eitaa logo
پروانه های وصال
7.8هزار دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
20.7هزار ویدیو
3.1هزار فایل
اینجا قرار باهم کلی🤝 ✅ مطالب تربیتی 🤓 ✅ مطالب متنوع📚 ✅ گلچین شده سخنان بزرگان🧑🏻‍💼 ✅ اخبار روز🕵🏋 ✅ آشپزی👩🏻‍🍳🍡 باهم یادبگیریم و مطلع بشیم🖐 استفاده از مطالب کانال با ذکر صلوات 🥰 با این ایدی میتونیم باهم در ارتباط باشی @Yamahdiii14
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه های وصال
🌱#نهال_ولایت۴ 🌹 پیامبر عزیز ما فرمودند: ✨ ای ابوذر! "برای هر حرکتی" که میکنی ، خواب، غذا و... #ن
🌱 ۵ ✅ هدف باید باعث سرور و شادی آدم بشه. اگه زیبا باشه "زندگی انسان میشه سرگرمی" ⭕️ اگه انسان بی هدف باشه👇 هم زجر می کشه هم نمیبره از زندگی هم هر چی می دوه به جایی نمیرسه...🚷 🌺 چرا باید اینجوری باشه. زندگی باید هم فال باشه هم تماشا.... ✔️این مال هدفه. ✅ اگه هدفِ زندگی جذاب باشه👇 اصلاً زندگی و همه تلاشی که میکنی برای رسیدن به اون هدفِ جذاب، خودش سرگرمیه تمام حرکات انسان رو لذت بخش میکنه. 🎊💖🎉 🌺 هدف اگه خوب بشه، راه رو برای آدم روشن میکنه. 💢 اگه هدف انتخاب نشه آدم رو به ندانم کاری ميکشونه....🔞 👈🏼مثل این می مونه که آدم بره کوهنوردی بپرسه راه کدوم طرفه؟↔️ میگن کجا میخوای بری؟ میگه نمیدونم همینطور میخوام برم! 😒 👌🏼 یه هدفی رو مشخص کن ، اون هدف راه رو بهت میگه. 🌷 ان شاءالله اهدافِ زیبا و قشنگی که امام حسین علیه السلام به ما الهام میکنه بتونه آتشی در زندگی ما ایجاد کنه که هم ما رو گرم کنه و هم راهمون رو کنه....💖✨ تنها مسیر استاد پناهیان
تنهامسیر: 🔵 ببینید بزرگواران، هر کدوم از ما آدم ها یه سری "علاقه های بد" و یه سری "علاقه های خوب" توی وجودمون هست. ما به هر کدوم از این علاقه ها که برسیم برای ما دارن 💢 یعنی اگه شما به علاقه های سطحی خودت بپردازی لذتش رو میبرید ✅ و اگه به علاقه های عمیق خودتون هم بپردازید لذت میبرید. 🔵👈 فقط یه فرقی داره این دو تا علاقه ⭕️ اگه شما به علاقه های سطحی خودت پرداختی یه ذره کیف میکنی ولی بعدش حسابی ناراحت میشی. ✅ اما اگه به علاقه های عمیق خودت پرداختی خییییلی کیف میکنی بعدشم کلی شاد میشی. فرقش رو متوجه شدید؟ دوباره بخونید👆 ⭕️ مثلا علاقه به خوردن و خوابیدن و شهوترانی و همه گناهان میشه علاقه سطحی 🌺🌺 و علاقه به پروردگار عالم و اولیای الهی و بهشت و زیبایی های روحی و ... میشه علاقه های عمیق. 💢 خب حالا یه سوال فنی؟!!! مگه علاقه های عمیق بیشتر به انسان لذت نمیدن؟ پس چرا اکثر آدم ها سراغ علاقه های سطحی میرن؟ چرا خیلی از آدما بد میشن؟😒 ✔️ جواب این سوال، یکی از مهم ترین مسائل زندگیت هست. شاید بگم مهم ترینشون... ادامه فردا ان شاءالله...
🎯چرا ما از عبادت لذّت نمی بریم؟😢 ↩️اگر انسانِ مریض،🤒 شیرین ترین و خوشمزه ترین میوه را بخورد،🍓 از آن لذّت نمی برد. ❌ 🌟در بُعد معنوی و عبادت هم این گونه است. ⤵️⤵️ Ⓜ️کسی که "فی قلوبهم مرض" باشد ، یعنی قلبش بیمار است،💔 از نماز و عبادت لذّت نمی برد و گاهی هم خسته می شود. ✔️ ❤️قلب همان هر شخص است❤️ 💥مهم ترین بیماری قلب ، همان گناهان است. 💥 🌷تا انسان گناه را ترک نکند، 🚫 علاوه بر این که از عبادت نمی برد ، 👈بلکه خسته هم می شود. 💯
❤️امام حسن علیه السلام : چنان برای دنیایت تلاش کن که گویاهمیشه زنده ای، و چنان برای آخرتت تلاش کن که گوئی فردامرگت فرا می رسد. (الحیاة، ج 4، ص 62) ✅همه انسان ها علاقمند هستند که به و و در دنیا و آخرت (مجموعه زندگی هر انسان) برسند و این خواسته به هدف نمی رسد تا اینکه تمام ظرفیت های وجود هر انسان در دنیا و آخرت شکوفا شود وخداوند از طریق فرمول هایی که با در اختیار بشر قرار داده او را به این شکوفایی می رساند 🌹 🌸 ولادت با سعادت امام حسن علیه السلام مبارک🌸
🍁🍂🍁🍂 🍂🍁🍂 🍁🍂 🍂 🔴✔️اگر انساني مرتكب شود و از آن برد، بايد رنج آن را نيز تحمل كند. ☝️🏻 اگر آن را در تحمل كرد، مشكل شده است، و گرنه در ، آن را بايد تحمل كند. در غير اين صورت، در شب اول ، ايام ، ايام و در جهنم بايد عقاب شود. 💥عقاب در دنيا، نسبت به عذاب اخروي، است. اما عقاب برزخ، عظيم است و عذاب قيامت مثل خود قيامت، مي‌باشد. ⚠️‼️حال اگر انسان🌻 بخواند، روزش پاك مي‌شود. زيرا در نيمه‌هاي ، عمل سنگيني است و بسان سيل بنيان‎كني است كه را مي‌شويد.🍀🦋 💕💙💕
پروانه های وصال
#اقزایش_ظرفیت_روحی 137 ⭕️ قانون به خودی خود بد نیست ولی صرفا با قانون نمیشه یه جامعه رو به درستی هد
138 🔶 یکی دیگه از تفاوت های تربیت جامعه بر اساس ادب یا قانون این هست که اگه انسان رفتار "مودبانه" انجام بده میبره و احساس رضایت داره ولی تربیت بر اساس قانون موجب میشه که "انسان ها از انجام کار خلاف قانون خوشحال بشن". 💢 مثلا میگن از فلان جا غیرقانونی رد شدم و افسر راهنمایی و رانندگی منو ندید!🤓 اتفاقا این براش یک نوع هیجان و سرگرمی میشه! اما اگه انسان مودب باشه و بی قانونی کنه وجدانش به درد میاد و برمیگرده و حتی از افسر راهنمایی و رانندگی عذرخواهی میکنه.😢 🔶 در واقع ضابط قانون "قوه قضائیه" هست ولی ضابط ادب، "وجدان انسان" یا همون نفس لوامه هست که همیشه همراه انسانه و موجب رشدش خواهد بود. ✅ در نتیجه یکی از مهم ترین وظایف مسئولان فرهنگی جامعه این هست که بیش از هر موضوع دیگری به ترویج ادب بپردازند و خودشون هم الگوی ادب برای مردم باشند.
پروانه های وصال
بسم رب العشق #قسمت_پنجاه_هشت - 😍 #علمدارعشق 😍# - مرتضی + جانم - چرا باید یه دختر با بی حجابیش
بسم رب العشق - 😍 😍# به سمت مزار شهید هادی راه افتادیم + نرگسم گفتی چیز زیادی از شهید ابراهیم هادی نمیدونی - اوهوم تقریباهیچی نمیدونم + شهید ابراهیم هادی به علمدار کمیل شهرت داره گمنام هستش یه بار یکی از راویان جنگ تعریف میکرد درمورد مرام ورزشکاری شهید هادی صدای بلند گو دو کشتی گیر را برای برگزاری فینال مسابقات کشوری به تشک می خواند. ابراهیم هادی با دوبنده ی ... . محمود.ک با دوبنده ی ... . از سوی تماشاچیا ابراهیم را می دیدم. همه ی حدس ها بر این باور بود که ابراهیم هادی با یک ضربه فنی حریف را شکست خواهد داد. ولی سرانجام ابراهیم شکست خورد. در حین بازی انگار نه انگار، داد و بیداد مربی اش را می شنود. با عصبانیت خودم را به ابراهیم رساندم و هر چه نق نق کردم با آرامی گوش می داد و دست آخر هم گفت: غصه نخور ولباس هایش را پوشید و رفت. با مشت و لگد عقده هایم را بر در و دیوار ورزشگاه خالی کردم، خسته شدم نیم ساعتی نشستم تا آرام شدم و بعد از ورزشگاه زدم بیرون. بیرون ورزشگاه محمود.ک حریف ابراهیم را دید که تعدادی از آشنایان و مادرش نیز دوره اش کرده بودند. حریف ابراهیم بادیدن من صدایم کرد: ببخشید شما رفیق آقا ابراهیم هستید؟ با اعصبانیت گفتم : فرمایش . گفت: آقا عجب رفیق با مرامی دارید، من قبل از مسابقه به آقا ابراهیم عرض کردم من شکی ندارم از شما می خورم ولی واقعا هوای ما را داشته باش . مادر و برادرم اون بالا نشسته اند و ما رو جلوی مادرمون خیلی ضایع نکن. حریف ابراهیم زیر گریه زد و اینجوری ادامه داد: من تازه ازدواج کردم و به جایزه نقدی این مسابقه خیلی نیاز داشتم ... . سرم رو پائین انداختم  و رفتم . یاد تمرین های سختی که ابراهیم در این مدت کشیده بود افتادم و به یاد لبخند اون پیرزن و اون جوون، خلاصه گریه ام گرفت. عجب آدمیه ابراهیم... . این کلمه مرتضی برابر شد با رسیدنمون به یادمان شهید هادی بازهم من گلاب ریختم و مرتضی شروع کرد به زمزمه این شعر تنها کسانی شهید می شوند! که باشند... . باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! را را را را را دراز را را را را را را را... . باید از گذشت! باید کشت را... . شهادت دارد! دردش کشتن هاست... . به یاد کربلا... به یاد قتلگاه و و ... الهی،... باید شویم،تا شویم!! بايد اقتدا كرد به # نویسنده بانو...ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌷آیت‌الله : 🔹دربارۀ مقدار خوردن در روایات آمده است: «وقتی که گرسنه شدی، بخور» اگر انسان گرسنه باشد، نان خالی هم برای او لذیذ است، طعام را صائمین (روزه‌داران) می‌دانند. 📚 در محضر بهجت، ج١، ص٢٢۶
پروانه های وصال
#نهال_ولایت 8 🌹#هدف_خوب، هدفيه که "آدم رو به سمت خودش بکشونه"... آتیش بندازه تو دل آدم....❤️💥 ✅ ب
🌱 9 ✅ هدف باید باعث سرور و شادی آدم بشه. اگه زیبا باشه "زندگی انسان میشه سرگرمی" ⭕️ اگه انسان بی هدف باشه👇 هم زجر می کشه هم نمیبره از زندگی هم هر چی می دوه به جایی نمیرسه...🚷 🌺 چرا باید اینجوری باشه. زندگی باید هم فال باشه هم تماشا.... ✔️این مال هدفه. ✅ اگه هدفِ زندگی جذاب باشه👇 اصلاً زندگی و همه تلاشی که میکنی برای رسیدن به اون هدفِ جذاب، خودش سرگرمیه تمام حرکات انسان رو لذت بخش میکنه. 🎊💖🎉 🌹
🔷 🗓چند ماه بود برای مسابقه ی دو قهرمانی نوجوانان استان تمرین میکردم. 🏃 بعد از امتحانات خرداد تمام وقتم را در ورزشگاه می گذراندم. از خواب و تفریحاتم زده بودم . حتی با خانواده به مسافرت نرفتم.🏖 همه ی رویاهای من در قهرمانی این مسابقه خلاصه شده بود.🏅 جایزه ی نفر اول این مسابقه، سه میلیون تومان پول نقد💰 و راه یابی به مسابقات کشوری بود و من تنها هدفم شرکت در مسابقات کشوری و بعد دعوت شدن به تیم ملی بود. ❇️ می دانستم کار سختی پیش رو دارم چون رقیب سرسخت و با انگیزه ای داشتم. 💪 سعید خیلی درس خوان بود. در مدرسه همه او را دوست داشتند؛ تنها کسی که از سعید خوشش نمی آمد من بودم!😕 پسر آرام و بی دردسری بود؛ اما من از این اخلاقش خوشم نمی آمد. همیشه می گفتم :سعید خیلی خودشیرینه...😠 همیشه لباس هایش اتو کشیده و مرتب بود و بوی عطر می داد. 📚 کتاب و دفترهایش از بس تمیز بود، انگار اصلا استفاده نشده بود! معلوم بود از آن مرفه های بی درد است! نمیدانم... شاید یک جور حس به او داشتم...😒 روز قبل از مسابقه، بعد از کلاس، آقای منصوری معلم ورزش، من و سعید را صدا زد و گفت صبر کنید تا بعد از نماز باهم با ماشین برویم 🚘 تا بین راه توصیه های لازم را گوشزد کنم.📌 🕌 بعد از این که نماز خواندیم ؛ من و آقای منصوری از نمازخانه بیرون آمدیم تا برویم ؛ که سعید گفت شما بروید من چند دقیقه دیگر می آیم. ما هم به طرف ماشین رفتیم و سوار شدیم. آقای منصوری از من پرسید: آقا مهران نظرت راجع به سعید چیه؟ بنظرت کدومتون اول میشید؟ 🤔 با اعتماد به گفتم: 💯صدردرصد من اولم!😏 شک نکنید آقا... من یک روز عضو تیم ملی میشم.✅ لبخندی زد و گفت: اوه اوه! 😯 عجب اعتمادی به خودت داری پسر... آقای قهرمان بنظرت دوستمون یکم دیرنکرد؟ برو دنبالش ببین کجاست. از ماشین پیاده شدم و به سمت نمازخانه رفتم. یک لحظه حس کردم صدای گریه شنیدم.👂 کمی که جلوتر رفتم فهمیدم صدای سعید است که آرام گریه می کند! 😢 کنجکاو شدم و با دقت گوش دادم؛ می گفت:خدایا خودت بهتر میدونی که این مسابقه چقدر برام مهمه... 😔 میدونی که اگه برنده نشم چی میشه... 😞 میدونی که من برای چی تو این مسابقه شرکت کردم... 🙏خدایا میدونم مهران هم خیلی زحمت کشیده، حقشه که اول بشه ولی من به جایزه ی این مسابقه نیاز دارم. این همه پول قرض کردیم فقط سه میلیون دیگه کم داریم . خدایا اگه این پول به دستم نرسه سپیده کور میشه!!!😭 انگار یک سطل آب داغ روی سرم ریختند... خدای بزرگ... چطور ممکن است سعید درس خوان و خوش تیپ مدرسه این قدر بی پول باشد❗️ در همین فکر بودم که سعید گفت: مهران تو اینجایی؟! ببخشید منتظرت گذاشتم. 👥بیابریم آقای معلم منتظره. در بین راه که آقای منصوری صحبت میکرد و به ما روحیه می داد، سعید هم می گفت و می خندید؛ انگار نه انگار که آنقدر غم در دلش بود.😌 😔 خدایا من را ببخش که درباره ی این پسر این قدر بد فکر می کردم... آن شب تمام درگیر سعید بود. 🌪 چطور می توانستم بی تفاوت باشم؟ من اصلا به پول جایزه فکر نمیکردم. وای چشم های سپیده...👁 یادم آمد جشن دهه فجر، سعید خواهرش سپیده را به مدرسه آورده بود؛ یک دختر بچه ی شیرین و دوست داشتنی...👧 نمی دانم تا کی ذهنم بود و با خودم کلنجار می رفتم که خوابم برد. 😴 ✅سرانجام روز مسابقه فرا رسید؛ روزی که ماه ها در انتظار آمدنش بودم ولی اصلا دلم نمی خواست از رختخواب بیرون بروم! اما به اصرار پدر به محل مسابقه رفتیم. از دور سعید را دیدم که کنار خواهر کوچش ایستاده بود.🙋♂ 💗 ته آرزو می کردم سعید در مسابقه برنده شود ولی خودم هم خیلی زحمت کشیده بودم... خیلی! مسابقه شروع شد؛ اما... بدون من!! از ورزشگاه بیرون رفتم و از طریق رادیوی استانی نتیجه ی مسابقه را دنبال می کردم.📻 بالاخره سعید زودتر از همه به خط پایان رسید.🎌 ✨ عجیبی داشتم... انگارمدت ها به دنبال این احساس می گشتم. 😊خوشحال بودم...شاید اگر عضو تیم ملی هم میشدم این چنین برایم بخش نبود. 🌀هفته بعد سعید با یک جعبه شیرینی به مدرسه آمد و خبر بهبودی چشمان سپیده را داد. تا مدت ها سرزنش پدرم را می شنیدم که می گفت زحماتت را به باد دادی ولی هیچ کس نفهمید نتیجه ی زحمات من چشمان سپیده بود و حتی خوشحالی سعید...💖 من دیگر هیچ وقت مسابقه ندادم اما سعید که حالا دوست صمیمی من شده ؛ عضو تیم ملی است و این از همه چیز برایم باارزش تر است.🏆 ✅ گر بر سر نفس خود امیری مردی... 🌿🍁🍂🍁🌿