#دست_دادن_با_زن....
ﯾﮏ ﻣـﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﻟمی ﭘﺮﺳﯿـﺪ: ﭼـﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻣـﺮﺩ ﻧﺎ ﻣﺤﺮﻡ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ؟ ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺁﯾﺎ ﺗﻮ می توانی ﺑـﺎ #ﻣﻠﮑﻪ_ﺍﻟﯿﺰﺍﺑﯿﺖ ﺩﺳـﺖ ﺑـﺪﻫـﯽ؟ ﻣـﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ، ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﺤـﺪﻭﺩند ﮐـﻪ می تـوﺍﻧـﻨﺪ ﺑﺎ ﻣـﻠﮑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻫﻨﺪ . ﻋﺎﻟـﻢ ﮔﻔﺖ ﺯﻥ ﻫـﺎﯼ ﻣـﺎ همـه ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣـﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻣـﺮﺩﺍﻥ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻨﺪ .
ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ ﭼﺮﺍ ﺯﻥﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﻮﻫﺎ ﻭﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ، ﯾﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍﺭﻋﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؟ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ #ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ، ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐـﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﻣـﯽ ﺭﺍ ﻫﻤـﺎﻥ ﻃـﻮﺭ ﺑﺴﺘـﻪ ﺑﺎﻗﯽ ﮔـﺬﺍﺷﺖ. ﺑﻌﺪﺍ ﻫﺮ ﺩﻭﯼ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮎ ﺁﻟـﻮﺩ ﺍﻧـﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑـﻪ ﻣـﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔـﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﻣـﻦ ﺑﮕﻮﯾـﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﻣـﺮﺩ ﺍنگلیسی ﮔـﻔﺖ: ﻫﻤﺎﻥ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﺶ ﺩﺍﺭﺩ. ﻋﺎﻟـﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ هم ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐـﻪ ﺯﻥ ﻫـﺎﯼ ﻣﺎ #ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋـﺎﯾﺖ می كنند.
💕💛💕
💙🍃🦋
🍃🍁
🦋
⭕️✍تلنگر
مادرم همیشه می گفت:
ﺍﺯ ﻫﺮ کسی ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ.
اﺯ ﻋﻘﺮﺏ ﺗﻮﻗﻊ ﻣﺎﭺ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ...!!!
ﺍﻻﻍ ﮐﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘﮏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ
ﺳﮓ ﻫﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ،
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻣﯽ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﮑﻠﯿﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ
ﺣﺎﻻ تو هی ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﭻ ﺑﮑﻦ ﺗﻮﯼ ﮐﻮﺯﻩ ﻋﺴﻞ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﯿﺐ ...!!!
ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ!!
ﺗﻮﻗﻌﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻢ ﮐﻨﯽ،
ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
راحت تر ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ می کنی...
من زندگی خودم را می کنم و
برایم مهم نیست چگونه قضاوت می شوم
چاقم، لاغرم، قد بلندم، کوتاه قدم،
سفیدم، سبزه ام ...
همه به خودم مربوط است
مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن
روزنامه روز شنبه زباله روز یکشنبه است
زندگی کن به شیوه خودت با قوانین
خودت با باورها و ایمان قلبی خودت
مردم دلشان می خواهد موضوعی
برای گفتگو داشته باشند
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی
هر جور که باشی حرفی برای گفتن دارند
شاد باش و از زندگی لذت ببر
چه انتظاری از مردم داری؟؟؟
آنها حتی پشت سر خدا هم حرف می زنند...
💕💛💕
﴾﷽﴿
💟حجت الاسلام محسن قرائتی:
آقا اصلا دین رو میذاریم کنار🤔
بیا اصلا قرآن رو میذاریم کنار😕
حجاب یه مساله عقلیه😌
هر عقل سالمی میتونه قبول کنه😐
به یه خانم بگو حاضری شوهرت 99% عشقش مال تو باشه 1% واسه یه زن دیگه؟!😳😱
کسی هست بگه حاضرم؟!🙄🤔
پس همونطور که دوس داری شوهرت عشقش مال تو باشه💑
جوری ازخونه بیرون نرو عشق شوهر مردمو بدزدی😔
یه جور لباس نپوش آرایش نکن که 1% عشق یه مردو مال خودت کنی😢
زن مسلمان باید آنچنان در میان مردم رفت و آمد كند كه علائم عفاف و وقار و سنگینى و پاكى از آن هویدا باشد😇✌️🏻
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_هفتاد_و_نه صبحونه آماده بود و زهرا هم فکر کنم تو اتاق محدثه بو
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_هشتاد
با عجله رفتم اتاقش.
_آقای دکتر خانمم چش شده؟چه اتفاقی افتاده خواهش میکنم بگین.
_اول شما بشینین آروم باشین تا خدمتتون عرض کنم.
نشستم و منتظر شدم حرف بزنه.
_ببینین خانم شما دچار بیماری قلبی بودن. الانم حمله خفیفی بهشون وارد شده و متاسفانه سکته کردن. اما خفیف..
_یعنی چی آقای دکتر؟ الان حالش خوبه؟
_حال خانمتون خوبه اما نه زیاد. باید مدتی تحت درمان و نظر ما باشن تا حالشون بهتر بشه.
_تو ای سی یو؟
_بله.
_اونوقت..حالش خوب میشه؟
_بله بهتر میشن اگه خدا بخواد.الانم از دست شما جز دعا کاری ساخته نیست.
_بچه اش چی؟ نمیتونم بیارمش اینجا؟
_نخیر آقا بهتره فرزندتون رو مدتی جایی بزارین تا همسرتون شرایط بهتری پیدا کنن.
رفتم تو فکر. زهرا ناراحتی قلبی داشته و به من چیزی نگفته.
_متاسفانه از اونجایی که پیداست خانمتون راجب به ناراحتی قلبیشون چیزی به شما نگفتن.
سرمو تکون دادم و بلند شدم.
_ممنون دکتر بااجازتون.
از اتاقش بیرون رفتم و رو صندلی نزدیکی نشستم.
خیلی حالم خراب بود. واقعا نمیدونستم با این من قدر نشناس چیکار کنم؟
دلم میخواست زهرا انقدر کتکم میزد تا اینکه موضوع به این مهمی رو ازم پنهون میکرد.
کم کم همه باخبر شدن و میومدن عیادت. زهرا یکبار به هوش اومده بود ولی نذاشتن من باهاش حرف بزنم.
دیدار هام خلاصه میشد به یک شیشه بزرگی که بین من و زهرا کشیده شده بود.
محدثه پیش زندایی موند و منم صبح تا شب که سرکار بودم، شبا میومدم بیمارستان و رو صندلی خوابم میبرد.
خیلی روزای سختی بود به علاوه اینکه حق دیدن زهرا رو هم نداشتم.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#رمان_بانوی_پاک_من🥀 #قسمت_هشتاد با عجله رفتم اتاقش. _آقای دکتر خانمم چش شده؟چه اتفاقی اف
#رمان_بانوی_پاک_من🥀
#قسمت_هشتاد_و_یک
خیلی به دکتر اصرار کردم که بالاخره گذاشت ببینمش. اونم فقط۵دقیقه.
لباس مخصوصی پوشیدم و رفتم بالای سرش.
_زهراجان؟ عزیزدلم؟ بیدار شو خانمی. دلم برات خیلی تنگ شده الان یک هفته است از پشت این شیشه های لعنتی میبینمت.
دارم دیوونه میشم از این فاصله و دوری. دکترا فقط۵دقیقه وقت دادن بهم که باهات حرف بزنم.
محدثه بیتابی میکنه. دلش شما رو میخواد. نمیخوای بیدارشی بغلش کنی؟
آروم پلکاش تکون خورد، جون گرفتم. خدایا شکرت که بیدار شد.
_کارن؟
_جان کارن. دردت به جونم چرا نگفتی ناراحتی قلبی داری؟ چرا از من موضوع به این مهمی رو پنهون کردی؟ من که شوهرتم، همدمتم..
با صدایی که از ته چاه درمیومد گفت:اگه همدمم بودی...اینهمه اذیتم نمیکردی، آزارم نمیدادی که به..این روز بیفتم.
اشکام آروم آروم میریخت رو بالش زهرا. راست میگی من خیلی نامردم، خیلی بی معرفتم که قدر فرشته ای مثل تو رو ندونستم.
_آره حق با تویه. من بهت بد کردم منو ببخش.
_مواظب محدثه باش.
پرستاری اومد و منو بیرون کرد. لحظه آخر فقط دستای سردش رو لمس کردم و رفتم.
از اینکه دیده بودمش حس خوبی داشتم اما از طرفی هم آزارم میداد، دیدنش تو این حال.
سریع با ماشین رفتم خونه زندایی و چند ساعتی پیش دخترم موندم. یکم استراحت کردم و باز راه افتادم سمت بیمارستان.
کم کم تو خیابونا داشتن پارچه سیاه میکشیدن؛ میگفتن محرمه.
من که سر در نمیاوردم اما شنیده بودم عزاداری یکی از اماماشونه برای همین همه شهر رو سیاه پوش میکنن به احترامش.
خیلی برام عجیب بود که امامی انقدر پیش مردم عذت و احترام داشته باشه که شهر براش سیاه پوش بشه.
مگه چیکار کرده؟ مردم چرا انقدر دوسش دارن؟
هرجا میرفتی یک یا حسین زده بودن به دیوار.
زهرا یک هفته دیگه هم موند تو بیمارستان. دکترش می گفت حالش اصلا خوب نیست. می گفت فقط دعا کنین همین و بس. می گفت احتمال یک سکته دیگه هم هست.
ته دلم با تمام حرفاش خالی میشد. حس بدی بچد عشقتو از دست بدی. شریک زندگیتو برای دومین بار از دست بدی.
زندایی راه افتاد تو روضه ها و جلسه ها بخاطر دعا و نذر برای خوب شدن دخترش.
وضعیت قلب زهرا روز به روز بدتر میشد و من نگران تر.
می گفتم میبرمش خارج اما دکترا میگفتن کاری از دست اونا برنمیاد.
فقط خدا الان میتونه همسرتون رو شفا بده همین و بس.
یک شب راه افتادم تو خیابونا. حجله های سیاه و سینه زنا و زنجیر زنا تو خیابون راه افتاده بودن.
برام عجیب بود اما حال اون شبم یک چیز دیگه بود. حال یک مردی که همه چیش رو از دست داده و نمیخواد آخرین امید زندگیشو از دست بده.
من دیگه اون کارن مغرور نبودم فقط دلم میخواست زهرام شفا پیدا کنه. بازم برگرده سر خونه و زندگیم اونوقت من دیگه غلط بکنم اذیتش کنم.
فقط برگرده..
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_میباشد🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
سفره دارد جمع می گردد، 😭گدا را عفو کن
باز هم خوبی کن و این مبتلا 😭را عفو کن
دیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم
یا رب این شرمنده غرق خطا 😭را عفو کن
بر در این خانه من بهر امیدی آمدم
پس، نگیر از من تو این حال و 😭هوا را، عفو کن
دست خالی آمدم، با دست خالی می روم
یا کریم این روسیاهِ بی نوا را 😭عفو کن
پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن
خوب و بد، در هم بخر، ای 😭یار، ما را عفو کن
جان آقای خراسان، جان سلطان غریب
هم وطن های علی، موسی 😭الرضا را عفو کن
من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین
جان اربابم بیا این بنده ها را 😭عفو کن
بوده ام این روزها مصداق فابک للحسین
گریه کن های غم کرببلا را 😭عفو کن
جان آن که دست و پا می زد به زیر تیغ و تیر
حُرّ توبه کرده ی بی ادعا را عفو کن. 😭🤲
طاعات قبول.التماس دعا.
file_1616756.mp3
2.9M
دریای کابل خون شده💔
گل های کابل پرپره🥀
دردانه ی پدر بگو...❤️
جان پدر کجاستی؟!😭
#دشت_برچی
#افغانستان_تسلیت
#ماه_مبارک_رمضان ..
🍂
اﺯ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺮﻭﯼ درزندگی ﭼﯿﺴﺖ؟
ﮔﻔﺖ: « ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ» ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻨﺪ . ﮔﻔﺖ: ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯿﺪ. ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺷﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﯿﭻﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽﺩﻟﯿﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ
ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﻧﺪ
ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﺑﻨﺪﻧﺪ
ﭘﻨﺠﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺷﺘﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ.
ﺷﺸﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ…
💕❤️💕
دعا بکن ؛
ولی اگر اجابت نشد
با خدا دعوا نکن
میانهات با خدا به هم نخورد
چون تو جاهلی و او عالم و خبیر ...
👤حاج اسماعیل دولابی
💕❤️💕
هدایت شده از پروانه های وصال
✳️ قرآن سه نوع قلب را بیان می کند:
✨قلب سـلیم؛
که از شِرک، نفاق، کینه و عیوب دیگر سـالم باشد
«اِلّا مَنْ اَتَی اللّٰهَ بِقَلْبٍ سَلیٖمٍ»شعراء۸۹
✨قلب مُـنیب؛
که بعد از لغزش، به درگاه خدا توبه و پشیمان،
به سوی خداوند بازگردد
«وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ»قٓ۳۳
✨قلب مریـض؛
که در آن نفاق و ناباوری نسبت به معارف الهی است و اگر به حال خود رها شود، مَرض او روز به روز گسترده تر می شود «فیٖ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»بقره۱۰
@parvaanehaayevesaal💕
هدایت شده از پروانه های وصال
🍃🍂دعــــــــــــــاے
جـــــــــوشن کبیــ6⃣3⃣ــــر🍂🍃
💦بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم💦
🌸✨ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا کَافِی یَا شَافِی یَا وَافِی یَا مُعَافِی یَا هَادِی یَا دَاعِی یَا قَاضِی یَا رَاضِی یَا عَالِی یَا بَاقِی سُبحانَک یا لا اِلهَ اِلّا اَنت الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَب ✨
💦بنام خداوند بخشنده بخشایشگر💦
🌸✨خدايا! از تو درخواست میكنم به نامت
اى بسنده،
اى درمان بخش،
اى وفادار،
اى تندرستی ده،
اى راهنما،
اى به نيكى خوان،
اى داور،
اى خشنود،
اى بلندمرتبه،
اى ماندگار
🍃 پاک و منزهی تو
ای آنکه جز تو معبودی نیست
فریاد رس فریاد رس
ما را از آتش برهان ای پروردگارم🍃
〰🔱خـــــــــواص این بنــــد🔱〰
▶️ اگر خدای ناکرده در شرّی واقع شدهاید، برای رفع شرّ بخوانید ▶️