eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
41 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @khomool3
مشاهده در ایتا
دانلود
بـسـم الـلـہ الـرحـمـن الـرحـیـم ❤️ ❤️ جلسه اول : نیڪی به پدر و مادر قال امـیـرالـمـومـنـیـن علیه السلام : ✨ برّوا آباءكم يبرّكم أبناؤكم ✨ به پدرهاي خود نيكي كنيد تا فرزندان شما نسبت به شما نيكي كنند. ✅ این حدیث شریف نشان میدهد اینکه هر عملی عکس العملی دارد قانون سوم نیوتن نیست بلکه یکی از اصول اساسی اسلام است که قبل از نیوتن قران کریم و اهل بیت علیهم صلوات الله بارها وبارها به ان اشاره شده و تاکید کرده اند ✅ این حدیث شریف میفرماید هر وقت خواستی با پدر و مادرت برخورد کنی یادت باشه که فرزندانت همانگونه با تو برخورد خواهند کرد پس نیکی کن تا فرزندانت هم به تو نیکی کنند . 💠 در سـیـره شـهـدا 💠 1⃣ چند روزی بود مریض شده بودم تب داشتم . حاج آقا خانه نبود. از بچه ها هم که خبری نداشتم.یک دفعه دیدم در باز شد و مهدی ، با لباس خاکی و عرق کرده آمد تو. تا دید رخت خواب پهن است و خوابیده ام ، یک راست رفت توی آشپزخانه صدای ظرف و ظروف و باز شدن در یخچال می آمد. برایم آش بار گذاشت. ظرف های مانده را شست ، سینی غذا را آورد گذاشت کنارم . گفتم : مادر ! چرا بی خبر ؟ گفت : به دلم افتاد که باید بیام. 📚 یادگاران ، جلد ده ، کتاب شهید زین الدین ، ص 12 2⃣ آمده بود بیمارستان . کپسول اکسیژن می خواست امانت ، برای مادر مریضش. سرباز بخش را صدا زدم ، کپسول را ببرد. نگذاشت . هرچه گفتم : امیر ، شما اجازه بفرمایید . قبول نکرد . اجازه نداد. خودش برداشت .گفت: نه ! خودم می برم. برای مادرمه. 📚 یادگاران ، جلد 11 کتاب شهید صیاد ، ص 70 3⃣تازه از جبهه به اصفهان رسیده بود. اول به دیدن مادرش رفت و جویای حالش شد، بعد از آن به خانه ی خودش ، سراغ زن و بچه اش رفت . اگر خواهرها و برادرها از اخلاق مادر شکایت می کردند می گفت : بگذارید اگر حرفی هست از مادرتون بشنوید . همیشه احترامش را حفظ می کرد. می گفت : این مادر برای ما هم مادر بوده و هم پدر ، خیلی باید هواشو داشته باشیم. 📚 کتاب این عمار ، شهید قربانعلی عرب ، ص40 @parastohae_ashegh313
بـسـم الـلـہ الـرحـمـن الـرحـیـم ❤️ ❤️ جلسه دوم : ایثار و از خود گذشتگی قال امـیـرالـمـومـنـیـن علیه السلام : ✨الايثار أحسن الاحسان و أعلي مراتب الايمان✨ ايثار بهترين نيكوكاريها و والاترين مرتبه‏ هاي ايمان است . از خودگذشتگی جزو بهترین و بالاترین مراتب ایمان شمرده شده است ایثار مصادیق مختلفی دارد : گاهی با جان ، گاهی با مال گاهی با وقت ، گاهی با آبرو و گاهی با عمل است به هر حال میتوان میزان رو علامت مراتب بر شمرد. ✅ ایثار بیشتر = ایمان بالاتر 👈راه حل افزایش روحیه ایثار = خود فراموشی 👈راه حل خود فراموشی= دیگران و زیر دستان را دیدن 💠 در سـیـره شـهـدا 💠 1⃣ یکی از برادرهام شهید شده بود. قبرش اهواز بود . برادر دومیم توی اسلام آباد بود . وقتی با خانواده ام از اهواز برمی گشتیم ، رفتیم سمت اسلام آباد. نزدیکی های غروب رسیدیم به لشکر . باران تندی هم می آمد . من رفتم دم چادر فرماندهی ، اجازه بگیرم برویم تو . آقا مهدی توی چادرش بود . بهش که گفتم . گفت : قدمتون روی چشم. فقط باید بیاین توی همین چادرجای دیگه ای نداریم . صبح که داشتیم راه می افتادیم مادرم بهم گفت : برو آقا مهدی رو پیدا کن ازش تشکر کنم . توی لشکر این ور و اون ور می رفتم تا آقا مهدی را پیدا کنم. یکی بهم گفت : آقا مهدی حالش خوب نیست ، خوابیده. گفتم :چرا ؟گفت :دیشب توی چادر جا نبود . تا بخوابد یه جای دیگه پیدا کنه ، زیر بارون موند ، سرما خورد . 📚 یادگاران ، جلد سه ، کتاب شهید مهدی باکری ، ص 78 2⃣ با هم مرخصی گرفتیم . در اتوبوس صندلی خالی نبود . از پیرانشهر تا تهران را در بوفه نشستیم . بوفه اتوبوس‌های آن موقع باریک بود و تنگ و خسته کننده. از تهران تا سمنان را بلیط گرفتیم . فکر کردم دویست و پنجاه کیلومتر باقی مانده را روی صندلی می‌نشستیم . بعد از چندین ساعت روی بوفه نشستن ، حدود هشتصد نهصد کیلومتر وقتی سوار اتوبوس شدیم و روی صندلی نشستیم ، هنوز لذت نشستن روی صندلی راحت و نرم اتوبوس کامل نشده بود که علی در حالی که به خانمی با بچه‌ای در بغلش اشاره ‌کرد و گفت صمد جان ! پاشو جامون رو باید بدیم به این خانم . خودش هم بلند شد و اصرار آن خانم برای این که ما سر جایمان بنشینیم ، فایده‌ای نداشت . اصرار علی بیشتر بود. با این که به خودش هم سخت گذشته بود اما بیش از این به فکر راحتی دیگران بود. شهید علی احمدی 📚 منبع فرهنگنامه شهدای سمنان ، ج1 ، ص202 @parastohae_ashegh313
بـسـم الـلـہ الـرحـمـن الـرحـیـم ❤️ ❤️ قال امـیـرالـمـومـنـیـن علیه السلام : ✨ الادب صورة العقل ✨ ادب (هر كس) صورتي (و نمودي) از عقل او است ✨ الادب في الانسان كشجرة اصلها العقل ✨ ادب در انسان همچون درختي است كه ريشه‏اش عقل و خرد است در این روایات منشا ادب رو عقل معرفی کرده است لذا نتیجه میگیریم عاقل ترین افراد ، باداب ترین انها و بی ادب ترین افراد ، جاهل ترین و کم عقل ترین انهاست 💠 در سـیـره شـهـدا 💠 1⃣ سه نفرند . می گویند پایگاه درمان سقوط کرد . از صد و بیست نفر فقط ما توانستیم فرار کنیم. می گویند چهل و پنج نفر شهید ، بقیه اسیر. . . صدای بی سیم درمی آید. کومله ها آمده اند روی خط ما . می گویند منتظر باشین . بقیه رو هم می گیریم ازتون. می گویم پدرت را درمی آورم. پوست از کله ی همه تون می کنم. محمد می گوید این جوری حرف نزن. درست نیست. می گویم دری وری می گه. کومله است. نمی شنوی ؟ می گوید عیب نداره ! تو درست صحبت کن. 📚 یادگاران ، جلد 12 کتاب شهید بروجردی ، ص 45 2⃣ ادب این پسر همه را متعجب می‌کرد؛ من را هم. تیپ دوازده از دزفول حرکت کرد و رفت به طرف شلمچه. بعد از صرف ناهار دراز کشیده بودم که پرسید : آقای قصاب ! شما وصیت‌نامه نوشتی ؟ گفتم : بله . گفت : من هنوز ننوشتم . می‌شه وصیت‌ نامه‌ ی شما رو ببینم ؟ می‌خوام بدونم چطوری باید شروع کرد . گفتم : آره ، چرا نمی‌شه ! مخصوصاً برای شما که پسر حاج آقایی . وصیت‌نامه‌ ام را که سه چهار تا برگه‌ی 4A بود ، دادم . قبل از این که تای برگه‌ها را باز کند پرسید : مطلب خاصی که من نباید ببینم توش نیست گفتم : نه ، با خیال راحت بخون ! در دلم خیلی به آن ادب و نزاکت آفرین گفتم. شهید نور الله اختری 📚 منبع فرهنگنامه شهدای سمنان ، ج1 ، ص257 3⃣ مادرم میگفت وقتی باخواهر و برادرت بیرون میرفتیم هیچ وقت ندیدم برادرت قدمی جلوتر از خواهرت بردارد در راه رفتن بر او سبقت بگیرد. این بدان علت بود که خواهر بزرگترم دو سال از برادرم بزرگتر بود که البته این رفتاردالگویی بود که ایشان از پدرم درخانه فراگرفته بود . 📚 کتاب سیره شهید دکتر بهشتی، ص 46 @parastohae_ashegh313
بـسـم الـلـہ الـرحـمـن الـرحـیـم ❤️ ❤️ جلسه چهارم: یتیم نوازی قال امـیـرالـمـومـنـیـن علیه السلام : ✨ برّوا أيتامكم و واسوا فقرائكم و ارفقوا بضعفائكم ✨ با يتيمان خود به نيكي رفتار كنيد ، و با فقيران و مستمندان مواسات و برابري داشته باشيد ، و با ناتوانان به مهرباني رفتار كنيد . ✨ من رعي الايتام رعي في بنيه ✨ كسي كه رعايت حال يتيمان را بكند ديگران رعايت حال فرزندانش را بكنند در روایات ما سفارش زیادی به ایتام شده است سفارش 1⃣ به ادا حق یتیم 2⃣ مهربانی به ایتام 3⃣ کمک به ایتام 4⃣ سرپرستی ایتام 5⃣ نخوردن حق ایتام 6⃣ مراعات ایتام 7⃣ و... 💠 در سـیـره شـهـدا 💠 1⃣ شهید بروجردی یتیمان شهر رو روی پا مینشاند و نوازش میکرد و میگفت دوس دارم با فرزندانم بعد از من اینگونه برخورد کنند 🗣 راوی : همرزم شهید محمد بروجردی 2⃣ ازخوبی های شهید دکتر مصطفی چمران زیاد شنیدیم ، اما توی تمام خوبیهاش یه خوبی خیلی به چشم می اومد. کلا این ویژگی مصطفی خیلی نمایان و بارز بود . انگار این خصوصیت رو به طور ویژه از مولاش امیر المومنین علی علیه السلام به ارث برده ، اونم اینکه مصطفی به شدت یتیم نواز بود. توی لبنان هم رفته بود توی مؤسسه ی بچه یتیم ها و با چهارصد تا یتیم زندگی می کرد. مثل پدر بود براشون … همسرش میگه: لبنانی ها رسم دارند اولین عید بعد از ازدواج رو دور هم جمع میشن. اما مصطفی اولین عید زندگی مشترکمون رو توی موسسه پیش بچه یتیم ها موند. ازش پرسیدم: چرا نیومدی خونه پدرم؟ مصطفی گفت: الان عید است ، بعضی از بچه ها که دائی ، عمه و … دارند با اونا رفتند تعطیلات عید ، اما بعضی از این بچه ها هیچکی رو ندارند اونایی که رفتند وقتی برگردند شروع می کنن از خاطرات شب عید و تعطیلات نوروزی شون گفتن من اینجا موندم که با بچه هایی که هیچکی رو ندارند بازی کنم ، باهاشون غذا بخورم بریم تفریح کنیم و تا وقتی اونا برگشتند و از خاطراتشون گفتند ، اینا هم خاطره ای برای گفتن داشته باشند و خجالت زده و دلگیر نشن  🗣 راوی : غاده جابر همسر شهید چمران 3⃣ همسرم در سن ۲ سالگی پدر خود را از دست داده و همین عاملی شده بود تا محمد روحی لطیف و حساس طبعی بلند داشته باشد و در تمام مسیر و طول زندگی هرگز یتیم نوازی را فراموش نکند ؛ همانند مولایش امام علی (ع) دست نوازش بر سر کودکان یتیم می‌کشید و هر جا یتیمی را می‌دید هر گونه می‌توانست زیر پر و بالش را گرفته ، حمایت کرده و هیچ فرقی برایش نمی‌کرد ، انگار فرزندان خودش هستند ، همیشه پشتیبان و تکیه گاه آنان بود. زمانی که زلزله بم رخ داد ؛ خانمی بود که کل اعضا خانواده خود را در زلزله از دست داده و با پسرش تنها مانده بود. زمانی که از وضعیت آنها با خبر شد ، طبقه دوم خانه مان را به آن‌ها داد و همسرم برای این که فرزندش پدر نداشت خیلی به وی محبت و توجه می‌کرد ؛ پسر بمی با حسین فرزندم بازی می‌کرد . من یک بار اسباب بازی برای فرزندم خریدم و فراموش کردم برای پسر بمی بخرم ، به محض این که وارد خانه شد و اسباب بازی را دید همسرم فوری لباس پوشید و پسر همسایه را با خود به بیرون برد و به وی گفته بود هر چه می‌خواهی بگو تا برایت بخرم و اسباب بازی مورد نظرش را خریده و با هم خوشحال و شاد برگشتند. همچنین به یاد دارم یکی از دوستان همسرم که در دوران دفاع مقدس شیمیایی شده و بعد از سال‌ها تحمل درد و رنج از دنیا رفته بود ، پسران ۲ قلویش هم سن و سال با پسرم حسین بودند ، همسرم همیشه به حسین می‌گفت : هیچ وقت جلوی آن‌ها مرا صدا نزن ؛ بابا نگو و کاری با من نداشته باش ، تا آن‌ها یاد پدرشان نکنند و ناراحت نشوند . 🗣 راوی : همسر شهید مدافع حرم محمد جمالی قلعه @parastohae_ashegh313
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
بـسـم الـلـہ الـرحـمـن الـرحـیـم ❤️ ❤️ جلسه اول : نیڪی به پدر و مادر قال امـیـرالـمـومـنـیـن علیه السلام : ✨ برّوا آباءكم يبرّكم أبناؤكم ✨ به پدرهاي خود نيكي كنيد تا فرزندان شما نسبت به شما نيكي كنند. ✅ این حدیث شریف نشان میدهد اینکه هر عملی عکس العملی دارد قانون سوم نیوتن نیست بلکه یکی از اصول اساسی اسلام است که قبل از نیوتن قران کریم و اهل بیت علیهم صلوات الله بارها وبارها به ان اشاره شده و تاکید کرده اند ✅ این حدیث شریف میفرماید هر وقت خواستی با پدر و مادرت برخورد کنی یادت باشه که فرزندانت همانگونه با تو برخورد خواهند کرد پس نیکی کن تا فرزندانت هم به تو نیکی کنند . 💠 در سـیـره شـهـدا 💠 1⃣ چند روزی بود مریض شده بودم تب داشتم . حاج آقا خانه نبود. از بچه ها هم که خبری نداشتم.یک دفعه دیدم در باز شد و مهدی ، با لباس خاکی و عرق کرده آمد تو. تا دید رخت خواب پهن است و خوابیده ام ، یک راست رفت توی آشپزخانه صدای ظرف و ظروف و باز شدن در یخچال می آمد. برایم آش بار گذاشت. ظرف های مانده را شست ، سینی غذا را آورد گذاشت کنارم . گفتم : مادر ! چرا بی خبر ؟ گفت : به دلم افتاد که باید بیام. 📚 یادگاران ، جلد ده ، کتاب شهید زین الدین ، ص 12 2⃣ آمده بود بیمارستان . کپسول اکسیژن می خواست امانت ، برای مادر مریضش. سرباز بخش را صدا زدم ، کپسول را ببرد. نگذاشت . هرچه گفتم : امیر ، شما اجازه بفرمایید . قبول نکرد . اجازه نداد. خودش برداشت .گفت: نه ! خودم می برم. برای مادرمه. 📚 یادگاران ، جلد 11 کتاب شهید صیاد ، ص 70 3⃣تازه از جبهه به اصفهان رسیده بود. اول به دیدن مادرش رفت و جویای حالش شد، بعد از آن به خانه ی خودش ، سراغ زن و بچه اش رفت . اگر خواهرها و برادرها از اخلاق مادر شکایت می کردند می گفت : بگذارید اگر حرفی هست از مادرتون بشنوید . همیشه احترامش را حفظ می کرد. می گفت : این مادر برای ما هم مادر بوده و هم پدر ، خیلی باید هواشو داشته باشیم. 📚 کتاب این عمار ، شهید قربانعلی عرب ، ص40 https://eitaa.com/besabkeshohada
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
بـسـم الـلـہ الـرحـمـن الـرحـیـم ❤️ ❤️ جلسه دوم : ایثار و از خود گذشتگی قال امـیـرالـمـومـنـیـن علیه السلام : ✨الايثار أحسن الاحسان و أعلي مراتب الايمان✨ ايثار بهترين نيكوكاريها و والاترين مرتبه‏ هاي ايمان است . از خودگذشتگی جزو بهترین و بالاترین مراتب ایمان شمرده شده است ایثار مصادیق مختلفی دارد : گاهی با جان ، گاهی با مال گاهی با وقت ، گاهی با آبرو و گاهی با عمل است به هر حال میتوان میزان رو علامت مراتب بر شمرد. ✅ ایثار بیشتر = ایمان بالاتر 👈راه حل افزایش روحیه ایثار = خود فراموشی 👈راه حل خود فراموشی= دیگران و زیر دستان را دیدن 💠 در سـیـره شـهـدا 💠 1⃣ یکی از برادرهام شهید شده بود. قبرش اهواز بود . برادر دومیم توی اسلام آباد بود . وقتی با خانواده ام از اهواز برمی گشتیم ، رفتیم سمت اسلام آباد. نزدیکی های غروب رسیدیم به لشکر . باران تندی هم می آمد . من رفتم دم چادر فرماندهی ، اجازه بگیرم برویم تو . آقا مهدی توی چادرش بود . بهش که گفتم . گفت : قدمتون روی چشم. فقط باید بیاین توی همین چادرجای دیگه ای نداریم . صبح که داشتیم راه می افتادیم مادرم بهم گفت : برو آقا مهدی رو پیدا کن ازش تشکر کنم . توی لشکر این ور و اون ور می رفتم تا آقا مهدی را پیدا کنم. یکی بهم گفت : آقا مهدی حالش خوب نیست ، خوابیده. گفتم :چرا ؟گفت :دیشب توی چادر جا نبود . تا بخوابد یه جای دیگه پیدا کنه ، زیر بارون موند ، سرما خورد . 📚 یادگاران ، جلد سه ، کتاب شهید مهدی باکری ، ص 78 2⃣ با هم مرخصی گرفتیم . در اتوبوس صندلی خالی نبود . از پیرانشهر تا تهران را در بوفه نشستیم . بوفه اتوبوس‌های آن موقع باریک بود و تنگ و خسته کننده. از تهران تا سمنان را بلیط گرفتیم . فکر کردم دویست و پنجاه کیلومتر باقی مانده را روی صندلی می‌نشستیم . بعد از چندین ساعت روی بوفه نشستن ، حدود هشتصد نهصد کیلومتر وقتی سوار اتوبوس شدیم و روی صندلی نشستیم ، هنوز لذت نشستن روی صندلی راحت و نرم اتوبوس کامل نشده بود که علی در حالی که به خانمی با بچه‌ای در بغلش اشاره ‌کرد و گفت صمد جان ! پاشو جامون رو باید بدیم به این خانم . خودش هم بلند شد و اصرار آن خانم برای این که ما سر جایمان بنشینیم ، فایده‌ای نداشت . اصرار علی بیشتر بود. با این که به خودش هم سخت گذشته بود اما بیش از این به فکر راحتی دیگران بود. شهید علی احمدی 📚 منبع فرهنگنامه شهدای سمنان ، ج1 ، ص202 https://eitaa.com/besabkeshohada
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
بـسـم الـلـہ الـرحـمـن الـرحـیـم ❤️ ❤️ جلسه چهارم: یتیم نوازی قال امـیـرالـمـومـنـیـن علیه السلام : ✨ برّوا أيتامكم و واسوا فقرائكم و ارفقوا بضعفائكم ✨ با يتيمان خود به نيكي رفتار كنيد ، و با فقيران و مستمندان مواسات و برابري داشته باشيد ، و با ناتوانان به مهرباني رفتار كنيد . ✨ من رعي الايتام رعي في بنيه ✨ كسي كه رعايت حال يتيمان را بكند ديگران رعايت حال فرزندانش را بكنند در روایات ما سفارش زیادی به ایتام شده است سفارش 1⃣ به ادا حق یتیم 2⃣ مهربانی به ایتام 3⃣ کمک به ایتام 4⃣ سرپرستی ایتام 5⃣ نخوردن حق ایتام 6⃣ مراعات ایتام 7⃣ و... 💠 در سـیـره شـهـدا 💠 1⃣ شهید بروجردی یتیمان شهر رو روی پا مینشاند و نوازش میکرد و میگفت دوس دارم با فرزندانم بعد از من اینگونه برخورد کنند 🗣 راوی : همرزم شهید محمد بروجردی 2⃣ ازخوبی های شهید دکتر مصطفی چمران زیاد شنیدیم ، اما توی تمام خوبیهاش یه خوبی خیلی به چشم می اومد. کلا این ویژگی مصطفی خیلی نمایان و بارز بود . انگار این خصوصیت رو به طور ویژه از مولاش امیر المومنین علی علیه السلام به ارث برده ، اونم اینکه مصطفی به شدت یتیم نواز بود. توی لبنان هم رفته بود توی مؤسسه ی بچه یتیم ها و با چهارصد تا یتیم زندگی می کرد. مثل پدر بود براشون … همسرش میگه: لبنانی ها رسم دارند اولین عید بعد از ازدواج رو دور هم جمع میشن. اما مصطفی اولین عید زندگی مشترکمون رو توی موسسه پیش بچه یتیم ها موند. ازش پرسیدم: چرا نیومدی خونه پدرم؟ مصطفی گفت: الان عید است ، بعضی از بچه ها که دائی ، عمه و … دارند با اونا رفتند تعطیلات عید ، اما بعضی از این بچه ها هیچکی رو ندارند اونایی که رفتند وقتی برگردند شروع می کنن از خاطرات شب عید و تعطیلات نوروزی شون گفتن من اینجا موندم که با بچه هایی که هیچکی رو ندارند بازی کنم ، باهاشون غذا بخورم بریم تفریح کنیم و تا وقتی اونا برگشتند و از خاطراتشون گفتند ، اینا هم خاطره ای برای گفتن داشته باشند و خجالت زده و دلگیر نشن  🗣 راوی : غاده جابر همسر شهید چمران 3⃣ همسرم در سن ۲ سالگی پدر خود را از دست داده و همین عاملی شده بود تا محمد روحی لطیف و حساس طبعی بلند داشته باشد و در تمام مسیر و طول زندگی هرگز یتیم نوازی را فراموش نکند ؛ همانند مولایش امام علی (ع) دست نوازش بر سر کودکان یتیم می‌کشید و هر جا یتیمی را می‌دید هر گونه می‌توانست زیر پر و بالش را گرفته ، حمایت کرده و هیچ فرقی برایش نمی‌کرد ، انگار فرزندان خودش هستند ، همیشه پشتیبان و تکیه گاه آنان بود. زمانی که زلزله بم رخ داد ؛ خانمی بود که کل اعضا خانواده خود را در زلزله از دست داده و با پسرش تنها مانده بود. زمانی که از وضعیت آنها با خبر شد ، طبقه دوم خانه مان را به آن‌ها داد و همسرم برای این که فرزندش پدر نداشت خیلی به وی محبت و توجه می‌کرد ؛ پسر بمی با حسین فرزندم بازی می‌کرد . من یک بار اسباب بازی برای فرزندم خریدم و فراموش کردم برای پسر بمی بخرم ، به محض این که وارد خانه شد و اسباب بازی را دید همسرم فوری لباس پوشید و پسر همسایه را با خود به بیرون برد و به وی گفته بود هر چه می‌خواهی بگو تا برایت بخرم و اسباب بازی مورد نظرش را خریده و با هم خوشحال و شاد برگشتند. همچنین به یاد دارم یکی از دوستان همسرم که در دوران دفاع مقدس شیمیایی شده و بعد از سال‌ها تحمل درد و رنج از دنیا رفته بود ، پسران ۲ قلویش هم سن و سال با پسرم حسین بودند ، همسرم همیشه به حسین می‌گفت : هیچ وقت جلوی آن‌ها مرا صدا نزن ؛ بابا نگو و کاری با من نداشته باش ، تا آن‌ها یاد پدرشان نکنند و ناراحت نشوند . 🗣 راوی : همسر شهید مدافع حرم محمد جمالی قلعه https://eitaa.com/besabkeshohada
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
بـسـم الـلـہ الـرحـمـن الـرحـیـم ❤️ ❤️ جلسه پنجم : امانتداری قال امـیـرالـمـومـنـیـن علیه السلام : ✨الامانة و الوفاء صدق الأفعال و الكذب و الافتراء خيانة الأقوال✨ امانتداري و وفا، درستي و صداقت كردار است، و دروغ و افتراء (تهمت) خيانت گفتار ✨ادّ الامانة الي من ائتمنك و لا تخن من خانك✨ هر گاه امانتي به تو سپردند آن را باز ده، و خيانت مكن با كسي كه به تو خيانت كند ✨لا دین لمن لا امانه له✨ امانتداری با ایمان گره خورده و در روایت اول امانتداری مصداق درستکاری و صداقت است و در قران کریم هم اعضای بدن و همه چیز زندگی ما و نعمت های الهی امانتی در دست ماست و ادا نکردن حق نعمت ها یعنی خیانت به خدا ضمن اینکه اگر آیه من المومنین رجال صدقوا ما عاهدو الله علیه را کنار روایت اول بگذاریم نشان میدهد شهدا امانتدار بودند 💠 در سـیـره شـهـدا 💠 🗣 محمد میرجانی می گوید : آقا مهدی عادتهای خاصی داشت. هیچ وقت به گزارش های دیگران در رابطه با مناطق عملیاتی اکتفا نمی کرد . این طور نبود که خودش بنشیند و بر اساس اطلاعاتی که مسئولین دیگر واحدهای جنگ به او می دهند تصمیم بگیرد. همیشه خودش اولین کسی بود که می رفت مناطق عملیاتی را از نزدیک می دید .موقع عملیات و پاتک های دشمن هم مدام می رفت منطقه جنگی و بر می‌گشت تا وضعیّت دشمن و نیرو های خودی را به دقت زیر نظر بگیرد. گاه پیش می آمد که رو می کرد به من و می گفت : فلانی برویم فلان منطقه را که برای انجام عملیات به ما واگذار شده از نزدیک ببینیم . هر چه اصرار می کردم که حالا باشد خودم یا نیروهای اطلاعات یک بار برویم ، اوضاع کلّی دستمان بیاید ، آن وقت شما بروید قبول نمی کرد. می گفت : من تا زمینی را اول از نزدیک نبینم و نشناسم ، هرگز بچه های مردم را که در دست ما امانتند برای نبرد با دشمن به آنجا نخواهم فرستاد ، حتی اگر جانم را در این راه بگذارم !   📚 منبع : کتاب «افلاکی خاکی» ص 29 2⃣ خواهران و برادران ما باید به وظيفه مقدس خود عمل نماييم و این بار سنگين را بر دوش شما نهاده ايم حالا که نوبت شما فرا رسيده مبادا سستي کنيد و خون تمامي شهيدان پايمال شود. امروز چشم تمامي مستضعفين جهان به شما دوخته شده و خون عزيزانتان هنوز خشک نشده است پس همت کنيد که خداوند با شماست و آري زندگي انسان همواره که اين دنيا باشد در قفس کوچکي است و سراسر غم و درد است و آنچه انسان را ميتواند نجات دهد و از اين دنيای پر از غم و درد نجات دهد شهادت و به سوي حق رفتن است . شهادت پيامي است برای عصرها و نسل ها. 📝 قسمتی از وصیت نامه شهید محمد بهرامی https://eitaa.com/besabkeshohada