•°🌻✨
خواهرانم!
#حجاب اسلامی ڪه از اسلام و رسول الله میباشد رعایت ڪنید و سیاهی چادر شما تیری است بر پیڪر دشمنان اسلام .
"#شهیدسیدیونسفاطمی"
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتی کوتاه از #سیدالاسرا
#شهید_سید_حسین_لشکری
اللهمعجللولیکالفرج
اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
@parastohae_ashegh313
#قسمت292
پرسیدم: «خب، موفق شدی؟» جــواب داد: «اونــا مشکلاتشــون بــه انــدازۀ ثروت خدادادی و منابع غنی جنگلی و کشاورزیشــون خیلــی زیــاده. مــن قبــل از هر چیزی بحث هــای حفاظتی رو برای رئیس جمهــور کنگــو، جــا انداختــم. ایشــون متأســفانه بیــش از حــد بــه آدم هــای دوروبرش اعتماد داره، نگرانم مبادا از همین جا ضربه بخوره، با این حال کارهای خوبی توی این مدت انجام شد. تا اینکه نیش پشه منو تا محضر حضرت عزرائیل برد. امّا عمرم به دنیا بود و خانم فاطمۀ زهرا، کمکم کرد.» و رو کــرد بــه دختــرم زهــرا گفــت: «وقتــی گره های بزرگ بــه کارتون افتاد، از خانم فاطمــۀ زهــرا کمــک بخوایــد. گره هــای کوچیــک رو هم، از شــهدا بخوایــد براتون بــاز کنــن.» و توضیــح داد: «مالاریــا کــه نیشــم زد، مدتــی تــوی بیمارســتان بســتری بودم. اونجا مشــکلات اســتفاده از ســرنگ برای چند تا مریض خیلی متداوله و از طرفــی، مریضــی ایــدز هــم خیلــی زیــاده و مــن همش نگران بــودم که مبادا یکی از این ســرنگ ها، منو آلوده کنه. به دور و بری ها می گفتم که مواظب ســرنگ ها باشــن امّا خیلی می ترســیدم. فشــارم مرتب می افتاد روزی پنج تا ســرم می زدن اما چشــمام ســیاهی می رفت چیزی مثل حالت کما داشــتم بین هوش و بی هوشــی و مرگ. یک بار فکر کردم که روح از تنم داره خارج می شه. شهادتینم رو گفتم. امّا دلم نمی خواســت اونجا بمیرم. نگران ســرنگ ها بودم. لحظۀ جون دادن، توســل به خانم فاطمۀ زهرا پیدا کردم چند دقیقه بعد، از این رو به اون رو شدم. دو، سه ســاعت بعد دیگه هیچ وقت فشــارم نیفتاد. دکترها درمانده بودن که چه اتفاقی افتــاده و مــن زبــان گفتــن نداشــتم. همــون جــا نذر کردم که تا زنده ام هر ســال ایام فاطمیه، نذر روضۀ حضرت زهرا داشته باشم.»
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت293
به شــکرانۀ ســلامتی حســین، منتظر ایام فاطمیه نشــدم و ســنگ بنای روضۀ حضــرت زهــرا را از همــان وقــت گرفتــم. هنوز یک ماه از آمدن حســین به ایران نگذشــته بود، که ســر ظهر، اخبار سراســری تلویزیون خبری را گفت که اشــک را تــوی چشــمان حســین نشــاند. خبــر ایــن بــود: «کابیلا، رئیس جمهوری کشــور آفریقایی کنگو توسط یکی از نزدیکانش کشته شد.» وهب وقتی گریۀ با با را دید، متعجب شد و پرسید: «بابا برای یه آدم کمونیست اینجوری ناراحت شدی؟!» حســین گفــت: «کابیــلا و کنگــو، ظرفیــت خوبی بــرای انقلاب اســلامی بودن. از همــان کســی کــه خیلــی بهــش اعتمــاد داشــت، ضربه خــورد. حالا ببیــن بعداً چه اتفاقی تو کنگو می افته.» چنــد روز بعــد، حســین حــرف نا تمامــش را بــرای وهــب و ما کامل کرد و گفت: «کابیلا رو کشتن و پسرش ژوزف رو جاش گذاشتن و ژوزف هم رفت آمریکا و کنگو پایگاه اسرائیلی ها شد. من برای اینکه این اتفاق نیفته، خیلی خون دل خوردم.»
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
یادخاطراتعاشقانخدا
#روایت
#شهیدمصطفیصدرزاده از نماز اول وقت روبروی دشمنان تکفیری در میدان نبرد 🔗
✨نماز اول وقت سیره #شهدا
🔰 اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ
🌷 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🤲🏻
@parastohae_ashegh313
#کتاب_صوتی نمایشی #من_زنده_ام
"خاطرات دوران اسارت معصومه آباد"
#معصومه_آباد #دفاع_مقدس
📗#معرفی_کتاب
💢اسارت مفهومی است که تا اسیر نشده باشی نمیتوانی آن را درک کنی. برای یک مرد هم مفهوم اسارت غیر قابل تصور است چه رسد به اینکه این اتفاق را از زبان یک دختر ۱۷ ساله بشنوی.
🌱"من زندهام" عنوان کتابی است نوشته معصومه آباد که به شرح خاطرات دوران چهار ساله اسارت وی از سن ۱۷ تا ۲۱ سالگی در چنگال ارتش بعث عراق می پردازد.
🌱واقعیت این است که هر کسی موقع ورق زدن کتاب و لا به لای خطوط آن دو احساس «اندوه و غم» و «عزت و افتخار» را توأمان تجربه می کند و جاهایی از کتاب را از پشت پرده ی اشک خواهد خواند...
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
Part01_نمایش من زنده ام.mp3
8.7M
#کتاب_صوتی 🎧
📗 من_زنده_ام
فصل ❶
#معصومه_آباد
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
@parastohae_ashegh313
🔸مدتی بود که زیارت عاشورای لشکر تعطیل شده بود. حاج قاسم مرا دید و پرسید: پس زیارت عاشورا چه شده؟
گفتم به علت نبود مداح خوش صدا تعطیل است.
حرفم را برید و گفت:
🚩 این هم شد دلیل. در جبهه اسلام، عَلَم زیارت عاشورا نباید بر زمین بماند.
🔸از آن به بعد، هر وقت می آمد و می دید که لنگ مداحیم، خودش میکروفون را بر می داشت و شروع می کرد: السلام علیک یا ابا عبد الله.
#شهید_قاسم_میرحسینی
راوی: مهدی صوفی
کتاب خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۱۰۱ . (به نقل از کتاب نگین هامون، احمد دهقان، ص ۱۳۵).
📥 برشها
#شب_جمعه قرائت #زیارت_عاشورا به نیابت از شهدا
اللهمعجللولیکالفرج
صلیاللهعلیکیااباعبدالله
@parastohae_ashegh313
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه107
شرکت در ختم قرآن برای فرج
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
107-maede-ar-parhizgar.mp3
1.17M
4_5774099817370226132.mp3
12.78M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت سیزدهم:
منزلگاههای تکریت، اعمی و ...
#صباحا_و_مساء
اللهمعجللولیکالفرج
صلیاللهعلیکیااباعبدالله
✧════•❁🌹❁•════✧
✅ سیزدهمین روز #چله_نماز_شب و #چله_زیارت_عاشورا
@parastohae_ashegh313
🕊دل که هوایے شود...
پرواز است که آسمانیت مےکند.
و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم کربلا مےگیرد...
📎بیایید دلها را راهے کربلاے جبهه ها ڪنیم ...
زیارتنامه "#شهــــــداء"
🍃بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🍃
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
هدیه به ارواح طیبه شهدا #صلوات..
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
🤲🏻اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتی کوتاه از زندگی خلبان #شهیدمحمد_هاشم_آل_آقا
#جاویدالاثر
🌹سالروز شهادت
هدیه محضر همه شهدا #صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دورازحرمت...؛
دغدغهجزروضهندارم
سرگرمگرفتاریودرگیرفراقم!
دلتنگمودلتنگمو
دلتنگعراقم💔🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت294
جســم حســین میان ما بود امّا گویی روحش را میانِ محرومین ســیاه آفریقا جا گذاشته است. فرمانــده کل ســپاه، یکــی دو کار بــه او پیشــنهاد داد، یکــی از آن هــا فرماندهــی لشــکر 72 محمدرســول الله بود. فرمانده ســپاه با شــناختی که از روحیۀ حســین داشت، این پیشنهاد را داده بود. امّا برای حسین مهم بود که به جای چه کسی منصوب می شود و فرمانده قبلی پس از تحویل کار به کجا می رود. آیا شأن و جایگاه او حفظ می شود یا نه؟ اتفاقاً فرمانده قبلی او همرزم سابق و دیرینش، حاج احمد سوداگر بود. حسین او را نابغۀ ناشناخته و بنیانگذار اطلاعات در جنگ می دانست. تصویری که حسین از احمد سوداگر در ذهنم ترسیم کرده بود، ســیمای یک جوان پرکار، متواضع، با اخلاص، با هوش و خســتگی ناپذیر بود که یک پایش را در آغاز جنگ در جبهه جا گذاشته بود و پای مصنوعی داشت. حسین این گونه از استقامت و بزرگی او یاد می کرد: «اواخر جنگ، من و احمــد ســوداگر معاونیــن فرمانــده قرارگاه قدس بودیــم. من معاون عملیات بودم و او معاونِ اطلاعات_ عملیات، وقتی از شناســایی ارتفاعات سر به فلک کشــیدۀ کردســتان عــراق برگشــتیم، احمــد پــای مصنوعــی اش را در آورد. به حجم یه کاســه داخل پای مصنوعی اش خون جمع شــده بود. اســتخوان پای بریده توی گوشــت نشسته بود. امّا خم به ابرو نمی آورد. پای مصنوعی رو از خون خالی کرد و پوشید. این یه گوشه از گمنامی حاج احمد توی جنگ بود، بعد از جنگ هم ناشناخته موند و من نمی خوام برم جای این مرد بزرگ.» گفتم: «شما می ری جای اون، ایشونم می ره جای یکی دیگه.» احمــد می خــواد بــره دنبــال کار بیرون از ســپاه، اصــرار داره که برم جاش امّا نمی خوام برم.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
#قسمت295
حســین بلاتکلیــف مانــده بــود. می رفــت و پــای درددل هــای احمــد ســوداگر می نشســت و ســر دو راهــی تصمیم گیــری قــرار گرفتــه بود. تا یــک اتفاق که نه، یــک خــواب، تردیــدش را بــه یقین، تبدیل کــرد. تو ی خواب با خودش حرف می زد، حتی گریه می کرد با صدای او من هم از خواب پریدم، بالشش خیس آب بود. چراغ را روشــن کردم و یک لیوان آب و بید مشــک بهش دادم. هنوز گرم خواب بود و باور نمی کرد که بیدار شــده، مثل کســی که از دنیای دیگری آمده باشد، غریبه وار دور و بر را نگاه می کرد. پرسیدم: «حسین جان، چی شده، چی توی خواب دیدی؟» گفت: «خیلی سخت بود.» پرسیدم: «مگه کجا بودی؟» با صدایی که هنوز صاف و روان نبود گفت: «پل صراط.» و بریده بریده خوابش را گفت: «روز قیامت شــده بود. باید از پلی باریک عبور می کــردم. مــن این طــرف پــل صراط بودم. اون طرف پل غبارآلود بود و خوب دیده نمی شد جرئت رفتن نداشتم. پاهام به زمین چسبیده بود. به خدا التماس کردم. تمام اعمالم یک آن جلوی چشــمم آمد. گریه ام گرفت. که یه دفعه از اون طرف، غبارها کم شدن و چند نفراومدن لب پل. غبارها که کنار رفتن، دوستان شهیدم رو دیدم؛ احمد متوسلیان، محمود شهبازی و ابراهیم همت. جلوتر از بقیه بودند و اشاره می کردند که نترس بیا. راه افتادم به طرف احمد، محمود و همت. وقتی رسیدم با هم برای سیدالشهدا عزاداری کردیم و سینه زدیم که بیدار شدم.» خواب حسین، کار خودش را کرد. به فرمانده کل سپاه _ آقارحیم_ پیغام داد که مسئولیت لشکر 72 محمد رسول الله را می پذیرم.
🥀خاطرات همسر شهید سردار حسین همدانی🥀
@parastohae_ashegh313
♦️بهترین فرمانده
🍃شهید سهیلی از زمانی که فرمانده شدند برخلاف دیگران که از ترفیع رتبه خوشحال می شوند نگران بودند و همیشه می گفتند مسئولیت من بیشتر شده و بایستی بیشتر تلاش کنم و در پیشگاه خداوند و خلق خدا جوابگو باشم.
🍃او به قدری حس وظیفه شناسی و احساس مسئولیت داشت که حتی تا دو روز بعد از تولد دخترمان اطلاع نداشت و به محض خبردار شدن، خودش را به منزل رساند و با هیجان و اشتیاق زیادی وارد اتاق شد و با دیدن ما اشک در چشمانش حلقه زد و سکوت کرد.
#شهیدفریبرزسهیلی از نیروهای مرزبانی ناجا بیستم مردادماه 92 هنگامی که با سربازش #شهیدهادیغلاماعتبار در منطقه اورامانات کرمانشاه در حال گشت زنی بودند در کمین گروهک تروریستی پژاک قرار گرفته و هردو به شهادت رسیدند.
🌹 سالگرد شهادت
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
[🌿🖇]
خواهران #زینبی ، #حسینی باشید
◾️خواهران خوب تر از جانم من نمی دانم وقتی حسین (علیهالسلام) در صحرای کربلا بود چه عذابی می کشید ، ولی می دانم حس او به زینب (سلاماللهعلیها) چه بوده.
▪️عزیزان من حالا دست هایی بلند شده و زینب هایی غریب و تنها مانده اند و حسینی در میدان نیست . امیدوارم کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینب های زمانه و حرم او دفاع کنیم .
✍🏻فرازی از #وصیت نامه
#شهیدبابكنوریهریس
مدافع حرم
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
هدایت شده از گذر عمر به سبک شهدا
25.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سر سفره شهدا بشین و کمی درس بیاموز
https://eitaa.com/BeSabkeShohada
#ڪلام_شھدا #سیره_شھدا
■ مگر ما به غیر از روضه و اشک بر سید الشھدا و #نماز_اول_وقت ، چیز دیگری هم داریم ؟!
✖️اگر این سه را از ما بگیرند ،
دیگر هیچ چیز نداریم ..
#شھید_سیدعلی_زنجانی
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
Part02_نمایش من زنده ام.mp3
10.38M
#کتاب_صوتی 🎧
📗 من_زنده_ام
فصل ❷
#معصومه_آباد
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
┄┅═✧❁🌴❁✧═┅┄
فصل1 👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/28286
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه108
شرکت در ختم قرآن برای فرج
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313