∞🌹∞
#خاطـــراتشهــدایے
🌹 شهیدی که قمقمه اش بعد ۱۲ سال آب گوارا داشت...
🔹 در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی #شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت.
او در حالی روی زمین افتاده بود که دو #قمقمه ی پلاستیکی آب در دستان استخوانی اش بود.
یکی از قمقمه ها #ترکش خورده و سوراخ شده بود.
ولی قمقمه ی دیگر، #سالم و پر از آب بود.
🔹 درِ قمقمه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از #شهادت این بسیجی #سقا می گذشت، آب آن بسیار #گوارا و خنک مانده بود..
منبع :دلهای خدایی
#اللهمعجللولیکالفرجبحقعلے
─┅═🔹🌹🔹═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═🔹🌹🔹═┅─
#خاطراتشهدایی
گفتم: دارم از استرس میمیرم
√گفت: یہ #ذڪر بهت میگم هر بار #گیر ڪردی بگو، من خیلی قبولش دارم: √گرهیڪار ِمنم همین باز ڪرد (آخہ خودشم بہ سختـی اجازهی خروج گرفت)
گفتم: باشہ داداش بگو،
√گفت: تسبیح داری؟
گفتم: آره،
√گفت: بگو "#الهی_بالرقیہ سلام الله علیها"...
√حتمـا سہ سـالہی ارباب نظر میڪنہ، منتظرتم و قطع ڪردم
چشممو بستم شروع ڪردم:
#الهی_بالرقیہ سلاماللهعلیها
#الهی_بالرقیہ سلاماللهعلیها...✨
۱۰تا نگفتم ڪہ یهو گفتن: این پنج نفـر آخرین لیستہ، بقیہاش فـردا‼️،
توجہ نڪردم همینجور ذڪر میگفتم ڪہ یهو اسمم رو خوندن، بغضم ترڪید با گریہ رفتم سمت خونہ حاضرشم، وقتی حسین رو دیدم گفتم: درستشد،
√اشڪ تو چشمش حلقہ زد و گفت: "الهی بالرقیہ سلام الله علیها"...💔
مدافع حرم
#شهیدحسینمعزغلامے
#السلامعلیکیااباعبدالله
#السلامعلیکیارقیهبنتالحسین
#شهادتحضرترقیهس
#اللهمعجللولیکالفرجبحقعلے
┅═ೋ❅✿💔✿❅ೋ═┅
@parastohae_ashegh313
┅═ೋ❅✿💔✿❅ೋ═┅
#خاطراتشهدایے
میگفت: وارد معراج الشهدا که شدیم، نشستم بالاسر روحالله...
با اشک چشمام غسلش دادم!
داشتم آروم آروم صورتش رو نوازش میکردم و باهاش حرف میزدم.
تو حال خودم بودم که چشمم به موهاش افتاد، تو انفجار موهاش سوخته بود!
دلم گرفت، اما این آرزوی روحالله بود.
نمیدونم شاید شبِ سوم محرم تو روضهها از #حضرترقیه(سلام الله علیها) خواسته بود.
.
آخه.... میگن.... موهای.... بانوی.... سه ساله... هم... تو.... آتیش.... دشمن.... سوخته... بود😭💔
.
خوش به حالت آقا روحالله
که به عشق #سهسالهارباب، در دفاع از حرمش، همونجوری که دوست داشتی شهید شدی...
.
به نقل از: همسر شهید
#شهیدروحاللهقربانے
#السلامعلیکیااباعبدالله
#السلامعلیکیارقیهبنتالحسین
#اللهمعجللولیکالفرجبحقعلے
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
#خـاطراتشهدایے
🔸 محمدمصطفیپور اهل بابل بود اما امروز از اهالی آسمان است. تمام فرصتِ کوتاهش را در دنیا آن گونه صرف کرد که در نهایت ، این عاقبت نصیبش شد:
🔸 یک شب محمد همینطور که دراز کشیده بود نگاهش را به بالا دوخت و با صدایی ملایم گفت:
🌹«رضا! دوست دارم موقع شهادت، تیر درست بخورد به قلبم. همینجایی که این شعر را نوشتهام.
«کنجکاو شدم، سرم را بالا گرفتم. در تاریک روشن سنگر به پیراهنش نگاه کردم، روی سینهاش این بیت نوشته بود:
#آنقدرغمتبهجانپذیریمحسین
#تاقبرتورابغلبگیریمحسین
🔸 چند روز بعد از عملیات والفجر 8، وقتی به مقر برگشتم، رفتم سراغ بچههای امدادگر، دلم برای محمد شور میزد. شب عملیات از هم جدا شده بودیم و از او بی خبر بودم. پرسیدم آیا کسی بسیجی ای به اسم محمدمصطفیپور را دیده یا نه؟ برای توضیح بیشتر گفتم روی سینهاش هم یک بیت شعر نوشته بود. تا این را گفتم یکی جواب داد «آهان دیدمش برادر! او شهید شده....» 🌹
پرسیدم شهادت او چطور بود؟
🔸امدادگر گفت «تیر خورد روی همان بیتی که بر سینهاش نوشته بود.»
منتظر جوابی غیر از این نبودم. گفتم الحمدالله محمد هم رفت.
🔸 دوباره پرسیدم #شهادت او چطور بود؟
امدادگر گفت «تیر خورد روی همان بیتی که بر سینهاش نوشته بود.» 💔
#شهیدمحمدمصطفیپور
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبڪبرےس
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
{ ✨🌷✨}
#خاطراتشهدایی
پدرش تعریف میڪرد:
🌷 به یاد ندارم ڪسی از دست حسن، ناراحت
شده باشد، آنقدر #خوشاخلاق و #خندهرو بود
و #جذابیتی داشت ڪه همه دوست داشتند
ڪنار او باشند!
🌷 به #شهادت هم از همان ابتدا
خیلی #علاقه داشت و اگر از دوستانش میخواستند به سفر زیارتی بروند،
حتما به صورت ڪتبی یا شفاهی از آنها میخواست تا برای شهادتش #دعا ڪنند. ✨
#شهیدحسنعبداللهزاده
#اللهمعجللولیکالفرجبحقعلے
─┅═ঊঈ🍃🌷🍃ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ🍃🌷🍃ঊঈ═┅─
{ 🥀🕊 }
#خاطراتشهدایے
🌹حسین خرازی نشست ترک موتورم بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در آتش میسوخت. فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده میسوزد؛ 💔
🌹من و حسین آقا هم برای #نجات آن بندهی خدا با بقیه همراه شدیم. «گونی سنگرها را برمیداشتیم و از همان دو سه متری، میپاشیدیم روی آتش جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت میسوخت، اصلاً ضجه و ناله نمیزد و همین موضوع پدر همهی ما را درآورده بود!» 🥀
بلند بلند فریاد میزد:
❣خدایا.....
🔥الان #پاهام داره میسوزه!
🍃 می خوام اون ور #ثابتقدمم کنی
❣خدایا!
🔥 الان #سینهام داره میسوزه
🍃 این سوزش به سوزش سینهی #حضرتزهرا(سلام الله علیها) نمیرسه....
❣خدایا!
🔥 الان #دستهام سوخت
🍃 می خوام تو اون دنیا دستهام رو طرف تو دراز کنم.... نمیخوام دستهام #گناهڪار باشه!
❣خدایا!
🔥 #صورتم داره میسوزه!
🍃 این سوزش برای #امام زمانه
🍃 برای #ولایته
🍃 اولین بار حضرت #زهرا(سلام الله علیها) این طوری برای ولایت سوخت!
آتش که به سرش رسید، گفت:
❣خدایا!
🔥دیگه طاقت ندارم،
دیگه نمیتونم، دارم تموم میکنم.
❣ خدایا!
🍃خودت #شاهد باش!
🍃خودت #شهادت بده #آخ نگفتم
💔 آن لحظه که جمجمهاش ترکید من دوست داشتم خاک گونیها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.🥀
💔حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه میکرد و میگفت:
💔خدایا!
⇦ما جواب اینا را چه جوری بدیم ...🥀
⇦ما فرمانده ایناییم؟ 🥀
⇦اینا کجا و ما کجا؟ 🥀
⇦اون دنیا خدا ما رو #نگه نمیداره بگه #جواب اینا رو چی میدی؟ 🥀
🌹 زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانهی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد. 🥀
#شهیدحسینخرازے
#شهداشرمندهایم
#اللهمعجللولیکالفرجبحقعلے
╔══════••••••••••○🥀○✿💔╗
@parastohae_ashegh313
╚💔✿○🥀○••••••••••══════╝
[•"💚"°]
#خاطراتشهدایے
🌱 برای ادامه تحصیل رفته بودیم آلمان .یک روز دیدم مشغول نوشتن است.
🌱 روی برگه بزرگ و سفیدی مطلبی نوشته و رفت بیرون.وقتی برگشت نوشته را قاب کرده بود،رفت و زد به دیوار اتاقش
آیه ۱۴سوره مبارکه فجر بود:
✨(#انَّربّکلبالمرصاد)✨
🌱 آدم پرحرفی نبود با این وجود این سفارش رو همیشه میکرد.
💥 میگفت:اگه در معرض گناه قرار گرفتید و خواستید دچار لغزش نشید و از اون گناه فرار کنید،خودتون رو با خوندن قرآن و نماز یا مطالعه مشغول کنید تا حواستون از اون گناه پرت بشه.
📗 کتاب جهادنفسفاطمهدباغینشرآرمانص۸۵
#شهیدحمیدباڪرے
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبرے
┈┈••✾❀🍀❀✾••┈┈
@parastohae_ashegh313
┈┈••✾❀🍀❀✾••┈┈
❃↫«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»↬❃
#خاطراتشهدایے
🌷 از کودکی مشغول مراقبت از اعمال بود. مسیر منزل تا مسجد را طولانی کرده بود و از مسیر اصلی نمیرفت!
♨️ میگفت در آن کوچه تعدادی خانم هستند که حجاب درستی ندارند و همیشه در کوچه نشسته اند. میخواهم نگاهم به آنها نیفتد.
🌷 علی تصاویر شهدا را ترسیم میکرد. با شهدا حرف میزد و از آنها نصیحت می شنید!!
💥 عجیب ترین مطلبی که رفقای علی تعریف میکردند در مورد بوی عطر او بود!
همه از بوی خوش عطرش می شناختنش.
هر کجا میرفت آنجا را نیز خوش بو
میکرد!
وقتی از نام عطرش می پرسیدیم، جواب سر بالا میداد .
💌 شهید که شد در وصیت نامه اش نوشته بود:
به خدا قسم؛ هیچ گاه به خودم عطر نزدم!
هر وقت میخواستم معطر شوم از ته دل میگفتم : «یا حسین» ...❤️
#شهیدعلےحیدرے
#صلیاللهعلیکیااباعبداللهالحسین
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبرے
╔══ ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╗
@parastohae_ashegh313
╚══❅ ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╝
#خاطراتشهدایی
🔶 بعداز مدتها چشم انتظار امد مرخصی. خوشحالی من و بچهها اندازه نداشت.
🔸 نشسته بود بنده پوتین هایش را باز می کرد که ناگهان ماشین سپاه جدی در ترمز زد.
- به تلگرام اومده! باید فورا برگردی منطقه.
‼️خشکمان زد. چند ماه در انتظار آمدنش لحظه شماری کرده بودیم و حالا که آمده... نیامده باید برگردد.
چشم دوخت به چشم هایم
- از روت خجالت میکشم! برم؟ 🥀
سعی کردم گریه نکنم.
🔸 - برو به سلامت.
بند پوتین را دوباره بست و رفت.
"#شهیدمحمداصغریخواه"
🔖 راوی: همسر محترم شهید
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبرے
─┅═☁️☀️☁️═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═☁️☀️☁️═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطراتشهدایے 📹
#شهیدحسنطهرانیمقدم 🎙
💥 بنیانگذار و اولین فرمانده یگان موشڪی سپاه پاسداران
🌟 خاطرهای شنیدنی از شلیک یک موشک به سمت عراق میگوید ڪه چه مشڪلاتی را طی کرد.
#پدرعلمموشڪی
#پیشنهاددانلود 👌🏻
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#اللهمعجللولیکالفرجبحقعلی
─┅═☁️☀️☁️═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═☁️☀️☁️═┅─
#خاطراتشهدایی
#مردمیدان
🛑 لشکر بزرگ #داعش به شهر #اربیل عراق رسیده بود...
➖استاندار اَربیل با #آمریکایی ها #فرانسویها، #انگلیسیها، #عربستانیها و خیلی های دیگر تماس گرفت،
اما آنها کمکش نکردند.
🇮🇷 آخر کار با مسئولان #ایران تماس گرفت و از آنها کمک خواست.
ایرانی ها فوری شماره ی
#سردار_سلیمانی را به او دادند.
حاج قاسم پشت تلفن به او گفت:
من فردا بعد از نماز صبح به کمک تان می آیم...
فردا صبح، حاج قاسم با پنجاه نفر وارد اربیل شد.
سریع به میدان جنگ رفت و فرماندهی سربازهای عراقی را به دست گرفت.
بعد از چند ساعت داعشی ها عقبنشینی کردند.
➖ مدتی بعد یک فرمانده داعش دستگیر شد. از او پرسیدند:
⭕️ «شما که نزدیک بود ما را شکست بدهید، پس چرا عقب نشینی کردید؟» فرمانده داعشی گفت:
♨️ «همین که فهمیدیم حاج قاسم به کمک شما آمده، روحیه ی سربازهای ما به هم ریخت و مجبور شدیم عقب نشینی کنیم.»
#حاجقاسم
#امام_زمان_عج
#مرد_عزت_اقتدار
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبڪبرے
❣@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطراتشهدایے📹
#شهیدنویدصفرے /#مدافعحرم
🎙راوے همسر محترم شهید ؛ (سرڪار خانم ڪشورے)
#سالروزشهادت
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
─┅═ঊঈ💔ঊঈ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ঊঈ💔ঊঈ═┅─
#خاطراتشهدایی
❣حسین از کودکی به #قرآن علاقه داشت و هرچه میآموخت به خواهرانش هم یاد میداد. ما هم تلاش میکردیم تا این علاقه را در درون او بیشتر کنیم. مثلاً حسین علاقه زیادی به دوچرخه داشت و هنگامی که جزء سی قرآن را حفظ کرد پدرش برایش دوچرخه خردید. حتی در ادامه وقتی اجزاء بیشتری را حفظ کرد برایش دوچرخه بهتری خریدیم.
🌱 پس از اخذ دیپلم راه پاسداری را انتخاب کرد و در دانشگاه امام حسین(علیهالسلام) مشغول تحصیل شد. به هیچوجه علاقه نداشت کسی از حافظ قرآن بودنش باخبر شود.
🔰 هنگامی که در دانشگاه امام حسین(علیهالسلام) مشغول تحصیل بود به او گفتم آنجا اعلام که حافظ قرآن هستی شاید به تو کمتر سخت بگیرند و یا کارهایی در همین رابطه محول کنند، اما مخالفت کرد تا اینکه در دانشگاه مسابقات قرآن برگزار میشد و حسین در رشته حفظ شرکت کرد و اول شد و به او ۱۰ روز مرخصی تشویقی دادند.
"#شهیدحسینمعزغلامی"
#ماهمبارکرمضان
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطراتشهدایی
🟠 مسابقه ی نمازخواندن
یادم هست یک دفعه شب 21 رمضان بود که به من گفت: «بیا مسابقه بگذاریم😐. هر کس بتواند 100 رکعت #نماز بخواند، برنده می شود.» من 10، 20 رکعت خوندم، خسته شدم، آمدم نشستم. بعد خودش ایستاد و تمام 100 رکعت را خوند. فکر کنم 12 سال بیشتر نداشت.☺️
راوی:خواهرشهید
#شهیدمحمدابراهیمهمت✨
#ماه_مبارک_رمضان
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313