eitaa logo
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
1.9هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
38 فایل
•❤️|شـهیـد ســید مــرتـضـے آویـنــے: در عالمـ رازےاست کہ جز بـہ بهـای خــون فـــــاش نمـیشـود.💖 ایــنــجــا⇦ 『قـطـعـہ‌اےاز بـهشـ😍ــت』 『شـهـدای گمنـام』(زندگی به سبـ💚ــڪ شهـدا) 🌹°تخریب چی ڪانال ☜ @Khomool2 🌹°بیسیم چی ڪانال ☜ @Hasibaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 ✨اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم✨ شادی_روح_شهدا_ @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🏆 : ♦️شهدا قهرمان کشورند؛ قهرمانهای کشور ما شهدا هستند؛ بالاتر از شهدا ما هیچ قهرمانی نداریم؛ اینها هستند که در دشوارترین میدانها مبارزه کردند و توانستند به عالی‌ترین درجات برسند و توانستند دشمن را شکست بدهند؛ اینها قهرمانند. @parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مجید_زین‌الدین 📔کتاب ستارگان حرم کریمه #زندگ
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه 📔کتاب ستارگان حرم کریمه - اول ساکن تهران بودیم و منتظر به دنیا آمدن مجید. در محیط بسیار فاسد تهران نگه داشتن حجاب و دوری از حرام کار راحتی نبود . با این حال خیلی مراقب بودم ؛ حتی در بر خوردبا مهمان های مرد و مستاجرمان که رفت وآمد داشتند، احتیاط می کردم ؛ مبادا با آن ها برخوردی داشته باشم . - دوم توی زندگی به حلال وحرام اهمیت زیادی می دادیم. مخصوصاً حاج آقا مراقبت می کرد مال حرام وارد زندگی مان نشود. حساب جیبِ چپ و راستش فرق می کرد. پول های فقرا، خمس یا پول های دیگر در جیب چپشان بودو جیب راست مخصوص مخارج خانه بود. می گفت((اگر پولی می خواید، سر جیب چپم نرید؛ از جیب راست بردارین.)) مراقب بودم از مال کسانی که خمس نمی دهند، استفاده نکنم. ✍🏻نویسنده کتاب 🌷نثار روح مطهر سردار شهید مجید زین‌الدین ... @parastohae_ashegh313 ━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━
و گفت، همان دانشجویی است که هنگام ورود امام به بهشت زهرا با او آشنا شده و اسمش محمود شهبازی است. و گوشه ای از سوابقش را این گونه برشمرد:«عضو شورای فرماندهی ستاد مرکزی سپاهه و از دانشجویان فاتح لانۀ جاسوسی آمریکاس. ســال گذشــته تعدادی از جاسوســان آمریکایی رو برای پنهان کردن به همدان آورد. یه پا مُلاّس، ولی بدون عبا و عمامه. معلم قرآنه و استاد نهج البلاغه س.» به شــوخی گفتم: «پس با این ســطح علمی، چرا نرفته حوزۀ علمیه؟» با جدیت پاسخ داد: «شک ندارم که سپاه رو مثل حوزۀ علمیه می کنه.» چنــد روز بعــد همیــن فرمانــده جــوان را بــه خانــه آورد. باوجــود فاصلۀ ســنی نه ســاله بــا او، به قــدری در ایــن چنــد روزه، بــا هــم خودمانی و رفیق شــده بودند، گویی که سال هاست با هم بوده اند. محمود با لهجۀ شیرین اصفهانی با حسین شــوخی می کرد و حســین با لهجۀ غلیظ همدانی سربه ســر او می گذاشــت و من چه می دانســتم که این دو در آینده، پارۀ تن هم خواهند شــد. اگر یک روز او را نمی دید دلتنگش می شد. می پرسیدم: «مگه این جوان با بقیه چه فرقی داره که تو رو مجذوب خودش کرده؟» می گفت: «همه چیز در او جمع شده؛ از حُسن رفتار و هوش سرشار تا قدرت نفوذ در دل هــا. و تدبیــر و تســلط بــر کار تــا خلاقیــت و ابتــکار با یک ســیمای نورانی و شب زنده دار که مغناطیسش هر کسی را به سمت خود، جذب می کنه.» 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
خندیدم: «حالا این آقا مجرده یا مثل تو زن و بچه داره؟» مجــرده امّــا تمــوم بچه های ســپاه، اهل بیت اون شــدن. و دعــوا دارن که اونو ببرن خونه هاشون. حســین راســت می گفت، این شــیفتگی نســبت به فرمانده جوان نه فقط در او بلکه در همۀ بچه های سپاه بود و من همین تعریف و تمجیدها را از زبان خانم حاج محمد سماوات هم شنیدم. حاج محمــد ســماوات، یــک بازاری متمــول، پیش از انقلاب بود که برخلاف بیشــتر بچه های ســپاه، دســتش به دهانش می رســید. امّا همۀ زندگی و داشــتۀ خود را پای انقلاب و سپاه آورده بود. حقوق بچه های سپاه را او می داد. برای متأهل ها دو هزار و دویست تومان در هر ماه که همین را هم بچه های سپاه برای خود زیاد می دانستند. حسین می گفت که «عده ای از متأهل ها حقوق نمی گیرنو بیشــتر مجردها نه تنها حقوق نمی گیرن بلکه به صندوق مالی حاج آقا ســماوات کمک ماهیانه هم می کنن و هر روز صبح، همه پشت سر فرمانده جوان، سرتاسر سپاه رو جارو می زنن و تمیز می کنن. این فرمانده جوان، خانۀ دلِ همه رو آباد کرده.» فرمانده جوان به حسین دوتا هدیه داده بود؛ یکی کتابِ «پرواز در ملکوت» با یک یاد داشت صمیمانه که برای او نوشته بود و یک انگشتری با یک نگین سرخ که حسین همیشه به یاد او باشد. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
اوضاع داخلی کشور، نابسامان و مسئولین ناهماهنگ بودند. دشمن خارجی از مرزها می آمد و شهرها را یکی پس از دیگری می گرفت و رئیس جمهور به جای هماهنــگ کــردنِ ارتــش و ســپاه بــرای مقابله با دشــمن خارجی، ســاز مخالف می زد و بر طبل اختلاف می کوبید. حسین از این آقای رئیس جمهور، بیزار بود. وقت عصبانیت نرمی گوشــش ســرخ می شــد و می گفت: «قراره که رئیس جمهور بــرای دومیــن بــار بــه همــدان و ســپاه بیــاد، بار اول که برخوردش با بچه های ســپاه همدان خیلی تحقیر آمیز بود اما بعید می دونم که محمود شهبازی بزاره بنی صدر بیاد داخل سپاه. این مردک مایۀ ننگ ما همدانی هاس.» آن روز، مردم شهرچند پشته توی خیابان ها برای دیدن بنی صدر صف کشیده بودنــد و چــون قــرار بــود اوّل در محــل منزل پدری اش برای مردم صحبت کند، ما به آنجا رفتیم. وهب را پیش خواهرم، ایران گذاشــتم. حســین یک کُلت کمری بهم داد که جزو تیم امنیتی بخش خواهران در طبقۀ بالای ساختمان باشم. هر آینه ممکن بود در یک حیلۀ خودساخته، دستی روی ماشه ای برود. بنی صدر را بکشد و از او بُت بسازد. بُتی که قرار بود تمام قد، مقابل امام، عَلَم شود. ســخنرانی بنی صــدر در خیابــان تختــی _ منــزل پــدری اش _بی حادثــه بخیــر گذشت. 🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀 @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁨خداوند نخواهد کذشت!! تا الان شنیده‌اید که رهبر معظم انقلاب بگویند خدا از فلانی نخواهد گذشت؟!؟ پس مسئله خیلی مهمه که آقا اینجوری صحبت می‌کنند... @parastohae_ashegh313
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
روایتگری حجت الاسلام جلالیان در مورد شهدا / مسجد ولیعصر عج آبیک👇👇👇 https://www.aparat.com/v/mJO5T
کتاب یکی از کتاب های خوب مجموعه شهید هادی است‌که ماجرای چاپ کتاب، در جای خود بسی شگفتی دارد. ماجرا از جلسه ای درباره شهید هادی شروع شد که یکی از دوستان شهید، متن داخل عکس را بیان کرد. او گفت که در شب عملیات خیبر داود را در جبهه می بیند. داود خاطرات دوران اسارت را بیان و دوستانش ضبط می کنند. داود روز بعد شهید می شود. سه نفر نوار کاست صحبت های داود را داشتند که بعد از سالها نوار، از بین رفته بود. ما هم که منابعی از خاطرات خود گفته شهید نداشتیم منصرف شدیم، اما... همسر شهید معارف وند، سالها قبل نوار را روی ۱۴ برگه پیاده می کند‌. به طرز عجیبی برگه ها به ما رسید و متن اولیه کتاب از خاطرات خود شهید آماده شد... 📙اسرائیل اسیر. اثر گروه شهید هادی @parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هم اکنون باب الکفیل حرم سقا
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه۶۳ شرکت در ختم قرآن برای فرج @parastohae_ashegh313