eitaa logo
پرتو اشراق
782 دنبال‌کننده
25.2هزار عکس
13.6هزار ویدیو
57 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
👘 پیراهن خاتون 👑 ، حاکم در زمان بود، که به او هم می‌گفتند، مالیات سنگینی بر مردم بسته بود، چرا که آنها را هم‌ دست برای کودتا تصور می‌کرد. 👥👥 مردم خوی از پرداخت مالیات به ستوه آمده بودند و رعیت در عذاب بودند. زن فرماندار منصوب شمس‌الدین در خوی بود. 📖 زن بسیار مومنه‌ای بود که قرآن در منزلش درس می‌داد و جزء معدود زنان باسواد در آذربایجان بود. 📚📖 روزی در کلاس درس قرآن یکی از زنان رعیت را دید که از شدت فقر تمرکز ندارد. خاتون گریست و گفت باید تدبیری بیندیشم. 👘 پیکی صدا کرد و پیراهنی زربافت داشت که هدیه و ارث مادرش بود بسی گرانقیمت، آن را به پیک داد و گفت: 👈🏻 نزد شمس‌الدین ببر و سلام مرا برسان و بگو این هدیه برای تو، از خراج سنگین مردم خوی صرف نظر کن، خدا خوشش نمی‌آید از فقر رو به نابودی هستند! 🏇 پیک پیراهن را آورد و شمس‌الدین وقتی پیراهن را دید، به غرور و غیرتش برخورد و گفت: 👑 چه شده است که زنی بر ما کرامت پیشکش می‌کند و سخاوت رخمان می‌کشد، پیراهن را ببر و بگو، یک سال مالیات آنها را شمس الدین بخشید!! 🏇 پیک پیراهن را آورد، و داستان را گفت. ❓خاتون پرسید، آیا شمس‌الدین پیراهن مرا دید؟ 👨🏻 پیک گفت: آری بسته را باز کرد و دید. 💰 خاتون گفت: چشم نامحرم بر آن افتاد، من دیگر بر تن نمی‌کنم. ببرید و بفروشید و با آن مسجد و پلی بنا کنید! 🕌 مسجدی در شهر ساختند که بعدها از بین رفت ولی پل خاتون ماند. پلی که راه مسیر کاروان عثمانی به خوی از روی رود قطور بود. 📚 نقل از کتاب جوامع الحکایات و والمواعظ الحسنات. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7