eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
41 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @khomool3
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 🇮🇷 🔰قائم مقام لشکر ۲۵ کربلا حاج بصیر نسبت به حفظ بیت المال بسیار حساس بود. یکی از همرزمانش می گوید : قبل از عملیات بدر حاجی برای سرکشی به نیروهای پادگان بیگلو آمده بود و مشغول صحبت کردن با مسئولان گردان بود. ناگهان لامپ کوچکی را مشاهده کرد که در خاک ها افتاده بود خم شد و آن را برداشت و نگاهی به آن کرد و متوجه شد که سالم است و مسئول تدارکات گردان را خواست و به او گفت چرا لامپ را دور می اندازید. اگر چه این لامپ کوچک است ولی بیت المال است و باید در روز قیامت جواب دهید. در حفظ بیت المال کوشا باشید تا خدای ناکرده در روز قیامت سرافکنده نباشید. 🥀 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅ @parastohae_ashegh313 ┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
✨خاطرات شهدا✨ “مقدم نزن، این ها اینقدر نمی ارزند.” در یکی از عملیات ها که برعلیه اهداف منافقین انجام می گرفت، قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار دهیم. موشک ها را آماده شلیک کردیم، نوع موشک ها مدرن و نقطه زن بود. حاج احمد از عمق عراق تماس گرفت و گفت:مقدم آماده ای؟ گفتم: بله گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟ گفتم: مگر می خواهی بخری؟! گفت: تو بگو چقدر می ارزد. گفتم: مثلا شش هزار دلار. گفت: “مقدم نزن، این ها اینقدر نمی ارزند.” . خیلی بعید است شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که اینقدر با حساب و مدبرانه عمل کند. هرکسی دوست دارد اگر کارش تمام است تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد، ولی سردار کاظمی در کوران عملیات و را در نظر داشت. می دانید چرا؟ چون مولایش امیر المومنین(علیه السلام) بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند، کمی صبر کرد نکند هوای نفس، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد. به نقل از شهيد سردار تهراني مقدم ❤️ @parastohae_ashegh313
📚 🍁 با  میانه خوبی نداشت. نمی خواست زیر دَین مردم برود.رفته بودم تدارکات تا یک سری وسایل برای سید حمید بگیرم. مسئول تدارکات گفت: سید حمید چیزی از ما نمی گیرد معمولا وسایلش را خودش از شهر تهیه می کند خیلی تعجب کردم. رفتم پیشش و گفتم: چرا این کار را می کنی؟گفت: نمی توانم می ترسم بروم زیر دین مردم. 🌱 اگر پولی هم از راه جبهه  به دست می آورد، در راه خیر مصرفش می کرد. مادرش می گفت: هر وقت می خواست به جبهه اعزام شود، کرایه راه را هم خودمان به او می دادیم. روزهای آخر می‌گفت از مادرم شنیده ام که به زودی شهید می شوم ترک موتور سید حمید بود که آسمانی شدند. "" 📙. اثر گروه @parastohae_ashegh313
‍ 🌹: 🔰ما افتخار می‌کنیم که شهید مغفوری که امروز قبرش شهر ماست برای استان کرمان است. ✨شهیدی که هیچ شبی شبش قطع نشد. 🔰 ما افتخار می‌کنیم به شهید مغفوری، او آنقدر در حفظ حساس بود که حتی موقع وضع حمل همسرش برای انتقال او به بیمارستان از ماشین سپاه استفاده نکرد. @parastohae_ashegh313
🌿توی کوچه درس می‌خواند. به هادی گفتم: چرا اینجا درس می‌خوانی؟ تو حق به گردن این پایگاه داری، همهٔ در و دیوار اینجا را خود تو بدون گرفتن مُزد گچ‌کاری کردی. همه‌ی تزئینات اینجا کار شماست. خب بمون توی پایگاه بسیج و درس بخوان. تو که کار خلافی انجام نمیدی. هادی گفت: من این درس رو برای خودم می‌خوانم. درست نیست از نوری که هزینه‌اش را بیت‌المال پرداخت می‌کند استفاده کنم. از طرفی چون می‌دانم این لامپ‌ها تا صبح روشن است اینجا می‌مانم. اما بیشترین احتیاط او دربارهٔ غذا بود. هر غذایی رو نمی‌خورد. البته دستور دین نیز همین است. برخی از بزرگان به غذایی که تهیه می‌شد خیلی دقت می‌کردند. در تهران وقتی غذا تهیه می‌کردیم می‌گفت: از کجا آمده؟ چه کسی پخته؟ وقتی می‌گفتیم پخت مادر است خوشحال می‌شد، اما غذاهای دیگر را خیلی تمایل به خوردنش نداشت. @parastohae_ashegh313
🔸اهل پارسايي، تقوا و ديانت بود و همواره نسبت به انجام واجبات و ترك محرمات تقيه خاص داشت، از دنيا و زخارف آن پرهيز مي‌نمود و اهل ريا و رياست نبود، وقتي او را به عنوان فرمانده لشگر معرفي كردند و از او خواستند به سپاه منطقه 10 تهران برود و حكم فرماندهي‌اش را بگيرد، گفت: خجالت مي‌كشم دنبال اين چيزها بروم!🍂 🌹عاشق شهادت بود- 11 بار مجروح شد و خودش گفته بود كه اگر خدا بخواهد، بار دوازدهم شهيد مي‌شوم و چنين هم شد در مسئوليت هايي كه به عهده مي‌گرفت، جدي و پر كار بود، نسبت به حفط سخت حساس بود و هرگز از آن استفاده شخصي نمي‌كرد!یادشهداباصلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @parastohae_ashegh313
گزیده ای از جهادگر شهيد حاج محمدحسن كسايي فرمانده گردان انصار ستاد پشتيباني و مهندسي جنگ جهادسازندگي استان آذربايجان‌شرقي》 🇮🇷. ..با ثمرة خون صدها شهيد، انقلاب پيروز مي شود و امام فرمان تشكيل جهادسازندگي را مي دهند و شهيد كسايي در جهت محروميت زدايي از مناطق روستايي، جهادسازندگي شهرستان مرند را تشكيل مي دهد. بدين ترتيب اصلي ترين پرونده زندگاني كسايي گشوده شده و در واقع بعد از پيروزي انقلاب است كه جوهرة اصلي محمدحسن كسايي نمايان مي شود. 🌺 شهيد بزرگوار حاج محمد حسن كسايي داراي اخلاق حسنه و خصوصيات بسيار برجسته و ممتازي بود. ايشان سخت ترين مسؤوليت ها و خطرناك ترين مأموريت ها را با توكل به خداوند متعال مي پذيرفت و همه را با موفقيت انجام ميداد. همين عوامل باعث شد كه فرماندهان مهندسي رزمي جهادسازندگي توجه خاصي به گردان هاي انصار جهادسازندگي آذربايجان شرقي كرده و آن را تكيه گاه مستحكمي براي حل مشكلات در حسّاسترين و پرخطرترين مناطق به حساب آورند. 🔸شهيد كسايي بيش از همة افراد گردانهاي تحت امرش، تلاش مي كرد و كمتر از همه از امكانات استفاده مي نمود و مصداق بارز اين سخن معصوم بود كه فرمود «مؤمن داراي فايده و منفعت بسيار براي جامعه بوده و بار مالي و تداركاتي وي براي جامعه، بسيار اندك مي باشد.» او همراه با رانندگان دستگاههاي سنگين در عمليات شبانة احداث خاكريز و جاده شركت مي كرد و حتي در مواقعي كه آتش دشمن خيلي سنگين مي شد، شخصاً روي دستگاه مي رفت و كار مي كرد تا روحية سنگرسازان بي سنگر تقويت شود و پس از مراجعت جهادگران به پايگاه و اقامة نماز صبح، در زماني كه رانندگان سختكوش و شب كار، به استراحت مي پرداخت، ايشان به انجام امور ستادي گردانها مي پرداختند و عملاً استراحت ايشان محدود به خواب مختصري در داخل ماشين مي شد. ⚠️ او تأكيد فراواني بر رعايت داشت و خودشان در اين مورد بيشتر و بهتر از همه، اقدام مي كرد. در زماني كه همسر محترم شهيد به شهرستان اسلام آبادغرب و اهواز هجرت كرده بود تا عليرغم وجود بمبارانهاي مكرّر اين شهرها، باحضور در عقبة مناطق عملياتي، پشتوانة روحي و معنوي براي همسرش باشد، شهيد كسايي با وجود آن كه در جبهه نيز عملاً استفادة چنداني از غذا و امكانات نمي كردند، و براي رعايت بيت المال و حداكثر احتياط، كالابرگ (كوپن) ارزاق خانوادة خودشان را از دو نفر به يك نفر (فقط براي همسرشان) تغيير دادند و نظرشان اين بود كه خودش از امكانات و تغذيه مناطق عملياتي استفاده مي كند و نبايد از ارزاق كوپني بهره مند گردد. 🔸سردار شهيد سعي مي كردند تا همة افراد از وضع موجود به وضع مطلوب و بهتر برسند و هيچ فردي را ولو با وجود مشكلات و كاستي ها ردّ نمي كرد و حتي از مساله دارترين افراد نيز، نيروهاي مفيد و فداكاري براي گردان تربيت مينمود. (تاريخ تولد : 20/6/1330 / محل تولد : مرند /تاريخ شهادت : 6/2/1366 /محل شهادت : شلمچه ) 🌹سالروز شهادت سردار 📥 نوید شاهد ادامه دارد.... یادشهداباصلوات اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @parastohae_ashegh313
⛔️ او هیچگاه از بیت‌المال استفاده نکرد .... 🔸برای ملاقات با آیت الله حائری به شیراز رفته بودیم. بعد از این که برنامه‌هایمان را به انجام رساندیم، دیدیم فرمانده سپاه شیراز ماشین خودش را با یک راننده برای برگرداندن ما به اهواز، آماده کرده است. حاج آقا میثمی گفت: «من بلیط اتوبوس گرفته‌ام» فرمانده سپاه شیراز اصرار کرد. حاج آقا میثمی گفت: «اصرار نکنید، اتوبوس دو راننده پایه یک دارد. یکی که خسته شد، دیگری می‌راند. بنابراین لازم نیست یک نفر به خاطر من بی‌خوابی بکشد. از طرف دیگر، من و چهل نفر دیگر با یک وسیله نقلیه می‌رویم؛ در استهلاک ماشین و سوخت صرفه‌جویی می‌شود» 🔸🔹🔸🔹🔸 🔹 بار دیگر، در شوش، از ساعت نه صبح تا یک بعد از ظهر تلاش کرد تا با تلفن عمومی با خانواده اش تماس بگیرد. گفتم: حاج آقا، سپاه که پنج خط تلفن دارد، از آن‌جا زنگ می‌زنیم، پولش را به حساب سپاه واریز می‌کنیم. گفت: نخیر، می‌خوام از به هیچ شکلی استفاده نکنم. اگر خودم کوچک‌ترین استفاده شخصی بکنم، دیگر به آن آقای نوعی نمی‌توانم بگویم از بیت المال استفاده نکن. حتی هر ماه مبلغی از حقوق خود را به حساب سپاه واریز می‌کرد، مبادا از تلفن استفاده کرده باشد و هزینه آن را بیت المال بپردازد 🌹خاطره ای بیاد روحانی شهید عبدالله میثمی 📚کتاب "عبدالله" نویسنده: سردار سید علی بنی لوحی 🌱ولادت ۱۲ خرداد ۱۳۳۴ - شهید میثمی، نماینده امام در قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء(ﷺ) - دوران جنگ تحمیلی ( الگوی عملی برای مسئولین) اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @parastohae_ashegh313
🔸او از دوران کودکی، از مادیات در کمترین حد استفاده می کرد. همیشه لوازم ارزان قیمت خریداری می کرد و بقیه پولش را در راه خدا انفاق می کرد. ⚠️ محسن در استفاده از بیت المال بسیار حساس بود، بطوریکه برای نامه هایش همیشه از کاغذهای باطله استفاده می کرد و با این وجود از خدا طلب مغفرت می نمود. در یکی از نامه هایش نوشته است: زیاد صحبت نمی کنم که قلم و کاغذ بیت المال است و از خدا می خواهم مرا ببخشد، از اینکه از ورق و کاغذ در جهت منافع شخصی استفاده کردم . شادی ارواح طیبه شهدا صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج @parastohae_ashegh313
🕊 در مراسم تشییع پیکر حاج قاسم در شهر کرمان، تعدادی از شرکت کنندگان حاضر در مراسم به دلیل ازدحام جمعیت به درجه رفیع شهادت نائل آمدند که از جمله آنها می توان به دو خواهر شهیده سیده مهدیه و سیده فاطمه سادات حسینی اشاره کرد. 🏷 سید محمد سادات حسینی پدر این دو شهید در گفتگو با راه آرمان؛ گفت: دختر کوچکم فاطمه السادات، وصیت نامه خود را در سال 92 که سفر به کربلا داشت، نوشته بود؛ او در وصیت نامه خود عنوان کرده بود که من در سال 98 شهید می شوم و جهیزیه من را به بهزیستی تقدیم کنید. 🍃 پدر دو شهیده سادات حسینی ادامه داد: دو دخترم مهدیه السادات و فاطمه السادات تأکید به پرداخت خمس داشتند و زمانی که به راین می آمدند، غذا نمی خوردند و می گفتند تا خمس مال خود را پرداخت نکنی و مالت حلال نشود، ما این غذا را نمی خوریم. 🖍 وی بیان کرد: دختر بزرگم مهدیه السادات، معلم بود و دو خودکار در جیب خود داشت که می گفت یک خودکار برای بیت المال است و از خودکار دیگر برای امور شخصی خود استفاده می کرد. 🌹سادات حسینی ابراز کرد: در روز تشییع پیکر شهید سلیمانی دختر بزرگم مهدیه السادات غسل شهادت کرد و به همه ما هم گفت که غسل شهادت کنیم و به من گفت که امروز دو پیکر برای تو می آورند، ناراحتی نکنید. 🍃 پدر دو شهید سادات حسینی با بیان اینکه من خودم مجروح جنگی هستم، اظهار کرد: دخترانم شب ها کف پاهایم را بوسه می زدند و فاطمه السادات همیشه تا نیمه های شب بیدار بود و نماز شب می خواند؛ هر دو هدفشان شهادت بود و پیرو ولایت فقیه بودند و می گفتند که رهبر را نباید تنها بگذاریم. 🏷 وی تصریح کرد: دخترانم هر دو به افراد پائین دست خود همواره کمک می کردند، احترام به پدر و مادر می گذاشتند و علاقه و احترام خاصی به ولایت فقیه داشتند، آنها می دانستند که چنین اتفاقی برای آنها رقم می خورد، مهدیه السادات به همکاران خود گفته بود که من با خواهرم شهید می شویم. 💢 سادات حسینی خاطر نشان کرد: با دخترانم در محل تجمع بودیم و البته بعد از آغاز مراسم من جلوتر از آنها رفتم، پس از وقوع حادثه اول مهدیه السادات و سپس فاطمه السادات شهید می شوند و زمانی که خبر دادند چند نفر در مراسم شهید شده اند، متوجه شدم که دخترانم هستند. 📥 راه آرمان کرمان ✨شب جمعه یادشهداباصلوات اللهم‌صل‌علی‌محمدو‌آل‌محمدوعجل‌فرجهم اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄ @parastohae_ashegh313
🔵 اخلاق فرمانده 🔹● زمستان سال۶۴ در تهران زندگی می‌کردیم. اسماعیل دقایقی برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری را طی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستند از آن محدوده عبور کنند. 💢● او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یک کیسه برنج با آن مسافت تقریبا یک کیلومتری برایش زجرآور بود. از او خواستم باخودرو سپاه برود که نپذیرفت، گفتم: حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد! ❗️● گفت: اگر خواستی همینطور پیاده میروم وگرنه نمی‌روم. 🔺او کیسه ۲۵ کیلویی برنج را روی دوشش گرفت و یک نایلون هم پراز چیزهای دیگر در دستش ... و به سختی به خانه آورد، اما حاضر نشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند... 🏷(راوی: همسر محترم شهید) اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @parastohae_ashegh313