eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم #هر_روز_با_قرآن 📖 صفحه۴ شرکت در ختم قرآن برای فرج #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج #امام_زمان‌ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 دل ڪه هوایے شود، پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند 🌹 و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد ❤️ دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها مے ڪنیم و دست بر سینه، به "" مے رویم... بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم. شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷@parastohae_ashegh313🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دقیقاً روز دهم بود که ابوحاتم آمد و خبر خوشــی را به ما داد. آن خبر خوش چیزی جز خبر بازگشــتنمان به دمشــق نبود. دمشــق با همۀ غربتش برای ما از بیــروت، آرامش بخش تــر بــود چــرا کــه هــم در کنار حســین بودیــم و هم در متن حوادثی که بعدها می بایست روایتش می کردیم. به دمشق که رسیدیم تازه فهمیدیم امین _ شوهر دختر بزرگم، زهرا_ چند روزی بود که از ایران آمده و تا ما از بیروت برگردیم، پیش حسین بوده. او می توانست حلقۀ ارتباطی خوبی بین ما و حسین باشد و کمی از حرف هایی را که حسین برای ما نمی زد، بگوید. شاید همین آمدن امین، باعث شده بود حسین راضی شــود تــا مــا را بــه دمشــق برگردانــد چــرا کــه با وجــود امین، بودن ما برای حســین راحت تر و کم دردســرتر می شــد. امین می توانســت کمی جای خالی او را که غالباً یا در جلسه بود یا در میدان نبرد، برای ما پر کند. شرایط دمشق هیچ تفاوتی با قبل از رفتن ما به بیروت نداشت. هر شب، صدای تیراندازی می آمد و گوشمان به صدای انفجار و لرزیدن شیشه ها عادت کرده بود. این بار محل استقرارمان در ساختمانی 71 طبقه بود که ما در طبقۀ هفدهم آن ســاکن بودیم و برای ما به ســاختمان 71 معروف شــد. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
گاهی شــب ها، ســر بالکن می رفتیم و از برق انفجارها و ردّ ســرخ تیرها، به مکان درگیری نیروهای دولتی با مســلحین نگاه می کردیم. امین خیلی زود با جغرافیای دمشــق آشــنا شده بود و برایمان تعریف می کرد که مسلحین چه مناطقی را تصرف کردند وچه خیابان هایی امن و چه خیابان هایی ناامن هستند. می گفت: «حاج قاسم،1 چند نفر محافظ و چند خودروی اسکورت رو برای محافظت از جان حاج آقا در اختیــار او قــرار داده ولــی حاج آقــا همــه رو پیچونــده و کار خــودش رو مثــل گذشته فقط با ابوحاتم، انجام می ده.» فــردا وقتــی حســین بــه خانــه آمد زهــرا در خلال صحبت هایمان با او، پرســید: «بابا ماجرای این محافظ هایی که می گن حاج قاسم برای شما گذاشته چیه؟!» حســین فهمید که قضیه را امین لو داده اســت. خندید و گفت: «با وجود اون اســکورت ها خیلــی تابلــو شــده بــودم درســت مثــل یه هدف متحــرک که هر وقت مســلّحین اراده می کــردن، می تونســتن ایــن هــدف رو بزنــن و مــن نمی خوام به این آسونی شکار اونا بشم.» آن شب حسین سر سفره بیشتر و آزادانه تر از گذشته در مورد روش های جنگ تکفیری هــا یــا بــه قــول خــودش مســلحین صحبــت کرد و این خاطــره را گفت: «تازه اومده بودم ســوریه. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
♦️غیرت حیدری مدافع حریم عفت و حیا ، جوان ، حیدریش ظلمت شب را بشکست✨ این حرم، محترم از غرش «الداغی» هاست گرچه مظلوم در این دار مکافات حیا... سینه ها زخمی از خنجر این یاغی هاست🥀 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙 ♦️ رییس مبارزه با مواد مخدر رودان هرمزگان که ۲۲ فروردین در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت رسید. شادی روح شهدا @parastohae_ashegh313
🌷همان شهیدی که در حال انتقال پیکر زخمی اش به عقب بودند وقتی زخمی دیگری خواهش کرد که او را هم عقب بکشند شنید که دیگر جایی نمانده جز یک نفر... 🌹خود را از برانکارد زمین انداخت و راضی نشد او را عقب بکشند و جای خود را به زخمی دیگری داد وقتی برگشتند او به شهادت رسیده بود و پیکرش را نشد به عقب انتقال بدهند و چهارده سال در منطقه عملیاتی ماند. 🌷همان شهیدی که به دلیل محروحیت پایش در جبهه برای خودش با چوب پاشنه چوبی درست کرده بود. 🌷همان شهیدی که دستش به دلیل محروحیت در جبهه فلج و با همان دست فلج و یک دست یک تشت پر از لباس برای مادرش شست. 🌷همان شهیدی که او را در خواب دیدند منشی امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام شده است. 🌷همان شهیدی که همیشه روضه ی حضرت زهرا سلام الله را با سوز و گداز می خواند و حاج قاسم هر وقت می خواست روحیه اش عوض شود پیش او می رفت و می گفت روضه حضرت زهرا سلام الله را برایش بخواند. 🌷همان شهیدی که موقع صحبت با مادرش پای تلفن هم دو زانو می نشست و اگر پدر و مادرش بیست بار هم به اتاقش می آمدند هر بیست بار به احترام آنها از جلو پایشان بلند می شد و به پدر و مادرش احترام می گذاشت. @parastohae_ashegh313
🌷صد پسر در خون بغلتد، گم نگردد دختری / شهید علی خلیلی دیگری حلول کرد 🚩 داغیست به دل، رفتن خوش غیرت‌ها 🌷شهید حمیدرضا الداغی 🌷شهادت: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ 🌷سبزوار. هنگام دفاع از دختر ایرانی 🔹دختری با پوشش نامناسب در خیابان حاضر می شود 🔹گرگ های انسان نما به او طمع می کنند و می خواهند او را بربایند 🔹جوانمردی سر می رسد و با اهدای جان خود، آن دختر را نجات می دهد. 🔺آیا اگر آن دختر حجاب درستی می داشت، این جوان به شهادت می رسید؟ @parastohae_ashegh313
💍 😍 😅|• شب عقد کلی سنت‌شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش. 😇|• مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسم‌مان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛ البته نه برای ریخت و پاش! برای اینکه سادگی ازدواج‌مان را ببینند؛ این که می‌شود ساده ازدواج کرد و خوشبخت بود. 🥰|• عروسی‌مان هم از این ساده‌تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانه‌ بخت. 🌷شـهـیـد دفاع مقدس ❤️ @parastohae_ashegh313
8.mp3
9.64M
🎧 📗 راز_درخت_کاج "خاطرات مادر شهیده زینب کمایی" قسمت 8⃣ @parastohae_ashegh313
✍🏻 🥇رتبه ۱ دانشگاه شریف 🔸خدا را شاهد می‌گیرم هنگامى که در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ در سر پل ذهاب بواسطه اصابت گلوله تانک زخمى شده بودم، خون زیادى از بدنم رفته بود؛ 🔸 وقتى به کمک الهى نجات پیدا کردم، در بیمارستان زجر زیادى مى بردم؛ آنگونه که شاید قابل تصور نباشد بطوریکه در یک شب ده عدد والیوم ۱۰ به من تزریق شد تا کمى آرام گرفتم 🔸 اما هنگامى که درد مى کشیدم در عین زجر بدنى، از لحاظ معنوى و روحى لذت مى بردم. حس مى کردم که بار دوشم سبک مى شود و هنگامى که شخص پرستار مراقب من، به مسخره مى گفت چرا این کارها را کردى و خودت را به این روز انداختى، به خمینى بگو تا بیاید درستت کند، به او گفتم خدا خودش درست مى کنه و همینطور هم شد! 🔸 والله قسم! وقتى کمى از فشار کارم کم مى شود در خود احساس ضعف و کوچکى مى کنم. آخر میدانید امروز در شرایطى هستیم که لحظه‌اى غفلت، خیانت به اسلام و قرآن است.. 🥇رتبه یک کنکور سال ۱۳۵۶ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم #هر_روز_با_قرآن 📖 صفحه۵ شرکت در ختم قرآن برای فرج #قرآن #متن_عربی #ترجمه_فارسی #تفسیر #صفحه_5 #سوره_بقره #سوره_2 #جزء_1 #امام_زمان #اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج @parastohae_ashegh313