۷۸۶
و عشق و تنها عشق
رازي که افتاده در مشکل ها
تو به زيبايي لبخند بهار مي ماني
به سپيدي شعر نمايي
وسعت پنجره را شيشه دوچندان
مي کند
در مسير گذر از ثانيه ها
دل شيشه اي پنجره ات بود که شکست
و عشق و تنها عشق
لحظه آمدن مرگ، چه زيبا رفتي
ميان هجوم سايه ها
در فصل خزان
( تنها ماندي)
آنها نديدند که آسمان
آماده پذيرائي توست . . .
(علیرضا عبدی املشی)
👈منبع پست در پارسی یار
#یک_فنحان_آرامش
#پارسی_بلاگ
#پارسی_یار
بِه نامِ صاحِبِ سَلام
دو سه قَدم مانده به صُبح
مَن چرا دلم خواب شُده
نَه غَزل مي خواند
نَه دلم صَبر زيادي دارد
بِه گمان دِل مَن
در قَفَس خود گرفتار شُده
با قَلَم دلنوازي مي کند
اما بيمار شُده
ساده بود و ديگران
خنده بحالش کَردند
بِه گمانم، وقتِ، سَحر است
که هُوشيار شُده
(علیرضا عبدی املشی)
👈منبع پست در پارسی یار
#یک_فنحان_آرامش
#پارسی_بلاگ
#پارسی_یار