🥀🥀🥀
#خاطره_شهدایی❤️
🎒اومدم سمنان خیلی وقت بود دلم میخواست برم سر مزارش ؛ اومدم دیدم بخاطر شرایط کرونا در امام زاده بستست ؛؛ خییلیی دلم شکست...
💔 رو کردم به عباسو گفتم : دستت درد نکنه عباس آقا ، اینجوری مهمون دعوت نمیکنن ...
🔻برگشتم که برم سوار ماشین شم تا برگردم..؛؛ شنیدم که از در امام زاده صدااومد ؛ 😳
❣رفتم جلو دیدم قفل در باز شده تعجب کردم هیشکی نبود بلند بلند گریه کردیم همه
📍جمع شده بودند دور مزارش. مسئول امام زاده اومد جلو و باتعجب گفت" معجزه شده من هرشب دراین امام زاده رو قفل میکنم ...
❣بااشک گفتم آره این شهید دست رد به هیشکی نمیزنه 😭💔
📌«به نقل از یکی از دوستان شهید
شهید مدافع حرم عباس دانشگر»
#شهید_عباس_دانشگر
#امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@parastohae_ashegh313🕊
#خـاطـــره_شـهــدایی
#نمازشب #سیرهشهدا
همسر بزرگوار شهید مىگوید:
🌕 «به مدت یک ساعت نماز شب مىخواند. طورى عمل مىکرد که کسى متوجه نشود. حتى من از خواب بیدار نشوم. یک شب که او براى نماز شب بیدار شده بود، صدایى بلند شد که من با شنیدن صدا از خواب بیدار شدم و بهدنبال او دویدم که او را بیدار کنم. اما او از پشت پرده بیرون آمد و من تعجب کردم. به من گفت: حالا که متوجه شدى. مىتوانى وضو بگیرى و نماز شب بخوانى. بعد از این هیچگاه تو را بیدار نمىکنم، اگر مایل بودى خودت بیدار شو
✨شـادی روح پــاک هــمـه شهدا #صـلوات
#شهیدمحمدرضااسحاقزاده
#شبتونشهدایی
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطره_شهدایی
❌غیـر قـابل بخشش
آرمان از #غیبت کردن و #دروغ گفتن بسیار متنفر بود.
اگر جایی، غیبت میکردند اول از عواقب آن مفصل توضیح میداد... او اشاره میکرد که غیبت چقدر گناه بزرگی نزد خدا محسوب و به چه اندازه غیر قابل بخشش است!
او میگفت:
📛 هر چیزی که برای خودت نمیپسندی برای دیگران هم نپسند... اگر ادامه میدادند، آرمان آن جمع را ترک میکرد.
✍ به روایت مـادر شهیــد
شادی روح شهدا #صلوات
#اللهمعجللولیکالفرج
━━━━━━━━🌺 🍃━━
@parastohae_ashegh313
━━🌺 🍃━━━━━━━━━
#خاطره_شهدایی
🍃 با یکی از رفقایش به سمت نانوایی محله می رفتند که می بینند چند نفر از اراذل اوباش به نانوایی حمله کردند و با کتک زدن شاطر میخواهند دخل را خالی کنند.
💢 ترس و وحشت عجیبی بین مردم بود و کسی جرئت نداشت کاری کند محمد رضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا کاری کند،
📛 اما یکی از اراذل شیشه نوشابه خالی که آنجا بوده را به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله و گردن او را می شکافد.
زخمی به عمق یک بنده انگشت در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد.
آن موقع فقط چهارده سالش بود که میخواست #امر_به_معروف کند و جانش را هم به خطر انداخت.💔
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطره_شهدایی
💚 هروقت عید یا ولادت یکی از ائمه میشد، حتما شیرینی یا شکلاتی چیزی میگرفت و میاومد خونه. اعتقاد داشت
🌷 همونطور که توی روزهای شهادت نباید کم بذاریم،
تو اعیاد و ولادتها هم باید خوشحالیمون رو نشون بدیم.
🏷به روایت مـادر #شهیـد_آرمان_علی_وردی
#آرمان_عزیز
#سالروز_ولادت🎉
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطره_شهدایی
#شهید_جواد_محمدی
💢جاهایی هم اگر میدید حق الناسی مرتکب شده سریع جبران میکرد اطراف منطقه نطنز باغهایی بود که چون حصار نداشت، فکر کردیم اینها عمومی است یک روز که برای سرکشی رفته بودیم چند تا چاقاله چیدیم و خوردیم.
⭕️ یکهو دیدیم یک نفر دارد با بیل به طرف ما میآید !!!
آمد و به ما گفت: من بچه یتیمم؛ آمده اید از باغ من میخورید؟! خجالت نمیکشید؟! جمع کنید خودتان را ... این را که ،گفت
‼️جواد خشکش زد ،بهش گفت: ما
فکر کردیم این باغ صاحب ندارد.
بعد دستش را کرد توی جیبش و گفت بفرمایید این پول را بگیرید و حلال کنید.
🔸صاحب باغ هم وقتی رفتار جواد را دید گفت نوش جانتان هرچه خوردید فقط چیزی بیرون نبرید
. اللهمعجللولیکالفرج @parastohae_ashegh313
#خاطره_شهدایی
🍃یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم.
اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه. کم مانده بود سکته کنم ؛
♨️سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد.
با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند.
چون خودم را بی تقصیر می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم.
🔸او یک دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون.
این برخورد از صد تا توی گوشی برایم سخت تر بود.
در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن ،
همانطور که می خندید گفت: مگه چی شده؟
🥀گفتم: من زدم سرت رو شکستم ، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده ،
همان طور که خون ها را پاک می کرد ،
گفت:
🔻این جا کردستانه ، از این خون ها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست.
چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت بمیر ، می مردم ...
سردار #شهیدمحمودڪاوه
🌷شادی ارواح شهدا صلوات
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطره_شهدایی
🍃وقتى از جبهه مى آمد، به او مى گفتم:
ديگر بدن تو سوراخ سوراخ است، لازم نيست به جبهه بروى.
بيا و دستِ زن و بچّه ات را بگير و مدّتى به روستا پيش ما بيا تا ما از دلتنگى در آييم.
او در جواب میگفت:
❗️مادرم، اگر من نروم يا ديگران نروند، میدانى چه خواهد شد؟
ديگر از اسلام خبرى نخواهد بود و هر يك از ما به دست يك كافر خونخوار خواهيم افتاد كه ايمان و انسانيّت ندارند.
پس بايد به اين انقلاب و جنگ تا جايى كه در توان داريم كمك كنيم.»
🕋 به او خبر داده بودند كه بيا مبلغى واريز كن كه بروى مكّه.
گفته بود:
🌹مكّه من در همين جاست و به زودى به مكّهاى خواهم رفت كه خشنودى خدا در آن است و آن شركت در عمليّات بود»
🏷 راوی: مادربزرگوارشهید
فرماندهٔ لشگر ۵ نصر
#شهید_سیدابراهیم_شجیعی
ولادت : ۱۳۳۵/۸/۲ اسفراین ، خراسان شمالی
شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۳ عملیات والفجر ۸
#اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطره_شهدایی
سلام
اولین باری که رفتم بهشت زهرا خیلی مشتاق بودم تا مزار #شهید_محمد_خانی رو زیارت کنم چون از بعد شهادتشون بهشون ارادت داشتم و به عنوان رفیق شهید انتخابشون کردم ...
اونجا اونقدر بزرگ بود که من نمیدانستم داداش محمد خانی کجاس مزارش با یه خانمی دوست شدم تا راهنماییم کنه منو برد کنار مزار شهید محمدخانی خیلی آرامش داشت و خوب بود، بالا سر مزارش چایی بهمون دادن خیلی اون چایی با بقیه چایی ها فرق داشت گمانم از بهشت بود=)
اونروز شد بهترین روز من چون رفیق شهیدم رو زیارت کردم و رفتم کنارش 😍🥺
سر مزار داداش محمد خانی اونقدر آرامش داشت که موج آرامش دریای چشمانم رو بهم زد و حسابی آروم شدم و بغضم شکست=) 🥺
و از آن روز رفاقت من باهاش صمیمی تر شد❤️😊
📌 احمدی از یزد
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
#عمار_حلب
📥رسانه_حاج_عمار
هیئترايةالزهراسلاماللهعليهايزد
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطره_شهدایی
رفاقت با شهدا
سلام
تابستان ۱۳۸۳ بود ؛
توی نشریه افق نشسته بودیم و مشغول کار؛
یه دوستی داشتم به نام سید رضا ابراهیمیان دیدم مشغول کل کل با محمد حسینِ آخه قرار بود اردو دوچرخه سواری از حرم(امام روح الله)تا حرم(سلطان علی بن موسی الرضا علیهالسلام) بریم؛انگار چند باری محمد حسین گفته بود میام و بعدش میگفت نمیتونم؛
سید رضا بهش گفت تصمیمتو بگیر وقتی نمونده آخه چرا نمیتونی بیای؟
محمد حسین سرش رو انداخته بود پایین و جواب نمیداد؛
نگاهش کردم دیدم یه جوون ورودی جدیدِ انگار بچه محل سید رضا بود از قبلِ دانشگاه میشناختن همو؛بهش گفتم اخوی بیا بریم صفا کنیم گفت ان شاالله
از اونجا سلام و علیک داشتیم تا دیدم روز حرکت سوار دوچرخه شده؛
توی اردو بود که حسابی رفیق شدیم..
📌هادی حسن زاده از بابل
#حاج_عمار
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هیئترايةالزهراسلاماللهعليهايزد
@parastohae_ashegh313
#خاطره_شهدایی
🌸 قبری_که_بوی_امامزمانعج_میداد....
💐 هر هفته با #شهید_احمد_علی_نیری به زیارت مزار شهدا میرفتیم. یکبار سر مزار شهیدی رسیدیم که او را نمیشناختم. همانجا نشستیم فاتحهای خواندیم. اما احمدآقا حال عجیبی پیدا کرده بود. در راه برگشت پرسیدم: «احمدآقا این شهید را میشناختی؟» پاسخ داد: «نه.» پرسیدم: «پس چرا سر مزار او آمدیم؟» اما جوابی نداد. فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد. اصرار کردم.
وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت:
🌸«اینجا بوی #امام_زمان (عجلالله) را میداد. مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند.» البته میگفت: «اگه این حرفها را میزنم فقط برای این است که یقین شماها زیاد شود و به برخی از مسائل اطمینان پیدا کنی و تا زندهام نباید جایی نقل کنی!»
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز احمدعلی نیری
📚 کتاب "عارفانه"
✨شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
او_خواهد_آمد
#امام_زمان
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@parastohae_ashegh313
#خاطره_شهدایی (اخلاص )
💚حضور در جبهه برای خدا
🔸 مدّتها از عملیات سومار گذشته بود. یکروز نزد من آمد و گفت: «چند روز مرخّصی میخوام. باید برم کرمان.»
گفتم: «تو مدّت زیادی اونجا موندی؛ حتماً خسته شدی. من هم حرفی ندارم؛ میتونی بری.»
گفت: «موضوع خستگی نیست. کارهای دیگهای دارم.»
مرخصی گرفت و رفت. چند روز بعد برگشت.
با خوشحالی گفتم: « چه زود برگشتی؟! کارهات تموم شد؟😯»
🍃گفت: « حاج آقا! من دفعهی قبل از طرف سپاه اعزام شده بودم وا حساس میکردم بر حسب وظیفه اومدم اینجا؛ این برام عذابآور بود. لذا به کرمان رفتم و با سپاه تسویه حساب کردم و حالا آزادِ آزاد هستم و به میل و اختیار خودم اومدم☺️.»
سکوت کرد و سپس ادامه داد:
✅«میخوام حضورم در جبهه برای خدا باشه، نه به خاطر انجام وظیفه🙃.»
#شهیدعلیاکبرمحمدحسینی
فرمانده گردان حضرت ابوالفضل (علیهالسلام)
تیپ ۴۱ ثارالله (علیهالسلام) کرمان
یار حاج قاسم در جبههها
#شهادت: عملیات طریق القدس (فتح بستان) - پل سابله_۱۲ آذر ۱۳۶۰
نقل از کتاب📚 حماسه سابله
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313