eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
خاکریز خاطرات ۴۴ ✍ طرحِ جالبِ یک شهید در خانه برای ترک گناه : یه صندوق درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت. مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیین کرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه ، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق... قرار شد پولهای صندوق هم صرف کمک به جبهه و رزمنده ها کنن. طرح خیلی جالبی بود ، باعث شد تمام اعضای خانواده خودشون رو از این گناه‌ها دور کنن؛ اگه هم موردی بود ، به هم تذکر می‌دادند 🌷خاطره ای از زندگی شهید علی اصغر کلاته‌سیفری 📚منبع: کتاب وقت قنوت ، صفحه 145 ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
از امروز با خاطرات و عاشقانه های شهید #احمد_علی_نیری با ما همراه باشید . کتاب #عارفانه فوق العاده ز
💖(فوق العاده زیبا) ⃣5⃣ «صبحانه فانوسی» [رحیم اثنی عشری] بعد از مدتی حضور در دو کوهه اعلام شد که گردان سلمان برای پدافندی منطقه ی مهران اعزام می شود. خوب به یاد دارم که هفتم دی ماه ۱۳۶۴ 🗓 به منطقه سنگ شکن در اطراف مهران رفتیم. شبانه جایگزین یک گردان دیگر شدیم. من و احمد آقا و علی طلایی و چند نفر دیگر در سنگر بودیم. یادم هست که احمد آقا از همان روز اول کار خود را بیشتر کرد. او بعد از نماز شب به سراغ بچه ها می آمد. خیلی آرام بچه ها رو برای نماز صبح صدا می کرد. احمد آقا می رفت بالای سر بچه ها و با ماساژ دادن شانه های رفقا با ملایمت می گفت: فلانی، بلند میشی❓موقع نماز صبح شده. بعضی از بچه ها با اینکه بیدار بودند از قصد خودشان را به خواب می زدند تا احمد آقا شانه آن‌ها را ماساژ بدهد❗️ بعد از اینکه همه بیدار می شدند آماده نماز می شدیم. سنگر ما بزرگ بود و پشت سر احمد آقا جماعت برقرار می شد. بعد از نماز و زیارت عاشورا بود که احمدآقا سفره را پهن می کرد و می گفت: خوابیدن در بین الطلوعین است. بیایید صبحانه بخوریم. ما در آن روزها 《صبحانه فانوسی》 می خوردیم. صبحانه ای در زیر نور فانوس❗️ چون هوا هنوز روشن نشده بود. وقتی هم که هوا روشن می شد ☀️ آماده استراحت می شدیم. آن زمان دوران پدافندی بود و کار خاصی نداشتیم. فقط چند نفر کار دیده بانی را انجام می دادند. ☆☆☆ توی سنگر نشسته بودیم. یکدفعه صدای مهیب انفجار آمد. پریدیم بیرون. یک گلوله توپ مستقیم به اطراف سنگر ما اصابت کرده بود.☄💥 گفتم بچه ها نکنه دشمن می خواد بیاد جلو⁉️ در اطراف سنگر ما و بر روی یک بلندی، سنگر کوچکی قرار داشت که برای دیده بانی استفاده می شد. مسئول دسته ما به همراه دو نفر دیگر دویدند به سمت سنگر دیده بانی. احمدآقا که معمولاً انسان کم حرفی بود و آرام حرف می‌زد یکباره فریاد زد: بایستید. نرید اونجا‼️ هر سه نفر سر جای خود ایستادند❗️ احمدآقا سرش را به آهستگی پایین آورد. همه با تعجب به هم نگاه می کردیم❗️ این چه حرفی بود که احمدآقا زد⁉️ چرا داد زد⁉️ یکباره صدای انفجار مهیبی آمد.💥 همه خوابیدند روی زمین❗️ وقتی گرد و خاک ها فرو نشست به محل انفجار نگاه کردیم. از سنگر کوچک دیده بانی هیچ چیزی باقی نمانده بود❗️ یکبار از فاصله دور به سمت خط می آمدیم. یک خاکریز به سمت خط مقدم کشیده شده بود. احمدآقا از بالای خاکریز حرکت کرد. ما هم از پایین خاکریز می آمدیم. فرمانده گروهان از دور شاهد حرکت ما بود. یکدفعه فریاد زد: برادر نیّری، بیا پایین. الان تیر میخوری. احمدآقا سریع از بالای خاکریز به پایین آمد. همین که کنار من قرار گرفت گفت: من تو این منطقه هیچ اتفاقی برام نمی افته. من جای دیگری است❗️ چند روز بعد دیدم خیلی خوشحاله. تعجب کردم و گفتم: برادر نیّری، ندیده بودم این‌قدر شاد باشی⁉️ گفت: من تو تهران دنبال یک کتاب بودم ولی پیدا نکردم. اما این‌جا توانستم این کتاب رو پیدا کنم. بعد دستش را بالا آورد. کتاب 《سیاحت غرب》 در دست احمدآقا بود. ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. ╔══════••••••••••○○✿❤️╗ @parastohae_ashegh313 ╚❤️✿○○••••••••••══════╝
⭕️ باید در راه ایجاد جامعه مهدوی، خودسازی و دگرسازی کنیم انقلاب در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت نیمه شعبان: انتظار داشته باشید،انتظار فرج است. 🔹انتظار فرج، خود یک نوع فرج است، انسان را از حالت نجات می‌دهد.🌷🍃 🔹انتظار به معنی و چشم به در دوختن نیست، انتظار به معنای شدن و اقدام کردن است، به معنای این است که انسان احساس کند که وجود دارد.👌 🔹باید تلاش کنیم در راه ایجاد جامعه مهدوی، هم کنیم و هم به قدرتوانمان کنیم، و بتوانیم محیط خود را به حد توان به جامعه نزدیک کنیم.😍 جامعه مهدوی؛جامعه، قسط، عدالت و برادری است. 🔹آرامش روانی ناشی از فرج را میشود به وسیله و با پروردگار افزایش داد.💚 🔹دیشب قطعا میلیون‌ها نفر دست به دعا شده و همین موضوع زیادی خواهد داشت، دیشب میلیون‌ها نفر موفق شدند با خدا حرف بزنند که این برکاتش را در نشان خواهد داد.✌️ •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @parastohae_ashegh313 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🌱♥️🌱 قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (53 زمر) از طرفم بگو: آی بندگان من که با بی‌دینی و آلودگی به گناهان به خودتان جفا کرده‌اید، از لطف خدا ناامید نشوید: خدا همۀ گناهان را با توبه می‌آمرزد. آخر، فقط اوست آمرزندۀ مهربان.... دقت کردی خدا چجوری خطاب میکنه ؟ نمیگه ای گناهکارا...ای جهنمی ها ؟ برگردید ... بلکه میگه : ای بنده های من که با گناه به خودتون بدی کردید..برگردید.... بعدش ممکنه بگی خب من که خیلی گناه کردم... بعدش خدا میگه نگران نباش...من همه رو میبخشم.تو فقط بیا سمتم...با بقیه چیزا کاری نداشته باش... جالب اینجاست... ما بدی کردیم...اما خدا داره میگه برگردین... یکم تو فاز این آیه بری میفهمی منظورمو... مثلا تو با کارات منو ناراحت میکنی...بعد من بهت پیام میدم میگم برگرد اشکالی نداره...در صورتی که تو باید بیای ازم معذرت خواهی کنی...نه من بگم بیا سمتم... خیلی آیه عجیبیه... 😌 💠@parastohae_ashegh313💠
ادامه... وارد حمام شد 🚿 یهو چشمش به انباار لباسهای کثیف خورد که من جمله پیرهن و شلوار داداش کهنه ی بچه که کثیف بود😷🤧 و لباسای پدر که توی لگن خیس ورده بود تا بشوره راستی اینم بگم لباسشویی هم نداشتن که لباسا رو بشوره😞😢 اولش اونم مثل بقیه خانواده اهمیتی نداد و شرو کرد به حموم کردن و شستن خودش🚿🛁 طبق معمول تو فکر و جنگ و جدل با خودش بود که یهو به سرش زد همه لباسا رو بشوره حتی همون کهنه کثیفه بچه رو که چند هفته ست همین جور اونجا انداخته شد 😳😳😬 آخه خیلی دختر حساسی بود بهش نمیومد ازین کارا بکنه🤔 بعد از شستن خودش ،شرو کرد به شستن تک تک لباسا حتی همون شلوار داداش و همون کهنه رو با دقت و تمیز شست بدون اینکه اکراهی نشون بده ☺️ فقط با خودش زمزمه میکردو همون دستای کثیفشو برد بالا و گفت خدایا میشه امشب یه نماز شبِ با معرفت و قابل قبول بهم عطا کنی خیلی وقته دلم میخواد باهات درد دل کنم اما نمیتونم خودت کمکم کن .میشه؟؟🙄🤲 باهمون دستای ظریفش کاپشن بزرگه بابا رو شست و گذاشت کنار هممه لباسا رو شست ،تمیز و مرتب و حمام رو برق انداخت😍 حدود دوسه ساعتی کارش طول کشید.... لباسا رو برد دونه دونه پهن کرد بارون شدیدی بیرون داشت میومد🌧 اومد پیش مامان و بابا که دارن چای میخورن ☕️☕️ یه استکان چای☕️ ریخت که بخوره نمیدونم چرا چشاش پر اشک میشد😢 یه حس معنوی خاصی پیدا کرده بود پدر و مادر رو که نگاه میکرد انگار دوتا فرشته جلو چشماش نشستن 💞 تازه فهمیده بود چقققدر پدر و مادر عزیزن و هیچ کدوم از زحماتشونو نمیتونه جبران کنه😢😢😢😔 پاشد رفت تو اتاق احساس میکرد خیلی کوچیکه حس تواضع و فروتنی بهش دست داده بود یه حسی که انگار دیگه خودش رو نمیدید💚 به داداش که فکر میکرد طوری تو ذهنش مجسم میشد که انگار عزیز خداست و اصصلا گناهانی که یکی دوبار اتفاقی اونو دیده بود خیییلی کوچیک به نظرش میومد😢😭❤️ ✅آره درست متوجه شدید😭خودخواهی و غرورش رو گذاشته بود زیر پا و با نفسش مبارزه کرده بود🕊 فرقی نداره کی باشی، پدر و مادرت کی باشن، یا تو چه خانواده ای ، مهم اینه که به خاطر خدا و به خاطر خودشون اونها رو بپذیری ☺️❤️ قطعا خدابهتر از هرکسی صلاح تک تک مارو میدونه خداوند میفرمایند :همانا من چیزهایی رو میدانم که شما نمیدانید👌 پس از خدا بخواه که کمکت کنه تا توی امتحاناتی که پیش رو داری سربلند بیرون بیای🤲 اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا💚 نگران نباش،خدا توی تک تک لحظات زندگی کنار بنده هاش هست 😉 بهش اعتماد کن و آرامش خاطر و توکل برخودش زندگی رو ادامه بده👏 مطمئن باش کم کم سختی ها تموم میشه😍 طوری که هم تو از خدا راضی میشی هم خدا از تو🕊 ها را باید شست دیگر باید دید و دیگر سازی ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• @parastohae_ashegh313 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••
🔸محاسبۀ نفس سه اثر مهم داره: 🔻اول اینکه آدم محبوب خدا می‌شه. چون خدا از انسانِ مراقب و حساب‌گر خوشش میاد. 🔻دوم اینکه انسان به عیوبش آگاه می‌شه و می‌تونه برای رفع اونها اقدام کنه 🔻سوم اینکه هرکسی در دنیا محاسبۀ نفس کنه روز قیامت از او آسان‌تر حساب‌رسی می‌کنن 🔸اگه مدام محاسبۀ نفس کنیم و به عیوب خودمان نگاه کنیم، افسرده نمی‌شیم؟؟ نه؛ چون ما در این کار تنها نیستیم، بلکه در آغوش خدا به عیوب خودمون می‌پردازیم و از خدا می‌خوایم عیوب‌مون رو برطرف کنه مثل بچه‌ای که لباسش کثیف شده و به آغوش مادرش پناه می‌بره و گریه می‌کنه و خدا قطعاً بیشتر از یک مادر، بندگانش را دوست داره. 🔸البته در وقت تفکر، نباید به سراغ حسرت از گذشته یا غصۀ آینده بریم یا به حساب دیگران برسیم! باید به احوال نفس خودمون فکر کنیم. 🔸امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: محاسبۀ نفس خودت را یادداشت کن(غررالحکم/ص۴۵۳) محاسبۀ نفس کن و بنویس؛ جمع‌بندی اون ‌رو هم به عهدۀ خدا بگذار! یعنی بعد از حساب و کتاب، صادقانه به خدا بگو: «خدایا! من از پسِ این نفس بر نمیام! نمی‌تونم درستش کنم، خودت درستش کن!» ‌ #استادپناهیانhttps://eitaa.com/parastohae_ashegh313
✨مرز مردن و شهادت خون نیست،خود است🖇💔 🕊 @parastohae_ashegh313
میتونی گناه کنی... راحت باش... ولی خب... آرامشت رو از دست میدی... روزهای پاکی ای که با جون و دل برا خودت رقم زدی همش از کفت میره... از هدفت دور میشی... ممکنه قساوت قلب بگیری بعدش🖤... اصلا از کجا معلوم بازم خدا بهت فرصت بده و در حال گناه از دنیا نری؟؟😓 اصلا اینارو ولش کن... خب خدا و پیامبر و امام زمان دارن نگات میکنن... چجوری وقتی دارن بهت نگاه میکنن روت میشه جلوشون گناه کنی!؟ یه سوال... تو صدای زار زار گریه کردن امام زمان رو حس نمیکنی ؟؟؟ از درون حس میشه انگار... موقع گناه....💔 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @parastohae_ashegh313 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ❁═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درمحضرشهدا شهیدمرتضی‌مطهری 🌕کدامیک از اموری که خداوند از ما انتظار دارد در محقق شده است؟ 🎤 یادشهداباصلوات اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج ••✾◆✦✨✧🕊✦◆✾•• @parastohae_ashegh313
🔰روایت فرمانده جوانی که پای درس رهبر انقلاب بزرگ شده بود! 🔸رهبر معظم انقلاب: من شهید محمود کاوه را از بچگى‌اش مى‌شناختم. پدر اين شهيد جزو اصحاب و ملازمين هميشگى مسجد بود - كه بنده آن‌جا نماز مى‌خواندم و سخنرانى مى‌كردم - دست اين بچه را هم مى‌گرفت با خودش مى‌آورد، و من مى‌دانستم همين يك پسر را دارد، گاهى حرفهاى تندى هم مى‌زد كه در دوران اختناق آنجور حرفى كسى نمى‌زد. 🔹اين بچه آنجور توى اين محيط خانوادگى پرشور و پرهيجان تربيت شد و خوراك فكرى او از دوران نوجوانيش عبارت بود از مطالب مسجد امام حسن. كه از نوارها و آثار آن مسجد [مى‌شد فهميد ]كه چه نوع مطالبى بود. در يك چنين محيط فكرى اين جوان تربيت شد، و جزو عناصر كم‌نظيرى بود كه من او را در صدد يافتم؛ هم خودسازى معنوى و اخلاقى و تقوايى، هم خودسازى رزمى. 🔸در يكى از عمليات اخير دستش مجروح شده بود تهران آمد سراغ من؛ من ديدم دستش متورم است. بنده نسبت به اين كسانى كه دستهايشان آسيب ديده يك حساسيتى دارم، فورى مى‌پرسم دستت درد مى‌كند. پرسيدم دستت درد مى‌كند گفت كه نه. بعد من اطلاع پيدا كردم، برادرهاى مشهدى‌اى كه آن‌جا هستند، گفتند دستش شديد درد مى‌كند، اين همه درد را كتمان مى‌كرد و نمى‌گفت - كه اين مستحب است، كه انسان حتى‌المقدور درد را كتمان كند و به ديگران نگويد - يك چنين حالت خودسازى ايشان داشت. 🔹یک فرمانده‌ى بسيار خوب بود، از لحاظ اداره‌ى واحد خودش در تيپ ویژه‌ شهدا. این تیپ یک واحد خوب بود جزو واحدهاى كارآمد ما محسوب مى‌شد. خود او هم در عمليات گوناگونى شركت داشت، و كارآزموده‌ى ميدان جنگ شده بود؛ از لحاظ نظم اداره‌ى واحد، مديريت قوى، دوستى و رفاقت با عناصر لشگر و از لحاظ معنوى، اخلاق، ادب، تربيت توجه و ذكر یک انسان جوان اما برجسته بود. ♦️اين هم يكى از خصوصيات دوران ماست، كه برجستگان هميشه از پيرها نيستند، آدم جوانها و بچه‌ها را مى‌بيند كه جزو چهره‌هاى برجسته مى‌شوند. رهبان الليل و اسدالنهار غالبا توى همين بچه‌هايند، توى همين جوانهايند. ۶۶/۵/۲۷ 🗓 تاریخ شهادت ۱۱شهریور، شهید محمود کاوه فرمانده لشکر۵۵ ویژه شهدا سردار ‌شادی ارواح طیبه شهدا صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج ──┅═ঊ🌹ঈ🇮🇷ঊ🌹ঈ═┅── @parastohae_ashegh313