🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت صد و چهل و یکم
نگاه نگران مجید پای چشمانم زانو زده و میشنیدم که مضطرب صدایم میکرد:
⁉الهه، خوبی؟!
با اشاره بیرمق چشمانم به نگاه نگرانش پاسخ دادم و به هر زحمتی بود پشتم را از دیوار کندم که تازه دردِ پیچیده در کمر و سوزشِ مغزِ سرم، به دلم تازیانه زد و نالهام را بلند کرد.
⚡درد عمیقی صفحه کمرم را پوشانده و سردردی که کاسه سرم را فشار میداد، امانم را بریده و توان برداشتن حتی یک قدم را از پاهای سُستم ربوده بود.
مجید، پریشانِ حال خرابم، متحیر مانده بود که یک دستم را از حلقه تنگ محبتش جدا کردم تا با فشار کف دستم، درد کمرم را آرام کنم و زیر لب زمزمه کردم:
چیزی نیس، خوبم... و همانطور که دست چپم در میان انگشتانش بود، با قدمهایی کمرمق به سمت خانه به راه افتادیم که مجید به انتهای کوچه خیره شد و حیرتزده خبر داد:
اینا که دم خونه ما وایسادن!
🚗 و تازه با این کلام مجید بود که نگاه کردم و دیدم اتومبیلی که لحظاتی قبل وحشیانه از کنارمان گذشته بود، درست مقابل در خانه ما توقف کرده و چند نفری که سوارش بودند، وارد خانه شدند و در را پشت سرشان بستند!!
صورتم هنوز از درد شدیدی که در کمرم پیچیده بود، در هم کشیده و نفسهایم از ترسی که در دلم دویده بود، همچنان بریده بالا میآمد و با همان حال پرسیدم:
⁉ اینا کی بودن؟!
و مجید همانطور که همگام با قدمهای کوتاهم میآمد، جواب داد:
- شاید از فامیلاتون بودن.
🌃 گرچه در تاریکی کم نور انتهای کوچه، چهرههایشان را به درستی ندیده بودم، اما گمان نمیکردم از اقوام باشند که بلاخره مجید با حرکت کلید، در خانه را باز کرد و همین که قدم به حیاط گذاشتیم، با دیدن چهرههای چند مرد غریبه، کنجکاویمان بیشتر شد.
👥👤 سه مرد ناشناس روی تخت کنار حیاط لَم داده و یکی دیگر هم کنار نوریه به دیوار تکیه زده و هیاهوی حرفهای داغشان، خلوت حیاط را پُر کرده بود.
👴 پدر هم کنار تخت ایستاده و آنچنان گرم صحبت شده بود که حتی ورود ما را هم احساس نکرد!
قدم سُست کردم تا مجید پیش از من حرکت کند که از دیدن این همه مرد نامحرم در حیاط خانهمان، هیچ احساس خوشی نداشتم و حسابی معذب بودم.
👤👥 پیدا بود که از آشنایان نوریه هستند و با این حال نه آنها و نه نوریه به خودشان زحمتی ندادند تا به ما سلامی کنند که مجید زیر لب سلامی کرد و من از ترس توبیخ پدر هم که شده، به نوریه سلام کردم که پدر تازه نگاهش به ما افتاد و با خنده رو به مردهای غریبه کرد:
👴دختر و دامادم هستن... و بعد روی سخنش را به سمت مجید گرداند:
- برادرهای نوریه خانم هستن.
پس میهمانان ناخواندهای که با آن رانندگی مستانه، خلوت پاک و عاشقانه من و مجید را به هم زده و تا سر حدّ مرگ، تن من و دل نازک جنینم را لرزانده بودند، برادران دختر مغروری بودند که جای مادرم را گرفته بود!
با این وضعیت دیگر تمایلی به ماندن نداشتم و خواستم بروم که صدای مرد جوانی که کنار نوریه تکیه به دیوار زده بود، در گوشم نشست:
👤 دخترتون رو قبلاً ملاقات کردیم!!
با شنیدن این جمله، بیاختیار نگاهم به صورتش افتاد و از سایه خنده شیطانی که روی چشمانش افتاده و بیشرمانه به صورتم زُل زده بود، تازه به یاد آوردم که اینها همان چهار مردی هستند که در ایام پس از فوت مادر، برای عرض تسلیت به در خانه آمده بودند و خوب به خاطرم مانده بود که رفتارشان چقدر گستاخانه و بیپروا بود.
حالا با این صمیمیت مشمئزکننده، نه تنها مرا اذیت میکرد که خون غیرت مجید را هم به جوش آورده و دیدم با نگاهی که از خشمی مردانه آتش گرفته، به صورت استخوانی مرد جوان خیره شده و پلکی هم نمیزند که دیگر نتوانستم حضور سنگینشان را تحمل کنم و با یک عذرخواهی سرد و ساده، راهم را به سمت ساختمان ادامه دادم.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜
⚖ روز در دادگستری یک آدمی قاتل بوده است. حکم اعدام او را میدهند.
👤 آقا که اعدام میشود، مادر آقای اعدامی به دادگستری میآید و شروع به فحش دادن به شهید مظلوم بهشتی میکند.
⁉ میگویند: آقای بهشتی بیرونش کنیم؟!
🌷 میفرمایند: چه شده است؟
👥 میگویند: به تو فحش میدهد!!
🌷 میگوید: به من فحش میدهد یا کار مختل میشود؟
👥 میگویند: نه!
🌷 میگوید: تا مادامی که این زن به من فحش میدهد، کاری با او نداشته باشید، اما اگر دیدید کار اداره مختل میشود، بیرونش کنید.
👌این یک مسألهای است که آدم باید از آن درس بگیرد. بی خود نیست که امیرالمؤمنین میفرماید:
🔅خدا شهادت را برای اولیاء خوبش قرار میدهد. شهادت قسمت هرکس نمیشود.
⚖ کجایند مسئولین بی ادعا کاش ما هم بشویم رهرو راه شهدا
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🎧 #بشنوید | #شور فوق العاده شنیدنی
🎼 اگه عالم خوبه، اگه خوبه دنیا...
🎤 کربلایی #جواد_مقدم
🌹 #چهارشنبه_های_امام_رضایی (ع)
🌐 @partoweshraq
⛓فیلسوف اسیر!!
👳🏻 فیلسوفی را اسیر گرفتند.
💰 مردی خواست تا او را بخرد.
👤 از او پرسید که به چه درد می خورد؟
👌فیلسوف گفت: به درد آزادی!!
📘 منبع: محاضرات الأدبا، حسین بن محمد راغب اصفهانی.
🔰📱به «گــروه پــرتــو اشــراق» در سروش بپیوندید:
▶🆔 sapp.ir/joingroup/NzJMo9DEluP52V6YtRd7ahB4
⚠ در میان هفت وزیری که در طول چهل سال گذشته استیضاح شدهاند هیچ یک مسئولیت اقتصادی نداشته و حتی در پر تنشترین روزهای تعامل مجلس و دولت هیچ استیضاح موفقی با انگیره مسائل اقتصادی اتفاق نیفتاده است.
📊 همین آمار نشان میدهد که روابط سیاسی حاکم تا چه اندازه متاثر از مسائل واقعی و قابل لمس مردم است.
⁉ بنابراین نباید از بیتحرکی مجلس و دولت در قبال نصف شدن ارزش پول ملی تعجب کنیم!!
🗳 وقتی مشارکت در سیاست برای مردم تنها به صندوقهای رای محدود باشد و ابزاری واقعی برای نظارت بر عملکرد مسئولان - از شفافیت تا حق برگزاری تجمع - یک تابوی ضد امینت ملی تلقی شود باز هم می توانیم در بحرانی ترین روزها رئیس دولت را در حال تفریح با تی شرت ورزشی ببینیم!!
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
👃 بوی گناه!!
🎙 #آیت_الله_مجتهدی_تهرانی(ره)
🌐 @partoweshraq
🌹 #سواد_زندگی
👑 هر پادشاهی ابتدا یک نوزاد بوده.
🏢 هر ساختمانی ابتدا فقط یک طرح روی کاغذ بوده.
🚩 مهم نیست امروز کجایی.
🌄 مهم اینه که فردا کجا خواهی بود...!
⛰ هر کس در زندگی خود یک کوه اورست دارد که سرانجام یک روز باید به آن صعود کند!
🌍 زمین خوردی!؟ عیبی ندارد، برخیز. نگذار زمین به جاذبه اش ببالد! سر به دو زانوی غم فرو مبر، سرت را بالا بگیر، قدرت دستانی که به سویت دراز شده از یاد برده ای!؟
🎒 کوله بارت ریخت!؟ عیبی ندارد، سبک باشی راحتتر اوج می گیری. زندگی عالیست پس عاشق زندگیت باش!
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
😁 گلایه #جناب_خان از مشکلات مردم، چشم در چشم دبیر شورای امنیت ملی و رئیس رسانه ملی
🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ببینید
🌹دیدار استاد رائفی پور با خانواده شهید محمد علی بایرامی (شهید امنیت) که توسط فرقه دواعیش (دروایش) گنابادی به شهادت رسید.
🌐 @partoweshraq
🛌 گویند مردی از گرسنگی رو به مرگ افتاده بود.
👿 شیطان برای او غذایی آورد، به شرط آنکه ایمانش را به او بفروشد!!
🍽 مرد پس از سیری از فروختن ایمان خود ابا کرد و گفت:
👌آنچه در گرسنگی فروختم، موهوم و معدومی بیش نبود،
چرا که: «آدم گرسنه دین و ایمان ندارد!!»
🔅گرگ گرسنه چو یافت گوشت، نپرسد
🔅کاین شتر صالح است یا خرِ دجال
📘 علی اکبر دهخدا، امثال و حکم.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#داستان_کوتاه
#طنز
💠❓📚 ✍💠 #پــرســمــان
❓سئوال: آیه ای در قرآن است که می گوید درخت زقوم که غذای جهنمیان است شبیه سرهای شیاطین است؟ این مثال یعنی چی؟ چند تا از ما سر شیاطین رو دیدن که درخت زقوم به سر اونها تشبیه شده؟
✅ پاسخ:
📖 قرآن با اشاره به اینکه غذای جهنمیان، خوراکی ناگوار درخت زقوم است می فرماید:
🔅«درخت زقّوم طعام گنهكار است كه همانند فلز گداخته در شكمها مى جوشد، جوششى همچون آب سوزان (انَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الأثِيمِ - كَالمُهْلِ يَغْلِي فِي البُطُونِ- كَغَلْي الحَمِيم)».
📖 دخان، آیات ۴٣ - ۴۶.
📖 و می فرماید:
🔅«آيا آن (نعمتهاى جاويدان بهشت) براى پذيرايى بهتر است يا درخت (نفرت انگيز) «زقوم»... آن درختى است كه از قعر جهنّم مى رويد، شكوفه هايش همچون سرهاى شياطين است - آنها (مجرمان) از آن مى خوردند و شكم خود را پر مى كنند» (اذلِكَ خَيْرٌ نَزُلًا امْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ... انَّها شَجَرَةُ تَخْرُجُ فِي اصْلِ الجَحِيم - طَلْعُها كَانَّهُ رُؤُسُ الشَّياطينِ- فَانَّهُم لاكِلُونَ مِنْها فَمالِئُونَ مِنْها البُطُونَ).
📖 صافات ۶٢ - ۶۶.
📚 زقوم به گفته اهل لغت اسم گياهى است بسیار تلخ و بد بو و بد طعم.
📚 مجمع البحرین ماده زقم.
❓حال سوال اینجاست كه مگر مردم كله هاى شياطين را ديده بودند كه قرآن شكوفه هاى زقوم را به آن تشبيه مى كند؟
👌آنچه صحيح تر به نظر مى رسد اين است كه اين تشبيه براى بيان نهايت زشتى و چهره تنفرآميز آن است، زيرا انسان از چيزى كه متنفر باشد در ذهن خود براى آن قيافه اى زشت و وحشتناك ترسيم مى كند، و به هر چه علاقه مند است براى آن قيافهاى زيبا و دوست داشتنى.
🖌 لذا در عكسهايى كه مردم برای فرشتگان مى كشند زيباترين چهره ها را ترسيم مى كنند و به عكس براى شياطين و ديوان بدترين چهره ها را، در حالى كه نه فرشته را ديده اند و نه ديو را.
👹 در تعبيرات روزمره بسيار ديده مى شود كه مى گويند فلان كس مانند عفريت است، يا قيافه ديو دارد! اينها همه تشبيهاتى است بر اساس انعكاسات ذهنى انسانها از مفاهيم مختلف، تشبيهاتى است لطيف و گويا.
📚 تفسیر نمونه، ج ١٩، ص ٧٢.
👌به بیان دیگر: تشبيه شكوفه هاى اين درخت به سرهاى «شياطين» با اينكه هيچكدام از مخاطبين اين آيات، نه شيطان را ديده بود، و نه كلّه شياطين را، شايد از اين نظر باشد كه هر چيز زشت و وحشتناكى را به «شيطان» تشبيه مى كنند، همانگونه كه هر موجود زيبايى را به «فرشته» تشبيه مى نمايند با اينكه هيچكس «فرشته» را نيز نديده است، زنان مصر درباره قيافه يوسف گفتند: «صورتش درست مانند فرشته»! (انَّ هذا الّا مَلَكٌ كَرِيْمٌ). (يوسف- ٣١).
👌و در استعمالات روز مره مى گوييم فلان شخص قيافه «ديو» دارد، با اينكه كسى ديو را نديده، بلكه اصولًا ديو يك موجود موهوم است.
💭 اينها همه تشبيهاتى است كه براساس ذهنيتى كه ما از مفهوم كلمه «فرشته» و «شيطان» داريم آمده است، و عموماً تشبيهاتى است رسا و گويا و زيبا.
👌به اين ترتيب «زقوم» نه تنها ناگوار و بد طعم و بدبو است، بلكه از نظر ظاهر نيز بسيار بد منظر است، به خلاف بسيارى از گياهان سمّى دنيا كه ظاهر زيبايى دارند.
📚 پیام قرآن، ج ۶، ص ٣٢٩.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
👌 مثل ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﻨﯿﻢ!
❌ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻋﺼﺎ ﻣﯽﺭﻭﺩ (ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ)
✅ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﻮﺵ ﺑﺎ ﻋﺼﺎ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻭﺩ (ﺩﺭﺳﺖ)
🔰 ﺷﺮﺡ:
🐍 ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ (ﻉ) ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻨﺜﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﺤﺮ و ﺟﺎﺩﻭﯼ ﺳﺎﺣﺮﺍﻥ ﻭ ﺗﺮﺳﺎﻧﺪﻧﺸﺎﻥ، ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﻣﻌﺠﺰﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﺯ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻋﺼﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻭﯼﺯﻣﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﮊﺩﻫﺎ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﺪ ﻭ...
🌟 ﺍﺯ ﺁﻧﺮﻭﺯ ﻋﺼﺎﯼ ﻣﻮﺳﯽ ﺷﻬﺮﺕ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻣﻌﺠﺰﻩﺍﯼ ﮐﻪ ﮐﺮﺩ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺼﺎ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻓﺖ ﺍﺳﺖ.
✒ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﻭ ﻣﻮﺵ ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺗﺠﺎﻧﺴﯽ ﺧﻄﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭﯼ ﺷﻬﺮﺕ ﻋﺼﺎﯼ ﻣﻮﺳﯽ ﺩﺭ ﺍﺫﻫﺎﻥ، ﻣﻮﺵ ﺑﺎ ﻋﺼﺎ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﺑﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﺎ ﻋﺼﺎ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻭﺩ، ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﻮﺷﺘﺎﺭﯼ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﺭ ﺍﺫﻫﺎﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
❓ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽﮔﻮﺋﯿﻢ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﺎ ﻋﺼﺎ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻭﺩ، ﭼﻪ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻭ ﭼﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﻣﯽﺩﻫﺪ؟
👌ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺩﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﻞ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﻮﺩ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﯿﻢ ﮐﻪ، ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﻈﻢ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻘﺮﺭﺍﺕ ﺳﺨﺖ ﺟﺎﺭﯾﺴﺖ ﺗﺎ ﺟﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺵ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻋﺼﺎ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﺩ.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq