eitaa logo
پـــروانـگـــــی
2.3هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
1 فایل
﷽ جایگاهی برای رشد https://eitaa.com/joinchat/1501364478C8d20a8595a 🦋 کانال پروانگی: ۱۴۰۱/۹/۵ کپی مطالب آزاد با ذکر #صلوات برای تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج و شادی روح پدر و مادرم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚مولا جان! صبح‌مان با سلام به تو، به خیر می‌شود‌‌، صبحت بخیر! @Parvanege
ســــ♥️ـــلام دوستان عزیز صبح‌تون بخیـر 💫الهی ساحل زندگی‌تون همیشه آرام دل‌تون مثل دریا وسیع و بخشنده و قلب‌تـون مثـل آسمان آبی پهناور و مهربون باشه.😍 @Parvanege
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️اجازه دهید برای هر صبح جدید، جریان عشق رخ دهد.  ☀️بگذارید از هر جهت نور خوشبختی بتابد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌@Parvanege
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🍁🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁 🍁 ﷽ خانم ناصری، مقابل هانیه می‌نشیند، بینی گوشتی‌اش را که از شدت گریه بزرگتر شده با دستمال محکم می‌گیرد، بغضش را فرو می‌دهد:« ام سعید، بازم تسلیت می‌گم، من راهی کربلام واسه دل خونت دعا می‌کنم» گریه امانش را می‌برد، با بغض ادامه می‌دهد:«بدی دیدی حلالم کن، اگرم خوبی دیدی حلالت خواهر...» هانیه از جا بلند می‌شود، به طرف اتاق می‌رود، خانم ناصری بانگاه، رد رفتنش را دنبال می‌کند. طولی نمی‌کشد که هانیه با پیراهن خونی سعید بازمی‌گردد، جلوی خانم‌ناصری زانو می‌زند، دست‌هایش را می‌گیرد، باچشم‌های به خون نشسته به او زل می‌زند، بغضش می‌ترکد:« تو رو خدا این پیرهن‌رو باخودت ببر صحن ابوالفضل، بگو به حسینِ فاطمه قسمت می‌دم قاتل بچه‌مو پیدا کن» خانم ناصری او را در آغوش می‌گیرد، به رسم زنان عرب، برایش مرثیه می‌خواند... آسیه پیراهن مبینا را از پشت می‌گیرد:« کجا؟ حالا دیگه فال‌گوش می‌ایستی؟ پدرت رو در میارم، دختره‌ی...» مبینا فریاد می‌زند:«ولم کن، من به همه می‌گم چکار می‌خواین بکنین؛ سعید کم بود حالا نوبت بچه‌شه؟» با شنیدن تهدید او، حامد چنگی به گیس بلندش می‌زند و او را کشان کشان به اتاق می‌برد، فرش زیر پای او جمع می‌شود:« خیلی صبوری کردم دیگه بسه، مجبورم نکن سرت‌رو زیر آب کنم...» درد در وجود مبینا رخنه می‌کند، حامد او را روی تخت پرت می‌کند، مبینا به گریه می‌افتد:«به بابا می‌گم...بهش می‌گم...» حامد مشتش را بالا می‌برد، خون جلوی چشمانش را می‌گیرد. آسیه پیش‌دستی می‌کند، سیلی محکمی به گوش مبینا می‌زند:« دختره‌ی سلیطه، عین اون مادر گوربه‌گورتی، کاش لال می‌شدم و به بابات نمی‌گفتم نگهت می‌دارم!» مبینا با چشم‌های گردشده به آسیه زل می‌زند... مریم گوشه‌ی تخت‌خوابش پناه گرفته، عذاب وجدانی که به خاطر مرگ سعید، وحس عجیبی که تازه با آن آشنا شده، مغزش را احاطه کرده‌‌اند. می‌خواهد به هر قیمتی که شده جنینش را نگه دارد، او می‌داند که راه سختی در پیش دارد... گیسو مشامش را به عطر پیچیده در فضا می‌دهد بینی عروسکی‌ش را بالا می‌گیرد:« وای چه بویی! غلط نکنم حمیرا یه غذای جنوبی پخته» مبینا نوزاد را آرام در تخت می‌گذارد:« خوابید» پتوی سفید رنگ را روی او می‌گذارد:« شــــــیــــش» انگشت اشاره‌ش را روی لب‌هایش می‌گذارد. گیسو خنده‌ی شیطنت‌آمیزی می‌کند و آرام می‌گوید:«باشه مامان‌خانم، ساکت می‌شم. » به طرف مبینا می‌رود، دستش را می‌گیرد و به طرف در خروجی می‌روند... 🍁 🍁🍁 🍁🍁🍁 🍁🍁🍁🍁 🖊به قلم ف.م.رشادی(افسون) منبع: آوینا AaVINAa
هدایت شده از دل نوشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘برای شروع جدید چیزی که بهش نیاز داری... https://eitaa.com/cafePrvaz ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
🌀همه چیز در مورد دعوای کودکان 📌قسمت هفتم ♦️پیشگیری از دعوای کودکان 🔸برخی از والدین برای پیشگیری از دعواهای همسالان یا خواهر و برادرها قانون‌هایی ایجاد می‌‌کنند، که این کار درست نیست. مانند: 🔺نباید با یکدیگر بازی کنید. 🔺هرکس باید در اتاق خود بازی کند. 🔹ما اجازه نداریم کودک را از بازی منع نماییم. هر بازی هزاران تجربه در دل دارد که به راحتی آنان را در اختیار فرزند ما قرار می‌‌دهد و به فرزندپروری کمک می‌‌کند. ممکن است بارها با هم بجنگند اما باز هم حق دارند تا کودکی کرده و با یکدیگر بازی نمایند. 🔸هدف ما این است که آنان یاد بگیرند که چگونه مشکلات خود را حل کنند و خود را برای زندگی آینده آماده کنند. ادامه دارد... @Parvanege
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀بلدیم ادب رو با ادب به فرزندانمون بیاموزیم؟ ♦️ادب هم یک صفت شخصیتیه و هم یک مهارته که می‌شه اونو یاد گرفت‌. 👈🏻واضحه که بچه‌ها ادب رو از پدر و مادرشون یاد می‌گیرن. یعنی مادر و پدر اگه به فرزندشون احترام بگذارن، عکس‌العمل بچه هم در برابر والدینش رفتار خوب و مؤدبانه‌ای می‌شه. 🔆گاهی اوقات متأسفانه والدین با فرزندشون نامحترمانه و بی‌ادب رفتار می‌کنن؛ اما عجیبه که انتظار دارن فرزندشون محترم و مؤدب باشه؛ 🔹پدر و مادری که موقع عصبانیت فریاد می‌کشن، نمی‌تونن انتظار داشته باشن فرزندشون برای فرو بردن خشمش به آشپزخونه بره یا آب بنوشه... @Parvanege