واژه ی دی که در اوستا «دتهوش»(Dathush) یا «دزوه»(Daz-vah) می باشد به معنی دادار یا آفریننده و آفریدگار است که همیشه به مانند صفتی برای اهورامزدا آورده شده است.
واژه ی «دی» از مصدر «دا» آمده است که در اوستا و فارسی هخامنشی ( پارسی باستان) و سانسکریت به معنی دادن، آفریدن، ساختن، و بخشیدن، است.
در پهلوی "داتن (Datan) " و در فارسی «دادن» شده است و "داتر"(Dater) که در پهلوی "داتار "و در فارسی «دادار» یا آفریدگار گفته می شود و در خود اوستا در آفرینگان گاهنبار بند 11 صفت دتهوش برای دهمین ماه سال بکار رفته است.
ابوریحان بیرونی درباره ی «دی» می گوید :
" ... دی ماه، نخستین روز آن خرم روز است و این روز و ماه هر دو به نام خداوند است که «هرمز» نامیده می شود، یعنی حکیم و دارای رای و آفریدگار. در این روز عادت ایرانیان چنین بوده که پادشاه از تخت شاهی پایین می آمد و جامه ای سفید می پوشید و در بیابان بر فرش های سپید می نشست و دربان و یساولان را که شکوه پادشاه با آن هاست به کنار می راند و هر کس که می خواست پادشاه را ببیند، خواه دارا و خواه نادار بدون هیچ گونه نگهبان و پاسبان، نزد شاه می رفت و با او به گفتگو می پرداخت و در این روز پادشاه با برزگران می نشست و در یک سفره با آن ها خوراک می خورد و می گفت : من مانند یکی از شماها هستم و با شماها برادرم، زیرا استواری و پایداری جهان به کارهایی است که به دست شما انجام می شود و امنیت کشور نیز با من است، نه پادشاه را از مردم گریزی است و نه مردم را از پادشاه"…
چهار جشن منسوب به «دی» یا «دادار»(خداوند – هرمزد) :
۱- اورمزد و دی ماه در نخستین روز دی ماه
۲- دی بآذر و دی ماه در هشتمین روز دی ماه
۳- دی بمهر و دی ماه پانزدهمین روز دی ماه
۴- دی بدین و دی ماه بیست و سومین روز دی ماه
که «کوشیار گیلانی» در «زیج جامع» این روزها را " دی جشن " می نامد.
https://www.instagram.com/p/C7cf6j6Ox1z/?igsh=MWtvdjdpNWppcThqYw==
هدایت شده از اخبار تهران
6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️ ارتفاع عجیب آبشار فصلی در استان ایلام
✅اخبار تهران 👇
https://eitaa.com/joinchat/2367422697Ccde4d4f394
امروز آذر ایزد از ماه خورداد سال 3762 مزدیسنی، دوشنبه هفتم خردادماه 1403خورشیدی، 27 مه سال 2024 میلادی و 28 ماه ذی العقده سال 1445 قمری
«آذر» در اوستا «آترَ»، نهمین روز از هر ماه سی روزه و نهمین ماه در سالنمای زرتشتی به این نام است. آذر به چم آتش و گرما و نیروی داخلی برای جنبش و حرکت است. ایزد آذر از بزرگترین ایزدان دین زرتشتی است و آن نگهبان آتش است. آذر از آفریدههای بزرگ اهورامزد است. زرتشتیان، در تاریخ خود «آتش» را به مانند پرچم سپندینه میدانند و آذر ایزدی است نگهبان این نماد پایداری و استواری دین زرتشتی. آتش یكی از آخشیجهای چهارگانه طبیعت است كه ایرانیان همواره آنرا پاس میداشتهاند. جه نیکوست در این روز آتش نیایش خواندن و نیایش به درگاه اهورامزدا.
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر می چو آذر خواه
شادمان كن مرا به می كه جهان
شادمان شد به فر دولت شاه
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
به راه شو و نان مپز چه گناه گران است
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
به (آذر) مپز نان، که دارد گناه / بدین روز، نیک است رفتن به راه
امروز آبان ایزد از ماه خرداد سال 3762 مزدیسنی، سه شنبه 8 خردادماه 1403خورشیدی، 28 مه 2024 میلادی و آخر ماه ذی العقده سال 1445 هجری قمری
دهمین روز ماه در گاهشمار مزدیسنی آبان_ایزد نام دارد. نام ماه هشتم از سال خورشیدی و نام روز دهم، از هر ماه زرتشتی را آبان مینامند. در اوستا آپ در پارسی باستان آپی و در فارسی آب گفته میشود. در اوستا بارها “آپ” به چم فرشتهی نگهبان آب، گفته شده و همه جا جمع آمده است.
آبان نام پارسی شدهی ایزد آبها یا آناهیتا است. در اوستا (اردیویسور آناهیتا) به چم رودخانهی نیرومند بیآلودگی نامیده شده است. آناهیتا که کوتاه شده این نام اوستایی است، نام الههی نماینده بر این آبهای روان بوده و یَشتی که در اوستا به مناسبت این الهه سروده شده آبان یشت نام دارد.
آب یكی از آخشیجهای چهارگانه و بسیار گرامی در نزد ایرانیان بوده و نیاكان ما ستایش ویژهای برای آب داشتهاند، به گونهای كه آتشكدهها را نزدیک چشمهسارها یا جویبارها میساختند تا هم ایزد آذر و هم ایزد آب، این دو آفریدهی نیک اهورایی را بستایند.
در ایران باستان، آلودن آب از گناهان بزرگ بهشمار میرفته بهگونهای كه بر روی رود، گذری میساختند، تا هنگام رفتو آمد، آب را گلآلود نكنند. همچنین ایرانیان برای شستشوی بدن در محفظهای به نام «آبزن» كه به اندازهی اندام انسان بود، آب ریخته و خود را میشستند. آبزن، چیزی همچون وان حمام است كه اینروزها از آن، بهره میجوییم.
” بخشهایى از اردویسور نیایش یا آبزور”
و توانایى و زور و آفرین باد به اهورامزداى فروغمند،
با شکوه و به امشاسپندان ، به آبهاى خوب مزدا داده،
به آب اردویسور آناهیتاى پاک ، به همهی آب هاى مزدا داده،
به همه ی گیاهان مزدا داده ، به همه ی ستودگان مادى و مینوى،
و به فروهرهاى پاکان و راستان که پیروز و پرتوان هستند.
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش
آبانروز است روز آبان
خرم گردان به آب رز جان
بنشین به نشاط و دوستان را
ای دوست به عز و ناز بنشان
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
از آب پرهیز کن و آب را میازار
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
به (آبان) بپرهیز از آب و ای جوان/میالای و میازار آب روان
درود بر پژوهشگران امروز خورایزد روز از ماه خردادماه سال 3762 برابر با نهم خردادماه سال 1403 برابر 29 می سال 2024 میلادی و 20 ذی العقده سال 1445 هجری قمری خور یا هْوَر به چم (:معنی) خورشید، نام یازدهمین روز از هر ماه در گاهشمار زرتشتی است. آفتابخوانٓ خور، خوانًخور در گاتها به چـم خورشید آمده و اوستا هْوٓر آمده در پارسی خُور و هور یا خورشید مىگویند. هَورَخْشَئِتَو در پهلوى خْوَرَشتٓ در گاتها بدون شئت آمده است.
خراسان نیز از واژههای كهن و سرزمینهای خاوری بوده و به خورآسان مىخواندند به چم بر آینده و بالا رونده همان خورشید را گویند.
«ویس و رامین نو شتهی فخرالدین گرگانی»
بر آمدن گاه خورشید هركس سر آید
خراسان آن بود كز وی خور آید
خراسان پهلوی باشد خور آید
عراق و پارس را زو خور بر آید
خراسان هست معنی خور آبان
كجا زو خور بر آید سوی ایران
«سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی کتاب بندهش»
روز خور است ای به دو رخ همچو خور
تافت خور از چرخ فلک باده خور
باده خور و نیز مرا باده ده
افسوس احوال زمانه مخور
اندرزنامه آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
کودک به دبیرستان کن تا دبیر فرزانه بود
اندرزنامه آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار:
به (خور) روز، کودک به استاد ده / که گردد دبیری خردمند و به
متن موزیک خورشید خانم حبیب
دویدم و دویدم بالای کوه رسیدم
------------##------------
دویدم و دویدم بالای کوه رسیدم
------------##------------
اون ور کوه ساز میزنن نوای آواز میزنن
------------##------------
دلنگ دلنگ شاد شدیم از ستم آزاد شدیم
------------##------------
اون ور کوه ساز میزنن نوای آواز میزنن
------------##------------
دلنگ دلنگ شاد شدیم از ستم آزاد شدیم
------------##------------
خورشید خان آفتاب کن کلی برنج تو آب کن
------------##------------
خورشید خان آفتاب کن کلی برنج تو آب کن
------------##------------
------------##------------
خورشید خانم بفرمائید از آن بالا بیایین پائین
------------##------------
خورشید خانم بفرمائید از آن بالا بیایین پائین
------------##------------
ما ظلم و نفله کردیم آزادی رو قبله کردیم
------------##------------
از وقتی خلق پاشد زندگی مال ما شد
------------##------------
ما ظلم و نفله کردیم آزادی رو قبله کردیم
------------##------------
از وقتی خلق پاشد زندگی مال ما شد
------------##------------
خورشید خان آفتاب کن کلی برنج تو آب کن
------------##------------
خورشید خان آفتاب کن کلی برنج تو آب کن
------------##------------
------------##------------
از شادی سیر نمیشیم دیگه اسیر نمیشیم
------------##------------
از شادی سیر نمیشیم دیگه اسیر نمیشیم
------------##------------
هاجستیم و واجستیم تو حوض نقره جستیم
------------##------------
سیب طلا را چیدیم به خونه مون رسیدیم
------------##------------
بالا رفتیم دوغ بود قصه ی بیبی ام دروغ بود
------------##------------
پایین اومدیم ماست بود قصه ی ما راست بود
------------##------------
بالا رفتیم دوغ بود قصه ی بیبی ام دروغ بود
------------##------------
پایین اومدیم ماست بود قصه ی ما راست بود
------------##------------
قصه ی ما به سر رسید کلاغ به خونه اش نرسید
------------##------------
قصه ی ما به سر رسید کلاغ به خونه اش نرسید
------------##------------
هاچین و پاچین زنجیر و برچین
------------##------------
هاچین و پاچین زنجیر و برچین
------------##------------
------------##------------
اتل متل توتوله گاو حسن چه جور
------------##------------
نه شیر داره نه پستون شیرش و ببر هندستون
------------##------------
یک زن کردی بستون
------------##------------
اسمش و بذاز عم قزی دور کلاهش قرمزی
------------##------------
هاچین و پاچین هاچین و پاچین------------##------------
انتشارات پژوهشگران پارسه
متن موزیک خورشید خانم حبیب دویدم و دویدم بالای کوه رسیدم ------------##------------ دویدم و دویدم با
روز خورشید خانم و آهنگ خورشید خانم حبیب