پروانه های وصال
#رمان_آنلاین #دست_تقدیر۷۴ #قسمت_هفتاد_چهارم🎬: منیژه نگاهش به بیسیم افتاد و گفت: تورو خدا، بچه مریض
#رمان_آنلاین
#دست_تقدیر۷۵
#قسمت_هفتاد_پنجم 🎬:
مهدی تقه ای به در هال زد و رقیه، چادر دستش را روی مبل انداخت و همانطور که روسری اش را درست می کرد به سمت در هال امد و گفت: چی شده باز آقا رحمان؟!
پرده را کنار زد و چهره آفتاب سوخته مهدی را با کودکی در آغوش دید، لبخندی زد، در را باز کرد و گفت: به به! خوش آمدی پسرم و بعد با اشاره به کودک گفت: این بچه چیه؟!
مهدی وارد هال شد و همانطور که بچه را به سمت رقیه میداد گفت: این قاصد خوش خبر از طرف محیاست!!
رقیه می خواست بچه را بگیرد که با شنیدن اسم محیا انگار پاهایش سست شد و همانطور که می لرزید کنار دیوار نشست و گفت: خودت میدونی، عباس عراق را زیر و رو کرد اما خبری از محیا به دستش نرسید،چی میگی تو؟!
مهدی کنار رقیه زانو زد و گفت: خوب طبیعیه، نباید خبری از محیا به دست میاورد، چونکه محیا اصلا به عراق نرسیده..
رقیه که انگار با تمام وجودش واژه هایی را که از دهان مهدی بیرون می آمد، می خورد گفت: چی میگی مهدی؟! یعنی چه؟!
مهدی صادق را به طرف رقیه داد و گفت: این یه نشانه از طرف محیاست که امروز خدا خواست و به دستم رسید، اسمش صادق هست، بچه محیا که منم می خوام براش پدری کنم.
رقیه که انگار گیج شده بود صادق را گرفت و همانطور که دست به گونه داغش می کشید گفت: وای چقدر تب داره! و با سرعت از جا بلند شد و گفت: داروها دستت را بده، همینجا من به بچه میرسم بگو چی به چیه؟!
مهدی هر چه را از منیژه شنیده بود برای رقیه گفت و رقیه اشک ریخت و گریه کرد و تازه یاد اون برگه ازمایشی افتاد که درست روز مرگ ننه مرضیه توی کوچه دیده بود، بغض گلویش را فرو داد و زیر لب گفت: مامان برات بمیره، کجایی که این روزهای بی پناهی و مادر شدنت، کنارت باشم؟!
مهدی شیشهٔ شیر صادق را تکان داد و به سمت رقیه داد و گفت: مامان! این خیلی غلیظ نیست؟!
رقیه نگاهی به شیشه شیر کرد وگفت: نه خوبه! حالا بگو برنامه ات چیه؟!
کاش عباس هم اینجا بود و با هم یه فکری برمیداشتین...
مهدی لبخندی زد و گفت: عباس یه مرد واقعی هست، کی باورش میشه یه عراقی بیاد تو جبهه جنگ برای ایران بجنگه؟!
رقیه خیره به عکس عباس که روی دیوار بود شد و گفت: عباس طرف حق را میگیره، یعنی فکر کنم تمام عراقی های شیعه اینجور باشن، حزب بعث را جزء عراق ندونین، اونا هم یکی مثل شاه ایران! خودفروخته و مهرهٔ استکبار هستن..
مهدی سری تکان داد و گفت: درست میگی! من باید به جبهه برگردم، باید به دنبال محیا بگردم، می خوام برم سمت خرمشهر،چون آخرین جایی که محیا دیده شده اونجا بوده...
رقیه با نگرانی نگاهی به دست مهدی کرد و گفت: تازه از جبهه اومدی، هنوز وضع دستت هم خوب نشده، عباس هم که رفته جبهه، خرمشهر هم که هنوز اسیر دست این بعثی های بی دین هست، چکار می تونی بکنی؟!
مهدی نفسش را محکم بیرون داد و گفت: خیلی از مردم توی خرمشهر اسیر شدند، باید به هر طریقی خودم را به اونجا برسونم، دستمم چیزیش نیست، خرمشهر راه های نفوذ داره، با اهل فن میریم جلو، اگر تونستم عباس را هم پیدا میکنم و در جریان میذارم، شما فعلا به صادق برس، نگاه کن پلاک و زنجیر محیا هم به گردنش هست و بزار بمونه تا محیا به صادق برسه..
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
پروانه های وصال
#رمان_آنلاین #دست_تقدیر۷۵ #قسمت_هفتاد_پنجم 🎬: مهدی تقه ای به در هال زد و رقیه، چادر دستش را روی مبل
#رمان_آنلاین
#دست_تقدیر۷۶
#قسمت_هفتاد_ششم🎬:
مهدی از روی صندلی بلند شد وهمانطور که به سمت نقشه ای که روی دیوار زده بودند میرفت، گفت: مدتهاست قسمتی از کشور ما در دست بعثی هاست، هستند هموطنانی که در اونجا هنوز هستند و معلوم نیست وضع زندگی شان چگونه هست، من می خواهم به گونه ای وارد شهر شوم و با چشم خود ببینم چه خبر است، شاید بشود نقشه ای کشید و راهی برای آزادی این شهر و مردمش پیدا کرد.
آقای سعادت به طرف مهدی آمد و دستش را روی شانهٔ او گذاشت و گفت: من نمی تونم درکت کنم، چرا که تو همسرت اونجا اسیره، اما همدردیم چون خرمشهر ناموس هر ایرانی هست، بارها و بارها بچه ها تمام تلاششون را کردن، به داخل شهر نفوذ کردن، اما نتونستن هیچ کاری از پیش ببرن، بعثی ها مثل عنکبوت همه جا تار تنیدن، اگر الان وارد شهر بشیم، خودکشی کردیم مهدی میدونی؟!
مهدی نفسش را آرام بیرون داد و گفت: حداقل مطمئن بشم که زنده است یانه؟! اسیر شده یا نه؟!
سعادت سری تکان داد و گفت: از کجا می خوای بفهمی؟!
مهدی شروع به قدم زدن کرد و گفت: نمی دونم، فعلا مغزم کار نمیکنه، اما میرم سمت خرمشهر، بالاخره خدا به دری به روم باز میکنه.
سعادت که خوب مهدی را میشناخت و میدانست محال است از حرفش پا پس بکشد گفت: من قراره فردا برم طرف جبهه جنوب، حالا اگر خواستی تو هم باهام بیا، تا طرف خرمشهر هم بریم ببینیم چی میشه؟!
مهدی سری تکان داد و گفت: ممنون، خدا خیرتون بده
مهدی برای خدا حافظی خانه رقیه خانم رفت.
رقیه بسته ای را که آماده کرده بود به مهدی داد و گفت: اینا یک سری خوراکی و خشکبار هست، خودت بخور...اگر...اگر محیا را هم دیدی از اینا...
مهدی لبخندی زد و گفت: تو مادری! در حق دخترت دعاکن، دعا کن پیداش کنم و بعد همانطور که بسته را می گرفت، وان یکاد نقره ای را که دقیقیا مثل وان یکادی که به گردن صادق بود و کنار پلاکش بر گردن انداخته بود بیرون آورد و گفت: منم این وان یکاد را بهش میدم، این و اون که به گردن صادق بود را باهم گرفتیم، تا ایه قران ما را حفظ کنه و الان محیا اونو بخشیده به پسرم صادق و من هم می بخشم به محیا، ان شاالله که پیداش کنم و بیارمش اینجا، فقط...فقط مراقب صادق باش.
رقیه نگاهی به گهواره گوشهٔ هال انداخت و گفت: مثل جونم ازش مراقبت می کنم اون بوی محیای منو میده، محیا با دستای خودش اونو به دنیا آورده و فرستاده تا ما بزرگش کنیم و بعد نفسش را آرام بیرون داد و گفت: راستی عباس زنگ زد، بهش گفتم که خبری از محیا بدست آوردین، اونم داشت راجع به یه اسیر عراقی چیزی می گفت که تلفن قطع شد و دیگه هم زنگ نزد، رقیه با زدن این حرف سینی که آب و قران داخلش گذاشته بود را جلوی مهدی گرفت و مهدی از زیر قرآن رد شد و مهدی در حالیکه ذهنش درگیر آخرین کلمات رقیه خانم بود از خانه بیرون رفت..
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
پروانه های وصال
#نکات_تربیتی_خانواده ۲۵ 💖 بلدی آرامش بدی؟ 🔹خانم و آقا باید مدام به هم آرامش بدن. 🔷 مثلا آقا یه مش
#نکات_تربیتی_خانواده ۲۶
🔹اخلاق یعنی چه؟
🔸شما به چه آدمی میگید با اخلاق؟
☺️
✅ اخلاق یعنی "هنر آرامش دادن..."
🌺 آدم با اخلاق کسی هست که بلده به دیگران آرامش بده.😌
✔️ یکی از ملاک هاتون برای انتخاب همسر
بهتره که اخلاق باشه.
🔹یعنی دنبال کسی باشید که هنر آرامش دادن رو داشته باشه.
🌺✅👆
اگه یه زن و شوهر هردو بلد باشن چطور به طرف مقابلشون آرامش بدن
یه زندگی رویایی و زیبا پیدا میکنن و بهترین فرزندان رو هم تربیت میکنن.
🌷💖🌷💖
🔹درواقع یه زن و مرد باید با این تصور
زندگی مشترک رو شروع کنن که
اومدن به یه نفر آرامش بدن.
🌺✅
نیومدن که صرفا خوش باشن توی خانواده جدید!
😒
چقدر به این موضوع فکر کرده بودید؟😊
💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شـاه_کلیـد شیـخ نخـودکـی ره
بـرای قـفـل هـای زنـدگـی
| حجت الاسلام هاشمی نژاد |
💢 جان دادن پیامبر (ص) در آغوش علی (ع)
امام علی علیهالسلام:
🏴 ... وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي وَ لَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِي كَفِّي، فَأَمْرَرْتُهَا عَلَى وَجْهِي، وَ لَقَدْ وُلِّيتُ غُسْلَهُ وَ الْمَلَائِكَةُ أَعْوَانِي ... .
🏴 رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در حالى كه سرش بر روى سينهام بود، قبض روح گرديد و جان او در كف من روان شد، آن را بر چهره خويش كشيدم. متصدّى غسل پيامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم من بودم و فرشتگان مرا يارى مىكردند.
📚 نهجالبلاغه، خطبه۱۹۷.
📎 #نهج_البلاغه
📎 #رحلت_پیامبر_اکرم
📎 #شهادت_امام_حسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
سخنرانی کوتاه
من تعجب میکنم ازچهار نفر که در گرفتاریها به ۴ تا ذکر پناه نمیبرند...
حجت الاسلام دکتر #عالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاعلیُّ ياعلىُّ ياعلىّ 🌷
💫 سمره گوید : همیشه رسول خدا
صلی الله علیه و اله بعد از نماز صبح رو به
اصحابش کرده و می فرمود :
آیا کسی خوابی دیده است ؟
رسول اكرم صلى الله عليه و اله فرمود :
در خواب عمويم حمزه و پسر عمویم جعفر را دیدم که نشسته بودند و مقابلشان
طبقی از انجیر بود و آن دو بزرگوار مشغول
خوردن بودند ، طولی نکشید که انجیرها
مبدل به رطب شد ،
مقدارى رطب هم خوردند .
من به ايشان گفتم :
در آخرت چه عملی را برترین اعمال دیدید ؟
گفتند :
《 نماز ، دوستى على بن ابى طالب عليه السلام و مخفيانه صدقه دادن》
📗 : مائة منقبة : ص ۱۳۵
💎 راز قبولی خدمت به اهل بیت علیهم السلام
💡 اهل بیت (ع) دغدغه شیعیان و مؤمنین را دارند و زود از آنها دستگیری میکنند؛ با این وجود روی بعضی مسائل حساس هستند و سخت خدمتها را میپذیرند؛ اکثرا بجای پذیرش خدمت، آن خدمت را با برگرداندنِ بهتر از آن به شخص خدمت کننده جبران میکنند.
🕯 هرگز هیچ خدمتی را بی پاسخ نمیگذارند؛ حتی شاید خدمتمان را با دعا برای شهادتمان جبران کنند. اما اگر بخواهیم که بجای ثواب و پاداش دادن در ازای خدمتمان، خود خدمت را از ما بپذیرند و ما را خادم خود محسوب کنند، سالها گریه و توبه از گناهان لازم است.
❤️ اهل بیت علیهم السلام تنها خدمتی را به عنوان یک خادم از ما میپذیرند که عاشقانه و همراه عشق به آن بزرگواران انجام دهیم.
🌸 هر خدمتی که برایشان انجام دهیم، حتما مزدش را میدهند؛ اما تا عاشقانه نباشد، حتی اگر خالصانه باشد، خود عمل را از ما نمیپذیرند بلکه آنرا با بهتر از خودش جبران میکنند؛
💕 اما از عاشق حقیقی، خود عمل را میپذیرند؛ این اوج محبت است.
🏷 #اهل_بیت علیهم السلام
#خودسازی #عشق
در شرافت و بزرگی #شهید_رئیسی همین بس که هرگز اجازه نداد فرزندانش در حوزه کار و مسئولیتش وارد شوند. حتی نامشان را کمتر کسی در زمان حیاتش شنیده بود؛ چه برسد به آنکه آنها را در جلسات دولت، کنار خود بنشاند. #رئیسی_عزیز #پزشکیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۸_۹ماه دوره احمدی نژاد اعتراض شد
۵_۶ ماه دوره رییسی
چند روز دوره هاشمی
سه روز دوره روحانی
کشته شده های این دو ظرف چند روز چندین برابر کشته شده های اونها طی چند ماهه!
بعد همون طیف میاد نقش ناجی بازی میکنه که نمیذاره خون جوانان وطن بریزه...
این که اصلاحطلبان کشته های اعتراضات بنزینی ظرف سه روز با گلوله جنگی با تیر به پا و سر سانسور میکنن و خودشونو ناجی مردم نشون میدن
طنز روزگاره
🎬 #بیداری_مدیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ پزشکیان زد تو کار ترکیبی قرآن و شکسپیر 😐😂
خداوکیلی بعضی اوقات فکر میکنم #پزشکیان مدام در حال مسخره کردنمونه 🥲
44.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ #پیامبر شهید شدند یا رحلت کردند ⁉️
⛔️ آیا دو زن پیامبر ایشان را مسموم کردند ⁉️#شبهه #شهادت_پیامبر_اکرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ یه ناو ساختیم که بدون سوختگیری دور دنیا گشته و آمریکا تو حیرت مونده که سوختش چیه، سوخت اتمی،!😂
#خبرای_خوب دولت سیزدهم #شهید_رئیسی #رئیسی_عزیز
🌠☫﷽☫🌠
🔴هنوز از گفتگوی دیشب دکتر #پزشکیان هنگم که چطور میشه پنجاه دقیقه صحبت کرد و هیچی نگفت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥حمایت گسترده و تمام قد دانشجویان دانشگاه ژنو سوییس از مردم مظلوم #غزه و #فلسطین با آغاز کار دانشگاه ها. #طریق_الاقصی
1_1247750544.mp3
3.07M
دل محزونه داره میخونه
به یاد مادر چشام بارونه
نریمان پناهی
شهادت #امام_رضا
#شهادت_امام_حسن
#شهادت_پیامبر_اکرم تسلیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️یا رسول الله!
▪️مثل تو دیگر
▪️در پهنه زمین
▪️تکرار نخواهد شد
▪️اما با تکرار
▪️صـلوات بر تـو،🥀
▪️نور حضورت را در
▪️قلب خود احساس مى کنیم
▪️پیشاپیش
▪️رحلت پیامبراعظم (ص)
▪️و شهادت امام
▪️حسن مجتبی (ع) تسلیت باد🏴
🥀🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀قوتت همه شب
🖤خون جگر بود حسن جان
🥀گریان ز غمت
🖤چشم سحر بود حسن جان
🥀از دوست و دشمن
🖤به تو پیوسته ستم شد
🥀مظلومی تو
🖤ارث پدر بود حسن جان
🏴 پیشاپیش شهادت امام
حسن مجتبی تسلیت باد🏴
🥀🍃