eitaa logo
وارد کانال زیر بشید ،
219 دنبال‌کننده
18 عکس
4 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام وقت بخیر.امیدوارم که خوب باشید.ممنونتون میشم من رو راهنمایی کنید. خانم ۳۹ساله هستم.همسرم۴۷سال دارن.۲۳سال از ازدواجمون میگذره. سه فرزندپسر۲۰ساله.دختر۱۳سال. وپسرکوچکم۸سال داره. سال اول ازدواج متوجه اعتیاد همسرم شدم ولی به هیچ کس نگفتم ضمن اینکه کم سن بودم وهفده سال داشتم.تا اینکه دوسال بعد پسرم بدنیا اومد.واعتیاد همسرم هم آشکار شد وهمه فهمیدن و چندسال زجرکشیدم و تلاش کردم تا تونست ترک کنه.یه خونه کوچک خریده بودیم بعداز ترک اعتیاد اونو فروخت و مستاجر بودیم تا پنج سال پیش.که با ارثیه که از پدرش بهش رسید خونه دار شدیم همون اوایل گفت که ۲۰۰میلیون بدهکار شده و بخاطره خونه بوده و من یقین دارم که نیست بخاطره خونه ما یک ریال هم بدهکار نشدیم. همسره من مغازه دار هست و همه بدهکاری از مغازش هست و بخاطره بی اهمیتی و بی برنامگی بدهی بالا آورد تا اینکه چندروز بازداشت شد و باز خانوادش از ارثیه ازش کم کردن و دویست میلیون بدهی رو دادن.دوتا ماشین قسطی از سایپابنام من خرید که قسطاش رو پرداخت نکرد و حکم جلب من هم اومد.و دوباره مثل قبل رفع و رجوع شد.و خلاصه تا چند وقت پیش دوباره فهمیدم که با شریکش بهم زدن و باز دوباره نزدیک به ۲۰۰میلیون بدهکار به شریکش شده و اون هم شکایت کرده.هفت ماه پیش هم بعداز کلی بگو مگو خونه و بچه ها رو ترک کردم و به منزل مادرم رفتم و تقاضای مهریه و طلاق کردم که باز به دادگاه نکشید و دوباره برگشتم.ولی الان که دوهفته آیی میشه دوباره فهمیدم بدهی بالا آورده واقعا دیگه نمیتونم بپذیرم دارم زجر میکشم که از اینطرف بدهی بیاد برای چیزی که منو بچه هام اصلا ندیدیم یا بقولی نخوردیم.از اونطرف خانوادش بدهی رو میدن و از ارث کم می‌کنن.تحمل اینکه خواهرها و برادر شوهرم هر بار که ارثیه بهشون میرسه و اون رو به مطلب میرسونن ولی منو بچه هام به نسبت اونا حتی خیلی پایین تر هم هستیم رو ندارم.دیگه نمیتونم تحمل کنم دیگه از بس دروغ گفته و گفته بهم فرصت بده واقعا بیزارم.بیست و سه سال هست که اون اشتباه کرده و از من طلب بخشش کرده و من گذشت کردم.واقعا بخودم و بچه هام ظلم می‌کنه اصلا وضع ظاهر زندگیم قابل مقایسه با خانواده خودش نیست. ولی از حق نگذرم به طور معمول همیشه از خرجی خونه کم نگذاشته ولی در حده پایین ولی همون کم همیشه بوده.خرید پوشاک و وسایل منزل رو هم که از نظرش یه کاره بیخود هس ولی با اصرار من فقط بلحاظ پوشاک در حد معمول رو به پایین انجام میده.مرده خوش اخلاقی هست.ولی خیلی دروغ میگه.و خسیس.و فوق العاده حسود. منو راهنمایی کنید لطفاً اصلا دیگه نمیخوام حتی ببینمش. مچکر از شما دعا گوی کاره خیر شما هستم. https://chat.whatsapp.com/FFjenNajPc0CAMdHwp2iEt
Recording سوال ۱۵۹.mp3
سلام خانم سقایی عزیز؛خسته نباشید؛ من یک خانوم 40ساله و.... ودارای سه فرزند هستم چند ساله که متوجه شدم همسرم با یک خانوم ارتباط داره چند باری که باهاش صحبت کردم کتمان کرد وناراحت وداد وبیداد که میخوای آبروی من رو ببری منم دیگه چیزی نگفتم بخاطر جنجالی که میکنه جلو بچه هام ؛چون همسرم هم ...... هست نخواستم کسی از این موضوع مطلع شه وشخصیتش زیر سوال بره ؛ولی خیلی از این موضوع رنج میبرم نمیدونم باید چه کنم وچطور رفتار کنم نگران آینده خودم وفرزندانم هستم تشکر فراوان🙏🙏 https://chat.whatsapp.com/FFjenNajPc0CAMdHwp2iEt جهت نوبت دهی مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید 09173101243
سلام صبح بخیر خانم سقایی خانم سقایی شوهرم معتاد هست تازگیا متوجه شدم مصرفش شیشه هستش استرسم صدچندان شده نمیتونم به کسی چیزی بگم اقدامی کنم دعوا مرافع راه میندازه بهش گفتم اقرار کرد ولی چند بار خودم دیدم بازم گفت نیست ناحق میگی ی روز خواب بود از تو جیبش مواد شیشه برداشتم نشون کسی دادم گفت خودشه من دوتادختر دارم یکی کلاس پنجم یکی هفتم خیلی تو بزرگ شدنشون تربیتشون استرس دارم مبادا جایی کوتاهی کرده باشم لطفا منو راهنمایی کن چیکار کنم راه درست با خشرویی بهش گفتم اشتباه کردی درست هنوزم دیر نشده بیا بزارش با اراده خودت کنار منم مثل کوه پشتت هستم قبول نکرد بعد باگریه تهدید گفت میزارمش کنار هنوز خبری نیست فک نکنم بتونه لطفا کمکم کن بخاطر دخترام راه درست نشونم بده 😭😭😭 https://chat.whatsapp.com/FFjenNajPc0CAMdHwp2iEt جهت نوبت دهی مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید 09173101243 زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی
شوهر من چند سال پیش با یکی از آشنایانم بهم خیانت کرد من خودم فهمیدم ولی اون گفت چیزی نیست بینمون ولی من مطمئنم اون زن هم خودش شوهر داره بچه ولی به من خیانت شد حس میکنم شوهرم بهم علاقه نداره به اون زنی که بهم خیانت کرده علاقه داره البته شوهرم که اومد منو گرفت عاشق من بود ولی نمیدونم چی شد یه دفعه بهم خیانت کرد ولی میدونم علاقه ای به من نداره حس میکنم تلفنی باهم ارتباط دارن .نمیدونم چیکار کنم اون کسی هم که بهم باهاش خیانت کرده از اقوام .ولی اگه به کسی بگم کسی حرفم باور نمیکنه چون یه سری گفتم کسی باور نکرد من مقصر شدم حالا میخام شما کمکم کنید لطفا. https://chat.whatsapp.com/Jyp7U5ldqGyDdQBgL7EIVI جهت نوبت دهی مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید 09173101243 زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی
سلام خانم سقایی من خانمی هستم تقریبا سی سالمه و همسرم شش سال بزرگتر هستن ما هر دو بزرگ شده ی روستا هستیم ولی از وقتی ازدواج کردیم رفتیم ی شهرستانی ک با روستامون تقریبا ۴۰ دقیقه راه هست محل کار همسرم توی روستامون هست ک مغازه دار هست و شناخته شده هست و مشتری داره ما هر ماه ۲۰ روزش تقریبا قهریم شوهرم روزها خونه نمیاد میاد خونه پدرش شب تا شب میاد خونه ک اینم خسته هست و حوصله نداره و من بهش حق میدم ک کلا بد اخلاق و عصبی باشه ولی خوب نمیدونم مشکل از منه یا او ک همش با هم بحث میکنیم منم جواب میدم نمیتونم طاقت بیارمو جواب ندم چون حرفاش منطقی نیست با هیس و بسه دیگه تمومش کن میخواد تمومش کنه ولی وقتی میایم روستامون خونه باباش باهام خوبه فقطم خونه باباش ن بابای خودم من وقتی میام خونه پدر شوهرم راحت نیستم وقتی میام همه کارهای خونه با منه مادر شوهرم ک میگه برنج خیس کن دیگه تا آخرش رو میخونم ک باید غذا درست کنم با لباس و تو گرما و آشپزی خونه کس دیگه خیلی سخته خیلی هم ایراد گیرن هی باید بپرسی این کجاس اون کجاست حتی نمیگه چیکارش بکن عقدم ک بودیم همین روال بود ده پونزده روز میومدم حتی اگه آب برق و گاز قطع بود ی سال هم تو خونشون زندگی کردم بعد از عروسیمون اون موقع هم همینجور بود باید کارهای خونه رو بکنم تا خودش ی کاری مثل حیاط شستن رو بکنه ی جاری هم دارم ک جدیدنا حتی بعد ناهار ظرفا رو نمیشوره اینا رو گفتم ک بدونید زندگی کردن نزدیکشون خیلی برام سخته چون هر روز دیگه باید این کارا رو انجام بدم خونواده شلوغی هم هستن حالا واقعا نمیدونم اگه ی عمر بخوام از همسرم دور باشم او روستا باشه و من شهرستان خیلی سخته همش باید دعوا داشته باشیم اگرم من بخوام بیام تو روستامون ک خیلی سخته انگار باید برا بقیه زندگی کنم ادمای خوبی هم هستنا ولی کلا بد دختر و زن و عروس هستن دوتا جاری هم داشتم بعد از من عقد کردن طلاق گرفتن از طرفی هم خیلی بد دهن هستن و احترام همدیگرو ندارن بخاطر بچم نمیدونم چیکار کنم. https://chat.whatsapp.com/KEkRR9aCgYe1RixE8hCE4p جهت نوبت دهی مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید 09173101243 زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی
سلام تشکر از خانم سقایی من اسفند ماه عروسی گرفتم همسرم ماه اول خوب بود بعد بحث میکردیم مشت میزد ولی چیزی نگفتم رفتیم تهران بحثی پیش اومدو شروع کرد به مشت زدن و با لیوان پلاستیکی زد تو سرم و شروع کرد خون اومدن اونقدر خون اومده بود که بلند میشدم سرم گیج میرفت میگف اگه حاضر شدی اومدی بیرون که هیچ وگرنه دوباره همین اشو همین کاسه‌منو باسر شکسته نشوند تو ماشین و اورد شهرمون و رفتم اورژانس و بخیه خورد چند روز بعدش بحثمون شد شیشه برداشت و گفت میزنم اونطرف سرتم میشکنم بری بخیه کنی حتی گفت به کسی نگو منم گفتم باش وبه خانوادم گفتم خوردم زمین شد هفته پیش تو ماشین دعوامون شد تهدیدم کرد میزنمت خونه که رسیدیم رفتم تو اتاق بعد از یکساعت اومد یه چی پشت سر هم میگفت و میرفت ترسیدم که بلایی سرم بیاره زنگ زدم بابام اومد دنبالم حالا پشت سر هم پیام به مامانم و خودم حرفای زشت زدن ولی دلم میخواد برم خونم چکار کنم بنظرتون https://chat.whatsapp.com/J2FZOsjqXfmDbV3s4ws3OP جهت گرفتن نوبت مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید 09173101243 زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی
باسلام خدمت خانم سقایی وتشکراززحمات شما...من چندین سال هست ازدواج کردیم همسرم خداروشکرخوب هست امایک مشکلی که داره زیادباخانواده من رابطه نداره رفت وآمدنداره ماباهم غریبه بودیم..یعنی شایدهردوماه یکباربیادخونه پدرم اینااونم نیم ساعت میشینه میگه بریم..نه اینکه ازخانواده ام بی احترامی دیده باشه نه یاخونه برادروخواهرم هم همینطوروقتی بهش میگم بریم یه سرخونشون انگارخفه اش کردی وقتی اخم میکنم وناراحت میشم دیگه ازسرزور میگه بریم اونم نیم ساعت وبرمیگردیم اصلا حرفی هم پیش نیامده باکسی یابی احترامی ازکسی دیده باشه اما خدانکنه خواهراش زنگ بزنن بگن بیاپارک دورهمیم میگه زودبپوشیدبریم بچه هابازی کنن یامیریم خونه هاشون بیشترازدوساعت میشینه کمترنمیشینه..یه چندبارباهاش لج کردم گفتم حالاکه نمیری خونه خواهروبرادرم منم نمیرم یه دوبارخوب میشه دوباره همون آش وهمون کاسه هفته ایی یکباربایدخونه یکی جمع بشن دورهم شامی دورهمی یاهواخوب باشه پارکی منم همیشه باهاش رفتم اماانقدرازخانواده ام دوری کرده تواین چندسال که اوناهم زیادنمیان خونمون دیدارهادیرورابطه هاسردشده نمیخوامم مقل خودش هفته ایی بره خونه خانواده ام حداقل دوهفته ایی سه هفته ایی یه بارحداقل خونه مادرم اینا...ممنون ازراهنمایی وزحمات شما🌹 https://chat.whatsapp.com/J2FZOsjqXfmDbV3s4ws3OP جهت نوبت گیری مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید 09173101243 زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی
سلام وقت بخیر. من 30سالمه و 9ساله ک از عقدمون میگذره منو شوهرم خیلی بهم علاقه مند بودیم هردوهم تاحدی مذهبی هسیم. وقتی عقد کردیم چن از قبل همدیگررو میخواسیم و اشناهم بودیم باتموم مشکلاتمون براحتی میگذشتیم وکنار میومدیم هردومون دانشجو بودیم. نه پولی ن سربازی ن کاری ن سرمایه ای هیچی نداشت همسرم فقط بخاطر خوب بودن و پاک بودنش واینکه همو میخواسیم قبول کردیم وعقدهم شدیم. 3سال عقد بودیم حتی پوله یه ادامس هم نداشت همسرم. تااینکه ای سه سال بخوشی گذشت بعده شوهرم درسش تموم شد وسربازی رف و چندین جا از پایین ترین کارها و سمت ها شروع ب کار کرد ک بعد از چن ماهی تو مشغوله کار در مورد رشتش شد. وعروسی کردیم همه چیز خوب پیش میرف باوجوده اینکه درامدمون کم بود وقسط ووام ومشکلاته دیگه زندگی داشتیم. به اصرارو تیکه وکنایه دیگران بعد 2سال از ازدواجمون بچه دارشدیم اما همسر موافق با بچه نبود ومن هم ک بچه دوسداشتم و طاقت تیکه واصرارای دیگران رو نداشتم راضیش کردم ک بچه دارشیم. الان دختر3سالشه باباش دوسشداره اما اونجوری ک باید حوصلش رو داشته باشه نداره. ب اصراره من باهاش بازی کنه جوری که دخترمم باوجوده علاقه زیادی ک به باباش داره اما در بودنه من اصن پیش بابا نمیره خیلی کم پیش میاد. بالاخره بعداز اومدن دخترم منو همسرم روز بروز از هم دورتر شدیم. نمیدونم چرا دیگه مثه قبل نیس. درضمن همسرم ادمه ساکت وکم حرف و درعین حال مسولیت پذیر درقباله کارش هس والان مدیره ومشغله وخستگیش خ زیادشده صب ساعت5میره 6عصرمیاد خسته جوریکه حوصله خودشم نداره ومدام باید پاگوشی جوابگو کارمنداش باشه. اصن وضع زندگیمون خ خوب شده الی شکر اما اون صمیمیتی ک باید داشته باشیمو نداریم. حتی رابطه زناشوییمون هم ب حداقل رسیده. هیچی از لحاظ امکانات کم نمیذاره بی حرمتی نمکنه اما ارتباط کلامیمون بشدت کم شده. وقتی بهش میگم چرا ایجور شدی نکنه مشکل منم نکنه من کاری کردم ک ناراحتی چی شده؟! فقط. میگه باز خیال پرداز شدی و فکرای الکی واسه خودت میکنی میگه از خستگی زیاده کلافه شدم سره کار. کارش سنگین پرمسولیت و پرمشغلس. ومن هم از اینکه مدام باید با بچه کل کل کنم و هیچ هم صحبت و هم دردی ندارم دیگه خسه شدم اما میگه من دوستدارم فقط خستگی اجازه نمیده ک بهت بگم وانمود کنم. یابعضی وقت میگه منکه میگم منکه رفتارم عوض نشده تو حساس شدی. ولی من واقعا حس تنهایی شدید دارم کمبود محبت دارم پول برامن محبت نمیشه تنهاییمون پر نمیکنه نیازمو بر طرف نمیکنه. لطفا راهنماییم کنین بدونم چجور باید رفتار کنم چیکار کنم ک همسرم ب حرف بیاد و یکم بگه بخنده یکم خستگیش بره. یکم باهم خوبو خوش باشیم. ک یکمم از دلتنگیا ودردای من کم شه خواهش میکنم راهنماییم کنین من چندباری تو پیج وگروه های مختلف بامشاوره درمیون گذاشتم اما هیچکس جوابمونمیده راهنماییم نمیکنه https://chat.whatsapp.com/J2FZOsjqXfmDbV3s4ws3OP جهت نوبت دهی مشاوره حضوری یا تلفنی به شماره زیر پیام دهید 09173101243 زهرا سقائی کارشناس ارشد روانشناسی