eitaa logo
پرتو اشراق
782 دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
13.8هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🏭 یکی از کارکنان صنعت برق ⚽ این شب هایی که سخت گرفتارید که کدام تیم و کدام یازده بازیکن، توپ گرد را می برند تا ته زمین دراز سبز تا جام نمی دانم چند کیلویی را ببرند بالای سرشان و همه دنیا هورا برایشان بکشد می خواهم به نمایندگی از مردمانی جور کشیده چند خط عریضه بنویسم که این‌‌ روزها در چشمان هم وطنانشان نه عزیزند و نه خدمتگزار. 🏟 آنها که کمترین جرمشان مانع شدن تماشای همین بازی زمین سبز است. ☀ کسانی که سر ظهر چله تابستان با فشردن یک کلید، خنکی بهاری کولر را از مردمانشان دریغ می کنند. 🏢 آنها که با همان کلید ده ها نفر را در آسانسور ها محبوس می کنند و اگر خدای ناکرده کسی نباشد تا فریاد های محبوسین را بشنود و آنتن و شارژ موبایلی هم نباشد محکومان به بی برقی بدون هیچگونه عفوی ناگزیرند از تحمل حکم دو ساعته شان. ⚠️ آنها که ندانسته مریض وابسته به دستگاه را تا حوالی پرتگاه مرگ می کشانند‌. 👨🏻‍⚕ آنها که فراموش نکرده اند بیماران برای نوبت دکتر، سونوگرافی، رادیولوژی و ... چه سختی ها که نکشیده اند. 🐟 از مردمانی که دانسته مرگ ده ها، صدها و شاید هزاران ماهی، جوجه، مرغ ... را رقم می زنند. 🏭 مردمانی که علیرغم میل باطنیشان چوب لای چرخ نیمه مرده صنعت سرزمینشان می گذارند تا نچرخد و مصرف برق اندکی کمتر شود. 💡آنها که چراغها را خاموش می کنند. 👴🏼 آنها که می دانند پیرمرد خسته از خرید آمده زانوی بالا رفتن از چند طبقه که هیچ، یک طبقه را ندارد. 🛠 آنها که می دانند کارگاه ها را تعطیل می کنند و کارگری را بی روزی به خانه می فرستند ولی باز کلید را می فشارند. 👌آنها می دانند. خیلی بیشتر هم می دانند. 🌉 اما چه کنند که مجبور‌ند به تقسیم عادلانه خاموشی. چیزی در مایه های ظلم بالسویه. اختیاری در کار نیست. ⚠️ این روزها که بی برنامه به آنها می گویند خاموش کنند چرا که مصرف بیش از تولید است و نه زمان دارند و نه مقدار کاری بیش از این نیز از دستشان برنمی آید. این که چه شد که اینگونه شد را نیز نمی دانند. 👌خواستم فقط بدانید آنها نیز مردمان شمایند. جزئی از همین آب و خاک راهی ندارند. ⚠️ خواستم بدانید نه برنامه ای هست برای خاموشی و نه امکان برنامه ریزی. ✍ با این چند خط تنها از مردمانم می خواهم بدانند هر درجه کولری که بر می گزینند، هر مصرف غیر ضروری در سر ظهر عواقبش چیزی است شبیه نوشته های من و نه زیرنویس های گذرای تلویزیونی. ⚠️ پس به خاطر آنها که نوشتم مراعات کنید و نه هیچ حزب و دسته و گروهی. ✒ احسان محمدی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🎧 | شنیدنی 🎼 خانوم معصومه کرامت و... 🎤 💐 (س) 🌐 @partoweshraq
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 💚 تفاوت «فتوت علوی» و «خباثت اموی» 🌹این شیعه هست که مولایش امیرالمؤمنین است 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
4_5931256463186985912.mp3
3.48M
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 💚 تفاوت «فتوت علوی» و «خباثت اموی» 🌹این شیعه هست که مولایش امیرالمؤمنین است 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq 📡
🕑 💠🌹💠 بـہـجٺ خـــوبـان ⚜ آیت‌ الله بهجت (ره): 🎙حضرت رضا و حضرت معصومه (علیهماالسّلام) با هم اتحاد و اتصال دارند، بلکه همه نور واحدند؛ لذا انسان به هر کدام که متوسل شود، از دیگری جواب می‌گیرد. 📚 در محضر بهجت، ج ۱، ص ۱۷۳. 🌐 @partoweshraq
⚠ یه نکته درباره دختر خانوما و آقاپسرایی که دنبال گزینه خوب برای ازدواج اند: ❌ هیچ وقت اینطور دعا نکنید که: خدایا فلانی بیاد خواستگاریم، یا خدایا وقتی رفتم خواستگاری فلانی، قبول کنه! ✅ بلکه اینطور دعا کنید: 💕 خدایا اگه ازدواج با فلانی به صلاحم هست، درستش کن. 💔 چون ممکنه فکر کنید یک نفر گزینه خوبیه اما در آینده اینطور نباشه! 🌐 @partoweshraq
⚠ توافقنانه پاریس، همان توافقی است که آمریکا با انتشار %۱۷/۸۹ گازهای گلخانه‌ای از این توافق خارج می‌شود اما ایران که فقط %۱/۳۰ از این گازها را منتشر می‌کند باید مطیع آن باقی بماند!!! 🌐 @partoweshraq #مدیریت_اصلاحاتی
🔺آیا حسن روحانی بعد از فرار دزدها به رئیس قوه قضایه نامه نوشت؟ چرا زودتر نامه نوشته نشد؟ 🌐 @partoweshraq
🔺فروش سگ‌های تزئینی باقیمت نجومی در نمایشگاه بین‌المللی مشهد!!! 🐶 سگ‌هایی که در غرفه وجود دارند از نژاد «ژرمن شپرد شولاین» هستند که قیمت این سگ از ۱۵ تا ۵۰۰ میلیون تومان است. 💵 قیمت توله سگ‌ها زیر ۲۰۰ میلیون تومان بوده و قیمت سگ بالغ به ۵۰۰ میلیون تومان هم می‌رسد. 💵 نژاد این سگ‌ها ژرمن بوده و از کشور آلمان به ایران وارد می‌شود. 🌐 @partoweshraq
🔺رهبری عزیز هیئت دولت رو جمع کرده تا دولت خسته بتونه زودتر مشکلات مردم رو حل کن ولی آقایونی که پارسال برای روحانی رای جمع میکردن دنبال استعفای روحانی هستن! 🌐 @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت صد و شصتم 🏝 پیش چشمانمان آبی زیبای دریا بود و زیر پایمان تن نرم و خیس ماسه‌های ساحل، و سرانگشت نرم و با طراوت باران بر سرمان دست می‌کشید تا ایمان بیاوریم که پروردگارمان برایمان از هیچ نعمتی دریغ نکرده است. حالا ساعتی می‌شد مژدگانیِ نعمت که نه، برکت تازه‌ای را در زندگی‌مان شنیده بودیم که نازنین خفته در وجودم، همانطور که مجید دلش می‌خواست، دختری پُر ناز و کرشمه بود و مجید چه ذوقی می‌کرد و چقدر قربان صدقه‌اش می‌رفت و من که بازنده شرط بندی بر سر پسرم شده بودم، سرمستِ حضور دخترم، شادتر از هر برنده‌ای، صورت ظریفش را پیش چشمانم تصور می‌کردم که در خیالم از هر فرشته‌ای زیباتر بود. 🔬از وقتی نتیجه سونوگرافی را گرفته بودیم، با اینکه باران می‌بارید، به خانه نرفته و به خیال قدم زدن در امتداد خط بی‌کران ساحل دریا، آن هم در خنکای لطیف اواخر دی ماه بندر و زیر بارش باران خوش عطرش، به میهمانی خلیج فارس آمده بودیم. 🌧 موهای مجید خیس شده و به سرش چسبیده بود و صورتش زیر پرده‌ای از رطوبت باران همچنان از شادی می‌درخشید. 🌂 هر چه اصرار می‌کردم تا چتر را بالای سر خودش هم بگیرد، قبول نمی‌کرد و چتر بزرگ و مشکی رنگش را طوری بالای سرم گرفته بود که کاملاً از بارش باران محفوظ باشم و تنها از رایحه مطبوعش لذت ببرم که می‌ترسید سرما بخورم و دخترک‌مان اذیت شود. 🏝 به خاطر بارش به نسبت شدید باران، ساحل خلوت بود و حالا که وزش شدید باد هم اضافه شده و همان چند نفری هم که روی نیمکت‌ها به تماشای دریا نشسته بودند، کم کم پراکنده می‌شدند و ما همچنان به تفرج ساحلی‌مان ادامه می‌دادیم که اگر تمام دنیا هم زیر و رو می‌شد، نمی‌توانست حال خوش ما را به هم بزند چه رسد به این باد و باران رؤیایی! 🌧 صدای دانه‌های درشت باران که حالا زیر فشار باد بر سقف چتر تازیانه می‌زد، در غرش غلطیدن امواج طوفانی روی سینه ماسه‌ها می‌پیچید و احساس می‌کردم زمین و آسمان هم به شادی دل من و مجید، به وجد آمده و جشن پُر سر و صدایی به راه انداخته‌اند. مجید همانطور که دسته چتر را محکم گرفته بود تا در باد کمتر تکان بخورد، با صدایی که در دل هیاهوی ساحل طوفانی خلیج فارس گم می‌شد، با دلواپسی زیر گوشم زمزمه کرد: - الهه جان! یخ نکنی! اگه سردت شده، برگردیم... و من حسابی سرِ ذوق آمده بودم که با صدای بلند خندیدم و میان خنده پاسخ دادم: نه مجید جان! سردم نیس! خیلی هم عالیه! ⚡ ولی حریف کمر دردم نمی‌شدم که به همین چند قدم شدت گرفته و دیگر نمی‌توانستم ادامه دهم که از حرکت ایستادم و مجید که این چند ماهه به حالم عادت کرده بود، نگاهم کرد و با نگرانی پرسید: ❓کمرت درد می‌کنه الهه جان؟ سرم را به نشانه تأیید تکان دادم و همانطور که با هر دو دست کمرم را گرفته بودم، به دنبال نیمکتی برای نشستن به اطرافم نگاه می‌کردم که تمام صفحه کمرم خشک شده و نمی‌توانستم قدم از قدم بردارم. 🏝 به هر زحمتی بود چند قدمی را به آهستگی برداشتم تا به نیمکتی که در چند متری‌مان بود، رسیدیم. دستم را به لبه نیمکت گرفتم و خواستم بنشینم که مجید چتر را به دستم داد و زودتر از من روی نیمکت نشست. تازه متوجه شدم که می‌خواهد خیسی نیمکت را با شلوارش خشک کند که خندیدم و گفتم: 👌خُب می‌گفتی من دستمال کاغذی بدم! کمی خودش را روی نیمکت جابجا کرد تا خوب خشک شود و بعد بلند شد تا من بنشینم و با لبخندی غرق محبت جواب داد: این سریعترین روشی بود که به ذهنم رسید! و همچنانکه کمکم می‌کرد تا روی نیمکت بنشینم، ادامه داد: - می‌خواستم کمتر معطل شی و زودتر بشینی... و باز چتر را از دستم گرفت و کنارم نشست. نگاهی به شلوار مشکی رنگش که از خاکِ خیس روی نیمکت، گِلی شده بود، کردم و گفتم: - شلوارت کثیف شده! 🌂 از زیر چتری که بالای سرم گرفته بود، نگاهم کرد و با مهربانی جواب داد: فدای سرت الهه جان! میرم خونه می‌شورم... و بعد مثل اینکه موضوع جالبی به ذهنش رسیده باشد، صورتش به خنده‌ای شیرین گشوده شد و با لحنی پُر شور پرسید: ❓الهه! اسمش رو چی بذاریم؟ پیش از امروز بارها به این موضوع فکر کرده و هر بار چندین نام پسرانه انتخاب کرده بودم و حالا با دختر شدن کودکم، هیچ پیشنهادی نداشتم که باز خندیدم و گفتم: - نمی‌دونم، آخه راستش من همش اسم‌های پسرونه انتخاب کرده بودم! از اعتراف صادقانه‌ام، از تهِ دل خندید و با شیطنتی که در صدایش پیدا بود، جواب داد: 👌عیب نداره! چون منم که درست حدس زده بودم، هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده بودم! 👁 و بعد آغوش سخاوتمند نگاه عاشقش به سمت چشمانم گشوده شد و با آهنگ دلنشین صدایش ادامه داد: 👌همه زحمت این بچه رو تو داری می‌کِشی، پس هر اسمی خودت دوست داری انتخاب کن الهه جان! 📱ڪـانـال ݐ
ـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 سـیـره شـہـداء ☀ وسطای ظهر بود. مسیر نجف - کربلا. 🌹مهدی دید دختر بچه داره گریه می کنه، سریع رفت سمتش، اونقدر باهاش شوخی و بازی کرد تا بالاخره آروم شد و رفت... 🌷شهید مهدی ایمانی، خادم حرم حضرت معصومه (س) 🌐 @partoweshraq
🌹بشارت و شادی خداوند در قرآن بر تولد دختر، نشانگر توجه ویژه به این مخلوق الهی است و... 🌐 @partoweshraq
🏛 روزی حضرت سلیمان (علیه‌ السلام) یکی از یاران جنی خود را به سوی کاری فرستاد. 👳 یک نفر را در پی او روانه کرد تا از کرده ‌ها و گفته ‌های او برایش خبر بیاورد. 👌آن مأمور وقتی که باز آمد گفت آن یار جنی وارد بازار شد، سرش را به‌ سوی آسمان بلند کرد، سپس نگاهی به مردم نمود و بعد سرش را به زیر انداخت!! 🏛 وقتی ‌که آن یار آمد، حضرت سلیمان (علیه‌ السلام) از او پرسید به چه علت در بازار سرت را به ‌طرف آسمان بلند کردی؟ 👿 او گفت: تعجب کردم از این ‌که ملائکه بر بالای سر این مردم هستند و آنها با سرعت بسیار حرف می ‌زدند و بی ‌حساب می ‌گفتند و عمل می ‌کردند!! 📙 شنيدنيهای تاريخ. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🌹✨ بر خواهر خسرو خراسان صلوات 💕 بر جلوه خورشید درخشان صلوات 💕 بر حضرت معصومه شفیع شیعه 🌹✨ بر آیت حق مهر فروزان صلوات 🌸 اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 🌐 @partoweshraq
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🌹ماجرای شنیدنی خادم حرم حضرت (سلام الله علیها) 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
4_5922688682036298402.mp3
1.62M
🕥💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🌹ماجرای شنیدنی خادم حرم حضرت (سلام الله علیها) 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq 📡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜ امام صادق (عليه السلام): 🔅زراعت كنيد و درخت بكاريد؛ زيرا به خدا سوگند، مردم شغلى حلال تر و پاكيزه تر از آن پيشه نكرده اند. 📚 الكافی، ج ۵، ص ٢۶٠. 🌐 @partoweshraq #حدیث
🌹 🚶🏻آغاز 🙍🏻‍♂ یه وقتی میشه که دیگه خسته میشی از همه نبودن ها، از همه شکست ها، از همه نداشتن ها، و با خودت میگی دیگه باید بلند بشم، دیگه قربانی بودن کافیه، دیگه بیهوده زندگی کردن کافیه، دیگه می خوام زندگی کنم دیگه می خوام عالی باشم... 🌟 و آن لحظه تو موفق میشی تو تقدیرت رو آن لحظه می نویسی تو آدم دیگه ای میشی و بعدها به خودت افتخار می کنی؛ 👌«شک نکن»... 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
💀 ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ! 🙍🏻‍♂ ﻣﺮﺩ گفت: ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ! 💀 ﻣﺮﮒ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ...!! 🙍🏻‍♂ ﻣﺮﺩ: ﺧﻮﺏ، ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ!!! 💀 ﻣﺮﮒ: ﺣﺘﻤﺎً...!! ☕ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ. 💀 مرﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ... 📄 ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮد ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. 💀 ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ. 📄 ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ می کنم!!! ✅ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ. 👌ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ تلاش ﮐﻨﯽ، ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ...!!! 🐦 کلاغ وطوطی هر دو زشت آفریده شدند. طوطی اعتراض کرد و زیبا شد اما کلاغ راضی بود به رضای خدا، امروز طوطی در قفس است و کلاغ آزاد...!! 🌟 پشت هر حادثه ای حکمتی است که شاید هرگز متوجه نشوی! ⛔ هرگز به خدا نگو چرااااا؟!! 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌸 زیباست گلستان خدا رنگ به رنگ است ☀ لبخند بزن، خنده دوای دل تنگ است ☀ صبح است بزن بوسه تو بر ساحت خورشید 🌸 ترکیب گل و شادی و لبخند قشنگ است 🌹🍃سلام؛ صبحتون بخیر و شادی 🌐 @partoweshraq #شعر