eitaa logo
پروانه های وصال
7.8هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
21.4هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
جالبه بدونید دولت آیت الله ظرف یک‌سال، دو برابر کل هشت سال روحانی، ظرفیت تولید برق رو بالا برد! حتی اگر فقط برای نابودی کشور برنامه داشت هم اینقدر در نابودی پیشرو نبود!!! ۱۴۴۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ عشق، یعنی به تو رسیدن! نه چگونه رسیدن ... که چگونه رسیدن را، دلبر است که تعیین می ‌کند! گاهی می‌خواهد کاملترین آفریده‌‌اش را، روی داغیِ تفتیده‌ی خاک، بی‌سَـــر ببیند! و گاهی تنها ... تا بنشیند و تمام حقیقت بندگی را میان کلماتی از جنس دعا جا بگذارد، برای بشری که انتخاب کرده چهارده قرن بی‌امام بماند ... عشق به او رسیدن، و به او رساندن است؛ اما همانگونه که او می‌خواهد! طرح: استدیو "انسان تمام" ▪️ویژه حضرت زین‌العابدین علیه‌السلام آجرک الله یا 🥀
🔴ابتهاج جمعه راهی خانه ابدی می‌شود 🔹فرزند مرحوم اعلام کرد: با هماهنگی‌های صورت گرفته با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیکر پدرم هوشنگ ابتهاج شاعر ایرانی ۴ شهریور ۱۴۰۱ ۱۴۴۴ ساعت ۸ صبح در تهران از مقابل تالار وحدت تشییع می‌شود و پس از از آن برای خاکسپاری راهی رشت می‌شویم.
🖼 رمی شیطان ضارب سرباز مثل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌠☫﷽☫🌠 🔴 *حسن آقامیری تنها نیست* ‼️ ⬅️ *پشت پرده حامیان تفکر اسلام رحمانی سازمان جاسوسی انگلستان است.*⛔️ ⚠️ *یک تیم پنجاه نفره کلیپهای صوتی و تصویری حسن آقا میری را میساختند و در سایت بیدار باش و پیج اینستاگرام او قرار میدادند.* ⚠️ *هدف انگلیس از ترویج تفکر غلط اسلام رحمانی چیست؟!!!* ⛔️ *اسلام رحمانی یک نوع تفکر و برداشت غلط از اسلام است که در آن جنگ و جهاد با کفار ، شهادت طلبی، مقاومت در برابر کفار و مشرکین ، جهنم و عذاب گنهکاران را حذف میکند و یکطرفه به اسلام نگاه میکند.* ⚠️ *عجیب نیست که دختران بیحجاب و پسران مشروبخور و عیاش پای منبر افرادی چون حسن آقا میری جمع میشدند و کلیپهایش را در اینستاگرام لایک میزدند. چون این جماعت هم عاشق همین نوع نگاه به اسلام هستند. اسلامی که کاری به عیاشی و ولگردی آنان نداشته باشد ،*⛔️ *همه اینها هم در ماه رمضان یکمرتبه زخم معده میگیرند و روزه گرفتن برایشان ضرر خواهد داشت!!!!!!!!*⛔️ ⚠️ *در تفکر اسلام رحمانی به دختران جوان میگویند چه کسی گفته بی حجابی گناه است و چه کسی گفته خداوند بخاطر چند تار مو شما را عذاب میکند؟!!!* *دختر جوان هم ذوق زده شده و میگوید چه برداشت قشنگی از دین دارید . من عاشق منبر حسن آقا میری هستم .دین حقیقی همین است!!!! چکار به من دارند؟!!!! من آزادم*.😳🤔 ⛔️ *به پسر جوان هم میگوید ساقی جوان خمار بود. جوان هم میگوید چه عجب !!!!* ⚠️ *اهل مشروب میشود و تمام آیات و احادیث مربوط به حرام بودن شراب را مسخره میکند.*⏪ *امثال حسن آقا میری اینگونه تیشه به ریشه اسلام میزدند!!!!!* ⛔️ *در تفکر انحرافی اسلام رحمانی ، جهاد با کافران خشونت طلبی نامیده میشود و سربازان مدافع حرم و رزمندگان اسلام را افرادی تندرو و خشونت طلب معرفی میکنند. در این تفکر غلط ، تعظیم و تکریم کافران و تسلیم شدن در برابر مشرکان میشود فضیلت و رحمانیت!!!!!!* ⚠️ *این نوع تفکر اسلامی را ترویج میکند که شبیه مسیحیت فعلی است. یعنی مشروب خوردن ، برهنگی ، تجاوز جنسی ، ترک عبادت و انجام گناه ، با نگاه به مهربانی خداوند!!!!!!!* ☝️ *خیانت حسن آقا میری و حامیان تفکر اسلام رحمانی در آینده بیشتر مشخص خواهد شد. و پشت پرده این جریان انحرافی نمایان خواهد شد.* 💕💜💕💜
بستنی زمستانه مواد لازم برای۲ نفر تخم مرغ (سفیده) ۴ عدد پودر شکر ۱ پیمانه پودر ژلاتین ۲ قاشق غذاخوری سرخالی وانیل‏ ۱/۴ قاشق چای خوری آب جوش ۵ قاشق غذا خوری شکلات مذاب به مقدار لازم نان میکادو گرد به مقدار لازم طرز تهیه🍽 ۱- سفیده های تخم مرغ را با همزن برقی بزنید تا فرم بگیرد یک ظرف آب روی حرارت قرار بدید تا به جوش بیاد.ظرف سفیده رو روی حرارت قرار بدید و کم کم شکر رو که با هاون کمی ریز کردید به سفیده ها افزوده و جوهر لیمو هم اضافه کنید ۲- اینقدر هم بزنید تا شکر در سفیده حل بشه ظرف رو از روی حرارت بردارید.قبل از برداشتن ظرف از روی حرارت ،ژلاتین رو روی ۲ قاشق آب بپاشید و بذارید تا حالت اسفنجی بشه و به صورت بن ماری بذارید تا مایعی شفاف به دست بیاد ۳- به ظرف سفیده ها که از روی حرارت برداشتید اضافه کنید و همچنان هم بزنید تا مرنگ ما خنک بشه.بعد اگر میکادو گرد گرفتید با قاشق یا ماسوره مقداری از مواد رو به صورت مخروط بریزید. ۴- اگر هم از اون ورقه های  میکادو گرفتید اونو به اندازه های دلخواه (ترجیحا کوچک و با اضلاع حداکثر ۴ سانت )برش بزنید و مرنگ رو روش بریزید و اجازه بدید تا خوب خنک بشه(میتونید توی یخچال بذارید) ۵- شکلات رو با مقداری روغن یا کره بذارید ذوب بشه(به صورت بن ماری) و روی مرنگ ها بریزید حالا بستنی ها در یخچاب بگذارید تا شکلات ها فرم بگیره. سایر نکات⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️ این بستنی خیلی خوشمزه تر از بستنی های زمستانی بازاری است البته باید کمی دقت کنید تا ظاهر زیبایی نیز داشته باشد. نوش جان 🍳🥘🍲🥗🍿🍕🌭🧀🥐
بادمجان ۳ کیلوگرم سیر ۳ بوته سرکه ۲ لیوان نعنا خشک، پودر گلپر، نمک به مقدار لازم طرز تهیه ۱- بادمجان‌ها را مکعبی خرد کنید، بعد داخل قابلمه ریخته و ۳ لیوان آب روی آن بریزید تا بادمجان‌ها آبپز شوند و در قابلمه را بگذارید، بادمجان‌ها که نرم شدند آن‌ها را آبکش کنید و داخل یک ظرف بریزید تا خنک شوند. ۲- نمک و سیر خرد شده و پودر گلپر و نعنا خشک را به بادمجان‌ها اضافه کنید. ۳- ظرفی که می‌خواهید ترشی را در آن بریزید باید خشک و تمیز باشد. ۴- هم زمان با ریختن مواد داخل ظرف، کمی از سرکه را با آن مخلوط کنید، اگر می‌خواهید زیاد ترش نباشد بهتر است بادمجان‌ها را داخل ظرف فشار دهید تا سرکه کمتر مصرف شود. ۵- در ظرف را محکم ببندید و ترشی را در جای خنک بگذارید و بعد از 3 روز ترشی آماده می‌شود
😍 ترشی پوست لیمو اين يه نوع ترشي هستش كه با پوست لیموترش درست ميشه خيلي خوشمزه است و براي درمان چاقي و فشار خون و ديابت و كبد چرب و خيلي بيماريهاي ديگه است. امتحان كنيد. طرز تهيه: پوست ليمو ترشها رو تا دو روز توي اب ميزاريم و روزي يبار ابش رو عوض ميكنيم و بعد دو روز ميشوريم و با اب فراون ميزاريم تو قابلمه به مدت يه ربع بجوشه و ابكش ميكنيم تا تلخيش گرفته بشه بعد اينكه ابش حسابي رفت تو شيشه ميريزيم و سياهدانه و گلپر ونمك وسركه بش اضافه ميكنيم من خودم طعم دارش ميكنم مثلا ميشه دو تا قاشق شيره ي انگور يا خرما رو هم بهش اضافه كرد يا رب انار بهش بزنيم يا با زيتون پرورده قاطي كنيم يا اصلا با ترشيايي كه داريم قاطي كنيم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
_تکه_شده 8 تکه ▪️3 حبه سیر رنده شده یا پودر سیر ▪️زعفران دم کرده ▪️نمک. فلفل. روغن زیتون یا روغن مایع 2قاشق ▪️پیاز نازک خرد شده ▪️آبلیمو 3 قاشق طرز تهیه‼️ ✅مرغ را به کلیه مواد آغشته کرده وبرای مدت 5 تا 6 ساعت باید در یخچال بمونه تا مواد به خورد مرغ بره ومزه دار بشه.بعد تکه های مرغ را به سیخ می کشیم و در فرروی جوجه گردان تنظیم میکنیم وبرای مدت 1 ساعت کباب می کنیم.البته متونیدادویه مخصوص بریان را از بیرون تهیه کنید.لازم می دونم که هنگام کباب شدن روغن مرغ در سینی می چکه با یک فرچه روغن را به مرغ در حال کباب بزنید.بسیار خوشمزه می شه.نوش جون.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙استاد رائفی پور 🔸ارزش کار برای امام زمان ارواحنا فداه رو قیاس نکنید با کارهای دیگری در دنیا 👌کوتاه و شنیدنی
مقام_معظم_رهبری:🌱 به قارون نمیگفتند که هر چه را داری یا نداری دور بریز؛ میگفتند آنچه را داری وسیله قرار بده. پول و ثروت دنیا وسیله است، وسیله‌ی رسیدن به مقامات عالیه‌ی بشری و انسانی است، وسیله‌ی رسیدن به مقامات معنوی است؛ میتواند وسیله باشد. شما میتوانید با پول دنیا را آباد کنید، زندگی‌های انسانها را نجات بدهید، تبعیض را برطرف کنید، فقرا و ضعفا را از حالت فقر و ضعف بیرون بیاورید.۹۹/۲/۶ 💕🧡💕🧡
🌼 آیت الله جوادی آملی : ما باید این حقیقت را دریابیم که گناه واقعاً چرک و رین(حجاب دل که موجب کفر و گمراهی) است و روح را تیره می کند. انسان بر اثر گناه ، نه خواب خوبی دارد تا در رؤیا معرفتی نصیبش شود ، نه بیداری خوبی که بتواند علم درستی را کشف و تعلیم صحیحی را نصیب دیگران کند. بنابراین اگر روح تیره شود، بسیاری از اسرار بر او پوشیده خواهد ماند. روحی که خدا آن را منبع الهام قرار داده و به آن سوگند یاد کرده است «و نفسٍ و ما سَوّاها ، فألهمها فجورها و تقوها». 💕💚💕💚
اﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ "ﻏﯿﺒﺖ" ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﺑﺎﻧﮑﻬﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺑﻤﺎﻥ ﺑرداشته ﻭ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﻭﺍﺭﯾﺰ ﮐﻨﻨﺪ، ﺑﺪﻭﻥ ﺷﮏ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺍﻣﻮﺍﻟﻤﺎﻥ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ! ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻓﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻓﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵﺗﺮ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ؟ جواب با شما...! نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده.. "صادقانه زندگی کنید" ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم... "الهی قمشه ای" 💕🖤💕🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرخپوست پیری برای کودکش از حقایق زندگی چنین گفت: در وجود هر انسان، همیشه مبارزه ایی وجود دارد مانند ، مبارزه ی دو گرگ! که یکی از گرگها سمبل بدی ها مثل، حسد، غرور، شهوت، تکبر، و خود خواهی. و دیگری سمبل مهربانی، عشق، امید، وحقیقت است. کودک پرسید: پدر کدام گرگ پیروز می شود؟ پدر لبخندی زد و گفت، گرگی که تو به آن غذا می دهی...! 💕💝💕💝
1 ⭕️نفس فریبکار⭕️ ↪️ در بخش های قبلی گفته شد که تنها مسیرِ ما برای رسیدن به کمال و بالاترین لذتها ↓ "مخالفت با هوای نفس" هست✅ 🌀اینکه با دوست داشتنی هامون مخالفت کنیم ؛ البته نه همه دوست داشتنی ها👌 بلکه "بعضی از دوست داشتنی ها" رو باید ارضاء کرد و پاسخ داد.... ➖نکته مهم اینه که "تمام مفاهیمِ دینی" هرکدوم به نوعی با مبارزه با هوای نفس ارتباط دارن که ان شاء الله در آینده این ارتباط رو بیشتر بررسی خواهیم کرد ♨️💫➖💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانه های وصال
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ #رمان_قبله_من #قسمت_بیست_و_هشتم ❀✿ حقیر داراے فوق لیسانس معمارے از دانشڪده‌ے هنرهاے زی
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ امام ایستاد و خطبہ اے ڪربلایے خواند: »اما بعد... مے بینید ڪہ ڪار دنیا بہ ڪجا ڪشیده است ! جهان تغییر یافتہ، منڪر روے ڪرده است و معروف چهره پوشانده و ازآن جز تہ مانده ظرفے، خرده نانے و یا چراگاهے ڪم مایہ باقے نمانده است.« »زنهار ! آیا نمے بینید حق را ڪہ بدان عمل نمے شود و باطل را ڪہ ازآن نهے نمے گردد تا مؤمن بہ لقاے خدا مشتاق شود؟ پس اگر اینچنین است، من درمرگ جز سعادت نمے بینم و در زندگے با ظالمان جز ملالت . مردم بندگان حلقہ بہ گوش دنیا هستند و دین جز بر زبانشان نیست؛ آن را تا آنجا پاس مے دارند ڪہ معایش ایشان از قِبَل آن مے رسد ، اگر نہ ، چون بہ بلا امتحان شوند ، چہ ڪم هستند دینداران .« انگشت سبابہ ام را نرم روے جملہ ے اخر میڪشم... چہ ڪم هستند دینداران!... نگاهم چندڪلمه دیگر را چنگ میزند. حقیقت محض است! تازمانے ڪہ دنیا بہ ڪام است.. خداهم خوب است...ڪافیست زندگے ڪمے ڪج تاڪند، آنوقت خدا رفیق بدمیشود!... خودمن هم همینطورم... پنج فصل از ڪتاب را خواندم. ڪتابے ڪہ جملہ بہ جملہ حقیقت بود! گویے براے من نوشتہ شده !! سپاه مقابل جگرگوشہ زهرا س گمان میڪردند ڪہ سوار برمرڪب حق میتازند! و براے دست یافتن بہ بهشت و طوبے شمشیر رااز رو بستند! ... احساس خلا میڪنم...یڪے باید باشد تا بااو حرف بزنم!... یڪے ڪہ آرامم ڪند... بہ من اطمینان دهد ڪہ تو نیستے!!... شمشیر روے امام نبستے!...جوانے ڪردے... یڪے پیدا شود ڪہ مرا از توهمات و ابرهاے سیاه نجات دهد!! ڪتاب را روے پایم میگذارم و ڪولہ ام راروے دوشم میندازم. بہ اطراف نگاهے گذرا میندازم؛ همہ رفته اند جز آراد! بہ صندلے اش تڪیه داده و با خشم نگاهم میڪند. بااڪراه بہ نگاهش لبخند میزنم و ازجا بلند مے شوم. راستے استادڪجاے ڪتاب را درس داد!!؟ بہ تختہ وایت برد خیره میشوم. چقدرهم نوشتہ!...اوجزوه نوشتہ و من منزل بہ منزل با قافلہ حرڪت ڪردم و بہ نینوا رسیدم! حالا میترسم ادامہ اش را بخوانم.... نمیدانم قراراست درڪدام سپاه باشم!... سپاه حسین یا گرگ صفتان! چندقدم جلو مے روم و اوهم تقریبا با چندقدم بلند بہ سمتم مے دود! فڪش منقبض شده و ابروهاے پهن و یڪ دستش درهم گره خورده! بہ سرتاپایم نگاه میڪند و باپوزخند مے پرسد: چتہ؟! عابد شدے!! مدام سرت تو ڪتابہ...یاهمش توے سایتاے مذهبے ولے! حوصلہ اش را ندارم. ڪنایه اش را با مهربانے جواب میدهم: چیزے نیست... دارم دنبال یچیزے میگردم! _ چے؟! بگو منم ڪمڪت ڪنم! _ نة... خودم باید بهش برسم... و سرم راپایین میندازم و به ڪتونے آل استارم زل میزنم. یڪ دفعہ دستش رادراز میڪند ، ڪتابم را از دستم میقاپد و بہ جلدش نگاه میڪند. تمسخر بر لبهایش نقش میبندد... _ .... ڪلا زدے توخط سیرو سلوڪ!.. شهید مرتضے اوینے... خیلے بہ این بابا گیر دادے...نڪنہ خواستگارتہ!؟ بے اراده عصبے مے شوم و ڪتاب را از دستش میڪشم. _ آراد بفهم دارے چے میگے! اگر حوصلہ ے تو و زنگ زدناتو ندارم دلیل نمیشہ بہ یڪے ڪہ بہ گردنت حق داره توهین ڪنے! _ اوهو! ببخشید اونوخ چہ حقے!؟ _ همینڪہ اینجا وایسادے دارے بلبل زبونے میڪنے ازصدقہ سرے همین شهیداست! _ نہ بابا مث اینڪ تو ڪلا سیمات اتصالے ڪرده! فڪر میڪردم فقط ظاهرت رو ڪوبیدن! نگو از تو داغون ترے! _ بہ تو هیچ ربطے نداره! از ڪنارش رد مے شوم و بہ سمت درڪلاس مے روم ڪہ میگوید: فڪر نمیڪردم اینقد بے معرفت باشے! دیگہ اسمتو نمیارم! زیرلب میگویم بہ جهنم و درراهروے دانشگاه شروع میڪنم بہ دویدن. ❀✿ 💟 نویسنــــــده: ❀✿ 👈 ڪپے تنها با ذڪر مورد رضایت است👉 ❀✿ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ #رمان_قبله_من #قسمت_بیست_و_نهم #بخش_اول ❀✿ امام ایستاد و خطبہ اے ڪربلایے خواند: »اما ب
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ ڪم محلے هاے من دلیل خداحافظے و اتمام حجت امروزش بود! چطور توقع دارد ڪہ مثل قبل وقتم را ساعتها براے صحبت هاے بے سرو تهش تلف ڪنم؟ درحالیڪہ یڪ دنیا سوال درذهنم هرلحظہ متولد مے شود! من باید جواب این سوالهارا پیدا ڪنم! بہ انتهاے راهرو ڪہ مے رسم بہ سمت در خروج مے پیچم ڪہ نگاهم بہ اینه ے قدے ڪنار در مےافتد. همچین بیراه هم نمیگفت... امروز ارایش نڪردم!... حتے یڪ ڪرم هم نزدم... دلم نمے امد دقیقہ اے بیشترڪتاب را براے نقاشے صورتم روے زمین بگذارم! ...دلیلش رادقیق نمیدانم... شایدهم ... یڪ ڪم عقب نشینے ڪرده ام!... دیگر ابسار لجاجت رادردستم بہ بازے نمیگیرم و اجازه میدهم تا دیگران هم نصیحتم ڪنند!!! چہ حرف شنو!... شالم هم نسبت بہ قبل ضخیم تر شده و جلو تر امده!! فقط ڪمے از ریشہ ے طلایے موهایم مشخص است... صداے قدمهاے ڪسے مرا وادار میڪند ڪہ برگردم. آراد سرش راباتاسف تڪان میدهد و میگوید: اره خودتو خوب نگا ڪن! شبیہ مریضا شدے! حرصم میگیرد و بدون جواب بہ محوطہ میدوم. دوست دارم فحشش بدهم..مردڪ مفت گو! ڪتاب را بہ سینہ ام میچسبانم ، درست بہ قلبم و تندتر میدوم. هیچ اتفاق بزرگےنیفتاده...فقط یڪ چیز در من هرروز رشد میڪند و پایہ هاے گذشتہ را میشڪند. ازدانشگاه بیرون ڪہمی ایم بادیدن صحنہ ے مقابلم شوڪہ میشوم. یحیے وسط پیاده رو ایستاده و بہ اسمان نگاه میڪند. مثل همیشه!! ڪاش میگفت چہ چیز در لابہ لاے ابرها میبیند.! چرااینجا پیدایش شده!!؟ ... اب دهانم را قورت میدهم و بازبان لبهاے خشڪم را خیس میڪنم. بہ ارامے چندقدم بہ سمتش میروم ڪہ سرش راپایین مے اورد و بادیدنم لبخند مے زند.دیگر یحیے مثل چندماه قبل مثل ڪورها رفتار نمیکند. مراخوب میبیند... انگار بلاخره جز زندگے اش شده ام! جز خیلے ڪوچڪ! درست مثل یڪ همبازی! دستش را درجیب شلوارش فرو میبرد و یڪ قدم جلو مے اید. _ سلام ! خسته نباشید!... جوابے نمیدهم. ذهنم قفل ڪرده! بہ چشمهاے عسلے اش خیره میشوم. _ نمیدونستم ڪے ڪلاستون تموم میشہ، براے همین زودرسیدم و یڪ ساعتہ اینجام!.... بازهم حرفے پیدا نمیڪنم. عمیق ترلبخند مے زند. _ جواب سلام واجبہ! ارام سلام میڪنم و بانگاه ازامدنش سوال میڪنم. _ راستش...حس ڪردم بلاخره وقتشہ ببرمتون یجا! ... باچشمهاے گرد میپرسم: منو؟! _ بلہ!... قراربود یلدا هم بیاد ولے امروز بایڪے ازدوستاش رفت بیرون... _ ڪ...ڪجا بریم؟! یڪ تااز ابروهایش رابالا مے دهد و میپرسد: ناراحت شدید؟! فڪر ڪنم امادگے نداشتید! _ اره!..اصن فڪرشو نمیڪردم بیاے اینجا! نگاهش را میدزد و به زمین خیره میشود _ خب حالا اومدم! بریم؟! پاے راستم رابلند میڪنم تایڪ قدم بردارم ڪہ بند ڪولہ ام از پشت ڪشیده مے شود و نگهم میدارد. سریع بہ پشت سرم نگاه میڪنم. دیدن صورت سرخ آراد قلبم را بہ تپش میندازد. بند ڪولہ ام را در مشتش فشار میدهد و دندان قروچہ میڪند. صداے خفہ اش تنم را میلرزاند... _ ڪجا برید؟! بااسترس بہ صورت یحیے نگاه میڪنم. ابروهایش ازحالت بالا متعجب ڪم ڪم درهم میرود و نگاهش جدے میشود. بغض بہ گلویم چنگ میزند. چرا ترسیده ام؟! چرا مثل قبل راحت راجب دوستے اجتماعے ام بااراد بہ یحیے نمیگویم؟! چرا داد نمیزنم: چتہ چرا زل زدے؟! دوستمہ! چرا خفه شده ام! یحیے بہ طرفمان مے اید و درچشمهاے اراد مستقیم نگاه میڪند. _ ببخشید شما!؟ ❀✿ 💟 نویسنــــــده: ❀✿ 👈 ڪپے تنها با ذڪر مورد رضایت است👉 ❀✿ رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹