🏭 یکی از کارکنان صنعت برق
⚽ این شب هایی که سخت گرفتارید که کدام تیم و کدام یازده بازیکن، توپ گرد را می برند تا ته زمین دراز سبز تا جام نمی دانم چند کیلویی را ببرند بالای سرشان و همه دنیا هورا برایشان بکشد می خواهم به نمایندگی از مردمانی جور کشیده چند خط عریضه بنویسم که این روزها در چشمان هم وطنانشان نه عزیزند و نه خدمتگزار.
🏟 آنها که کمترین جرمشان مانع شدن تماشای همین بازی زمین سبز است.
☀ کسانی که سر ظهر چله تابستان با فشردن یک کلید، خنکی بهاری کولر را از مردمانشان دریغ می کنند.
🏢 آنها که با همان کلید ده ها نفر را در آسانسور ها محبوس می کنند و اگر خدای ناکرده کسی نباشد تا فریاد های محبوسین را بشنود و آنتن و شارژ موبایلی هم نباشد محکومان به بی برقی بدون هیچگونه عفوی ناگزیرند از تحمل حکم دو ساعته شان.
⚠️ آنها که ندانسته مریض وابسته به دستگاه را تا حوالی پرتگاه مرگ می کشانند.
👨🏻⚕ آنها که فراموش نکرده اند بیماران برای نوبت دکتر، سونوگرافی، رادیولوژی و ... چه سختی ها که نکشیده اند.
🐟 از مردمانی که دانسته مرگ ده ها، صدها و شاید هزاران ماهی، جوجه، مرغ ... را رقم می زنند.
🏭 مردمانی که علیرغم میل باطنیشان چوب لای چرخ نیمه مرده صنعت سرزمینشان می گذارند تا نچرخد و مصرف برق اندکی کمتر شود.
💡آنها که چراغها را خاموش می کنند.
👴🏼 آنها که می دانند پیرمرد خسته از خرید آمده زانوی بالا رفتن از چند طبقه که هیچ، یک طبقه را ندارد.
🛠 آنها که می دانند کارگاه ها را تعطیل می کنند و کارگری را بی روزی به خانه می فرستند ولی باز کلید را می فشارند.
👌آنها می دانند. خیلی بیشتر هم می دانند.
🌉 اما چه کنند که مجبورند به تقسیم عادلانه خاموشی. چیزی در مایه های ظلم بالسویه.
اختیاری در کار نیست.
⚠️ این روزها که بی برنامه به آنها می گویند خاموش کنند چرا که مصرف بیش از تولید است و نه زمان دارند و نه مقدار کاری بیش از این نیز از دستشان برنمی آید. این که چه شد که اینگونه شد را نیز نمی دانند.
👌خواستم فقط بدانید آنها نیز مردمان شمایند. جزئی از همین آب و خاک راهی ندارند.
⚠️ خواستم بدانید نه برنامه ای هست برای خاموشی و نه امکان برنامه ریزی.
✍ با این چند خط تنها از مردمانم می خواهم بدانند هر درجه کولری که بر می گزینند، هر مصرف غیر ضروری در سر ظهر عواقبش چیزی است شبیه نوشته های من و نه زیرنویس های گذرای تلویزیونی.
⚠️ پس به خاطر آنها که نوشتم مراعات کنید و نه هیچ حزب و دسته و گروهی.
✒ احسان محمدی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🎧 #بشنوید | #سرود شنیدنی
🎼 خانوم معصومه کرامت و...
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
💐 #ولادت_حضرت_معصومه(س)
🌐 @partoweshraq
#دهه_کرامت
4_5933786314888446948.mp3
4.95M
🎧 #بشنوید | #سرود شنیدنی
🎼 خانوم معصومه کرامت و...
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
💐 #ولادت_حضرت_معصومه(س)
🌐 @partoweshraq
#دهه_کرامت
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
💚 تفاوت «فتوت علوی» و «خباثت اموی»
🌹این شیعه هست که مولایش
امیرالمؤمنین است
🎙حجت الاسلام #دانشمند
🌐 @partoweshraq
4_5931256463186985912.mp3
3.48M
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
💚 تفاوت «فتوت علوی» و «خباثت اموی»
🌹این شیعه هست که مولایش
امیرالمؤمنین است
🎙حجت الاسلام #دانشمند
🌐 @partoweshraq
📡 #نشر_حداکثری
⚠ یه نکته درباره دختر خانوما و آقاپسرایی که دنبال گزینه خوب برای ازدواج اند:
❌ هیچ وقت اینطور دعا نکنید که: خدایا فلانی بیاد خواستگاریم، یا خدایا وقتی رفتم خواستگاری فلانی، قبول کنه!
✅ بلکه اینطور دعا کنید:
💕 خدایا اگه ازدواج با فلانی به صلاحم هست، درستش کن.
💔 چون ممکنه فکر کنید یک نفر گزینه خوبیه اما در آینده اینطور نباشه!
🌐 @partoweshraq
🔺فروش سگهای تزئینی باقیمت نجومی در نمایشگاه بینالمللی مشهد!!!
🐶 سگهایی که در غرفه وجود دارند از نژاد «ژرمن شپرد شولاین» هستند که قیمت این سگ از ۱۵ تا ۵۰۰ میلیون تومان است.
💵 قیمت توله سگها زیر ۲۰۰ میلیون تومان بوده و قیمت سگ بالغ به ۵۰۰ میلیون تومان هم میرسد.
💵 نژاد این سگها ژرمن بوده و از کشور آلمان به ایران وارد میشود.
🌐 @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت صد و شصتم
🏝 پیش چشمانمان آبی زیبای دریا بود و زیر پایمان تن نرم و خیس ماسههای ساحل، و سرانگشت نرم و با طراوت باران بر سرمان دست میکشید تا ایمان بیاوریم که پروردگارمان برایمان از هیچ نعمتی دریغ نکرده است.
حالا ساعتی میشد مژدگانیِ نعمت که نه، برکت تازهای را در زندگیمان شنیده بودیم که نازنین خفته در وجودم، همانطور که مجید دلش میخواست، دختری پُر ناز و کرشمه بود و مجید چه ذوقی میکرد و چقدر قربان صدقهاش میرفت و من که بازنده شرط بندی بر سر پسرم شده بودم، سرمستِ حضور دخترم، شادتر از هر برندهای، صورت ظریفش را پیش چشمانم تصور میکردم که در خیالم از هر فرشتهای زیباتر بود.
🔬از وقتی نتیجه سونوگرافی را گرفته بودیم، با اینکه باران میبارید، به خانه نرفته و به خیال قدم زدن در امتداد خط بیکران ساحل دریا، آن هم در خنکای لطیف اواخر دی ماه بندر و زیر بارش باران خوش عطرش، به میهمانی خلیج فارس آمده بودیم.
🌧 موهای مجید خیس شده و به سرش چسبیده بود و صورتش زیر پردهای از رطوبت باران همچنان از شادی میدرخشید.
🌂 هر چه اصرار میکردم تا چتر را بالای سر خودش هم بگیرد، قبول نمیکرد و چتر بزرگ و مشکی رنگش را طوری بالای سرم گرفته بود که کاملاً از بارش باران محفوظ باشم و تنها از رایحه مطبوعش لذت ببرم که میترسید سرما بخورم و دخترکمان اذیت شود.
🏝 به خاطر بارش به نسبت شدید باران، ساحل خلوت بود و حالا که وزش شدید باد هم اضافه شده و همان چند نفری هم که روی نیمکتها به تماشای دریا نشسته بودند، کم کم پراکنده میشدند و ما همچنان به تفرج ساحلیمان ادامه میدادیم که اگر تمام دنیا هم زیر و رو میشد، نمیتوانست حال خوش ما را به هم بزند چه رسد به این باد و باران رؤیایی!
🌧 صدای دانههای درشت باران که حالا زیر فشار باد بر سقف چتر تازیانه میزد، در غرش غلطیدن امواج طوفانی روی سینه ماسهها میپیچید و احساس میکردم زمین و آسمان هم به شادی دل من و مجید، به وجد آمده و جشن پُر سر و صدایی به راه انداختهاند.
مجید همانطور که دسته چتر را محکم گرفته بود تا در باد کمتر تکان بخورد، با صدایی که در دل هیاهوی ساحل طوفانی خلیج فارس گم میشد، با دلواپسی زیر گوشم زمزمه کرد:
- الهه جان! یخ نکنی! اگه سردت شده، برگردیم... و من حسابی سرِ ذوق آمده بودم که با صدای بلند خندیدم و میان خنده پاسخ دادم:
نه مجید جان! سردم نیس! خیلی هم عالیه!
⚡ ولی حریف کمر دردم نمیشدم که به همین چند قدم شدت گرفته و دیگر نمیتوانستم ادامه دهم که از حرکت ایستادم و مجید که این چند ماهه به حالم عادت کرده بود، نگاهم کرد و با نگرانی پرسید:
❓کمرت درد میکنه الهه جان؟
سرم را به نشانه تأیید تکان دادم و همانطور که با هر دو دست کمرم را گرفته بودم، به دنبال نیمکتی برای نشستن به اطرافم نگاه میکردم که تمام صفحه کمرم خشک شده و نمیتوانستم قدم از قدم بردارم.
🏝 به هر زحمتی بود چند قدمی را به آهستگی برداشتم تا به نیمکتی که در چند متریمان بود، رسیدیم. دستم را به لبه نیمکت گرفتم و خواستم بنشینم که مجید چتر را به دستم داد و زودتر از من روی نیمکت نشست.
تازه متوجه شدم که میخواهد خیسی نیمکت را با شلوارش خشک کند که خندیدم و گفتم:
👌خُب میگفتی من دستمال کاغذی بدم! کمی خودش را روی نیمکت جابجا کرد تا خوب خشک شود و بعد بلند شد تا من بنشینم و با لبخندی غرق محبت جواب داد:
این سریعترین روشی بود که به ذهنم رسید!
و همچنانکه کمکم میکرد تا روی نیمکت بنشینم، ادامه داد:
- میخواستم کمتر معطل شی و زودتر بشینی... و باز چتر را از دستم گرفت و کنارم نشست.
نگاهی به شلوار مشکی رنگش که از خاکِ خیس روی نیمکت، گِلی شده بود، کردم و گفتم:
- شلوارت کثیف شده!
🌂 از زیر چتری که بالای سرم گرفته بود، نگاهم کرد و با مهربانی جواب داد:
فدای سرت الهه جان! میرم خونه میشورم... و بعد مثل اینکه موضوع جالبی به ذهنش رسیده باشد، صورتش به خندهای شیرین گشوده شد و با لحنی پُر شور پرسید:
❓الهه! اسمش رو چی بذاریم؟
پیش از امروز بارها به این موضوع فکر کرده و هر بار چندین نام پسرانه انتخاب کرده بودم و حالا با دختر شدن کودکم، هیچ پیشنهادی نداشتم که باز خندیدم و گفتم:
- نمیدونم، آخه راستش من همش اسمهای پسرونه انتخاب کرده بودم!
از اعتراف صادقانهام، از تهِ دل خندید و با شیطنتی که در صدایش پیدا بود، جواب داد:
👌عیب نداره! چون منم که درست حدس زده بودم، هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده بودم!
👁 و بعد آغوش سخاوتمند نگاه عاشقش به سمت چشمانم گشوده شد و با آهنگ دلنشین صدایش ادامه داد:
👌همه زحمت این بچه رو تو داری میکِشی، پس هر اسمی خودت دوست داری انتخاب کن الهه جان!
📱ڪـانـال ݐ
ـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
⚜ #نکات_ناب_استاد_انصاریان
🌹بشارت و شادی خداوند در قرآن بر تولد دختر، نشانگر توجه ویژه به این مخلوق الهی است و...
🌐 @partoweshraq
#حـلقـہ_عشـاق
🏛 روزی حضرت سلیمان (علیه السلام) یکی از یاران جنی خود را به سوی کاری فرستاد.
👳 یک نفر را در پی او روانه کرد تا از کرده ها و گفته های او برایش خبر بیاورد.
👌آن مأمور وقتی که باز آمد گفت آن یار جنی وارد بازار شد، سرش را به سوی آسمان بلند کرد، سپس نگاهی به مردم نمود و بعد سرش را به زیر انداخت!!
🏛 وقتی که آن یار آمد، حضرت سلیمان (علیه السلام) از او پرسید به چه علت در بازار سرت را به طرف آسمان بلند کردی؟
👿 او گفت: تعجب کردم از این که ملائکه بر بالای سر این مردم هستند و آنها با سرعت بسیار حرف می زدند و بی حساب می گفتند و عمل می کردند!!
📙 شنيدنيهای تاريخ.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
🌹ماجرای شنیدنی خادم حرم حضرت #فاطمه_معصومه (سلام الله علیها)
🎙حجت الاسلام #مؤمنی
🌐 @partoweshraq
#کرامات
4_5922688682036298402.mp3
1.62M
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
🌹ماجرای شنیدنی خادم حرم حضرت #فاطمه_معصومه (سلام الله علیها)
🎙حجت الاسلام #مؤمنی
🌐 @partoweshraq
#دهه_کرامت
#کرامات
📡 #نشر_حداکثری
🌹 #سواد_زندگی
🚶🏻آغاز
🙍🏻♂ یه وقتی میشه که دیگه خسته میشی از همه نبودن ها، از همه شکست ها، از همه نداشتن ها، و با خودت میگی دیگه باید بلند بشم، دیگه قربانی بودن کافیه، دیگه بیهوده زندگی کردن کافیه، دیگه می خوام زندگی کنم دیگه می خوام عالی باشم...
🌟 و آن لحظه تو موفق میشی تو تقدیرت رو آن لحظه می نویسی تو آدم دیگه ای میشی و بعدها به خودت افتخار می کنی؛
👌«شک نکن»...
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید
‼روايت دو الهام با دو برخورد متفاوت!!
🌐 @partoweshraq
💀 ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ!
🙍🏻♂ ﻣﺮﺩ گفت: ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ!
💀 ﻣﺮﮒ: ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ...!!
🙍🏻♂ ﻣﺮﺩ: ﺧﻮﺏ، ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ!!!
💀 ﻣﺮﮒ: ﺣﺘﻤﺎً...!!
☕ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ.
💀 مرﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ...
📄 ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮد ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ.
💀 ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ.
📄 ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ می کنم!!!
✅ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ.
👌ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ تلاش ﮐﻨﯽ، ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ...!!!
🐦 کلاغ وطوطی هر دو زشت آفریده شدند. طوطی اعتراض کرد و زیبا شد اما کلاغ راضی بود به رضای خدا، امروز طوطی در قفس است و کلاغ آزاد...!!
🌟 پشت هر حادثه ای حکمتی است که شاید هرگز متوجه نشوی!
⛔ هرگز به خدا نگو چرااااا؟!!
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7