eitaa logo
کانال رسمی هفته‌نامه پرتو
468 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
51 ویدیو
79 فایل
کانال رسمی ""هفته نامه پرتو"" وابسته به دفتر ارتباط فرهنگی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) 💠 آدرس سایت www.partosokhan.ir ⁦✳️⁩ ارتباط با مدیر مسئول @asemanha41 👨‍💻 ارتباط با ادمین @parto_sokhan
مشاهده در ایتا
دانلود
براي (ره) داراي همتي بلند و اخلاقي بود و به امور شخصا رسيدگي مي‌كرد و مانند پدري مهربان آنان را تحت خود قرار داده بود. چند روزي ديرتر از وقت مقرر براي تدريس حاضر مي‌شد. علت را از وي پرسيدند. فرمود: يكي از به علوم ديني مايل گشته و اين امر را با چند نفر در ميان نهاده است تا درس مقدمات برايش بگويند؛ ولي هيچ يك از آنان حاضر نشدند و شأن خود را بالاتر از آن ديدند بدين جهت خود، متصدي اين امر شده و درس او را به عهده گرفته‌ام http://partosokhan.ir/page.asp?Number=1039&Category=381 @partosokhan_ir
مي‌نويسد: روزي حدود 20 هزار تومان از وجوه شرعي، خدمت آورده بودند و ايشان مشغول تقسيم آن بود. در همان هنگام شخصي كه شيخ از آن خريده بود ولي هنوز پولش را نپرداخته بود نزد آمد و گفت: مدتي است كه گندم براي شما آورده ام، ولي هنوز بهاي آن را نپرداخته‌ايد اگر ممكن است اكنون مرحمت فرمائيد. شيخ به آن مرد فرمود: چند روز ديگر هم مهلت بدهيد آن مرد هم پذيرفت و رفت. در اين هنگام يكي از به شيخ عرض كرد: با اين‌كه اينهمه اموال در دست شما است چرا خواستيد و مرد را نداديد؟ شيخ فرمود: اينها مال و است ربطي به من ندارد. و من فعلا از مال خود چيزي ندارم كه قرضم را ادا كنم قصد دارم اين فرش را بفروشم و بدهي خود را بپردازم از اين رو مهلت خواستم. @partosokhan_ir
تعريف مي‌كرد: اوايل در ، براي اقامه به عزايي رفتم، اما هر چه كرديم نيامد، رو كرد به من و گفت: آشيخ تا واعظ مي‌آيد شما بخوان، روضه خواندن همان و پشت سر هم، همان. كار به جايي رسيد كه بعضي از شب‌ها تا جلسه داشتم، خلاصه كارم گرفته بود. يك شب با خودم كردم، با خودم گفتم: تو براي آمدي يا شدن، بعد از آن ديگر دعوتي را قبول نكردم، طرفم آمد، اما از آن كردم. : @partosokhan_ir
در يكي از نقل مي‌كند: اواخر بود كه با عده‌اي در مي‌خواندم. كه مي‌داديم ماهي 4 تومان بود، بعد از مدتي تمام شد و ما هنوز خدمت آقا مشغول خواندن بوديم. وقتي كه زمان شهريه رسيد، نفري 4 تومان به ايشان داديم ولي آقا دو تومان از آن را به خودمان برگرداند. كرديم! به آقا عرض كرديم: مگر نبايد ما 4 تومان مي‌داديم. ايشان در ما فرمود: درست است ولي الان جنگ تمام شده و هم پايين آمده به خاطر همين ماهي دو تومان كفاف مرا مي‌كند ولي شما هستيد، بقيه را براي تان پس انداز كنيد. : @partosokhan_ir
كارگري مرحوم شيخ محمد حسين زاهد(ره) در زماني كه مشغول تحصيل بود، براي گذران زندگي به اتفاق برادرش در به فروشي مي پرداخت و اين كار ادامه داشت تا زماني كه ايشان را ديدند كه لوازم نفت فروشي را جمع مي كند، از ايشان پرسيدند كه چه اتفاقي افتاده؟ فرمود: تا حال، درس خواندن براي من بود. ولي الان كه ها را از سر بر مي دارند، بر من است كه مقابله كنم و مشغول كار فرهنگي شوم. (شيخ حسين زاهد) @partosokhan_ir