل و دست خالی رفتم بیمارستان ...در رو باز کردم ... و بدون هیچ مقدمه‌ای گفتم: باهات ازدواج می‌کنم ...😳💞 ✍ ... ⇩↯⇩ 💖═══════💖═══════💖 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانه‌ای_برای_تو 💖═══════💖═══════💖 #قسمت_پنجم 《مرگ یا غرور》 📌غرورم له
✨﷽✨ 💖═══════💖═══════💖 《معامله》 📌خیلی تعجب کرده بود ... ولی ساکت گوش می‌کرد ... منم ادامه دادم ... بدجور غرورم شکسته و مسخره همه شدم ... تو می‌خوای تا تموم شدن درسِت اینجا بمونی ... من می‌خوام غرورم برگرده ... .😳 اینو که گفتم سرش رو انداخت پایین ... ناراحتی رو به وضوح می‌شد توی چهره‌اش دید😔 ... برام مهم نبود ... . تمام شرط‌هات هم قبول ... لباس پوشیده می‌پوشم ... شراب و هیچ چیز الکل‌داری نمی‌خورم🍷 ... با هیچ مردی هم حتی دست نمیدم ... فقط یه شرط دارم ... بعد از تموم شدن درسِت، این منم که باهات بهم می‌زنم ... تو هم که قصد موندن نداری ... بهم که زدم برو ... .👋 سرش پایین بود ... نمی‌دونم چه مدت سکوت کرد ... همون طور که سرش پایین بود ازم عذرخواهی کرد ... تقصیر من بود که نسنجیده به شما پیشنهاد ازدواج دادم. اگر این کار رو نکرده بودم کار به اینجا نمی‌کشید ... من توی کافه دانشگاه از شما خواستگاری💞 می‌کنم. شما هم جلوی همه بزن توی گوشم 👂... . برای اولین بار بود که دلم برای چند لحظه برای یه پسر سوخت💔 ... اما فایده‌ای نداشت ... ماجرای کتابخونه دهن به دهن چرخیده بود ... چند روز پیش، اون طوری ردم کرده بود حالا اینطوری فایده نداشت ... . خیلی جدی بهش گفتم: اصلا ایده خوبی نیست ... آبروی من رو بردی ... فقط این طوری درست میشه ... بعد رفتنت میگم عاشق😍 یه احمق شده بودم که لیاقتم رو نداشت.😔 منم ولش کردم ... یه معامله است ... هر دو توش سود می‌کنیم ... . اما من خیال نداشتم تا آخر باهاش بمونم ... فقط یه احمق می‌تونست عاشق😍 این شده باشه ... ✍ ... ⇩↯⇩ 💖═══════💖═══════💖 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
اذن شهادت از حرم امام رضا(ع) خاطره ای از ... می گفت: « با فرماندهان سپاه رسیدم خدمت آیت الله بهاء الدینی. وقتی از مشکلات اداره ی امور جنگ گفتم آقا فرمودند ما توی ایران یک طبیب داریم که همه ی دردها رو شفا می ده. همه چیز رو از ایشون بخواین. این طبیب حضرت امام رضا علیه السلامه. چرا حاجاتتون رو از امام رضا(ع) نمی خواین؟ یک روز بعد این ملاقات رفتیم مشهد زیارت امام رضا(ع). وقتی وارد حرم شدم، یک حالی بهم دست داد. سرم رو گذاشتم روی ضریح مطهر و حسابی با آقا درد دل کردم. یاد جمله ی آیت الله بهاء الدینی افتادم. فکر کردم که از امام رضا (ع) چی بخوام، دیدم هیچ چیز ارزشمندتر و بالاتر از نیست؛ از آقا طلب شهادت کردم.» یک هفته بیشتر از این جریان نگذشته بود که دعای حسن مستجاب شد. امام رضا(ع) همان چیزی را بر آورده کرد که حسن خواسته بود؛ پیوستن به کاروان سرخ شهادت... ─┅═ೋ❅🌺❅ೋ═┅─ @parastohae_ashegh313 ─┅═ೋ❅🌺❅ೋ═┅─
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم18 نماز یعنی قرآن خوندن مودبانه 🌹🌺🌹 استاد پناهیان: از معصوم پرسیدن مؤد
عشق بازی با خدا؟!!! 💠🚩💟❓ استاد پناهیان: نماز ذلیل شدن انسان دم خانه ی خداوند متعال هست. نماز عشق بازی با خدا نیست! "زوده برای ما عزیزدلم." ⭕❗✴ اونوقت من میترسم یه زمانی عشق بازی نکنی با خدا و حال نداشته باشی، به نماز بی احترامی کنی. 👇👇👇 "نماز ادبش مهمه" من از شما میپرسم: شما نماز رو اگر بخواید غلط بخونید باطل میشه یا اشک نریزید باطل میشه؟! خب معلومه. اگه نماز رو غلط بخونید باطل میشه. "پس غلط نخوندن نماز اصل نمازه " 👆💠👆✅ خدا میخواد چیکار کنه با ما سر نماز؟! بگو خدایا ببین چطوری وایسادم جلوت! خوشت اومد؟...... ☺ طرف گفت چطوری از نماز لذت ببرم!؟ ❗🚩❓ گفتم بنا نیست تو از نماز لذت ببری. بناست تو خوب نماز بخونی و خدا از نماز تو خوشش بیاد . بعد که خوشش اومد ممکنه ان شاءالله باهات رفیق بشه و بغلت بگیره و بعد کم کم همه چی درست بشه... 💠💠💟💠✅ بعضیا هم هنوز هیچی نشده میخوان با امام حسین ع عشق بازی کنن. تا جایی که هر گناهی دلشون بخواد انجام میدن بعدش میگن خود امام حسین مارو میبره بهشت! راه رو اشتباهی رفتی عزیزم😘 درسته که خدا میبخشه اما بخشیدن "مربوط به خداست" و "اما ما باید وظیفه ی خودمون رو انجام بدیم" لطفا هنوز هیچی نشده با خدا عشق بازی نکن باعث میشه نتونی بخوبی دینداری کنی! و حتی باعث بی دینی شما در آینده میشه... 💠💠🔹♦🔸 "نماز رو مودبانه و با خوف از خداوند متعال بخون" 〰〰〰🍀〰🌺〰🍀〰〰 🕊ادامه دارد.... @parastohae_ashegh313
4_5888667039198873211.mp3
7.56M
🏴پنجره فولاد داری و صحن گوهر شاد داری و حرم آباد داری و میگن غریبی؟! ▪️به نفس کربلایی مهدی امیدی مقدم به مناسبت شهادت امام رضا(ع) ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
شهـید🌷 هواے دلمـ💕 باران نگاهت را می خواهد می شود بر من بباری 🌧 هوای دلم ڪه پر شود از باران نگاهت من هم چون تو لایق می شوم ✨ ♥️°|شبتون شهدایی|°♥️ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دسٺ ما با بر ڪرمِ رحمٺِ مهدے باشد عشق ما آمدن دولٺِ مهدے باشد✨ اولِ ماه ربیع از ڪَرَمٺ یاسلطان روزےِما فرجِ حضرٺ مهدے باشد ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
فرمانده لشکر۱۷ علی‌بن ابیطالب (ع) : ما باید ویژگی یک منتظر را داشته باشیم و منتظر« امام زمان (عج) » باشیم. در زمان غیبت به‌کسی منتظر گفته میشود ڪہ منتظر « شهـادت » باشد... خدایا شهدا در انتظارند ، مردم ما در انتظارند مستضعفین جهان به تنگ آمده‌اند ... ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄
خانم «زهره هادی» فرزند ششم و آخر خانواده «هادی» است. او که نسبت به دیگر اعضای خانواده کمتر حضور شهید «هادی» را درک کرده است، درباره برادرش می گوید: ایشان اگرچه عمر کوتاهی داشت اما به معنای واقعی کلمه مرد و همچون معلم بود. هنگامی که با شهید درد و دل می کنم همیشه از او می خواهم از این که او را به خوبی نشناختم، مرا ببخشد. از خواهر شهید می پرسم برای معرفی برادر شهیدتان چه برنامه هایی دارید؟ و او این گونه پاسخ می دهد: شهدا نیازی به معرفی ما ندارند. در حال حاضر برای شناسایی شهدا از خانواده ها آزمایش «دی ان ای» می گیرند. از ما هم خواستند تا آزمایش دهیم تا شاید در پاکسازی «فکه»، پیکر شهید هادی هم شناسایی شود اما ما قبول نکردیم. وقتی ابراهیم دوست داشت که گمنام شود و بدنش را برای ماندن روی خاک تربیت کرده بود، ما هم به خواسته شهیدمان احترام می گذاریم و نباید این شادی را از او بگیریم. روح ابراهیم با ماست. مادرمان پس از شهادت ابراهیم بسیار گریست و از فراق سوخت اما حالا که مادر هم پیش ابراهیم رفته است، ما هم همان کاری را می کنیم که ابراهیم دوست داشت. بعضی از دوستان و نزدیکان می گویند که تلاش کنید تا کوچه ای به اسم شهید «هادی» شود اما پاسخ این است که مگر شهدا این راه را انتخاب کرده اند که کوچه به نامشان شود؟! خون بهای شهدا که این کارها نیست! ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
✍خاطرات نویسنده کتاب سلام بر ابراهیم،هیچ‌وقت مشخص نبود و همیشه همه می‌پرسیدند چه‌کسی این کتاب را نوشته و همیشه این سوال را از ناشر می‌پرسیدند و ناشر هم همیشه اعلام می‌کرد نویسنده نمی‌خواهد نامش گفته شود، همانند خود ابراهیم هادی که می‌خواست گمنام بماند، اما در آستانه میلیونی‌شدن تیراژ کتاب، نویسنده آن هم معلوم شد. محسن عمادی، مدیر موسسه شهید ابراهیم هادی، خودش نویسندگی کتاب را به‌عهده داشته است. او می‌گوید: «خواستیم فقط نام خود شهید هادی باشد و دنبال اسم و رسم از کنار او نبودیم، فقط خود ابراهیم مهم بود. سال ۸۶ با گروهی 10 نفره شروع به‌کار کردیم که دو نفر از اینها نیز امروز از شهدا هستند. من مسئولیت انتشارات شهید هادی را به‌عهده دارم و به‌خاطر همین نیز نگاه رسانه‌ای به سمت من است؛ درحالی که گروهی مشغول این کار بوده‌اند؛ اما نمی‌خواهند اسمی از آنان برده و مطرح شوند. این کتاب به گفته علما چندین سرفصل اخلاقی را بیان می‌کند؛ شهیدی که بسیار متشرع بود و به این موضوع دقت می‌کرد که اعمالش مورد رضایت خدا باشد. اوج خاطرات او را می‌توان درمورد مسابقات کشتی قبل از انقلاب دید؛ چنان‌که کاری کرد شبیه آنچه پوریای ولی انجام داده بود. در عملیاتی در دوران دفاع‌مقدس وقتی رزمندگان به مشکل برخورده بودند، ابراهیم رو به نیروهای دشمن اذان صبح می‌گوید و این باعث می‌شود که دشمنان ما که از قضا شیعه بودند، با صدای اذان او، خودشان را تسلیم کنند؛ چون این ۱۸ نفر به گفته خودشان ترسیدند چیزی شبیه کربلا رخ دهد. همین ۱۸ نفر بعدتر به‌واسطه آیت‌الله حکیم آزاد می‌شوند و در عملیاتی علیه رژیم بعث، به شهادت می‌رسند واما سرانجام ابراهیم در ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ بعد از فرستادن بچه‌های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او را ندید. او همیشه از خدا می‌خواست گمنام بماند چرا که گمنامی صفت یاران محبوب خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سالهاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور. ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
#رمز_موفیقت #شهید_ابراهیم-هادی حجت الاسلام علیرضا قربانی: شهید هادی با وجود تمام موفقیت‌ها به ویژه در زمینه ورزش هرگز دنبال شهرت نبود، وقتی از ایشان در مورد «مشهور شدن» پرسیدند گفت «شهرت ظرفیت می‌خواهد و مهمتر از مشهور شدن انسان شدن است». ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
خاکریز خاطرات ۸۸ ✍ کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟ #متن_خاطره چند تا بسیجی داخلِ جیپ بودن
خاکریز خاطرات ۸۹ ✍ یکی از اصلی‌ترین رموزِ موفقیتِ شهید همت سرتاپاش خاکی ، و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود. از چهره‌اش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره؛ اما رفت وضوگرفت تا نماز بخونه.گفتم: شما حالت خوب نیست، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور، بعد نماز بخون. سرِ سجاده ایستاد، نگاهی بهم کرد و گفت: من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم... کنارش ایستادم. حس می‌کردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش. محمد ابراهیم حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده... 📌خاطره ای از زندگی سردار شهید محمّد ابراهیم همّت 📚منبع: یادگاران«کتاب همت» صفحه56 به روایت همسر شهید ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄ @parastohae_ashegh313 ┄┅═✧❁🎼❁✧═┅┄